کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



 

  • کلیه معاوضه های انجام شده در خصوص دارایی های «واحد اقتصادی» در بین سازمانها و واحدهای وابسته در حسابها منعکس می شود . همچنین سود یا زیان ناشی از این معاوضه ها ، واگذاری ها ، فروش اموال و دارائیهای ثابت به واحدهای تابعه و سایر اشخاص ثالث در صورتهای مالی اساسی انعکاس می یابد .

 

عکس مرتبط با اقتصاد

 

  • در کلیه موارد ، حساب های سپرده ها و کسور قانونی مرتبط با افراد و پیمانکاران ، طی سال در دفاتر ثبت می شوند و امکان کنترل و پیگیری مناسب آنها میسر می باشد .
  • حسابهای لازم و کنترل مناسب جهت موجودی های مواد و کالا در سیستم حسابداری تعهدی نگهداری می گردند و امکان کنترل موجودی های پایان سال با دفاتر وجود دارد و اگر نتایج انبارگردانی موجب کشف اضافی و کسری موجودی انبار شود ، امکان اصلاحات و تعدیلات ضروری در حسابها میسر است .

 

حسابداری

 

  • توانایی کامل در اعمال صحیح فرایند تلفیق صورتهای مالی مناطق یا شرکتهای وابسته و تابعه اعم از اصلی و فرعی . (کاشف بهرامی،۱۳۹۰،۴۷:۵۳)

 

د – مبنا نیمه تعهدی [۱۴]

مبنای نیمه تعهدی به یک سیستم حسابداری می گویند که در آن سیستم هزینه ها بر مبنای تعهدی و درآمدها با مبنای نقدی شناسایی و در دفاتر ثبت می شوند . در واقع مبنای نیمه تعهدی ترکیبی از دو مبنای تعهدی و نقدی است .
مبنای نیمه تعهدی به لحاظ آنکه برای اکثر کشورها قابلیت اجرا دارد مورد پذیرش و تایید کمیته ها و انجمن های حسابداری دولتی بین المللی قرار گرفته است . به عبارت دیگر چون در ثبت و شناسایی هزینه ها امکان استفاده از مبنای تعهدی وجود دارد ، بنابراین هزینه ها به محض اینکه تحقق پیدا می کنند و یا ایجاد می شوند بدون توجه به زمان پرداخت وجه آنها ، در دفاتر ثبت می شوند . با این ترتیب یکی از محاسن مبنای تعهدی که همانا انعکاس واقعی هزینه های یک دوره مالی است ، در این سیستم مورد استفاده قرار می گیرد .
همانطور که می دانیم امکان استفاده از مبنای تعهدی برای ثبت کلیه درآمدهای یک سازمان دولتی و یا بطور کلی دولت امکان پذیر نیست . چون بعضی از درآمدها بنا به ماهیتی که دارند قبل از وصول قابل اندازه گیری و شناسایی نمی باشند . بنابراین نمی توانیم در ثبت این قبیل درآمدها از مبنای تعهدی استفاده نماییم . اگر بخواهیم در ثبت درآمدها از مبنای تعهدی استفاده نماییم و درآمدها را به محض تحصیل و یا تحقق در دفاتر ثبت نمائیم به اندازه گیری میزان دقیق درآمد ، در مقطع زمانی ثبت آن نیازمندیم . حال اگر برخی از درآمدها ویژگی هایی داشته باشند که میزان دقیق آنها فقط در زمانی که وجه آنها وصول می شود مشخص می گردد ، در ثبت این قبیل درآمدها فقط از مبنای نقدی استفاده می کنیم . به عبارت ساده تر ثبت و شناسایی درآمدها در زمان تحصیل یا تحقق آنها در حسابداری دولتی کار ساده ای نیست و در برخی موارد اصولاً امکان پذیر نمی باشد .
علت دشواری استفاده از مبنای تعهدی در ثبت درآمدها عمدتاً ناشی از دو عامل زیر است :

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

  1. عدم امکان اندازه گیری دقیق میزان درآمد .
  2. عدم اطمینان از وصول درآمد در کوتاه مدت .

در نتیجه این روش مبتنی بر مفهوم محافظه کاری است . بدین معنا که با رعایت اصل محافظه کاری در حسابداری ، توصیه شده است که در ثبت و شناسایی درآمدها از مبنای نقدی استفاده شود . (باباجانی،۱۳۷۴ ،۴۴)
عیب این روش این است که اقلام مصوب قسمت منابع بودجه و همچنین اقداماتی که در مراحل انجام وصولی ها صورت می گیرد در دفاتر صورتحساب ها انعکاس ندارد . بعنوان مثال برگ قطعی مالیاتی که توسط مراجع ذیصلاح در سازمان امور مالیاتی صادر گردیده با این که وصول آن بسیار نزدیک است لکن در دفاتر و صورتحساب ها منعکس نمی شود .
این روش بیشتر در کشور های جهان سوم کاربرد دارد . (سیف الهی و کیا مهر، ۳۳،۱۳۸۹)

ه – مبنا تعهدی تعدیل شده [۱۵]

مبنای تعهدی تعدیل شده نوعی روش حسابداری است که در آن هزینه ها در هنگام ایجاد یا تحمل در دقاتر ثبت می شوند ، به همان ترتیبی که در مبنای تعهدی کامل و یا در مبنای نیمه تعهدی عمل می شود لیکن درآمدها در این مبنا بر حسب طبع و ماهیت آنها به دو دسته تقسیم می شوند .
یک دسته درآمدهایی هستند که قابل اندازه گیری بوده و در عین حال در دسترس می باشند ، لذا در زمان کوتاهی پس از تشخیص قابل وصول خواهد بود . این قبیل درآمدها با بهره گرفتن از حسابداری تعهدی شناسایی و در دفاتر ثبت می شوند . دسته دیگر از درآمدها فاقد ویژگی های فوق بوده ، لذا اندازه گیری و تشخیص آنها مشکل و عملاً غیر ممکن می باشد و یا وصول آنها در مدت کوتاهی پس از تشخیص امکان پذیر نمی باشد . این قبیل درآمدها با بهره گرفتن از حسابداری نقدی شناسایی و در دفاتر ثبت می گردند .
به بیان ساده تر در حسابداری تعهدی تعدیل شده که مناسب ترین مبنای حسابداری در سازمان های غیر انتفاعی است ، هزینه ها منحصراً در مبنای تعهدی (زمان ایجاد یا تحمل) شناسایی و در دفاتر منعکس می شوند ، در حالیکه برخی از درآمدها با بهره گرفتن از مبنای تعهدی (هنگام تحصیل یا تحقق درآمد) و برخی از درآمدها با مبنای نقدی (هنگام وصول وجه درآمد) شناسایی و ثبت می شوند . (باباجانی،۱۳۷۴ ،۴۵)
هر یک از مبانی مورد استفاده در حسابداری بخش عمومی ، کم و بیش ، اطلاعاتی را در راستای تحقق اهداف گزارشگری مالی فراهم می آورد . باباجانی (۱۳۸۵) بارت (۱۹۹۸) و کان (۱۹۹۶) معتقدند که حسابداری تعهدی کامل می تواند در بخش دولتی نیز همچون بخش خصوصی مفید و مثمر ثمر واقع شود و کمک شایانی به پاسخگویی ، شفاف سازی ، تصمیم گیری بهینه مدیران و انجام برنامه ریزی های کارا و اثر بخش با رعایت صرفه اقتصادی به منظور استفاده بهینه از منابع محدود در اختیار مدیران نماید . وی اشاره می کند که پیامدهای بکارگیری حسابداری تعهدی ۷ دسته اند : نخست ؛ تعریف جامع تر هزینه برنامه های دولت که منجر به پیامد دوم ؛ یعنی تاکید بر کنترل هزینه ها و اندازه گیری اثربخشی می شود . پیامد سوم ؛ ارقام تعهدی اثر مهمی بر تعیین روش قیمت گذاری برای استفاده کنندگان دارد . پیامد چهارم ؛ نیاز به نشان دادن بهره وری بیشتر در مذاکرات چانه زنی کاری است . پیامد پنجم ؛ ایجاد پاسخگویی بیشتر برای منابع مورد استفاده و سرمایه گذاری شده نهاد های بخش عمومی است . در حالی که ششمین پیامد ، ایجاد پاسخگویی برای اثرات روبه پایین سیاست های بدهی هاست که به اهمیت اندازه گیری سرمایه بین طبقه ای اشاره دارد و در نهایت هفتم ، اندازه گیری اثر مالی سیاست های دولت برای برآورد های اولیه که منافع فزاینده برای صورت ظاهری آن یعنی بودجه دارد . (کرباسی و طریقی،۱۹،۱۳۸۸) بطورکلی می توان ادعا کرد که ، چون اطلاعات ثبت شده براساس مبنای تعهدی تقریبا شامل کلیۀ اطلاعاتی است که مبانی دیگر نیز عرضه می کنند ، به کارگیری آن نیازهای استفاده کنندگان را بیش از مبانی حسابداری دیگر برآورده می سازد . در جدول شماره زیر ، میزان تأثیر اطلاعاتی هر یک از مبانی متداول حسابداری بخش عمومی ، برای تحقق اهداف گزارشگری مالی فراهم آمده است . همان گونه که ملاحظه می شود ، مبنای تعهدی بیشتر از سایر مبانی حسابداری در تحقق اهداف گزارشگری مالی اهمیت دارد . (باباجانی، ۸،۱۳۸۵)

جدول شماره ۲-۴ : تأثیر مبانی حسابداری در تحقق اهداف گزارشگری مالی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1399-12-18] [ 08:32:00 ب.ظ ]




دانشگاه تربیت مدرس۱۲۲۱*۳دانشگاه تهران۵۲۲*۶دانشگاه شهید بهشتی۵۷۶*۶

۳- ۳- روایی و پایایی مقیاسهای سنجش:
۱) پایایی(Reliability):
پایایی در یک تحقیق نشانگر دقت ابزار جمعآوری اطلاعات است. پایایی نشان دهندۀ میزان خطاهایی است که یک ابزار اندازه گیری ممکن است داشته باشد.«چهار راه برای برآورد وسیله اندازه گیری وجود دارد: روش آزمون و آزمون دوباره، تکنیک فرمهای موازی و روش آلفای کررونباخ( قاضی طباطبایی، ۱۳۷۴: ۲۱). ابزارگردآوری اطلاعات در این پژوهش پرسشنامه است. یکی از مناسبترین روش های تأمین پایایی پرسشنامه پیشآزمون آن و رفع اشکالات است. این کار در دو مرحله در پژوهش حاضر صورت گرفت. مرحله اول پرسشنامه میان ۲۰ نفر از افراد دارای تحصیلات عالی علاقمند به حوزه اخلاق ـ که البته جزو جامعه آماری نبودندـ توزیع شد. هدف از این کار علاوه بر اصلاح گویه ها و پرسشهای موجود رسیدن به گویه های بیشتر و مناسبتر بود. پس از جمعآوری پرسشنامه ها، بااصلاح و رفع ابهام از چند مورد از پرسشها، چند مورد دیگر تغییر و با پرسشهای پیشنهادی جایگزین شدند. در این مرحله مشخص شد که پرسشهای متغیر وابسته، جوابهای لازم را دریافت نمیکند از این رو شکل پرسش تغییر یافت
در مرحله دوم پرسشنامه میان ۴۰ نفر از افراد حائز ویژگیهای جامعه آماری توزیع شد. پس از جمعآوری پرسشنامه ها، تعداد ۳۰ مورد از پرسشنامه با دشواری فراوان به صورت کامل دریافت شد. اطلاعات به دست آمده به برنامه spss وارد شد و خروجی های توصیفی و تبیینی آن تحلیل شد که این بار نیز تعدادی از پرسشها حذف و تعدادی اصلاح و رفع ابهام شدند.
محاسبه پایایی در تحقیق اصلی از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است. روش کرونباخ مبتنی بر همبستگی دو به دو متغیرهاست و چنانچه ضریب کرونباخ بالای ۵۰% باشد ابزار سنجش معتبر تلقی میشود. در تمامی متغیرهای دارای گویه های متعدد، برای تضمین همبستگی میان گویه ها میزان معتبر ضریب آلفای کرونباخ تأمین شده است که برای نمونه به پارهای از آنها در جدول زیر اشاره شده است.

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

 

 

 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:32:00 ب.ظ ]




 

  • آخوندی محمود ، آیین دادرسی کیفری( اندیشه ها) ، پیشین، ص۱۸۳ ↑

 

پایان نامه حقوق

 

  • نظریه مشورتی شماره ۶۳۷۳/۷ – ۲۳/۹/۱۳۶۳ اداره حقوقی قوه قضائی ↑
  • نظریه ۱۲۹۶۵/۷- ۱۶/۱۲/۱۳۷۱ اداره حقوقی قوه قضائی ↑
  • انصاری ولی الله ، تحقیقات جنایی، پیشین، ص۲۷۱ ↑
  • آشوری محمد ، آیین دادرسی کیفری، پیشین ، ج۱ ، ص ۱۴۵ ↑
  • آخوندی محمود ،آیین دادرسی کیفری، تهران، ارشاد اسلامی، چ سیزدهم،۱۳۸۹، ص ۱۳۲ ↑
  • . آشوری محمد ، آیین دادرسی کیفری، ج۲، ص ۱۴۷، ؛ محمود آخوندی ، آیین دادرسی کیفری، اندیشه ها، پیشین ، ج۴، ص ۱۸۳ ↑
  • مواد ۶۵ و ۶۶ ق . آدک ↑
  • برای مثال، بر پایه رویه قضائی فرانسه، تحقیق و جستجو باید درباره مسائل و موضوع های مربوط به قاچاق مواد اعتیاد آور نا قانونی باشد نه جرم های دیگر، وگرنه تحقیقات صورت گرفته باطل است. ابراهیم پاد، حقوق کیفری اختصاصی، تهران، بی تا ، ۱۳۴۸، ج ۱، ص ۱۶۳ ↑

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

 

  • آشوری محمد ، آیین دادرسی کیفری ، پیشین ، ج۲، ص ۱۳۹ ↑
  • انصاری باقر ، حریم خصوصی ، پیشین ، ص ۱۸۰ ↑
  • بر پایه بند هشتم ماده واحده « قانون احترام به آزادی های مشروع و حفظ حقوق شهروندی» ، « بازرسی و معاینات محلی، جهت دستگیری متهمان فراری یا کشف آلات و ادوات جرم بر اساس مقررات قانونی و بدون مزاحمت و در کمال احتیاط انجام می شود و از تعرض نسبت به اسناد و مدارک و اشیایی که ارتباطی با جرم نداشته و یا به متهم تعلق ندارد و افشای مضمون نامه ها و نوشته ها و عکس های فامیلی و فیلم های خانوادگی و ضبط بی مورد آنها خودداری گردد.» ↑
  • این موضوع از مراجع تقلید نیز مورد پرسش قرار گرفته است. برای نمونه ، استفتایی از مقام معظم رهبری درباره این موضوع به عمل آمده که حائز اهمیت است؛ « س: در مواقعی که از طرف محاکم قضایی حکمی در خصوص بازرسی از منزل شخصی افراد در رابطه با مواد مخدر داده می شود و در حین بازرسی مأمورین با وسایل و آلاتی از قبیل سلاح و مهمات ، نوار، عکس مبتذل و غیره مواجه می شوند آیا ضبط و کشف آلات مذکور اشکال شرعی دارد یا خیر؟
    ج: ضبط مثل سلاح و مهمات اشکالی ندارد ولی نسبت به نوار و عکس در صورتی که صاحبخانه مروج آن نیست تکلیفی ندارد.» ↑
  • Loginsky, Pamela B. (2002), search, seizure and arrest, A Guide for Police officers and prosecutors, Washington, Association of prosecuting attorney. P.9. ↑
  • آخوندی، محمود. آیین دادرسی کیفری (سازمان صلاحیت)، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ نهم، ۱۳۸۶، ج ۲، ص ۱۵۸، برای دیدن نظری که عدم صلاحیت را قرار نهایی می داند ر.ک. آشوری، محمد، آیین دادرسی کیفری، پیشین، ج ۱، ص ۱۳۱٫ ↑
  • آخوندی محمود ، آیین دادرسی کیفری، ج ۲، ص ۱۵۹٫ ↑
  • Decew, Judith, the scope of privacy in caw an Ethics, law and philosophy, Vol 5, 1989, P. 149. ↑
  • کارل پوپر، جامعه یاز و دشمنان آن، ترجمه فولادوند، عزت الله، خوارزمی، چ اول، ۱۳۶۹، ص ۱۱۸۰٫ ↑
  • محسنی، فرید، حریم خصوصی اطلاعات، تهران، دانشگاه امام صادق، ۱۳۸۹، ص ۲۰۰ ↑
  • نوبهار، رحیم، حقوق کیفری و حوزه عمومی- حوزه خصوصی، پایان نامه دکتری جزای دانشگاه شهید بهشتی، ۱۳۸۶، ص ۲۲۴ ↑
  • گلدوزیان ایرج ، حقوق جزای اختصاصی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ هشتم، ۱۳۸۰، ص ۲۲۴٫ ↑
  • آزمایش، علی ، تقریرات حقوق جزای اختصاصی، تهران، دوره کارشناسی ارشد جزاء و جرم شناسی، تهران، ۷۹-۱۳۷۸، ص ۱۲۱ ↑
  • آقایی نیا حسین ، جرائم علیه اشخاص (حیثیت معنوی)، تهران، میزان، ۱۳۸۵، ص ۱۹۳؛ برخی از نویسندگان عدم رضایت صاحبخانه را شرط تحقق جرم دانسته اند. (ایرج گلدوزیان، حقوق جزای اختصاصی، چاپ پیشین، ص ۲۲۳) ↑
  • منصوری فومشی اباذر ، مجموعه نظریات مشورتی، جزائی، تهران، انتشارات بهنامی، چاپ سوم، ۱۳۸۱، ص ۲۳۴٫ نظریه مشورتی شماره ۴۰۲/۷ مورخ ۱۲/۳/۸۱ اداره حقوقی قوه قضائیه. ↑
  • صادقی حسین میر محمد ، جرائم علیه اشخاص، پیشین، ص ۴۸۱٫ ↑
  • صالح ولیدی محمد، حقوق جزای اختصاصی، جرائم علیه اشخاص، ج ۲، تهران، امیرکبیر، چاپ ششم، ۱۳۸۰، ص ۳۰۴ ↑
  • صادقی میر محمد ، جرائم علیه اشخاص، تهران، نشر میزان، چ دوم، ۱۳۷۸، ص ۴۹۷٫ ↑
  • گلدوزیان ایرج ، حقوق جزای اختصاصی، پیشین، ص ۲۲۲٫ ↑
  • پاد ابراهیم ، حقوق کیفری اختصاصی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ دوم، ۱۳۴۷، ج ۲، ص ۲۷۴٫ ↑
  • همان، ص ۲۷۵، مواد ۱۱۱۴ و ۱۱۱۵ قانون مدنی. ↑
  • پاد ابراهیم ، حقوق کیفری اختصاصی، پیشین، ج ۱، ص ۲۶۷؛ هوشنگ ناصر زاده، هتک حرمت منازل و ورود غیر قانونی به منزل غیر، مجله پلیس انقلاب، س ۹، ش ۱۴۰، ۱۳۶۹، ص ۴۷٫ ↑
  • صادقی میر محمد ، جرائم علیه اشخاص، پیشین، ص ۴۷۸ ↑
  • پاد ابراهیم ، حقوق کیفری اختصاصی، پیشین، ج ۱، ص ۲۶۶؛ میرمحمد صادقی، جرائم علیه اشخاص، ۴۸۶٫ ↑
  • زراعت عباس ، شرح قانون مجازات اسلامی، بخش، تعزیرات، کاشان، فیض، چ ۲، ۱۳۷۷، ج ۱، ص ۳۵۱٫ ↑
  • صادقی میرمحمد ، جرائم علیه اشخاص، ص ۴۸۰؛ گلدوزیان، حقوق جزای اختصاص، پیشین، ص ۲۲۳ ↑
  • گلدوزیان ایرج، حقوق جزای اختصاصی، پیشین، ص ۲۲۴؛ صادقی میرمحمد ، جرایم علیه اشخاص، پیشین، ص ۴۸۰٫ ↑
  • صادقی میرمحمد ، جرائم علیه اشخاص، پیشین، ص ۴۹۴ ↑
  • پاد ابراهیم ، حقوق کیفری اختصاصی، پیشین، ج ۱، ص ۲۴۰-۲۴۹ ↑
  • مهاجری علی ، جرائم خاص کارکنان دولت، ص ۱۴۱، نقل از رضا شکری، قادر سیروس، قانون مجازات اسلامی در نظم کنونی، تهران، نشر مهاجر، چ ۶، ۱۳۸۶، ص ۵۷۳ ↑
  • آقایی نیا حسین ، جرایم علیه اشخاص (شخصیت معنوی)، ص ۱۵۹٫ ↑
  • صادقی میرمحمد ، جرایم علیه اشخاص، پیشین، ص ۴۹۵ ↑
  • نظریه مشورتی شماره ۱۲۰۸/۷ مورخ ۱۴/۵/۷۶ اداره حقوقی قوه قضاییه، ↑
  • ماده ۲۸ لایحه حریم خصوصی ↑
  • انصاری باقر ، حریم خصوصی، پیشین، ص ۲۸۵ ↑
  • مولانا حمید، الگوی مطبوعات و رسانه های اسلامی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۷۲، ص ۳۳ ↑
  • Fitzgerald patrick and mark Leopold,stranger on the line, the secret history of phone tapping,blodely head,1987, PP 222-226 ↑
  • Ibid ↑
  • The Economist, 16 October 1993, available at: http//www.economist.co.k/search.p.5 ↑
  • پاد ابراهیم ، حقوق کیفری اختصاصی، ج ۱، ص ۲۸۱ و ۲۸۰ ↑

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:30:00 ب.ظ ]




در تاریخ پادشاهان عجم نوشته شده که: وقتی گشتاسب، عزّت و بزرگی خود را از دست داد، به روم رسید و به قسطنطنیه رفت. همّت بلندش به او اجازه ی گدایی نمی داد. در روزگار کودکی، در خانه ی خود آهنگری را آموخته بود. کارد و شمشیر و رکاب می ساخت. چون درمانده و بیچاره شد، نزد آهنگری رفت و گفت: من این شغل را آموخته ام و با او کار می کرد و از مزد آن، برای خودش روزی تهیّه می کرد و محتاج کسی نبود. وقتی به وطن بازگشت و دوباره بر تخت پادشاهی نشست، دستور داد تا همه ی بزرگان به فرزند خود شغل و حرفه ای بیاموزند و در بین ایرانیان این عادت مرسوم شد.
حکایت هشتم: توجیه گناه
روزی سالم بن عبدالله با خانواده اش به باغی رفته بودند. اشعب طمّاع باخبر شد و به دنبال آن ها به باغ رفت. در باغ بسته بود. از بالای دیوار به داخل رفت. سالم چون او را دید، گفت: این بی حرمتی است، زیرا اینجا خانواده ی من هستند و تو نامحرمی، چرا به حریم مسلمانان تجاوز می کنی؟ اشعب گفت: ما کاری به خانواده ی تو نداریم و تو می دانی! که من چه می خواهم. پس، از غذاهایی که آماده کرده بودند، به او دادند تا به خانه ببرد.
حکایت نهم: گربه ی طمع کار
محمّدبن احمد بغدادی گربه ای داشت و هر روز تکّه ای گوشت به او می داد. روزی آن گربه را در خانه ای گرفتند، کشتند و در پوست او کاه ریختند و بر در کبوترخانه زدند. محمّد وقتی از آن طرف عبور می کرد، گربه ی خود را دید که آویزان است. گفت: اگر به آن اندازه گوشت که به تو می دادم قناعت می کردی، به این حال مبتلا نمی شدی. این حکایت در خواری طمع کاری آمده است.
حکایت دهم: حمّال ارزان مزد
برادرزاده ی شعبی، جوانی زیرک بود. روزی به در سرای خلیفه آمده بود و در آنجا نشسته بود. خادم از خزینه بیرون آمد و زنبیلی که جام ها در آن بود، آورد. آن جوان را دید که بیکار نشسته، پس از او بیگاری کشید و گفت: ای جوان! این زنبیل را برای من بیاور تا سخنی به تو بیاموزم. با اصرار او، جوان سبد را بر سر گرفت و مقداری راه رفت. سپس سبد را پایین آورد و گفت: آن سخن را بگو تا برای ما مفید باشد. خادم گفت: اگر کسی به تو بگویدکه «حمّالی از تو ارزان مزدترباشد، باور نکن.» جوان خندید و دوباره زنبیل را بر سر گذاشت و شتابان رفت و سپس زنبیل را از سر خود انداخت و همه ی آن جام ها شکست. خواجه بر سر زد. جوان گفت: ناراحت نباش! «اگر کسی بگوید که: در این جا یک جام سالم مانده، باور نکن»، امّا تو ندانستی که حمّال مفت لغزنده است. خادم حسرت زده برگشت.
حکایت یازدهم: تقسیم زیرکانه
روزی ابوالحسن گفت: مرد عربی از ساکنان بصره، مهمان او شده بود. به زنم گفتم: به حرمت مهمان مرغی بریان کن و پیش ما بگذار. به مرد عرب نیز گفتم که: تو مهمان ما هستی و احترام مهمان بر ما واجب است، پس تو مرغ را قسمت کن. مرد عرب، سر مرغ را کند و پیش من گذاشت و گفت: تو سرور خانه هستی، پس شایسته هست سر مرغ را تو بخوری. دو بال مرغ را کند و پیش پسرانم نهاد و گفت: شما برای پدر و خواهرانتان به منزله ی دو بالید. دو ساق مرغ را نیز شکست و به دو دخترانم داد و گفت: دختران در خانه، پاشکسته اند. سر و بن مرغ را هم کند و پیش زنم گذاشت و گفت: این برای تو بهتر است. پس همه ی مرغ راپیش خود گذاشت. روز دیگر، پنج مرغ بریان کردیم و آوردیم. گفتم این پنج مرغ را برای هفت نفر قسمت کن. گفت: طاق قسمت کنم یا جفت؟ گفتم: طاق. پس یک مرغ پیش من و زنم گذاشت و گفت: شما دو نفر و یک مرغ می شود طاق. یک مرغ به دو پسرانم داد و گفت: شما هم دو نفر، با یک مرغ می شود طاق. یک مرغ هم پیش دو دخترم گذاشت و گفت: ایشان هم طاق باشند. دو مرغ هم پیش خود نهاد و گفت: من یک نفرم با دو مرغ می شود طاق. باز گفت: شاید از کار من خوشتان نیامد، پس جفت قسمت می کنیم. یک مرغ پیش من گذاشت و گفت: تو و دو پسران تو و یک مرغ چهار می شود. سه مرغ را خود برداشت و گفت: من با سه مرغ، چهار می شوم و یک مرغ را به زن و دو دخترم داد که آنان هم چهار شدند. بعد شروع به خوردن کرد و هر سه مرغ را خورد. به خاطر زیرکی او، ما بسیار خوشمان آمد.
حکایت دوازدهم: خرسندی به داده ی خدا
مردی مهمان سلیمان، آن چه از نان خشک و نمک داشت، در پیش او گذاشت و با عذرخواهی گفت: هرکه بی خبر بیاید، اگرچه نان خشک است، امّا روی من باز است. مهمان وقتی نان را دید، گفت: کاشکی با پنیر بود. سلیمان به بازار رفت و عبایش را گرو گذاشت و پنیر آورد. مهمان وقتی خورد، خدا را شکر کرد و گفت: بر آنچه خدا روزی کرده بود، قانع و خرسند هستم. سلیمان گفت: اگر به داده ی خدا خرسند بودی، عبای من در بازار گرو گذاشته نمی شد.
حکایت سیزدهم: عزّت طاعت
نقل کرده اند که: وقتی یعقوب لیث بیمار بود و همه ی طبیبان از معالجه اش عاجز شده اند، گفتند: ما آنچه می دانستیم انجام دادیم، خوب نشد. اکنون به دعا متوسّل شوید، شاید سلامتی پیدا کند. به شیخ عبدالله تستری گفتند: برای او دعا کند. او گفت: خدایا ذلّت معصیت را به او نشان دادی، عزّت اطاعتی که کرده ام نیز به من نشان بده. یعقوب شفا پیدا کرد و دستور داد هزار دینار برای شیخ هدیه بردند. شیخ آن ها را قبول نکرد و گفت: ما این بزرگی و عزّت را با قناعت به دست آورده ایم، نه با حرص و طمع و گرفتن مال. خادمی به او گفت: اگر آن مال را می گرفتی و به نیازمندان می دادی، بهتر بود. گفت: بندگان خدا، خدا به آن ها روزی می دهد، مرا چه به فضولی در این کار.
حکایت چه

جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.

اردهم: پادشاهی بر خود
زمانی که سقراط حکیم در حکمت پیشی گرفت، گوشه گیری اختیار کرد و در غار تنها روزگار می گذرانید، تا اینکه برای پادشاه زمانی بیماری پیدا شد و طبیبان نتوانستند او را درمان کنند. پس فرستاده ای به غار رفت، امّا بقراط با او نیامد. وزیر، خودش به آنجا رفت و از او خواهش کرد. بقراط گفت: من از بودن با مردم دوری گزیده ام و بعد از این، اطراف پادشاهان نخواهم آمد و به وزیر توجّهی نکرد. پس وزیر با ناراحتی گفت: اگر تو خدمت پادشاه می کردی، خوراک و لباس تو از گیاه نبود. بقراط خندید و گفت که: اگر تو می توانستی گیاه بخوری، دیگر خدمت سلطان نمی کردی! فایده ی این حکایت این است که: هر کس بر خود پادشاه باشد، بندگی کردن پادشاهان برای او ننگ است.
حکایت پانزدهم: زمین آباد و زمین خراب
در کتاب ملح النّوادر آمده که: ابودلامه وقتی مدح ابوالعبّاس صفّاح را گفت، خلیفه از او پرسید: چه می خواهی؟ او گفت: یک سگ شکاری. خلیفه ناراحت شد! و دستور داد به او بدهند. وقتی به او دادند، گفت: من مرد شاعرم و نمی توانم دنبال سگ بدوم، اسبی لازم دارم. خلیفه به او اسب داد. گفت: وقتی شکار کنم و شکار زیاد باشد، نمی توانم آن ها را حمل کنم. پس به او غلام داد. گفت: وقتی شکار من زیاد باشد، غلام نیز نمی تواند همه را حمل کند. خلیفه به او شتر داد. باز گفت: وقتی شکار کردم، گوشت ها را چگونه بخورم؟ نان لازم دارم. خلیفه دویست قفیز زمین کوفه را به او داد. صد قفیز آباد و صد قفیز ویران. گفت: زمین ویران به چه کار می آید؟ هزار زمین صحرایی در روستاها به افراد خلیفه دادم، زمین خراب به کار من نمی آید. به من ده گز زمین از جایی که می خواهم بدهید. خلیفه گفت: از کجا می خواهی؟ جواب داد: از خزانه ی آباد شده ی خلیفه. دستور داد خزانه را خالی کنند و زمینش را به او بدهند. گفت: ای خلیفه! اگر آن خزانه را خالی کنید، ویران می شود و آباد نمی ماند. خلیفه خندید و به او هزار دینار سرخ و دویست جریب زمین آباد داد.
۴-۱-۳٫ خساست و بخیلی
حکایت اوّل: بخیل تر از بخیل
بونصر ثعلبی در کتاب غررالدّرر آورده که: در کوفه مرد بخیلی بود که در بخیلی افسانه شده بود و در تنگ چشمی مَثَل گشته بود. به او گفتند: در بصره مردی ثروتمند است، امّا در بخیلی هزار برابر از تو بیشتر! آن مرد خواست او را ببیند و به بصره رفت، تا فایده های بخل را ازاو بپرسد. وقتی به آنجا رسید، خود را معرّفی کرد و گفت: به قصد این آمده که از او فایده ای ببرد. بخیل بصره او را تعارف و احترام کرد و گفت: خوش آمدی و به بازار رفت تا غذایی فراهم کند. به نانوایی آمد و گفت: نان خوب داری؟ نانوا گفت: نانی همچون روغن گاو پخته ام. بخیل گفت: بهتر است روغن گاو بخرم، از بقّالی روغن گاو خوب خواست. بقّال گفت: روغن گاوی دارم که هزار برابر از روغن زیتون بهتر است. پس به بقّالی دیگر رفت تا روغن زیتون بخرد. گفتند: روغن زیتونی دارم که هزار بار از آب صاف تر و روشن تر است. گفت: خوب گفتی، پول خود را هدر نمی دهم، در خانه دو ظرف آب دارم و به خانه بازگشت. بخیلی که از کوفه آمده بود، منتظر غذا بود. بخیل بصره به او گفت: همه ی آن خوردنی هایی که وصف می کنند، من در خانه دارم. ظرف آب را آورد و قصّه ی نانوا و بقّال را تعریف کرد. بخیل کوفی گفت: به راستی که تو در این مورد از من و نزدیکان من گوی سبقت را ربودی و سرآمد همه ی بخیلان عالم هستی.
حکایت دوم: بخیلی مردم کوفه
شوخ طبعی حکایت می کرد: «زمانی در کوفه کودکی از بقّالی می خواست، که نان درست را از او بگیرد، با تکّه نان عوض کند و بقیّه ی آن را هویج به او بدهد.» و گفت: «زمانی من آرد پخته شده ی گندم نیاز داشتم و در شهر پیدا نکردم. از هر کسی سؤال می کردم تا اینکه یک نفر به من گفت: دکّان عطّاری برای معالجه می فروشند.» و یکی از شوخ طبعان برای مهمانی به خانه ی یک کوفی آمد. صاحب خانه به کنیزش گفت: برای مهمان پالوده گرم فراهم کن. کنیز گفت: عسل نداریم. مرد کوفی گفت: پس لحاف ابریشمی بینداز تا بخوابند. مهمان گرسنه و بیچاره گفت: «آخر در میان پالوده و لحاف ابریشمی، تکّه پنیر نیست که من بخورم؟» مرد کوفی گفت: «خوردن غذای بی وقت باعث بیماری می شود و مبادا بیمار شوی و من باعث آن باشم.» مهمان بیچاره شب را گرسنه خوابید و فردا نیز برای او غذا نیاوردند، پس میزبان را لعنت کرد.
حکایت سوم: مرد بخیل و سر گوسفند
یکی از دبیران بغداد وضعیّت مالی او دگرگون شد و بیکاری به سراغ او آمد و از بی چیزی به بصره رفت. روزی در دکّان بقّالی، کاردی گرو گذاشت و قدری کاغذ خرید تا برای دوستش نامه بنویسد و از او چیزی بخواهد. مرد بقّال وقتی خطّ و بلاغت او را دید، از احوال او پرسید. آن مرد از فقر خود گفت. بقّال او را راهنمایی کرد تا خدمت کسی را بکند و مزدی بگیرد. پس به او گفت: اینجا مردی به نام ابوصابر، مرد بخیل و ثروتمند است و نویسنده ای می خواهد تا دخل و خرجش را بنویسد، ولی به علّت بخیلی اش، کسی پیش او نمی ماند. جوان گفت: من به آنچه او می دهد، قانع هستم. به خدمت ابوصابر رفت و شش ماه خدمت او می کرد، امّا در این مدّت، هرگز نان و مال او را ندید و هر وقت به در خانه ی او می آمد، کودکی با لباس پاره را می دید. روزی از پسر پرسید: با او چه نسبتی داری؟ خواجه گفت: او پسر من است، امّا برای اینکه متّکی به خودش باشد، لباس نو برایش نمی خرم. از آن وقت نفرتی از او برایم پیش آمد و گفتم: بدبختی که پسرش از او نفع نب
رد، دیگران چه انتظاری از آن داشته باشند. خواستم آن جا را ترک کنم، امّا خواب دیدم که پیرمردی به من گفت: ابوصابر را ترک مکن که برای تو سود زیادی دارد. بعد از آن، او را خدمت کردم تا اینکه یک هفته ای نتوانستم به خدمت او بروم. بیمار بود. مرا به خانه دعوت کرد. خانه ای بزرگ داشت، ولی فرش نداشت و روی حصیر خوابیده بود. پرسیدم: چه آرزویی داری؟ گفت: آرزوی من یک سر برّه است. با پول خودم، برای او خریدم. بعد از یک هفته او را سالم دیدم. از من تشکّر کرد و گفت: آن سر گوسفند باعث سلامتی من شد. روز اوّل چشمان او را خوردم و روز دوّم گوش هایش و روز سوّم زبان، روز چهارم گوشت آن و روز پنجم مغزش را خوردم. کاسه ی سرش را نیز به جای نمکدان استفاده می کنم. من ظاهراً او را ستایش کردم، ولی در دلم بر او نفرین می کردم، زیرا در آن زمان او پولش هیجده هزار دینار زر سرخ نقد بود، ولی سر برّه را در پنج نوبت خورد و کاسه ی سرش را نمکدان کرد. وقتی او فوت کرد، از مال او به من یک هزار دینار رسید. پسرش دو سال بعد مرا دعوت کرد و در مهمانی هزار سر گوسفند آماده کرده بود. از ماجرای پدرش برای او گفتم و پسرش گفت: آری چنین باشد و این بیت را گفت:

 

 

از صرفه همی روی تو گشته است چو نعل   اکنون تو جحیم نوش و من باده ی لعل

حکایت چهارم: نان خورش
یکی از بزرگان گفت: کودکی در کوفه در زیر پنجره ای ایستاده بود و نان می خورد. پدر آن کودک رسید، گفت: آنجا چه می کنی؟ کودک جواب داد: چنین به نظر می آید که در این خانه، آش زیره ی خوبی پخته اند و بوی زعفران می دهد. من نان خود را با بوی آش می خورم. پدرش سیلی محکمی به او زد، که چرا نان بی خورش نمی توانی بخوری؟ و خودت را به آن عادت می دهی و بدتر از این در عالم بخیلی نیست.
حکایت پنجم: مرد کوفی و کودکان وی
یکی از بزرگان حکایت می کند که: شبی به خانه ی یک کوفی رفته بود و کودکان کوچکی داشت. همه خوابیده بودند. نیمه های شب بلند شد و بچّه ها را پهلو به پهلو می کرد. علّت کار او را پرسیدند، گفت: این کودکان نماز شام، غذا خورده اند و خوابیده اند، می ترسم زود غذایشان هضم شود و صبح زود گرسنه شوند. می خواهم غذا مدّتی در روده و معده ی آن ها بماند و صبح مرا اذیّت نکنند و این نهایت بخل است.
حکایت ششم: علّت خصومت
از مرد کوفی پرسیدند: علّت دشمنی تو با همسایه ات چیست؟ گفت: برای ما مهمان آمده بود و از پولمان برای مهمان سر گوسفند خریده و به مهمان غذا دادیم و برای کوری دشمنان، استخوان های سرش را بر در خانه گذاشتیم. همسایه ی ما، استخوان ها را برداشته و در خانه ی خودش گذاشته و این ناجوانمردی در حقّ ماست و دشمنی به خاطر این است.
حکایت هفتم: گفتگوی مرد بخیل با درم و دینار
در کتاب خلق الانسان نقل کرده اند که: بخیلی هر وقت پولی به دست می آورد، با آن پول حرف می زد و می گفت: «ای درهم! تو مردمان بسیاری دیده ای، افراد پستی را بزرگ کرده ای و بزرگانی را در زمین مدفون کرده ای و اکنون به جایی می روی که هیچ کس تو را نخواهد دید» و وقتی پول را در کیسه می انداخت، می گفت: قرار بگیر که در جایی رفتی که دیگر هرگز بیرون نمی آیی!»
حکایت هشتم: فایده های سر خروس
جاحظ از دعبل خزاعی حکایت می کند که: روزی در نزد سهل به گفتگو مشغول بود و گفتگویشان طول کشید. به غلام گفت: اگر چیزی هست بیاور. غلام یک کاسه آورد که در آن شوربایی از خروس لاغر بود. وقتی کاسه را به او دادم، یک عدد نان برداشت و آن خروس را برگرداند و به آن نگاه کرد، سپس گفت: سرش کجاست؟ گفتند: دور انداختیم، گمان نمی کردیم که تو آن را بخوری! گفت: در به دور انداختن پاهای خروس اعتراض می کنم، چه رسد به سر آن! و سر که رئیس همه بدن است، صدای خروس به واسطه ی سر اوست. کاکل و تاج او بر سر اوست و مغز او درد کلیه را شفا می دهد. برو و آن را بیاور. غلام گفت: اگر می دانستم کجاست، می آوردم. سهل گفت: حتماً آن را خورده ای و برای او نفرین کرد و دعبل گفت: مطمئن شدم که خسیس تر از او بر روی زمین کسی نیست.
حکایت نهم: بخل معاویه
ابوهریره می گوید: روزی در کنار سفره ی معاویه نشسته بودم، گفتند: فرستاده ی خلیفه بیرون در است و اجازه ی ورود می خواهد. دستور داد که او داخل شود. مرد عرب به داخل آمد و به سر سفره نشست و برّه ی بریانی در کنارخودش دید. دست درازکرد و مقداری ازآن را با دست کند. معاویه بسیار عصبانی شد و در آخر صبرش تمام شد و گفت: ای مرد عرب! مگر پدر این برّه تو را شاخ زده که آن را اینگونه پاره می کنی؟! مرد عرب گفت: ای معاویه! مگر مادر این برّه تو را شیر داده است که برای او دلسوزی می کنی؟ معاویه ساکت شد و ازخجالت چیزی نتوانست بگوید. ساعتی گذشت، در لقمه ی مرد عرب مو دید. معاویه گفت: ای مرد عرب! مراقب باش در لقمه ی تو مویی بزرگ است. مرد عرب لقمه را انداخت و گفت: خوردن غذای مرد بخیلی که از دور مویی در غذای مهمان می بیند، حرام است. معاویه بسیار خجالت زده شد و عذرخواهی کرد. این نتیجه ی خساست است.
حکایت دهم: خواجه و غلام بخیل
خواجه ای بسیار بخیل، غلامی را با ده هزار دینار خریده بود و غلام هزار درجه از خواجه بخیل تر بود. روزی خواجه به غلام گفت: نانی برای من بیاور و در را ببند. غلام گفت: ای خواجه! اشتباه گفتی: باید می گفتی در را ببند و بعد نان بیار! این به دوراندیشی نزدیک تر است. پس خواجه از آن خوشش آمد و او را آزاد کرد.
۴-۱-۴٫ در مذمّت دروغ و فواید راستگویی
حکایت اوّل: مرد نومسلمان و حضرت علی (ع)
یکی از تازه مسلمانان، نزد امیرالمؤمنین علی (ع) رفت و گفت: یا امیرالمؤمنین! در اسلام چیزهای زیادی نهی شده است. دوری از همه ی آن ها برای من میسّر نمی شود. یک خصلت از خصلت های زشت را بگویید تا آن را از خود دور کنم. امیرالمؤمنین فرمودند: «از دروغ گفتن دوری کن.» مرد در راهی که برمی گشت، نگاهش به میخانه افتاد و میلش کشید که مقداری بنوشد. با خود گفت: اگر امیرالمؤمنین بپرسد که شراب خورده ای و اقرار کنم، مجازات می شوم و اگر بگویم نه، دروغ گفته ام. من عهد کرده ام که دروغ نگویم. پس از سر آن کار گذشت. هم چنین به سر زنا رسید و شهوت، او را تحریک کرد، ولی به خاطر همان مورد قبلی از آن اجتناب کرد و بر هر گناهی که می رسید، از ترس آنکه مبادا به خاطر آن دروغ بگوید، خود را از گناه نگه می داشت. پس به خدمت امیرالمؤمنین رفت و گفت: یا امیرالمؤمنین! همه ی راه های گناه بر من بسته شد و برای من معلوم شد که منشأ همه ی گناهان، دروغ گفتن است. پس از همه ی گناهان دوری می کرد.
حکایت دوم: حجّاج و مرد راستگو
گفته اند: حجّاج زمانی که گروهی از خوارج را مجازات می کرد، چون چندین نفر را کشت، یکی از آن ها
گفت: من بر گردن تو حقّی دارم، مرا نکش! حجّاج آن حق را پرسید. گفت: فلان کسی در مجلسی به تو فحش می داد و من او را منع می کردم. حجّاج از او دلیل آشکار خواست. یکی از اسیران گفت: راست می گوید، من آنجا بودم. حجّاج به اسیر گفت: چرا تو او را کمک نکردی؟ اسیر گفت: زیرا من با تو دشمن بودم. حجّاج هر دو را آزاد کرد. یکی را به خاطر حقّ او، دیگری را به خاطر راست گویی و گفته اند: اگرچه دروغ مرد را از بلا نجات می دهد، امّا راست در اولویّت است، زیرا درمانده ای را آزاد می کند.
حکایت سوم: معاویه و احنف قیس
روزی احنف قیس به نزد معاویه آمد. هر کسی در مورد امیرالمؤمنین علی (ع) چیزی می گفت. احنف ساکت بود! هیچ سخنی نمی گفت. معاویه از او پرسید: چرا سخن نمی گویی؟ گفت: «چه بگویم؟ اگر راست بگویم، از تو می ترسم و اگر دروغ بگویم، از خدا می ترسم. پس در این مقام، سکوت اولویّت دارد و به دوراندیشی نزدیک تر است.»
حکایت چهارم: زیان دروغگویی
نقل کرده اند که: وقتی خلیفه بیمار و مرگش نزدیک شد، برای پسرش وصیّت نامه ای نوشت و برای او آداب حکومت داری بیان کرد و در آن وصیّت نامه این پند را نوشت: ای پسر! اگر خواستی که مردم از تو بترسند، آگاه باش! تا دروغ نگویی، زیرا مرد دروغگو، بی هیبت و بی شخصیّت می شود، حتّی اگر بهترین شمشیرزن باشد.
حکایت پنجم: بازرگان و خان چین
بازرگانی همیشه به چین سفر می کرد. خان چین به او احترام زیادی می گذاشت. روزی پادشاه نشسته بود و صحبت می کردند. در آن بین، مرد بازرگان گفت: در زمین عرب، مرغ بزرگی است که در عربی به او نعامه و در فارسی به او شترمرغ می گویند و او آتش می خورد و پایش مانند پای شتر است. خان چین گفت: به خدا قسم دروغ بزرگی گفتی! و چه جانوری است که بتواند آتش بخورد؟ و دستور داد بعد از آن او را به بارگاه راه ندهند. بازرگان به عراق برگشت و ده شترمرغ خرید و در قفس کرد و از راه دریا به نزد خان چین آورد. از ده شترمرغ، یکی زنده مانده بود. نامه ای نوشت برای خان که: پادشاه بی علّت مرا از خود رانده و بدون آنکه جستجو کند، مرا دور کرده است. اکنون آمده ام و دلیل برای حرف خود آورده ام، تا بعد از این، خان، بازرگان را سبک نشمارد. خان او را پذیرفت، پس بازرگان دستور داد تا پاره های آهن در آتش گداختند و در پیش شترمرغ می انداخت و او می خورد. بعد از مدّتی، در معده اش گداخته می شد و بیرون می انداخت. پادشاه و حاضران متعجّب شدند! بعد از آن، پادشاه خسارت او را به او داد و گفت: «بعد از این، راستی را بگو که برای اثبات آن مجبور نشوی سی هزار دینار خرج کنی و عمر خود را بیهوده تلف کنی!»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:30:00 ب.ظ ]




نسبتاً موافقمکمی موافقمنظری ندارمکمی مخالفمنسبتاً مخالفمجداً مخالفمنمره۷۶۵۴۳۲۱

روایی پرسشنامه ها :
برای تعیین روایی محتوایی وصوری پرسشنامه (شخصیت ،رضایت شغلی وتعهد سازمانی ) ضمن مطا لعه منابع مربوطه وموجود تحقیقات انجام شده نظر تعداد ی از استادان دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت ومتخصصان وکار شناسان تعلیم وتربیت جمع آوری واستفاده شده است .
پایایی پرسشنامه :
برای تعیین پایایی پرسشنامه های (شخصیت ،رضایت شغلی وتعهد سازمانی ) از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است وضریب آلفای هر کدام از متغیر ها بدین گونه به دست آمد.
جدول۳-۵پایایی پرسشنامه های شخصیت ،رضایت شغلی وتعهد سازمانی

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

 

 

 

 

 

 

 

 

نام پرسشنامه مقدار آلفای کرونباخ تعداد سؤالات هر پرسشنامه
شخصیت ۷۲/ ۵۷
رضایت شغلی ۶۴ / ۳۰
تعهد سازمانی ۷۷ / ۱۵

پرسشنامه شخصیتی آیزنک توسط رضا رضائیان (۱۳۷۴)و ساده میمندی (۱۳۷۹) مورد استفاده قرار گرفته ودر سال ۱۳۸۱ توسط داود مرادی استفاده گردیده که هر کدام روایی وپایایی پرسش نامه را مورد تا یید قرار داده اند ودرپژوهش الیاس قربانی(۱۳۸۲) نیز پایایی پرسش نامه به شیوه آلفای کرونباخ برای مقیاس آیزینگ برابر ۸۵%به دست آمده است .
پرسشنامه رضایت شغلی در سال ۱۳۷۳ توسط عباسی در تحقیقی بر روی دبیران وکارکنان نواحی چهار گانه ی آموزش وپرورش شیراز باز آزمایی ضریب همبستگی ۸۶% رابه دست آورد ایشان به روش اعتبار صوری با نظر خواهی از ۳۵ معلم راهنما ،پرسش نامه ی کوتاه (JDI)را برای سنجش رضایت شغلی بسیار مناسب اعلام کرد ند .
پارسا (۱۳۷۵)در تحقیق خود با روش باز آزمایی وبا استفاده از۴۰ نفر از دبیران وآموزگاران مدارس منتخب نونه برای نمونه گیری به فاصله ی ۲۱ روز ضریب همبستگی ۷۳% را به دست آورد که حاکی از پایایی بالا است . محمدیان (۱۳۷۶)در پژوهش خود با روش باز آزمایی وبا استفاده از۵۰ نفر از آزمودنی های نمونه به فاصله ی۳هفته ضریب همبستگی ۷۲% را به دست آورد که مبین پایایی بالا است .داود مرادی (۱۳۸۱)ضریب همبستگی برای رضایت شغلی ،آلفای کرونباخ برابر با ۹۱%به دست آورد .
پرسشنامه تعهد سازمانی توسط حافظی (۱۳۷۵)در بررسی رابطه ی بین جهت گیری های ارزشی وتعهد سازمانی مدیران دبیرستان های شیراز یا استفاده از روش باز آزمایی به ضریب همبستگی ۹۰%رسید. یوسفیان ،کبری (۱۳۷۸)با استفاده از۲۹۴نفر دبیران زن ومرد دبیرستان های نواحی شیراز ضریب آلفای ۹۲%را به دست آورده است .
قربانی ،الیاس (۱۳۸۲)در پژوهش خود با همین پرسشنامه به ضریب آلفای ۷۰%رسید که همگی حاکی از پایایی پرسش نامه مذکور می باشد .
روش اجرای پرسشنامه
ابتدا جهت تایید پرسشنامه به پژوهشکده معلم شیراز و واحد حراست سازمان آموزش وپرورش فارس مراجعه کردم وپس از تایید برای گرفتن مجوز به اداره آموزش وپرورش شهرستا ن اقلید مراجعه وپس از اخذ مجوز لیست مدارس متوسطه وتعداد دبیرا ن گرفته شد واز بین ۲۵۳نفر جامعه آماری تعداد۱۲۷به عنوان نمونه آماری در نظر گرفته شدند که پرسشنامه ها ضمن این که در مورد هدف اجرای پرسشنامه توضیحات لازم داده شد به آن ها امنیت خاطر نسبت به محرمانه بودن پاسخ ها نیز ارائه گردید وسپس اقدام به جمع آوری پرسشنامه ها نمودم
روش آماری
تجزیه و تحلیل داده ها در این پژوهش در دو سطح آمار توصیفی و آمار استنباطی می باشد که در سطح آمار توصیفی:
با بهره گرفتن از مشخصه های آما ری نظیر فراوانی میانگین انحراف معیار ودر سطح آمار استنباطی از ماتریس همبستگی و رگرسیون چند گانه استفاده شده است.
Job Satisfaction - رضایت شغلی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:29:00 ب.ظ ]