کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



اکنون به معرفی ۵ مدل اصلی ارائه شده در خصوص رهبری می‌پردازیم. این مدلها عبارتند از :

 

۱- زنجیره رفتار رهبری Tanenbaum & Schmit

 

۲- مدل مشروط فیدلر

 

۳- نظریه مسیر – هدف House & Mitchel

 

۴- مدل شرطی Vroom & Yeten

 

۵- مدل سه بعدی اثربخشی P.Hersey & K.H.Blanchard

 

۶- زنجیره رفتار رهبری Tanenbaum & Schmit

 

روش دموکراتیک :

 

-Aرهبر به زیردست اجازه‌می دهد درچارجوب تعیین شده توسط رهبر حرکت کند.

 

B– رهبر حدود را شرح می‌دهد و از گروه ها می‌خواهد تا تصمیم بگیرند.

 

-C رهبر مشکل را معرفی و کسب نظر می‌کند و نهایتا تصمیم می گیرد.

 

D– رهبر تصمیمی تردید آمیز ارائه می‌کند که دستخوش تغییرات است.

 

این روش قدرت رهبر را ناشی از مردمی می داند که باید رهبری شوند. در این نگرش مردم دراصل خودانگیخته‌اند و اگر درست هدایت شوند در کار خود خلاقیت به خرج خواهند داد.

 

روش اقتدارطلبانه :

 

E– رهبر ایده‌هایی را مطرح و دعوت به پرسش می‌کند.

 

F– رهبر تصمیم را می‌قبولاند.

 

-G رهبر تصمیم می‌گیرد و آن را اعلام می‌کند.

 

این نگرش فرض می‌کند که قدرت رهبر ناشی از مقامی است که آن را اشغال کرده و مردم را ذاتا تنبل و غیر قابل اعتماد می‌داند.

 

۲- مدل مشروط فیدلر:

 

در این مدل سه متغیر مهم، مساعد یا نامساعد بودن موقعیت موجود را برای رهبران تعیین می‌کنند که عبارتند از :

 

 

۲-۱- مناسبات شخصی رهبر با اعضا گروه تحت عنوان رابطه رهبر-عضو

 

۲-۲- میزان ساختار اولیه کار تعیین شده برای گروه

 

۲-۳- قدرت و اقتداری که مقام به آنها می‌دهد.

 

طبق این مدل، مساعدترین وضع رهبران برای نفوذ در گروه خویش، موقعیتی است که اعضا آنها را کاملا دوست داشته باشند، مقام قدرتمندی داشته باشند و تکلیف کاملاً مشخصی را هدایت کنند. در عین حال نامساعدترین موقعیت آن است که رهبر مورد علاقه نبوده، مقام قدرتمندی نداشته و با کاری بدون ساختار اولیه مواجه باشد.

 

۳- نظریه مسیر- هدف House & Mitchel :

 

براساس این نظریه،تأثیر بخشی رهبران بدلیل نفوذ آنان بر انگیزش زیردستان، توانایی عملکرد موثر و رضایت خاطر آنان است. انتخاب نام مسیر- هدف بدلیل توجه عمده بر تاثیر گذاری رهبر بر تصور زیردستان از هدفهای کاری، هدفهای شخصی و مسیر رسیدن آنها به هدف است. این نظریه اعتقاد دارد که رفتار رهبری به حدی ایجاد انگیزه می کند یا راضی کننده است که میل رسیدن به هدف را در زیردست بالا می‌برد و مسیرها را برای حرکت به اهداف روشن می‌کند.

 

۴- مدل شرطی Vroom & Yetten :

 

این دو محقق معتقدند که ” سهم فعالیتهای یک رهبر در اثربخشی سازمان، بدون درنظر گرفتن ماهیت موقعیتی که در آن رفتار واقع می‌شود نمی تواند تعیین گردد.” لذا چیزی تحت عنوان بهترین روش وجود ندارد و رهبران موفق کسانی هستند که بتوانند شیوه‌های رهبری خود را با شرایط لازم با توجه به محیط پیرامونی تطبیق دهند.
۵- مدل اثربخشی رهبری Hersey & Blanchard:

 

پیش از بیان این مدل لازم است تا نسبت به تعیین معنا و مفهوم اثربخشی رهبری تعریفی ارائه گردد. بنابر گفته هرسی و بلانچارد در کتاب “مدیریت رفتار سازمانی” ، ” هروقت که سبک رهبری با موقعیت موجود تطابق داشته باشد آن را اصطلاحاً موثر می نامیم و هرگاه که سبک رهبری مناسب موقعیت موجود نباشد آن را غیر موثر می‌گوییم.”
در نظریه هرسی و بلانچارد، عامل تعیین کننده، بلوغ سازمانی و آمادگی رهبری شوندگان، ملاک انتخاب سبک رهبری اثربخش معرفی شده است. به این تعبیر که هرچه درجه بلوغ و آمادگی افراد بیشتر باشد، امکان استفاده از سبک رهبری دموکراتیک بیشتر و اثربخشی آن بالاتر خواهد بود.

 

بلوغ در اینجا شامل دو مؤلفه است:

 

بلوغ شغلی: همان مهارتها و دانش فنی مربوط به کار می شود.

 

بلوغ روانشناختی: خود اعتمادی و خود احترامی است.

 

این دو مؤلفه در رضایت کارکنان در انجام وظایف مؤثر است.

 

اکنون و پس از معرفی ۵ مدل اصلی درخصوص رهبری به معرفی دو مدل جدید در این خصوص می‌پردازیم.

 

۶- مدل اوج عملکرد (SOAR) :

 

در این مدل ، توان نفوذ بالقوه رهبر با یک علامت تساوی به نشانه قدرت فزاینده غیر مستقیم رهبران نشان داده‌شده است. قدرت غیر مستقیم را می‌توان به نیروی واردشده به قطبهای همنام دو آهن‌ربا برهم تشبیه نمود. هرقدر دوقطب همنام به هم نزدیکتر شوند، مقاومت میان آنها افزایش می‌یابد که به مقاومت یک سازمان در مقابل کوشش یک رهبر برای اعمال تغییرات شبیه است.

 

در واقع آنچه این مدل بیان می کند این است که کوشش نافذ رهبر به تنهایی کافی نیست و سازمان را در دستیابی به هدف یاری نمی‌رساند بلکه جهت دستیابی به اهداف، علاوه بر تلاش رهبر، به کشش یک تصور جذاب نیازمندیم.

 

۷- مدل از تصور تا نتیجه (VTR) :

 

در این مدل، چالشهای رهبری در هر سطح به شرح ذیل بیان می‌شود:
۷-۱- مراقبت، پالایش و مشخص کردن تصور، مأموریت و ایده‌های تجاری با توجه به مأموریت سازمانی.

 

۷-۲- انرژی بخشیدن، تنظیم نمودن و میزان کردن نوآوریهای راهبردی و فرهنگ.
۷-۳- ارتباط دادن، متحد کردن و متمرکز کردن گروه ها درجهت اهدافشان.
۷-۴- قدرت بخشیدن، شرکت دادن و قادرساختن افراد برای تکالیفشان که خانه‌های رابط تصویرگر این افراد است.

 

“نقش امروزی رهبر، تسهیل رابط بودن میان تصور و نتیجه است. رهبران امروز باید تصور را به نتیجه پیوند زنند.”

 

سبک‌های رهبری :

 

نحوه استفادۀ رهبر از قدرت و  نفوذ را ” سبک رهبری ” گویند.

 

اکنون که با تعاریف، مفاهیم و مدلهای ارائه شده درخصوص رهبری آشنا شدیم به معرفی سبکهای موجود رهبری که بوسیله علم سازمان شناخته شده‌اند می‌پردازیم. به این منظور از مدل هرسی و بلانچارد در معرفی چهار سبک گوناگون بهره‌خواهیم جست.

 

این چهار سبک عبارتند از :

 

۱- سبک دستوری

 

۲- سبک عرضه کننده

 

۳- سبک مشارکتی

 

۴- سبک تفویض کننده اختیار

 

۱- سبک دستوری Directive Leadership :

 

در این سبک که بشدت طرفدار کار و بسیار کم توجه به کارمند است، کارکنان دقیقاً می‌دانند که سازمان از آنها چه توقعی دارد و در این راستا دستورات روشنی از طرف رهبر به آنان ابلاغ می‌شود.

 

دراین شیوه تمام اختیارات و تصمیم گیری ها در رهبر متمرکز می شود. براساس این نگرش، مدیر مختار است با توجه به سلیقه و میل خودش خط مشی تعیین کند، ساختار سازمان را مشخص نماید و در آن اصلاحات و تغییراتی اعمال کند. رهبری آمرانه یا فرد محوری، دستورات را برای اجرا به زیردستان ابلاغ می کند. یک رهبر خودمحور و مستبد، خواهان مطابعت کامل زیردستان است و گمان می کند تصمیماتش نسبت به آنچه دیگران عنوان می کنند، ارجحیت دارد. او می پندارد نظرات زیردستان، برپایه بی تجربگی و بی دانشی بوده و نمی تواند مشکلات موجود را حل کند. به عبارت دیگر در این سبک از رهبری، مدیر گمان می کند تنها اوست که مشکل را تشخیص می دهد و تنها اوست که راه حل آن را می داند. یکی از امتیازات سبک رهبری آمرانه، سرعت تصمیم گیری است. زیرا در این سبک، تنها مدیر است که تصمیم می گیردکه چه باید کرد، البته همین امتیاز ممکن است به مثابه عاملی منفی، موجب شود تا کارکنان، رضایت مندی خود را نسبت به رهبر از دست بدهند و با احساس عدم استقلال، نسبت به اهداف سازمانی، به گونه ای بی تفاوت و منفعل عمل کنند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

               
       
 
     
     
 

 

 

 

 

  رهبر

 

 

 

 

 

۲- سبک عرضه کننده یا رهبری حمایتی Supportive Leadership :

 

در این سبک رهبر به صورت همزمان نسبت به مقوله کار و کارمند توجه شدید نشان می‌دهد. لذا در این سبک ارتباطات میان رهبر و زیردستان دوستانه است و کارکنان جهت انجام کار همواره در دسترس هستند.

 

۳- سبک مشارکتی Participative Leadership :

 

این سبک شدیداً طرفدار کارمند و بی‌توجه به کار است. در این سبک رهبر از کارمندان به طور وسیعی نظر و پیشنهاد دریافت می‌کند لیکن درخصوص اخذ تصمیمات نهایی تفویض اختیاری صورت نمی‌پذیرد.

 

رهبری مبتنی بر مشارکت و مردم سالاری همراه با آغاز دوران مدیریت کلاسیک نو، عمومیت یافته است. وقتی کارکنان در فرایند تصمیم گیری نقش داشته باشند، از تصمیمات اتخاذ شده حمایت نموده  و در نتیجه، کارایی خودشان را افزایش می دهند. این دیدگاه، مسئولیت ناشی از تصمیم گیری و نیز اعمال قدرت رهبر به زیردستان را انکار نمی کند. اما این موقعیت، مستلزم آن است که وی تشخیص دهد آیا زیردستان براساس آموزشها و تجربیاتشان، توانایی تصمیم گیری و ارائه پیشنهاد را دارند یا خیر. ارتباطات در وضعیت مشارکتی، به صورت چند جانبه یا چند سویه است. هماگونه که بین کارکنان تبادل نظر انجام می گیرد، بین رهبر و کارکنان نیز این تبادل نظر صورت می گیرد. مشارکت در فرایند تصمیم گیری می تواند به مزایایی منجر شود که از آنها به عنوان تحکیم روابط مدیر با کارکنان، ارتقای روحیه و رضایت مندی شغلی و کاهش وابستگی به رهبر یاد   می شود. اما این رویه، گاهی اوقات علی رغم خوشنودی افراد، زیانهایی مانند کارایی پایین و تصمیمات سطحی را نیز به دنبال دارد که باعث اتلاف وقت می شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 
   

 

 

 

 

رهبر

 

 

 

 

 

 
   

 

 

 

 

 

 

۴- سبک واگذاری اختیار :

 

در این سبک رهبر به هیچوجه دخالتی در امور نمی‌کند و اختیارات به طور کامل به زیردستان واگذار می‌شود، زیرا تصور براین است که زیردستان دارای شایستگی کافی برای تشخیص موقعیت و انجام وظایف هستند.

 

نکته‌ای که درسازمانها غالباً درخصوص رهبران مشاهده می‌شود این است که رهبران در اثر شرایط و تحت فشارهای محیطی با گروه کوچکی از زیر دستان دست به ائتلاف می‌زنند و نوعی رابطه ویژه با آنان برقرار می‌کنند که سبب شکل گیری یک سازمان غیر رسمی حول محوریت رهبر می‌گردد. در این حالت اعضا این گروه مورد اعتماد رهبر خواهند بود و از امتیازات ویژه‌ای برخوردار می‌گردند. درچنین شرایطی، سایر زیردستانی که در این حلقه قرار ندارند غیر خودی نامیده‌می‌شوند که از امتیازات خاص محروم بوده و رهبر وقت چندانی را صرف آنها نمی‌کند.

 

این موضوع که از آن تحت عنوان “تئوری تبادل نظر رهبر با اعضا” یاد می‌شود سبب می‌شود که افراد عضو گروه نزدیکان رهبر عملکرد بسیار خوبی از خود نشان دهند و نسبت به رهبر دارای رضایت بالایی باشند لیکن این امر ممکن است موجب بروز تضاد و سرخوردگی گروه غیرخودی گردد که می‌تواند به ترک سازمان از سوی ایشان منجر گردد.

 

دودیدگاه نوین درخصوص رهبری :

 

پیش از خاتمه بحث رهبری لازم است دو موضوع مهم در خصوص رهبری مورد بررسی جداگانه قرار گیرد. این دو موضوع عبارتند از :

 

۱- رهبری کاریزماتیک

 

۲- تاثیر جنسیت بر سبکهای رهبری

 

اکنون به شرح مختصر هر یک می‌پردازیم :

 

۱- رهبری کاریزماتیک

 

کاریزماتیک یک لغت یونانی به معنای “هدیه الهام بخش الهی” می باشد.

 

تئوری رهبری کاریزماتیک در دامنه تئوری اسنادی که بیانگر روابط علت و معلولی است قرار می‌گیرد و بیانگر این مطلب است که اگر پیروان رفتارهای خاصی را از رهبر ببینند، تواناییهای خارق‌العاده‌ یا قهرمانانه‌ای را به وی نسبت می‌دهند. بعنوان مثال، عبارات زیر که برگرفته از کتاب نگاهی به تاریخ جهان، نوشته جواهر لعل نهرو نخست‌وزیر فقید هند است، بیانگر و توصیفگر یک دیدگاه کاریزماتیک به رهبر جنبش استقلال هند، مهاتما گاندی است.

 

“در اوایل سال ۱۹۱۹ گاندی بشدت بیمار شد و هنوز نقاهتش بکلی مرتفع نشده بود که هیجانات مربوط به مبارزه با قانون رولات تمام کشور را فراگرفت و اوهم صدایش را به فریاد عمومی که از سراسر هند برخواسته بود ضمیمه ساخت.

 

اما این صدا با صداهای دیگر متفاوت بود. این صدایی ملایم و آرام بود که در عین حال در میان فریادهای انبوه جماعات مشخص بود و برتر از دیگران قرار می‌گرفت. این صدا نرم و نجیبانه و در عین حال همچون ضربات پتکهای گران بود که برای کوبیدن پولاد به کار می‌رود. این صدا مؤدب و دعوت کننده بود و در عین حال چیزی ارتعاش انگیز و مهیب در خود داشت. هر کلمه‌ای که در آن بکار می‌رفت معنی داشت و گویی ضربات کشنده را منعکس می‌کرد. در ماورای زبان صلح‌جو و دوستانه او، قدرت و شبح ارتعاش انگیز اقدام و عزم راسخ برای تسلیم نشدن به ناحق محسوس بود.” غالبا پیروان رهبران کاریزماتیک عقیده دارند که نظرات رهبری درست هستند بنابراین آنها با رضایت و بدون سؤال از رهبری اطاعت می کنند.

 

با توجه به آنچه بیان شد، رهبران کاریزماتیک باید دارای ویژگیهای زیر باشند:
۱-۱- باید دارای اعتماد به نفس بسیار بالا باشند.

 

۱-۲- باید دارای دیدگاه آرمانگرایانه نسبت به اهداف خود باشند.

 

۱-۳- آنان دارای قدرت بیان بسیار قوی هستند.

 

۱-۴- آنها به اهداف خود اعتقاد راسخ دارند.

 

۱-۵- دارای رفتارهای خاصی هستند که مخالف هنجارهای موجود بوده و جذابیت بسیار بالایی برای پیروان دربر دارد.

 

۱-۶- پیروانی دارند که شدیداً خواهان تغییر و آرمانگرا هستند و در راه رسیدن به اهداف بسیار پرتلاشند.

 

۱-۷- دارای شناخت واقع گرایانه از محیط خود هستند.

 

نکته مهم در اینجا این است که همبستگی بسیار زیادی بین رهبری کاریزماتیک و عملکرد و رضایت زیردستان و پیروان وجود دارد. کسانیکه برای رهبران کاریزماتیک کار می‌کنند به گونه‌ای تحریک می‌شوند تا تلاش بسیار زیادی انجام دهند و چون به رهبر خود عشق می‌ورزند نسبت به کارخود رضایت فراوانی دارند. از این رو است که کرین برینتون همانطوریکه در مقدمه نیز به آن اشاره شد، شرط لازم بروز انقلابات بزرگ اجتماعی را وجود رهبران کاریزماتیک می‌داند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[شنبه 1399-06-08] [ 02:29:00 ب.ظ ]




رضایت شغلی و انگیزش از لحاظ مفهومی با یکدیگر ارتباط دارند، اما مفاهیم یکسانی ندارند. هرچند بیشتر نظریه‌های ارائه شده در این خصوص، فرق روشنی را بین این دو متغییر قایل نشده‌اند.

 

با این وجود، داشتن فرق بین این دو مفهوم برای افرادی که در این زمینه فعالیت می‌کنند، سودمند می‌باشد. رضایت اشاره به یک حالت رضایتمندی دارد، انگیزش اشاره به تلاش در جهت رسیدن به یک هدف می‌باشد. یکی از راه‌های نشان دادن رابطه بین رضایت و انگیزش، معرفی ویژگی های چهار دسته از افراد است:

 

 

۱- کارگر راضی ولی کم کار: بعضی افراد رضایت شغلی آنان ناشی از کار کردن در یک محیط آرام و بدون فشار می ‌باشد. اگر آن‌ها کار سخت و مشکل انجام دهند، احساس عدم رضایت شغلی می‌کنند.

 

۲-افراد غیرفعال و دلسرد: این دسته افراد معمولاً تحت فشار می‌باشند. آن‌ها تمایلی به شغل خود ندارند. فقط تا اندازه‌ای کار می‌کنند که جلوی اخراج و تنبیه خود را بگیرند. ضرورت‌های اقتصادی قدردانی است برای کارکنان.

 

۳-افراد ناراضی ولی پرتلاش: بعضی از افراد که دارای یک حرفه مشخص هستند، سخت کار می‌کنند، هر چند که معمولاً از شریک و یا موقعیت کاری خودشان ناراضی هستند. دلیل این امر این است که این دسته افراد نمی‌خواهند با ارائه کار ضعیف، سابقه خود را خراب کنند.

 

۴-افراد کاملاً راضی و پرتلاش: افرادی که در این دسته قرار دارند در مسیر خود شکوفایی و خودکفایی حرکت می‌کنند.(دوبرین، ۱۹۸۴، ۱۴۲)

 

 

 

 

 

 

 

۲-۱-۸- عوامل مؤثر بر رضایت شغلی :

 

۲-۱-۸-۱- عوامل شغلی:

 

مدل ویژگیهای شغل در دهه ۱۹۷۰ به عنوان چارچوبی برای تجزیه و تحلیل و طراحی شغل مطرح شد. این مدل ویژگیهای پنج گانه شغل، روابط متقابل آنها، تأثیر آنها بر بهره وری، انگیزش و رضایت کارکنان را مطرح می سازد این ابعاد پنجگانه عبارتند از: (رابینز، ۱۹۹۷، ۳۰۲)

 

الف – تنوع مهارت: شغل شامل وظایف متنوعی بوده، طوری که یک فرد می تواند از مهارتها و تواناییهای گوناگونی بهره گیرد. مشاغلی که معمولاً به یک فرد با مهارتهای گوناگون برای انجام وظایف مربوطه نیاز دارند، خصوصاً که این وظایف چالش باشند، معمولاً به وسیله کارکنان، با معنی تلقی می شوند. برای افزایش تنوع، مهارت مدیران بایستی در پی تقسیم وظایف موجود بوده و سپس همه آنها را در یک مجموعه بزرگ و جدید ترکیب کنند. (هرسی و بلانچارد، ۱۹۸۸، ۱۰۱)

 

ب – معنی دار بودن مهارت و وظیفه: وظایف شغلی به نحوی باشد که کار از ابتدا تا انتها برای شاغل مشخص بوده و فرد تصویر کاملی از وظایف شغلی خود داشته و خود بخش مهمی از کار را تلقی شود. زمانی که فعالیتها و وظایفی که باید انجام دهد، دقیقاً روشن نباشد و توقعات و انتظارات از فرد در سازمان مشخص نباشد، ابهام نقش پیش می آید. مطالعات نشان می دهد که بین ابهام نقش و رضایت شغلی رابطه منفی وجود دارد. (میشل و لارسن، ۱۹۸۸، ۱۷۷)

 

ج – اهمیت وظایف: شغل دارای اهمیت و ارزش بوده و اثرات محسوسی بر زندگی یا کار افراد دیگر دارد. اگر این ویژگیهای سه گانه (نوع مهارت، معنی دار بودن وظیفه، اهمیت وظیفه) در یک شغل باشند، شخص کار خود را به عنوان کاری با اهمیت و ارزشمند تلقی خواهد کرد. هر چه این وضعیت های سه گانه در افراد بیشتر باشند، انگیزش عملکرد و رضایت بیشتر شده و غیبت در کار و احتمال ترک خدمت کمتر خواهد شد. (طهرانی، ۱۳۸۷، ۱۶۲)

 

د – استقلال و اختیار در کار : شاغل تا حدی در برنامه ریزی زمانی کار، تعیین رویه کاری، از استقلال و آزادی عمل برخوردار است. با گسترش عمودی مشاغل، مسئولیت ها و کنترلهایی که سابقاً بر عهده مدیریت بوده به کارکنان واگذار می شود. این حلقه بین انجام دهنده کار و کنترل کننده (ناظر) بر کار را کاهش داده و استقلال و اختیار کارکنان را افزایش می دهد. (طهرانی، ۱۳۸۷، ۱۶۳)

 

ن – بازخور: شغل طوری طراحی شده که اطلاعات واضح و مستقیم در مورد اثربخشی نتایج و عملکرد کاری به شاغل داده می شود. مشاغلی که از قدرت انگیزشی بالایی برخوردارند، باید حداقل در یکی از عوامل سه گانه ای که منجر به ارزشمند بودن شغل می شود و همچنین از لحاظ استقلال و اختیار در کار و بازخورد در کار در سطح بالایی قرار داشته باشند. اگر امتیاز قدرت انگیزشی بالاست، پیش بینی می شود که انگیزش، عملکرد و رضایت مندی بطور مثبت تحت تاثیر قرار خواهند گرفت و احتمال غیبت و ترک خدمت کاهش داده خواهد شد. (طهرانی، ۱۳۸۷، ۱۶۳)

 

و – طراحی شغل : یک طراحی شغل مناسب ، اثر مثبت روی رضایت کارکنان و کیفیت انجام کار دارد . هدف از طراحی شغل کاهش فشارهای عصبی ناشی از کار، افزایش انگیزش و رضایت شغلی کارکنان و افزایش بهره وری است.(برومند،۱۳۸۰، ۱۳۶)

 

– در اینجا برای تفهیم بیشتر شش روش از روش های طراحی شغل، به طور خلاصه توضیح داده شده است:

 

روش اول)  ساده کردن کار: این شیوه به تخصصی شدن مشاغل منجر می گردد و یک شغل کامل به قسمتها و اجزا ریز تقسیم می شود.نتیجه بکار گیری این نوع از طراحی کار ، نا کامی، از خود بیگانگی ، تنبلی، فقدان انگیزه و احساس رضایت کارکنان می باشد که در نهایت هزینه ها افزایش می یابد و بهره وری نیز کاهش می یابد.

 

 

روش دوم) گردش شغلی: گردش شغلی عبارتند از جابجایی کارکنان در مشاغل مشابه و در زمان مشخص است. جابجایی شغلی خستگی و یکنواختی در مشاغل ساده را کاهش می دهد و موجب افزایش روحیه و کاهش نارضایتی در مشاغل ساده می شود.

 

روش سوم)  توسعه شغلی ( job enlargement) : توسعه شغل در جهت عکس، ساده کردن کار می باشد. بر اساس این نظریه شمار عملیات در یک شغل افزایش می یابد. این امر موجب ایجاد تنوع در کار می شود ولی تأثیر انگیزشی قابل توجهی بر کارکنان، به ویژه در بلند مدت ندارد. بخصوص اگر این افزایش عملیات هماهنگ با جبران خدمات کارکنان نباشد.

 

روش چهارم)  تقویت شغلی (job enrichment): تقویت شغل به معنی گسترش عمودی کار بر اساس افزایشمسوولیت می باشد. از طریق تقویت شغلی، استقلال، مسوولیت و خود کنترلی بیشتر امکان پذیر خواهد بود. این روش به احساس رضایت، انگیزش بیشتر و افزایش بهره وری منجر می شود.

 

روش پنجم)  گروه های کاری منسجم: اگر توسعه شغلی به جای اینکه در سطح فردی صورت گیرد، در سطح گروهی اعمال شود، منجر به ایجاد گروه های منسجم کاری می شود. برای مشاغلی که کار گروهی و همکاری را می طلبند، این رویکرد می تواند تنوع در اعضای گروه را افزایش دهد.

 

روش ششم)  گروه کاری خود گردان: تیم های خودگردان، غنی سازی شغل را در سطح گروه نشان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:28:00 ب.ظ ]




   ۲-۲-۱ تعهد

 

تعهد عبارت است گردن گرفتن کاری، به عهده گرفتن ، نگاه داشتن ، عهد بستن ، پیمان بستن ونیز تعهد عبارت است از : ۱- عمل متعهد شدن به یک مسئولیت یا یک باور ۲- عمل ارجاع یا اشاره به یک موضوع ۳- تقبل یا عهده دار شدن انجام کارها در آینده . ۴- حالت یا وضعیت الزام و اجبار  یا الزام عاطفی به انجام کار ها در آینده

 

پایان نامه ها

 

(به نقل از ایمانی حسنلوئی ، ۱۳۸۱ )

 

تعهد نشان دادن ارزشی است که فرد در سازمان سرمایه گذاری کرده و اگر فرد سازمان را ترک کند ممکن است ارزش شود . سرمایه گذاریهایی به این شکل ممکن است شامل سهم سازمان از پرداخت حق بازنشستگی ، کسب مهارتهای خاص مورد نیاز سازمان که قابل سازمان در سازمانی دیگر نیست یا استفاده از مزایای سازمانی مثل وامهای با نرخ بهره کم و … باشد . هزینه های بیان شده به دلیل ترک سازمان از طریق درک عدم وجود فرصتهای شغلی در خارج از سازمان و سرمایه گذاریهای فوق افزایش می یابد (به نقل از مدرسی راد ، ۱۳۸۲ )

 

بنابراین اعتقاد به داشتن به هدف های سازمان و تمایل به عضویت در آن و تلاش بی وفقه به دسترسی به اهداف سازمان و پیوند عاطفی و جلوگیری از گسیختگی عاطفی بین کارکنان و سازمان است .

 

 

۲-۲-۲ انواع تعهد

 

مطالعات نشان می دهد که مدیران در مجموعه ای مرکب از تعهدات زیر اتفاق نظر دارند :

 

    • تعهد نسبت به مشتریان یا ارباب رجوع

 

    • تعهد نسبت به سازمان

 

    • تعهد نسبت به خود

 

    • تعهد نسبت به افرد و گروه کاری

 

  • تعهد نسبت به کار

هرسی و بلانچارد بیان می کنند که هر یک از تعهدات مذکور به طور جداگانه ای فوق العاده در کار مدیریت موثر و با اهمیت است . اکنون به تشریح هر یک از تعهد های ذکر شده می پردازیم .

 

۲-۲-۲-۱ تعهد نسبت به مشتری

 

اولین و شاید مهم ترین تعهد سازمانی بر مشتری تاکید دارد. مدیران ممتاز می کوشند به مشتریان خدمت مفید ارائه کنند . مدیران از دو طریق عمده تعهد خود را نسبت به مشتری نشان می دهند .

 

-یکی انجام خدمت و دیگری ایجاد اهمیت برای او .

 

-ایجاد اهمیت برای او .

 

 

 

۲-۲-۲ -۲تعهد  نسبت به سازمان

 

ایفای وظیفه مدیران در دنیایی مشتمل بر انسانها صورت می گیرد . افراد به طور دایم ، رفتار ، سلوک و کردار مدیر را زیر نظر دارند و آنچه در مورد ارزشهای مدیر می بینند ، بر اعتقادات و رفتار و کردار آنان اثر می گذارد . مدیران ممتاز تاثیری نیرومند و مثبت بر دیگران می گذارند زیرا مجموعه ای از اعتقادات مثبت با مجموعه ای متناسب از رفتارهای مثبت را در هم می آمیزند . این اعتقادات و اعمال « تعهدات » را تشکیل می دهند . تعهد حدود مختلفی می تواند  داشته باشد که در این میان ما به تعهد نسبت به سازمان می پردازیم . مدیر موثر خود تصویرگر افتخار سازمان خویش است مدیر این تعهد را به گونه ای مثبت به سه طریق نشان می دهد : خوشنام کردن سازمان ، حمایت از مدیریت رده بالا و عمل کردن براساس ارزشهای سازمان .

 

۲-۲-۲-۲- ۱خوشنام کردن سازمان

 

خوشنامی سازمانی با معرفی دایمی سازمان به گونه ای مثبت صورت می گیرد افرادی که از کار خود ناراحت و یا از نام بردن محل کار خویش شرم دارند انگیزش خود را از دست می دهند آنان می خواهند که بخش مثبت از یک کار باشد .

 

مدیر ممتاز کسی است که حمایتها را به سوی سازمان جلب و از اظهارات مخرب نسبت به سازمان جلوگیری کند .

 

 ۲-۲-۲-۲- ۲حمایت از مدیریت رده بالا

 

از این جهت ضرورت دارد که همه سازمانها برای آنکه وظیفه خود را انجام دهند به وفاداری و صداقت نیازمندند . مدیران مقام خود را در سازمان دارای دو مسئولیت می دانند :

 

اولین مسئولیت آن است که به گونه ای فعال به چالش بپردازند و از نردبان سازمان بالا روند . مدیر ممتاز تصمیم ها را از بالای سازمان می گیرد آنها را عملی می کند از دیگران نیز می خواهد که چنان کنند . چنین مدیری به سرزنش مدیریت رده بالا نمی پردازد و از زیر بار مسئولیت شانه خالی نمی کند . رفتار مدیر ممتاز توانایی سازمان را برای اجرای تصمیم ها و رسیدن به هدفها تقویت می کند .

 

۲-۲-۲-۲-۳- عمل کردن براساس ارزشهای سازمان

 

ارزشها ، به طور وضوح القا کننده اهمیت است که برپایی سازمان به خاطر آن است .

 

یکی از جنبه های دشوار تفوق در مدیریت ، زندگی کردن براساس معیارهای ارزشی سازمان است ، به خصوص وقتی که این ارزشها ، هنگام آزمایش به مبارزه دعوت شوند در سازمانی که دارای مجموعه اعتقادت اساسی ، روشن و مشخص است ، وظیفه مدیر آن است که به گونه ای عمل می کند که کنش او با آنان اعتقادات اساسی هماهنگی داشته باشد . مدیران واضح ترین مدلها از چیزهایی هستند که سازمانها به خاطر آنها برپا شده اند . مدیر ممتاز خصوصیات لازم برای مبارزه طلبی و تعهد در خویش دارد .

 

۲-۲-۲-۳- تعهد نسب به خود

 

سومین تعهد تکیه بر شخص مدیر دارد . مدیران ممتازتصویری قوی و مثبت از خویش برای دیگران رقم می زنند . آنها در همه موقعیتها به عنوان قدرتی قاطع عمل می کنند.این طلب را با خدمت به خود و یا خودپرستی نباید اشتباه کرد. تعهد به خود از سه فعالیت خاص معلوم می شود : نشان دادن خود مختاری، مقام خود را به عنوان مدیر تثبیت کردن وقبول انتقال سازنده.

 

۲-۲-۲-۴- تعهد  نسبت به افراد و گروه کاری

 

چهارمین تعهد مدیریت برکار تیمی و فرد فرد اعضای گروه تاکید دارد . مدیران نسبت به کسانی که برای آنها کار می کنند ایثار نشان می دهند . این عمل به استفاده مدیر از شیوه صحیح رهبری به منظور کمک به افراد در حصول توفیق در انجام وظایفشان اشاره دارد . تمایل مدیر به صرف وقت و انرژی و کار روزانه با زیر دستان نشان دهنده تعهد مثبت او نسبت به مردم است . به خصوص سه عمل حیاتی از اجزای تشکیل دهنده این تعهد هستند . نشان دادن علاقمندی مثبت و بازشناسی ، دادن بازخورد پیشرفتی و ترغیب ایده های نوآورانه

 

 

 

 

 

 

 

۲-۲-۲-۵- تعهد نسبت به کار و وظیفه ( تکلیف )

 

پنجمین تعهد مدیریت بر وظایفی تکیه دارد که باید انجام گیرند . مدیران موفق به وظایفی که مردم انجام می دهند ، معنا می بخشند . آنان برای زیردستان کانون توجه و  جهت  را تعیین کرده ، انجام موفقیت آمیز تکالیف را تضمین می کنند .

 

چنین تعهدی زمانی عملی است که هدف اصلی وصحیح ، سادگی و عمل گرایی آن حفظ شود و موجب مهم جلوه دادن تکلیف ( وظیفه ) شود . در صورتی که این پنج تعهد به طور مستمر انجام گیرند کلید موثر مدیریت خواهند شد . مدیر حلقه اتصال اصلی میان هر یک از تعهدات است و مدیر ممتار ضمن اعمال دیدگاه های خود،نباید این پنج تعهد را از نظر دور داشته باشد. مدیر ممتاز در مورد روند پیشرفت و حمایت از تعهدات ،فرد اصلی است . مدیر با قبول مسئولیت شخصی و عمل کردن در مقام نیرویی مثبت می تواند قویاً در سازمان، مردم آن،وظایف و مشتریان تاثیر گذارد. این مدیران ممتاز تشخیص می دهند که تکلیف خود آنان این است که نسبت به مشتری سازمان، وظایف کلیدی مردم و خودشان تعهد ایجاد کنند. معنای این سخن آن است که برای هر تعهدی باید نگرشهای مناسب به وجود آورد و علاقه مثبت نشان داد . این کار وظیفه تک تک افراد می شود و نه وظیفه مدیر تنها . مدیر ممتاز باید خود رابه معیارهای این پنج تعهد نزدیک کند و با هماهنگی دیگران برای ایجاد آنها به تلاش و کوشش بپردازد . به وجود آمدن تعهدات به کمک فداکاری و خدمت انجام می گیرد .

 

وقتی مدیر ممتاز نسبت  زیردستان خود به طور واقعی وفادار باشد زیردستان نیز نسبت به وظایف خود گذشت و تعهد نشان می دهند.(هرسی و بلانچارد به نقل از کبیری، ۱۳۷۸ )

 

۲-۲-۳- مفهوم تعهد سازمانی

 

کارایی و توسعه هر سازمان تا حد زیادی به کاربرد صحیح نیروی انسانی بستگی دارد . هر قدر که شرکتها و سازمانها ، بزرگتر می شوند بالطبع به مشکلات این نیروی عظیم نیز اضافه می شود . مدیران در ارتباط با مسائل گوناگون سعی در کنترل مداوم کارکنان خود دارند . تصویر مدیران این است که وقتی شخصی در یک محیط استخدام می شود باید تمام شرایط آن سازمان را بپذیرد . بعضی از مدیران بر روی این مسأله که رضایت کارکنان را می توان از طریق پاداش و ترغیب به انجام کار افزایش داد ، پافشاری می کنند . شاید تصور مدیران این است که کارکنان ، زیر دستان آنها هستند و باید فرامین آنها را بپذیرند . اگر چه امروزه به دلیل اینکه کارکنان در زیر فشار مالی زیادی به سر می برند بیشتر توجه و تمایل آنها به مسائل اقتصادی کار است . ولی به تدریج کارکنان علاقه مند به انجام کارهای با مفهوم و خواهان استقلال شغلی بیشتری در کارخود هستند ، تا بدین صورت احساس ارزشمندی به آنها دست دهد .

 

گفتنی است که تعهد سازمانی یک نگرش مهم شغلی و سازمانی است. تحولات اخیر در کیفیت و کاربرد اهمیت تعهد سازمانی و تاثیر آن عملکرد را برترک شغل و غیبت افزوده است .

 

از طرف دیگر ، علاقه مندی به داشتن نگرش هایی که با کار و سازمان ارتباط دارد .  اهمیت یافته است . از جمله این نگرشها عبارتند از :

 

الف- رضایت شغلی

 

ب- وابستگی شغلی

 

ج- تعهد سازمانی ( اسماعیلی ، ۱۳۸۰ :۹-۶۶ )

 

 

 

[۱]- Client

 

[۲]- Hersey & Blanchard

 

[۳]- Development

 

[۴]- Job satis faction

 

[۵]- job Involvement

 

[۶]- Organization commitment

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:28:00 ب.ظ ]




در فرهنگ لغات آکسفورد تعهد « الزامی است که آزادی عمل را محدود می سازد » تعهد سازمانی مانند مفاهیم دیگر رفتار سازمانی به شیوه های متفاوت تعریف شده است معمولی ترین شیوه برخورد با تعهد سازمانی آن است که تعهد سازمانی را نوعی وابستگی عاطفی به سازمان در نظر می گیرند . براساس این شیوه ، فردی که به شدت متعهد است ، هویت خود را از سازمان می گیرد ، در سازمان مشارکت دارد و با آن در می آمیزد و از عضویت در آن لذت می برد. ( ساروقی ، ۱۳۷۵ ) .

 

اگر چه تعاریف متفاوتی از تعهد سازمانی ارائه شده است ولی هر یک از آنها یکی از سه موضوع کلی « وابستگی عاطفی » « درک هزینه ها » و « احساس تکلیف » را منعکس می کنند . ( ساروقی ،۱۳۷۵ )

 

سالانیک (۱۹۷۷) تعهد را حالتی در انسان می داند که در آن افراد با اعمال خود و ازطریق اعمال اعتقاد می یابند که به فعالیت خود تداوم بخشند و مشارکت موثر خویش را در انجام آن حفظ کنند. (به نقل از نور هارون،نور هاسرول:۲۰۰۶)

 

همچنین در علوم رفتاری درباره تعهد سازمانی به منزله یکی از انواع تعهد ، پژوهشهای زیادی صورت پذیرفته و در این زمینه تعاریف زیادی ارائه نموده اند . برخی از این تعاریف عبارتند از : « آلن وپورتر و همکارانش تعهد سازمانی را درجه نسبی تعیین هویت فرد با سازمان و مشارکت او در آن تعریف کرده اند . در این تعریف تعهد سازمانی شامل سه بعد است :

 

۱-اعتقاد به اهداف و ارزشهای سازمان

 

۲-تمایل به تلاش بیشتر در راه سازمان

 

۳-تمایل شدید به ادامه عضویت در سازمان

 

همچنین آنها دریافتند که ، اولاً : تعهد سازمانی با رضایت شغلی ، غیبت و جابجائی رابطه دارد . ثانیاً : این رابطه معکوس است. ( هر چه تعهد سازمانی بیشتر باشد ، غیبت و جابجائی کمتر خواهدبود). ( کریم زاده ، ۱۳۷۸ ) .

 

استیرز و همکاران ( ۱۹۸۲) به این تعریف از تعهد سازمانی بسنده کرده اند: تعهد سازمانی درجه ی نسبی و تعیین هویت فرد با سازمانی خاص و درگیری و مشارکت او با آن می باشند. تعهد سازمانی شامل اعتقاد قوی به اهداف و ارزش های سازمان، تمایل به تلاش قابل ملاحظه به خاطر سازمان و علاقه به ادامه خدمت در آن می شود.

 

(به نقل ازاگ و دوگما:۲۰۰۳)

 

عبدالرحمان و خیصه در پژوهشی تحت عنوان تعهد سازمانی در مقابل و مقایسه با تعهد حرفه ای تضاد یا شایستگی به نقل از محققان مختلف تعهد سازمانی را تعریف می کنند . از جمله :

 

الف- دستیابی به شیوه ای که در گروه نقش موثری داشته باشد . ( کانتر )

 

ب- فرایندی است که اهداف سازمانی و اهداف فردی به شکل کامل تری ترکیب می شود . ( هال ، اشتاید و تایگرین ) .

 

ج- ارتباط و مشارکت مستمر منافع و سود با هزینه های مرتبط با زندگی ( کانتر )

 

د- تعامل بین علایق فردی و اهداف سازمانی ( ونیر )

 

ه- تعهد کارکنان در ماندن و همکاری با شرکت و کسب رضایت بیشتر در سالهای مختلف ( مارتین و ماباری )

 

این محققین باتبیین ارتباط بین تعهد حرفه ای و تعهد سازمانی ، معتقدند که این امر در تضاد یا شایستگی تاثیر قابل توجهی دارد. (عبدالرحمن،۸۱-۷۷ : ۲۰۰۲)

 

براساس مطالعات استوارت(۲۰۰۸) به طور کلی تعهد سازمانی به عنوان یک پاسخ عاطفی به یک ارزیابی مثبت محیط کاری اطلاق می شود . به بیان دیگر تعهد سازمانی عکس العمل عاطفی فرد و میزان وابستگی او به سازمان و محیطی که در آن کار می کند می باشد .

 

لازم است که معنی رضایت شغلی نیز تعریف گردد چرا که این دو ارتباط نزدیکی با هم دارند . رضایت شغلی را بعنوان یک تعلق موثر شغلی می دانند خواه از حیث (رضایت مندی جهانی ) و یا از نظر دیدگاه های خاص (تت،مری:۱۹۹۳،تستا:۲۰۰۱به نقل از استوارت:۲۰۰۸).

 

 

جدال بر این است که کدام مهمتر است رضایت شغلی یا تعهد سازمانی . هر چند که در خصوص اولویت این دو از یکدیگر در تحقیقات مختلف نظرات متفاوت می باشد ولی دیدگاه تستا مبین این است  که رشد تعهد سازمانی زمانی اتفاق می افتد که کارمند  اهداف و ارزشهای سازمان را بپذیرد .

 

زمانی مردم مسئول و متعهد  می گردند که خود را با بینش ارزش و اهداف سازمان سهیم بدانند که این هم نخست به تفکر و اندیشه فردی هر کس بر می گردد . بنابراین برای سازمان مهم و حیاتی است که به افراد کمک نماید تا به نهایت تجانس  بین نیازهای فردی و اهداف سازمانی نائل شوند (چن چانگ،۱۰۰۲:۲۰۰۳)

 

 

عواطف افراد مستقیماً با چگونگی تعهدات وی در سازمان  و اینکه به چه میزان از کارش رضایت دارد مرتبط می باشد . بنابراین اینکه فردی احساس موفقیت داشته باشد به سطح و میزان رضایت وی از کار و تعهداتش در سازمان بستگی دارد . (استوارت،۶:۲۰۰۸)

 

از نظر « ویلیامسون و اندرسون » تعهد سازمانی عبارتست از : شدت و گستردگی مشارکت فرد در سازمان . احساس تعلق به سازمان ، شغل و احساس هویت که وجود احساسهای مزبور در فرد به افزایش وابستگی گروهی و رفتار همکاری منجر خواهد شد .

 

استرون در سال ۱۳۷۷ ، بروان ، گرین بری و سامرز در سال ۱۹۹۵ ، تعهد سازمانی را به عنوان تمایل کارمند به سازمان تعیین هویت با آن و میزان چالش وی در سازمان مثل روابط کاری ، ارتقاء شغلی ، بازنشستگی و اهداف و ارزشهای سازمانی مورد بررسی قرار می دهند .(زالی،۱۳۷۵)

 

– همچنین بوکانان (۱۹۷۴) تعهد سازمانی را نوعی وابستگی عاطفی و تعصب آمیز به ارزش ها و اهداف یک سازمان می داند. وابستگی نیت به نقش فرد دررابطه با ارزش ها و اهداف و نسبت به سازمان به خاطر خود سازمان جدای از ارزش های ابزاری آن (به نقل از سهرابی، ۱۳۸۳)

 

به طور کلی تعهد سازمانی به درجه ای که شخص ارزشها و اهداف سازمانی را درونی می کند و احساس وفاداری و وظیفه شناسی فرد به محل کار خود گفته می شود .

 

این نوع تعهد منعکس کننده یک نظم بین نیازها و ارزشهای شخص و سازمان می باشد . کاشمن . کان و کاتز ، آن را عامل انگیزشی ذاتی می دانند . هنگامی که ارزشهای درونی سازمان بتوانند یک منبع قدرت بیشتری برای انگیزش فرد باشد تا قبول نقش و یا پاداش خارجی ، دیگر جهت افزایش تعهد نیازی به کنترل خارجی و یا تشویق مداوم و مکرر نیست به این  دلیل که ارزشهای درونی سازمان خود تقویت کننده است و موجب موفقیت می شود . (مجیدی،۱۳۷۲به نقل از دوستار،۷۳:۱۳۸۵ )

 

 

 

۲-۲-۵-دیدگاه های نوین درباره تعهد سازمانی

 

۲-۲-۵-۱- دیدگاهایی در مورد کانونهای تعهد سازمانی

 

۱- دیدگاه ریچرز « ریچرز » یکی از اولین محققان درباره کانون تعهد ، اعتقاد دارد که مفاهیم عمومی تعهد سازمانی ممکن است زمانی بهتر درک شوند که آنها را مجموعه ای از تعهدات در نظر گرفت . به اعتقاد او کارکنان می توانند تعهدات مختلفی را به اهداف و ارزشهای گروه های گوناگون در درون سازمان تجربه کنند  . بنابراین در درون سازمان تنها یک درک تعهد سازمانی مهم نیست بلکه توجه به کانونهای تعهد نیز الزامی است . « ریچرز » کانونهای تعهد کارکنان را شامل تعهد به مدیریت عالی ؛ سرپرستان ، گروه کار ، همکاران و مشتریان سازمان دانسته و معتقد است که کارکنان می توانندبه این کانونها با توجه به درجه انطباق اهداف و ارزشهای با آنها به طور متفاوتی متعهد شوند . (شیان،ریلی،۳۱۳:۲۰۰۳)

 

برای طبقه بندی کانونها تعهد « بیکرو بلینگس » بین کسانی که متعهد به سطوح پایین سازمان همگون گروه کاری و سرپرست مستقیم هستند و کسانی که عمدتاً متعهد به سطوح بالای سازمان مثل مدیریت ارشد و سازمان در کل بودند تمایز قائل شدند . با ترکیب هر کدام از این سطوح بالا و پایین آنها چهار دیدگاه متمایز را مطرح کردند .ابتدا افرادی که تعهد کمی به گروهای کاری وسرپرستان و هم مدیریت ارشد و سازمان دارند که به آنها عنوان بی تعهد دادند . برعکس افرادی که به هر دو کانون تعهد بالایی را نشان دادند ، متعهد نامیده شدند . در بین این دو گروه افرادی هستند که به سرپرست و گروه کاریشان کاملاً متعهد اما به مدیریت عالی و سازمان متعهد نیستند که به عنوان افراد متعهد جزیی (محلی ) در نظر گرفته می شوند و کسانی که به مدیریت ارشد و سازمان کاملاً متعهد ولی به سرپرست و گروه کاریشان متعهد نیستند که به آنها افراد متعهد کلی ( جهانی ) می گویند .

 

بیکر و بلینگس  در مطالعه یک سازمان عرضه کننده لوزام نظامی بزرگ دریافتند که نگرشهای کارکنان مرتبط با رفتارهایشان بود . برای مثال افراد بی تعهد ( برپایه پاسخهایشان به سوالهای مختلف ) علاقه بیشتری به ترک شغل و علاقه کمتری برای کمک به دیگران داشتند . در عوض افرادی که در طبقه متعهد قرار گرفتند ، این چنین نبودند . آنهایی که به طور کلی ( جهانی ) و به طور جزئی ( محلی ) متعهد بودند ، بین این دو گروه نهایی قرار گرفتند . در نتیجه اگر چه این روش متمایز بین کانونهای مختلف تعهد  هنوز جدید است ؛ ولی جای امیدواری است که بتوان از آن به عنوان ابزاری برای درک کلید ابعاد تعهد سازمانی استفاده کرد

 

( گرینبری و بارون ،  ۱۹۰:۱۹۷۷به نقل از فرهنگی و حسین زاده ، ۱۳۸۴ )

 

۲-۲-۵-۲- تعهد سازمانی مفهوم یک بعدی یا چند بعدی

 

پورتر تعهد را براساس نیروی کلی همانند سازی ( تعیین هویت ) و مشارکت یک فرد در سازمان تعریف می کند . در این دیدگاه تعهد ناشی از سه عامل می شود :

 

    • قبول اهداف و ارزشهای سازمان

 

    • تمایل به همکاری با سازمان برای کسب اهدافش

 

  • میل به باقی ماندن در سازمان(پورتر:۱۹۹۷به نقل از فرهنگی و حسین زاده ، ۱۳۸۴ ) .

تعهد به عنوان یک مفهوم تک بعدی نگریسته شده است ، که تنها متمرکز بر تعهد عاطفی است . سالها اندیشمندان درک ما را از تعهد سازمانی با نگریستن به آن به شکل چند بعدی تغییر داده اند . این محققان علاقه مند به یک مجموعه وسیع تر از پیوند ها بین کارکنان و سازمان ها نسبت به آنچه که پورتر مطرح کرد ، بوده اند . در حالی که پورتر متمرکز بر پیوند توصیف شده با قبول اهداف سازمان بوده است ، تحقیقات محققان بعدی برانواع تعهد متمرکز شده است که می توان  برای توجیه رفتار فرد و استمرار  آن در محیط کار در نظر گرفته شود . (به نقل از فرهنگی و حسین زاده ، ۱۳۸۴ )

 

دراین تحقیق ازپرسشنامه استانداردنظریه پورتراستفاده شده است.

 

۲-۲-۵-۳- الگوهای چند بعدی

 

در اینجا مدل سه بخشی آلن و می یر از تعهد سازمانی به عنوان یک الگوی چند بعدی بررسی می شود .

 

می یر و آلن مدل سه بعدیشان را مبتنی بر مشاهده شباهتها و تفاوتهایی که در مفاهیم تک بعدی تعهد سازمانی وجود داشت ایجاد کردند  . بحث کلی آنها این بود که تعهد ، فرد را با سازمان پیوند می دهد و بنابراین این پیوند احتمال ترک شغل را کاهش دادآنها بین سه نوع تعهد تمایز قائل می شوند(مایر و هرسکویچ،۳۰۵:۲۰۰۱،به نقل از فرهنگی و حسین زاده : ۱۳۸۴ )

 

آلن و می یر (۱۹۹۸) در نوشته های خود قائل به تفکیک سه بعدی تعهد سازمانی شده‌اند:

 

الف) تعهد عاطفی : معمولی ترین روش برخورد با تعهد سازمانی روشی است که تعهد بعنوان وابستگی عاطفی و روانی با سازمان در نظر گرفته می شود که براساس آن فردی که شدیداً متعهد است ، خود رابا  سازمان تعیین هویت می کند . در سازمان مشارکت داشته و با کارها درگیر می شود و از عضویت در سازمان لذت می برد.(به نقل از سروش،۱۳۸۱)

 

تعهد عاطفی به درجه ای که فرد با سازمان همانندسازی می کند، در آن درگیر می شود و از عضویت درآن لذت می برد، اشاره دارد. کارمندان با تعهد عاطفی تمایل دارند که در سازمان باقی بمانند.(کوهن:۲۰۰۷) تعهد عاطفی به میزان زیادی با رفتارهای مثبت کارها (مثل حضور مرتب و رفتار سازمانی مناسب) درارتباط است. همچنین رضایت شغلی و تعهد سازمانی عاطفی هم باهم رابطه ی مثبت و معنی داری دارند. (به نقل از کوهن:۲۰۰۷)

 

ب) تعهد مستمر : مبتنی بر هزینه های ناشی از ترک خدمت است که در این رابطه هر چه سرمایه گذاری بر روی پرسنل بیشتر باشد ، احتمال ترک خدمت کمتر خواهد بود . به عبارتی  با صرف وقت عمر و تلاش بیشتر افراد براحتی حاضر به ترک خدمت نمی شوند و ضرورتاً به کار خویش ادمه می دهد. (اشرفی ، ۱۳۷۴)

 

در این نوع تعهد پیش شرطها و عوامل تعیین کننده ای وجود دارد که عبارتند از :

 

۱-ترس برای از دست دادن سرمایه اندوخته

 

۲-فقدان فرصتهای شغلی

 

تعهد مستمر زمانی است که فردبه علت ارزش و قیمتی که ممکن است با ترک سازمان در دست بدهد، در سازمان باقی می ماند. زمانی که کارکنان نیاز داشته باشند یا بدانند که درنتیجه ترک سازمان پیشنهاد شغلی جایگزین برای آنها وجود نخواهد داشت، تعهد مستمر را نسبت به سازمان ایجاد می کنند. (به نقل از کوهن:۲۰۰۷)

 

همچنین آلن و می یر (۱۹۹۸) تعهد مستمر را به عنوان تمایل به انجام فعالیت های مستمربراساس تشخیص فرد در هزینه های مربوط به ترک سازمان تعریف می کنند (به نقل ازلاکا و متبولا:۲۰۰۴)

 

ج ) تعهد هنجاری :. درنهایت شیوه ای که کمتر رایج است ولی جای بحث دارد این است که تعهد را به عنوان اعتقاد و باور در رابطه با مسئولیت فرد در سازمان می‌بیند. در این تعهد افراد ادامه فعالیت و انجام کار را وظیفه خود می دانند تا دینشان را نسبت به آن ادا نمایند . همچنین در این نوع تعهد هم ، پیش شرطها و عوامل تعیین کننده وجود دارد که در این زمینه واینر معتقد است این تعهد می توانددر نتیجه  درونی شدن فشارهای هنجاری باشد که معمولاً تحت تاثیر انتظارات فرد قبل از ورود به سازمان و یا تحت تاثیرات انتظارات او بعد از ورود به سازمان اعمال می شود . در این صورت اگر سازمان دارای سازگاری بیرونی و یکپارچگی درونی باشد ، متغیر هایی همچون به هم پیوستگی، وفاق ارزشی و تعهد فردی با آن خواهد بود.(به نقل از سروش،۱۳۸۱ ) .

 

تعهد هنجاری هم شامل احساس اخلاقی التزام برای ادامه ی کار با یک سازمان به خصوص می باشد.واینر (۱۹۸۲) تعهد را به عنوان مجموعه فشارهای هنجاری برای انجام فعالیت ها به طریقی که اهداف و منابع سازمان حاصل می شود، تعریف می کند. (به نقل ازلاکا و متبولا:۲۰۰۴)

 

۲-۲-۶- عوامل موثر بر تعهد سازمانی

 

ماتیو و زاجاک (۱۹۹۰ ) با تجزیه و تحلیل یافته های بیش از دویست تحقیق مقدمات ایجاد تعهد را به پنج دسته به شکل زیر تقسیم کرده اند :

 

۲-۲-۶-۱- ویژگی های شخصی موثر بر تعهد سازمانی

 

سن : تعهد سازمانی با سن فرد دارای همبستگی نسبی و مثبت است . اغلب محققان بر این باورند که سن با تعهد حسابگرانه ارتباط بیشتری پیدا می کند و دلیل آن را فرصت کمتر در خارج از شغل فعلی و هزینه  های از دست رفته در سنین بالا می دانند . می یر و آلن اظهار دارند که کارگران مسن تر به دلیل رضایت بیشتر شغل خود تعهد نگرش بیشتر پیدا می کند .

 

    • جنسیت : زنها نسبت به مردان تعهد بیشتری به سازمان دارند ، اگر چه این تفاوت جزئی است . دلیل این امر شاید آن است که زن ها برای عضویت در سازمان می بایست موانع بیشتری را پشت سر بگذارند .

 

    • تحصیلات : رابطه تعهد سازمانی با تحصیلات ضعیف و منفی است . این رابطه بیشتر مبتنی بر تعهد نگرشی است و ارتباطی با تعهد حسابگرانه ندارد . دلیل این رابطه منفی شاید انتظارات بیشتر افراد تحصیل کرده و فرصتهای بیشتر شغلی آنهاست .

 

    • ازداوج : این متغیر با تعهد سازمانی همبستگی ضعیفی دارد . اما چنین اظهار می شود که ازدواج به دلیل مسائل مالی با تعهد حسابگرانه ارتباط پیدا می کند .

 

    • سابقه در سازمان و در سمت سازمانی : به دلیل سرمایه گذاریهای فرد در سازمان سابقه بیشتر در مقام یا سازمان باعث تعهد بیشتری می شود اما این رابطه ضعیف است .

 

    • استنباط از شایستگی شخصی : افراد تا حدی به سازمان تعهد پیدا می کنند که زمینه تامین نیازهای رشد و کامیابی آنها فراهم شود . بنابراین کسانی که استنباط شایستگی شخصی بالا دارند انتظارات بیشتری خواهند داشت . رابطه دو متغیر مثبت و قوی است .

 

    • تواناییها : افراد با مهارتهای بالا، برای سازمان ارزشمند هستند . این امر پاداش سازمان را به آنها افزایش می دهد . در نتیجه تعهد حسابگرانه می شود .

 

    • حقوق و دستمزد : حقوق و دستمزد موجب عزت نفس برای فرد می شود و بدین ترتیب تعهد نگرشی را افزایش می دهد . ضمناً حقوق و دستمزد نوعی فرصت در سازمان محسوب می شود که در اثر ترک سازمان از دست خواهد رفت ، نتایج تحقیقات همبستگی مثبت اما ضعیفی را بین این دو متغیر نشان می دهد .

 

  • سطح شغلی:سطح شغلی با تعهد سازمان ارتباط مثبت اما ضعیفی دارد.(به نقل از رنجبریان،۱۳۷۵: ۵۰-۴۷ )

[۱]- Affective attachment

 

[۲]- Perceived costs

 

[۳]- Obligation

 

[۴]-ozag & duguma

 

[۵]Tett , Merey

 

[۶]Testa

 

[۷]Chen Chang & Yeh

 

[۸]- Williamsom & Anderson

 

[۹]- Citizenship behavior

 

[۱۰]- Brown And Greenbery

 

[۱۱]- Kushman

 

[۱۲]- Kahn And Kats

 

[۱۳]- Riechers

 

[۱۴]-Shiun

 

[۱۵]- Relley

 

[۱۶]- Becker& Billings

 

[۱۷]- Greenbery

 

[۱۸]-Baron

 

[۱۹]- Porter

 

[۲۰]Allen & Mayer

 

[۲۱]- Affection commitment

 

[۲۲]- cohen

 

[۲۳]- Continuance commitment

 

[۲۴]-Laka

 

[۲۵]- Mathebula

 

[۲۶]- Normality commitment

 

[۲۷]-Laka

 

[۲۸]- Mathebula

 

[۲۹]-Mathieu

 

[۳۰]-zajac

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:27:00 ب.ظ ]




اگر چه رابطه خصوصیات متفاوت شغلی و تعهد سازمانی در تحقیقات متفاوت مورد بررسی قرار گرفته است اما هیچ مدل نظری برای توضیح دلیل همبستگی آنها در دست نیست . تحقیق « ماتیو و زاجاک » هم تایید می کند که مشاغل غنی شده ، موجب تعهد سازمانی بیشتر می شود . خصوصیات به دست آمده از تحقیقات شامل مهارت ، استقلال ، چالش و دامنه شغلی است : « تنوع مهارت با تعهد سازمانی دارای همبستگی مثبت است »  .

 

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

 

استقلال و تعهد سازمانی رابطه مثبت و بسیار ضعیفی دارند . مشاغل چالش انگیز با تعهد سازمانی به خصوص درمورد کسانی که به رشد شدید نیازمندند رابطه مثبت و قابل توجه داشته است . (همان منبع:۴۹)

 

۲-۲-۶-۳- تاثیر روابط گروهی و رابطه با رهبر بر تعهد سازمانی

 

در رابطه با تاثیر روابط گروهی ورابطه با رهبر به موارد زیر اشاره شده است :

 

    • انسجام گروه : برخی مطالعات رابطه انسجام گروهی و تعهد سازمانی را مثبت وتعدادی دیگر ، رابطه این دو را منفی دانسته اند . البته همبستگی حاصل ازر جمیع تحقیقات مثبت و ضعیف بوده است .

 

    • وابستگی متقابل وظایف : در اغلب مطالبات رابطه وابستگی وظایف با تعهد ، مثبت و متوسط گزارش شده است . موریس و استیزر بیان می دارند که وقتی کارکنان در شرایط وابستگی شدید وظایف باشند از کمک خود به سازمان و گروه های مرتبط آگاهی خواهند یافت و این خود به تعهد نگری به سازمان منجر می شود .

 

    • ملاحظه کاری و ساخت دهی مدیران : هر دو نوع رفتار مدیران با تعهد سازمانی همبستگی نسبی و مثبت دارند . البته تحقیقات نشان می دهند که این رابطه توسط عواملی از قبیل محیط کاری و خصوصیات پایین دستان تعدیل می شود .

 

  • ارتباطات رهبر : چگونگی ارتباطات رهبر با تعهد سازمانی ، همبستگی قوی و مثبت دارد . بدین معنی مدیرانی که ارتباطات به موقع و صحیحی ایجاد می کنند موجب تقویت محیط کار و تعهد بیشتر کارکنان می گردند .

رهبری مشارکتی نیز با تعهد سازمانی همبستگی مثبت دارد . در محیط های غیر قابل پیش بینی تاثیر مدیریت مشارکتی بر تعهد سازمان بیشتر می شود.(همان منبع:۵۰)

 

پایان نامه

 

 ۲-۲-۶-۴- ویژگی های سازمان وتعهد سازمانی

 

در تعدادی از مطالعات میان اندازه سازمان و میزان تعهد سازمانی همسبتگی معنی دار ملاحظه شده است . اشاره می شود که در سازمان های بزرگ امکانات ترفیع بیشتر است و این امر به تعهد سازمانی می انجامد .

 

موریس و استیزر چنین اظهار می دارند که استنباط کارمند از عدم تمرکز با میزان مشارکت واقعی رابطه داشته و به وسیله درگیر شدن در سازمان تعهد بیشتری نسبت به سازمان پیدا می کند .(همان منبع:۵۱)

 

 

 

 ۲-۲-۶-۵- وضعیت نقش وتعهد سازمانی

 

در تحقیقات انجام شده وضعیت نقش را از طریق تضاد نقش ، ابهام نقش و تعدد نقش اندازه گیری کرده اند . براساس مطالعات مودی و همکاران در سال ۱۹۸۲ ، وضعیت نقش یکی از مقدمات ایجاد تعهد است . تحقیق ماتیو و زاجاک نیز این مساله را تایید می کند . یکی از فرضها در این مورد این است که وضعیت ناشی از ادراک حاصل از محیط کاری است . اما مساله ای که روشن نیست این است که آیا رابطه بین وضعیت نقش و تعهد سازمانی مستقیم است و یا توسط متغیر های دیگر از جمله رضایت شغلی و فشارهای شغلی تحت تاثیر قرار می گیرد ؟ (به نقل ازرنجبریان،۱۳۷۵،۵۰-۴۷)

 

۲-۲-۷- اجزای تعهد سازمانی

 

یکی از تعاریف توسط پورتر ، استیزر ، مودی (۱۹۷۴ ) ارائه شده است که دربردارنده اجزاء تعهد می باشد از نظر این صاحب نظران اجزاء تعهد شامل : ۱- اعتقاد فرد به پذیرش اهداف و ارزش های سازمانی ۲- تمایل وی به اعمال تلاش جهت تحقق اهداف سازمان و شغلی و … ۳- تمایل وی به حفظ عضویت سازمانی می باشد . (به نقل از نور هارون و نور هاسرول:۲۰۰۶)

 

به دنبال این تعریف صاحب نظران مانند بیکر (۱۹۹۲) تعریف مزبور را ساده تر نمودند و معقتد بودند که تعهد عبارت است از پیوستن به سازمان و انجام شغل بر حسب اجزا زیر :

 

    • اطلاعات و پیروی یا سازگاری و همنوایی با سازمان از طریق مکانیزم های پاداش و تنبیه .

 

    • احساس هویت و شناسایی یا تمایل به تعلق خاطر و وابستگی و …

 

  • درونی کردن یا تجانس ارزش های فرد با اهداف و ارزش های سازمان .

البته اجزا دیگری نیز مطرح شده است که اساساً شبیه اجزا سه گانه فوق است . برای مثال کوک و وال (۱۹۸۰ ) سه مفهوم « وفاداری »  « احساس هویت و شناسایی » و « آمادگی » را مطرح کرده اند .

 

در مجموع آنچه در این باره اهمیت دارد این است که با توجه به ابعاد سه گانه مزبور باید  بین دو نوع تعهد فعال  و منفعل  تفاوت قایل شد. منظور از تعهد فعال تعهدی است که از روی آگاهی و شعور و اراده صورت می گیرد ولی تعهد منفعل،در برگیرنده تعهد اجباری است .

 

با این توضیح،سازمان نباید یک شخصیت ممتاز و منحصری توصیف شود که برای افراد خود،شناسایی و پیوستگی به ارمغان می آورد. بلکه این تلقی باید حاکم باشد که سازمان مجموعه ای از گروه های ذینفع و تعهد نیز شامل مجموعه ای از تعهد ها متعدد به این گروهاست . برحسب تعاریف مزبور از اجزا تعهد و نیز وجود تعهد فعال و غیر فعال،تمایل دیگری در تعهد به وجود آمد که نخسیتن بار توسط هانت و مورگان (۱۹۹۴ ) مطرح شد.(به نقل از شیعه،۱۳۸۳ )

 

۲-۲-۸- نتایج و پیامدهای تعهد سازمانی

 

بطور کمی می توان تعهد را از نظر نتیجه در سه سطح و در دو مقوله فرد و سازمان موردتوجه و تجزیه و تحلیل قرار داد و پیامدهای آنرا نام برد.

 

۲-۲-۸-۱- تعهد کم یا ضعیف

 

سطوح پائین تعهد نه برای فرد و نه برای سازمان مطلوب است. در این حالت فواید حاصل از استمرار خدمات کارکنان ازدست می رود و سازمان ناچار به تحمل نیروی کار غیروفادار و ناشایست است. مزیت اولیه تعهد پایین افزایش خلاقیت کارکنان است. همچنین فرصتی برای افراد ناراضی فراهم می کند که محل سازگارتری را پیدا کنند. در برخی شرایط وجود افراد با تعهد سازمانی اندک، سبب می شود سازمان از قصور در موازین قانونی مصون بماند. نتایج بالقوه مطلوب و نامطلوب تعهد سازمانی در سطح پایین بر کارکنان و سازمان در جدول(۲-۲) و (۲-۳) نشان داده شده است.

 

 

 

 

 

 

 

جدول (۲-۲): نتایج و پیامدهای احتمالی موثر بر کارکنان ناشی از تعهد پایین (کم)

 

 

 

 

 

 

 

 

نتایج موثر تعهد کم بر کارکنان
نتایج مطلوب (مثبت) نتایج نامطلوب (منفی)

۱-    افزایش قوه ابتکار، خلاقیت و نوآوری

 

 

۲-    استفاده از کارآمد از نیروی انسانی

۱-    پیشرفت و ارتقاء در مسیر خدمتی

 

 

۲-    افزایش هزینه های ناشی از عیب جویی و درنتیجه بی ثباتی پرسنل با تعهد کمتر

 

۳-    احتمال کناره گیری و اخراج

 

۴-    تلاش برای ایجاد اختلال در تحقق اهداف

 

 

جدول(۲-۳): نتایج و پیامدهای احتمالی موثر بر سازمان ناشی از تعهد کم

 

 

 

 

 

 

 

 

نتایج موثر تعهد کم بر کارکنان
نتایج مطلوب (مثبت) نتایج نامطلوب (منفی)

۱-    ترک خدمت افرادی که عملکرد پایین دارند و رفع خطر ناشی از حضور آنها در سازمان

 

 

۲-    ورود افراد با مهارتهای جدید

 

۳-    نتایج مثبت ناشی از انتقاد و عیب‌جویی کارکنان (حسابرسی داخلی)

۱-    افزایش ترک خدمت، تاخیر و کندی در کار

 

 

۲-    غیبت، عدم تمایل به ادامه خدمت در سازمان

 

۳-    کیفیت پایین کار، عدم وفاداری به سازمان

 

۴-    احتراز از فعالیتهای خارج از حیطه مسئولیتها

 

۵-    فعالیتهای غیرقانونی در مقابل سازمان

 

۶-    نتایج منفی عیب جویی و بدگویی از سازمان

 

۷-    محدودیت شدن کنترل سازمان روی کارکنان

 

 

۲-۲-۸-۲- تعهد متوسط: درخصوص سطوح متوسط تعهد می توان گفت که بطور کلی فواید آن بیشتر از عیبش می باشد. این حالت نیروی کار ثابت تر و راضی تر است. افراد قادرند خود را با موازین رفتاری تطبیق دهند، تحت چنین شرایطی رابطه بین نیازهای افراد و انتظارات سازمان در تعادل است. درست است که این افراد با سرعتی که برای افراد کاملاً متعهد ذکر می شود در مشاغل خود پیشرفت نمی کنند. اما در مقابل سازمان از نتایج منفی ناشی از سطوح بالای تعهد در امان می مانند. نتایج مطلوب و نامطلوب تعهد سازمانی در سطح متوسط در کارکنان و سازمان در جداول (۲-۵) و (۲-۴) نشان داده شده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جدول (۲-۴): نتایج و پیامدهای احتمالی موثر بر کارکنان ناشی از تعهد متوسط

 

 

 

 

 

 

 

 

نتایج موثر تعهد متوسط بر کارکنان
نتایج مطلوب (مثبت) نتایج نامطلوب (منفی)
افزایش احساس تعلق، امنیت، کامیابی، وفاداری، وظیفه شناسی، کسب هویت فردی و شخصیت مستقل از سازمان.

۱-    احتمال محدودشدن فرصتهای پیشرفت و ارتقاء

 

 

۲-    ایجاد اشکال در سازگارشدن فرد با تعهدات هم سطح خود

 

 

 

 

جدول(۲-۵): نتایج و پیامدهای احتمالی موثر بر سازمان ناشی از تعهد متوسط

 

 

 

 

 

 

 

 

نتایج موثر تعهد متوسط بر کارکنان
نتایج مطلوب (مثبت): نتایج نامطلوب (منفی):

۱-    استمرار خدمت کارکنان و عدم تمایل به ترک خدمت و عمل به آن

 

 

۲-    رضایت بیشتر شغلی

۱-    محدودشدن فعالیتهای خارج از حیطه مسئولیت

 

 

۲-    امکان ایجاد تعادل بین انتظارات کاری و درخواستهای نامربوط در کار (انتظارات اجتماعی)

 

۳-    کاهش احتمالی اثربخشی سازمان

 

 

 

 

 

 

۲-۲-۸-۳- تعهد زیاد:

 

در سطوح بالای تعهد، پیامدهای منفی نسبت به نتایج مثبت آن کمتر است. افراد ممکن است به سرعت در شغل خود پیشرفت کنند و میزان تولید را افزایش دهند، اما آنها مجبور به تحمل محدودیتهایی در زندگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی هستند. در چنین وضعیتی شرایط سازمانی ممکن است به هیچ وجه برای افراد رضایت بخش نباشند. بنابراین ممکن است سازمان انعطاف پذیری خود را از دست بدهد و بار خود را بر دوش متعصب تحمیل کند و به انواع رفتارهای غیرقانونی و غیراخلاقی دست بزند. نتایج مطلوب و نامطلوب در سطح بالای تعهد در کارکنان و سازمان در جداول (۲-۷) و (۲-۶) نشان داده شده است.

 

 

 

جدول (۲-۶): نتایج و پیامدهای احتمالی موثر بر کارکنان ناشی از تعهد بالا

 

 

 

 

 

 

 

 

نتایج موثر تعهد بالا بر کارکنان
نتایج مطلوب (مثبت) نتایج نامطلوب (منفی)

۱-    پیشرفت در مسیر شغلی و افزایش دریافتها

 

 

۲-    اعطای پاداش توسط سازمان به کارکنان متعهد

 

۳-    تعقیب مشتاقانه اهداف سازمان.

۱-    خاموش ماندن قوه خلاقیت، رشد و ابتکار و فرصتهای تحرک

 

 

۲-    مقاومت در برابر تغییر

 

۳-    فشار و تنش در روابط خانوادگی و اجتماعی

 

۴-    فقدان وحدت منافع

 

۵-    محدودشدن وقت و انرژی فرد به زندگی سازمان

 

 

 

 

جدول (۲-۷): نتایج و پیامدهای احتمالی موثر بر سازمان ناشی از تعهد بالا

 

 

 

 

 

 

 

 

نتایج موثر تعهد بالا بر کارکنان
نتایج مطلوب (مثبت) نتایج نامطلوب (منفی)

۱-    امنیت و ثبات نیروی کار

 

 

۲-    قبول درخواست سازمان به تولید بیشتر

 

۳-    سطح رقابت بیشتر و عملکرد شغلی بهتر

 

۴-    نیل به اهداف سازمانی

۱-    استفاده ناکارآمد از نیروی انسانی

 

 

۲-    فقدان انعطاف و ابتکار از سوی کارکنان

 

۳-    اطمینان و اعتماد کامل به خط مشی ها و رویه های گذشته

 

۴-    مخالفت و تهدید ازطرف همکاران

 

۵-    انجام فعالیتهای غیراخلاقی برای سازمان

 

 

باتوجه به جداول و مطالب ذکرشده می توان گفت نگرشهای کارکنان و گرایشات با تمایل آنها برای پاسخ به شغل، سازمان، افراد و موقعیت هایشان چه منفی و چه مثبت به این برمی‌گردد که دارندگان این نگرشها تمایل به گروه بندی و طبقه بندی خودشان دارند. فردی که یک نگرش مساعد به یک جنبه از شغل براساس تجارب منحصر به فرد خود را توسعه داده است. حرکتی در واکنش مساعد به سایر جنبه های مرتبط با شغل نشان می دهد. بنابراین اگر او به کافی دلبسته است (درگیر کار است) او احتمالاً از شغل خود رضایت داشته و به سازمان متعهد است. فردی که از شغل خود ناراضی و ناخشنود است ممکن است کمتر به کار و کارفرما دلبسته و متعهد باشد. (دوستار،۱۳۸۵ :۸- ۹۵  )

 

[۱]Compliance

 

[۲]Identification

 

[۳]Internalization

 

[۴]Totality

 

[۵]Active

 

[۶]Passive

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:27:00 ب.ظ ]