کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



 تدابیر مدیران موفق در سازمانهای ایرانی برای بهبود عملکرد کارکنان

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

 

۱-ارتقاء عملکرد وترویج رفتارهای مطلوب در کارکنان که این وظیفه همه مدیران وسرپرستان می باشد.

بهبود عملکرد کارکنان باید به یک الزام استراتزیک  برای همه سازمان ها تبدیل شود . این مساله مساله باید بخشی از برنامه ریزی وهدفگذاری استراتزیک وبرنامه های سالیانه سازمان باشد بهبود عملکرد کارکنان را باید به عنوان یک هدف مهم ،جدی ودائمی به همه مدیران ابلاغ کرد وبخشی از پاداش عملکرد ونظام جبران خدمات مدیران را بهبود عملکرد کارکنان آنها مرتبط ومتصل کرد. (ابوالعلایی ،۱۳۸۹،۵۶)

  • انگیزه یکی از عوامل اصلی موثر بر عملکرد کارکنان است.

عوامل اصلی انگیزش کارکنانشان را شناسائی کنند این عوامل ممکن است در طول زمان تغییر کنند لذا این کار را باید هرچند گاه یکبار تکرار کرد عوامل انگیزشی همه کارکنان ما از یک جنس نیستند به این معنی که ممکن است هریک از کارکنان یا هر گروه ار آنها تحت تاثیر عوامل متفاوت ومتنوعی بر انگیخته شود.

۳-فرایند جذب و مصاحبه واستخدام را بهبود دهد.

تناسب فرد با شغل کلید موفقیت در عملکرد های رضایت بخش ومطلوب است باید با بکارگیری ابزارها وفنون معتبر اطمینان پیدا کنیم که کارکنان جدید الاستخدام از نظر استعدادها ،مهارت ها ، وعلاقمندی ها ئی را دوست داشته باشند ،از انجام کار خسته وکسل نشوند وکار را با همه توان وتلاش خود اجراء کنند.

یکی از بهترین راه هائی که می توانیم فراند استخدام سازمان را بهبود ببخشیم این است که چند ماه بعد از استخدام کارکنان جدید ، اثربخشی فرایند جذب واستخدام را ارزیابی کنیم ومطلع شویم که آیا افرادی که استخدام شده اند همان افراد و دارای همان ویژگی ها ئی هستند که تعریف وتعیین کرده بودیم.

  • احساس انصاف در مورد حقوق های دریافتی .

کارکنانی که عملکرد های خوب ورفتارهای مطلوب دارند ،استحقاق حقوق های خوب را هم دارند.

  • آموزش از مهم ترین عوامل وتوانا سازی هائی است که عملکرد کارکنان را بهبود می دهد.
  • ما کارکنان خود را به دوره ها وبرنامه های آموزشی می فرستیم اما در مورد این که کارمند آموزش مورد نظر را خوب یاد گرفته یا نه را ارزیابی نمی کنیم.

وقتی آموزش ها را دقیق ودرست اجراء کنیم و آنها را با جدیت وعلاقمندی پیگیری نمائیم کارکنان احساس خوبی را پیدا می کنند وخطا واشتباه کاهش ی یابد آموزش مشروط به اینکه خوب طراحی وپیگیری شود ابزار بسیار مفیدی برای بهبود عملکردها ورفتارهای کارکنان است.

  • وضع استانداردهای سخت گیرانه : باید در هر مورد از کار از جمله نحوه انجام کار ،نحوه رفتار کارکنان با یکدیگر استاندارد ها را با جدیت ودقت پایش ومطالبه کنیم این استانداردها را به کارکنان آموزش بدهید در مورد آنها به کارکنان بازخورد دهید وکارکنان را بر اساس همین استانداردها ارزیابی کرده ومورد پاداش یا تنبیه قراردهید.
  • اجازه اعلام نظر وآزادی عمل به کارکنان : مردم(کارکنان) سبک ها و نگرش های مختلف دارند و کارها را با شیو ه های متفاوت انجام می دهند، هر تفاوتی بد نیست.چه کسی گفته است که مدیریت و مدیران سازمان می توانند شیوه های درست رسیدن به نایج درست را تعیین و ابلاغ کنند، سایر کارکنان ،ممکن است راه های بهتری داشته باشند. اگر کارکنان الز نسل های دیگر(غیر همنسل با مدیران)یا متعلق به سایر فرهنگ ها باشند ممکن است به مسائل از دید گاه های متفاوتی نگاه کنند.تنها چیزی که اهمیت دارد این استکه اهداف و نتایج،آنگونه که تعریف و تعییثن شده اند،تحقق یابند. لذا به نفع مدیران سازمان است که ذهن وفکر خود را به ایده ها،افکار و روش های جدید نبندند و خود را از ایده های مبتکرانه و متفاوت کارکنان محروم نکند..

وقتی به کارکنان فرصت و اختیار می دهیم،البته چنانچه استحقاق این فرصت  وصلاحیت  این اختیار را داشته باشند،آنها عملکرد بهتر و رفتارهای مطلوبتری از خود نشان می دهند.

بررسی میزان تاثیر سرمایه فکری بر عملکرد کارکنان سازمان ثبت اسناد واملاک کشور

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1399-12-18] [ 08:25:00 ب.ظ ]




أما أنا فلا استطیع أنا أدعو سنی الصبا سوی عهد آلام خفیه خرساء کانت تقطن قلب. . . اما من آن دوران را، دوره ی غم و اند وه قلبم می نامم، زیرا در آن سالها بود که حزن و اندوهی خاموش به دلم راه یافت، . . .
فالحب قد أعتق لسانی فتکلمت و مزق أجفانی فبکیت و فتح حنجرتی فتنهدت و شکوت. . .
تنها عشق بود که گره زبانم را گشود و مرا گویا کرد، مژگانم را فشرد و گریستم و بغض حنجره ام را درید، پس آن گاه ناله سر دادم. . .
هکذا کانت حیاتی قبل أن ابلغ الثامنه عشره، فتلک السنه هی من ماضی بمقام المقمه من الجبل لانها أوقفتنی متأملاَ تجاه هذا العالم وأرتنی سبل البشر و مروج میولهم و عقبات متاعبهم و کهوف شرائعهم وتقالیدهم.
فی تلک السنه ولدت ثانیه، والمرء ان لم تجعل به الکآبه ویتمخض به الیأس وتضعه المحبه فی مهد الاحلام تظل حیاته کصفحه خالیه بیضاء فی کتابِ الکیان.
فی تلک السنه شاهدت ملائکه السماء تنظر الیّ من وراء أجفان امرأه جمیله، وفیها رأیت أبالسه الجحیم یضجون ویتراکضون فی صدر رجل مجرم- و من لایشاهد الملائکه و الشیاطین فی محاسن الحیاه ومکروهاتها یطل قلبه بعیداَ عن المعرفه و نفسه فارغه من العواطف. (همان :۱۱)
آری چنین بود زندگی من تا قبل از ۱۸سالگی.
آن سالها در زندگی ام، چونان قله ی کوهی بود که از فراز آن به دنیا می نگریستم، آرزوها، ناکامی ها و شکست ها، آداب و رسوم و همه چیز انسان مرا به اند یشیدن وا می داشت. در آن سالها بود که گویی دوباره متولد شدم، زیرا دریافتم انسانی که با رنج و اند وه دل شکسته نگردد و نومیدی، درد همیشگی اش نباشد یا در گاهواره ی رؤیاها زاده نشود، زندگی اش در هستی، مانند صفحه ای سفید از یک کتاب است.
در همان سالها بود که فرشتگان از پس مژگان های دختری زیبا به من نگریستند، همان وقت که اهریمنان در تلاش اجرای نقشه ی شومشان در سینه ی مردی خشن، جای می گرفتند.
آری، کسی که هنگام اند وه یا سرمستی زندگی، فرشتگان و اهریمنان را نیابد، قلب و روحش همواره تهی از شناخت و مهر خواهد بود.
همچنین جبران تحت تآثیر ادیان مختلف نیز قرار گرفته به طوریکه در«نشید الانسان» چنین می: گوید:
۶-. سمعتُ تعالیم کنفوشیوس و أصغیتُ لحکمهِ برهماء و جلستُ بقربِ بوذا تحتَ شجرهِ المعرفهِ، و ها أنا الآن أغالبُ الجهل و الجهود. کنتُ علی الطورِ إذ تجلی «یهوه » الموسی، و فی عبرِ الأردنَ فرأیتُ المعجزات ناصری و فِی المدینهِ فسمعتُ أقوالَ رسولِ العربِ، و ها الآن اسیر الحیرهَ. شاهدتُ قواتِ بابلَ و مجدِ مصرَ و عظمهَ الیونانِ، و لم أزل أری الضعفَ و الذلَ و الصغربادیه فی جمیعِ تلک الأعمالِ. جالستُ سحره عین دور و کهنه أشور و أنبیاء فلسطین و ما برحت أنشد الحقیقه. (جبران بی تا، ۱۳۲:۱۳۳)
«تعالیم کنفوسیوس را شنیدیم و به حکمت برهما گوش سپردم و در زندگی بودا زیر درخت معرفت نشستم و اکنون بر جهل و انکار غلبه می نمایم. آنگاه که «یهود»بر موسی(ع) تجلی کرد در طوربودم و در معبر اردن معجزه های مسیح (ع) را دیدم و درمدینه به گفته های پیامبر عرب گوش سپردم اکنون در تحیرسیر می کنم. قدرت بابل، عظمت مصر، شکوه یونان را دیدم هیچ گونه ضعف و خواری را در آن اعمال ندیدم. با کاهنان آشور جادوگران عین دور، پیامبران فلسطینی نشستم و همچنان سرود حقیقت سر می دهم». ( جبران ؛بی تا : ۱۳۲-۱۳۳)

۳-۱-۵ ادبیات مهجر

ادبیات مهجر در حقیقت نتیجه ی مهاجرت گروه کثیری از افراد سرزمین های عرب بخصوص سوریه و لبنان به کشور های دیگر در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم می باشد، از جمله اینها
کشورهایی چون ایالات متحده و دولت های امریکای جنوبی خصوصاَ برزیل و ونزوئلا و آرژانتین و شیلی بود(خفاجی ؛بی تا:۱۲/۲۱)

۳-۱-۵-۱علل و عوامل شکل گیری ادبیات مهجر

در حقیقت ادبای مهجر به دنبال مهاجرتشان به سرزمین های دور در محیطی زندگی می کردند که در آن محیط بسیارا حساس غربت می کردند. و فکر و روحشان از این غربت رنج می برد. در چنین فضایی احساس خفگی می کردند و مواجه شدن آنها با اجتماع و تکنولوژی جدید وزندگی ماشینی و مجذوب شدن عقل ها به سمت زرق و برق های مادی. بی توجهی به عواطف انسانی همگی عواملی بودند که منجر به تنفرآنها ازصفات اجتماع دینامیکی و لجام گسیختگی عاطفه ی انسانی گردید. (عبدالدایم؛۶۹:۱۹۹۳)
آنها برای رهایی ازاین صفات سعی در بالا بردن سطح فکرشان از مادیات و فرورفتن در اندیشه ها و عقاید درونی خود نمودند در مجموع از مظاهرمادی فاصله گرفته و غرق در اندیشه های درونی خود گشتند به همین خاطر آنها رامغرقین تلقی نمودن، آنها در غربتشان نسبت به گذشته عشق می ورزیدند اشتیاق به گذشته بزرگترین عامل تأمل گرایی آنها گردید(همان:۱۱۷)
مهاجرت کنندگان در آن سرزمین های دور ادبیاتی را به وجود آوردند که تعبیری از احساساتشان بود و شعری را می سرودند که در آن عواطف و احساسات و تجاربشان را به تصویر می کشیدند ودر آن از غربتشان و شوقشان به وطن سخن می گفتند و همچنین در آن به بیان درد و رنج و بیان تلخی های زندگیشان می پرداختند(خفاجی؛بی تا:۱۳/۲۱).

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

 

۳-۱-۵-۲گرایش های ادبی مهجر

اینها با دو گروه مشخص کار خود را ادامه دادند
۱-گروهی که در امریکای شمالی بودند و انجمنی به نام «الرابطه القلمیه» به سرپرستی جبران خلیل جبران در ۲۰ آبریل/نیسان ۱۹۲۰ بوجود آوردند(خفاجی؛بی تا:۳/۲۴)
۲-گروه دیگر را شاعر مهجر میشال معلوف در آمریکای جنوبی به نام (العصبه الاندلیسه) بوجود آوردند. (خفاجی؛بی تا:۳/۲۷)ادبیات مهجر منجر به دمیدن روح تازه ای در سبک بیان و زاویه دید دیگر ادیبان گردیده، این نوع ادبیات به دنبال پرداختن به مسائل لفظی و به دور از واقعیت های اجتماعی نبوده. ادبای مهجر توانستند پلی بین زندگی و ادبیات بزنند و ادبیات را به خدمت زندگی فردی و جمعی درآورند(سراج؛۹۵:۱۹۵۵)
ادبای مهجر که به دو گروه مهجر شمالی و جنوبی تقسیم می شوند. گروهی به آمریکای شمالی رفتند و گروهی به برزیل. هریک از این گروه ها ویژگی های دارند»: با اینکه تعداد افراد مهجر شمالی کم تر بوده است ولی تأثیر آنها بر ادب عرب بسیار عمیق بود. اینها هم در حیث افق دید و هم احساس و توجه به مسائل انسانی در شعرو ادبیات و رابطه ی آن با زندگی بشری، عمیق تر می اندیشیدند. اما وجه غالب در ادبیات مهجر جنوبی، حفظ سنتهای ادبی قدیم و گرایش به مسائل لفظی، قواعد زبانی، عروض و بلاغت بود(ناعوری؛بی تا:۱۹)
در مهجر شمالی، افرادی چون جبران خلیل جبران، میخائل نعیمه، ایلیا ابوماضی، نسیب عریضه، رشید ابوب، عبدالمسیح حداد، ندر، حداد، امین الریحانی، امین مشرق، مسعود سماحه و نعمه الحاج بودند. ریاست آنها را جبران خلیل به عهده داشت، اعضای انجمن بیشتر در پی نشر ارزشهای انسانی، گرایش های قومی، رنج بشری و مباحث اجتماعی بوده اند . اینها از منابعی تغذیه می کردند که عبارت بودند: ازفرهنگ مسیحی و فلسفه و ادیان شرقی، فرهنگ غرب. (ادبیات و فلسفه غرب) و تجربه مهاجرت که موجب وسعت افق دید
و زندگی آنها شده و به نوبه خود اشتیاق و دل مشغولی به وطن را برای آنها در پی داشت همچنین فرهنگ عربی که عامل اتحاد بین آنها بوده است(الاشتر؛۲۴:۱۹۸۳)

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

۳-۱-۶ سبک جبران

جبران خلیل جبران بزرگترین شخصیت ادبیات عرب در دهه های سوم قرن معاصرمیباشد، شخصیت وی آمیخته ای ازحکیم، انقلابی و شاعر می باشد(جیوشی؛بی تا:۱۳۰)
وی در میان نویسندگان معاصر دارای سبک خاصی بوده که به آن سبک جبرانی یا انشاء جبرانی می گفتند این اصطلاح در نیمه اول قرن بیستم فراوان به چشم می خورد که منسوب به جبران است. او خود رئیس مکتب تجددگرا در ادبیات مهجر و تأثیر گذار در جریانهای پاگیری است که به این سبک منسوب است.
سبک جبرانی با خیال لطیف و عبارت ساده و آهنگین، جنبشی در جهان عرب ایجاد نمود و به سرعت در شرق عربی رواج یافت(الاشتر؛۶۲:۱۹۸۳)
انشاء جبران همانند چشمه ای گوارا جاری است و با آهنگش افسون می کند و چشم را با رنگهای زیبایش به خود خیره می کند و اینچنین شد که جبران رهبر ادب مهجر شد(فاخوری؛۱۰۹۷:۱۳۷۷)
مارون عبود از شاعران برجسته معاصر درباره او چنین می گوید:«جبران» شاعر، نویسنده، ادیب، فیلسوف و بنیانگذار قصه جدید در لبنان، خالق ادبیات لبنانی و شرقی است. موسیقی او از چشمه ها و رودهای ماست و قلم او از قوس و قزح لبنان است. جبران بوجودآورنده مکتب رمانتیسم و سمبولیسم است(عبود؛۵۵۳-۵۵۱:۱۹۸۶).
چنان که درمقاله لکم لغتکم ولی لغتی آمده است« لکم من اللغته العربیه ماشئتم ولی منها ما یوافق أفکاری و عواطفی». . .
«لکم منها الألفاظ و ترتیبها، ولی منها ما تومی ء الیه الألفاظ و لاتلسمه و یصبو الیه الترتیب ولایبلغه»
لکم منها جثث محنَّطه بارده جامده، تحسبونها الکل و بالکل. ولی منها أجساد لاقیمه لها بذاتها، بل کل قیمتها بالروح التی تحلُّ فیها. (انطوان؛۹۳:۱۴۱۴)
لکم منها العروض و التفاعیل و القوافی، . . لکم من لغتکم« البدیع» و «البیان»و «المنطق» و لی من لغتی نظره فی عین المغلوب و دمعه فی جفن المشتاق، وابتسامه»( همان؛ ۹۴)
. وی در پی آن است که زبان را از قید و بند صرف ونحو و قالبهای عروض رها سازد. بنابرین او نیز همچون دیگر ادبای مهجر به رهایی زبان از قید و بند ظاهری و صوری و تجدید سبک زبانی بدون خارج شدن از قواعد زبان فرا می خواند
نویسندگان انجمن رابطه ی قلمیه دارای سبک و رویکرد فکری خاصی بودند. آنها در فن نویسندگی دارای ویژگی های زیر بودند.
۱-نثر رمانتیک بیان گر تجارب تلخ آنها بود ارتباط عمیقی با دل و جان داشت این نثر با بیان صادقانه درد و رنج های روحی و روانی آنها را در دیار غربت در قالب اشتیاق به وطن بیان می نمود.
۲- نثر مهجر بطور کلی به گونه ای بود آنها بر قوانین می شوریدند و نسبت به قدیم و از بین بردن شکل بیان سنتی سر به شورش برمی داشتند البته برخی ها راه میانه را در پیش می گرفتند نه بطور کامل به سنت های قدیم رو می آوردند نه اینکه بطور کامل از آن پیروی می کردند
۳- آرمان گرایی مسیحی؛ نثری است که واقعیات را می پذیرد ولی می خواهد دنیای متفاوتی را برای خود بنا کند دنیای آنها همان دنیای مسیح است: ملکوت آسمان و راه رسیدن به آن هم راه مسیح یعنی محبت
۴- التزام و تعهد، بیشتر نویسندگان الرابطه القلمیه به این مبانی پایبند بودند
۵- نوآوری و ابتکار؛ارتباط آنها با فرهنگ های غربی و ضعف ارتباط آنها با سنت های ادبی کلاسیک عرب در اندیشه، تخیل وبیان باعث شد که دست به نوآوری زنند( الاشتر؛۲۲۳-۲۲۸:۱۹۸۳)
نکات قابل توجه جبران در تأثیرگذاری بر ادبیات معاصر به شرح ذیل می باشد

۳-۱-۷ جبران و رمانتیسم

ابتدا اینکه آثارعربی جبران جریان رمانتیک را در ادبیات بوجود آوردشیوه ی او نسل معاصر را تحت تأثیر خود قرار داد. در حقیقت جبران و هم قلمان او یعنی رابطه قلمیه در مهجر شمالی نخستین مدرسه ی رمانتیک را تأسیس کردند. تأثیر جبران در بقیه ی شعرای رابطه ی به نسبت بقیه ی نقادان فراوان بود زیرا حضائص بیشتری از رمانتیک را در برداشت خصوصا از لحاظ گرایش و مجذوب شدن طبیعت.
در این زمینه جبران آراء و نظریات انقلابی ادبی نعیمه و اصرارش بر ضرورت ایجاد تغییر در ادبیات را یاری نمود. (جیوشی؛ بی تا: ۱۳۱)
رمانتیسم بیش از اینکه یک جریان ادبی و هنری باشد، مرحله ای از حساسیت اروپایی است که نخست در اواخرقرن هجدهم در انگلستان با ویلیام بلیک، ورد زورث، کالریج و در آلمان با گوته، شیلر و در قرن نوزدهم در فرانسه با ویکتورهوگو، شاتوبریان و لامارتین ظاهر شد. رمانتیسم در اصل یک جنبش مطلقاً انقلابی است و شعارهای آن همان سخنان فلسفی و سیاسی است که تقریبا همه آنها در عصر روشنگری مطرح شده است مثل : بیان آزاد حساسیت های انسان و تأیید حقوق فردی. (سید حسینی ؛۱۶۱:۱۳۷۱)
رمانتیسم در حقیقت یک نوع عکس العمل در برابرمکتب کلاسیسم بود. در مقایسه این دو مکتب باید گفت:
۱-کلاسیک ها بیشتر ایده آلیست هستند؛ یعنی در هنر می خواهند فقط زیبایی و خوبی را شرح و بیان کنند و حال آن که رمانتیک ها می کوشند گذشته از زیبایی، زشتی وبدی را هم نشان دهند
۲-کلاسیک ها عقل را اساس شعر کلاسیک می دانند و حال آن که رمانتیک ها بیشتر پای بند احساس و خیال پردازی اند
۳-کلاسیک ها تیپ و الهام آثار خویش را از هنرمندان یونان و رم قدیم می گیرند و حال آن که رمانتیک ها از ادبیات مسیحی قرون وسطی و رنسانس و افسانه های ملی کشور خویش الهام می گیرند

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:24:00 ب.ظ ]




ای بر نظریه های جهان گرایانه که انتشار یافت، بنیادگرایی اسلامی را یکی از عوامل غیرشخصی مؤثر در پیشرفت جهانی شدن می خواند. واترز نیز در ۱۹۹۵ گفت در مصر، بنیادگرایی دیرپاترین نفوذ خود را داشته است و در ایران بیشترین اثرات را برجای گذارده است.
در مصر در حالی که ناسیونالیستها قادر به جلوگیری از پیشروی غرب نبودند، اسلام گرایی سر برآورد، آن هم به صورت یک نهضت توده ای و در قالب اخوان المسلمین (۱۹۲۰ ). هدف اخوان المسلمین ایجاد جامعه ای اسلامی بود که از طریق کنش سیاسی توده ای، نیروی تازه ای گرفت. با تشکیل شبکه ای از انجمنها، گروه های اجتماعی و اتحادیه های کارگری مستقل، اخوان المسلمین به صورت نخستین تشکیلات توده ای دنیای غرب در آمد. این گروه تا دهه ۱۹۴۰ در مصر حدود پانصد هزار عضو داشت و خطر عمده فراروی حکومت انگلیسیها تلقی می گردید. اما این جنبش رفته رفته اعتبار خود را از دست داد؛ بویژه هنگامی که اتحادیه های کارگری و برخی سازمانهای کمونیستی در صحنه ظاهر شدند. اما بیست سال بعد با هویداشدن ناکارامدی جریانهای رادیکال غیر مذهبی (کمونیستها) جنبش اسلام گرای اخوان المسلمین بار دیگر با سرعتی شگفت انگیز رو به رشد گذاشت و با پیروزی انقلاب اسلامی شدت یافت و اوج گرفت.
انقلاب اسلامی رویداد سرنوشت سازی در ظهور و تشدید اسلام گرایی و روند جهانی شدن اسلام تلقی می‎گردد و آن را باید واکنش مستقیم جهانی شدن غربی دانست. این انقلاب به منزله فرایندهای فرهنگی موجود در کشورهای جهان اسلام تلقی می شود. به علاوه، جنبش ایران، تاریخ متمایز و کاملاً ویژه ای نیز دارد، از جمله این که اسلام گرایی در ایران دهه ۱۸۹۰، بسیار فعال بود، اما بعد، بکلی در حاشیه قرار گرفت. طی نیمه اول قرن بیستم، در حالی که مصر، شاهد مبارزات توده ای اسلامی گسترده ای بود، سازمان مذهبی ایران به استثنای چند واقعه اغلب از سکوت و آرامش، جانبداری می کرد. ولی بعد از دهه ۱۹۶۰ بود که جامعه ایران به رهبری امام خمینی رحمه الله، به ابراز مخالفت علنی علیه رژیم پرداخت. دولت ایجاد تحولات و اصلاحات اجتماعی گسترده ای را به مردم ناآرام وعده داد. پس از آن، در اواخر دهه ۱۹۷۰ معلوم شد که دولت نمی تواند به وعده های خود عمل کند. بر همین اساس، حرکت مردمی بی سابقه ای آغاز شد که هدایت آن، با توجه به تضعیف جریانهای کمونیستی و لیبرالیستی، به دست روحانیون جوان و فعالِ طرفدار امام خمینی رحمه الله افتاد. این روحانیون، از یک استراتژی اسلامی پیروی می کردند که طی آن، هم به خواسته های توده ها توجه فوری صورت می گرفت و هم تأکید داشت روحانیون و توده های مسلمان باید در سرنگونی رژیم پهلوی، تکلیف شرعی خویش را انجام دهند. امام خمینی رحمه الله اظهار می داشت اندیشه جدایی دین از سیاست و اندیشه عدم دخالت علمای اسلام در امور سیاسی، ساخته و پرداخته اجانب است و تنها غیر مذهبیها هستند که این اندیشه ها را بازگو می کنند. امام خمینی رحمه الله ضمن رد این اندیشه، خواهان یک حرکت توده ای وسیع بر ضد حکومت پهلوی بودند. حاصل آن، تشکیل یک حکومت اسلامی تحت عنوان جمهوری اسلامی بود که تبلور آرمانهای توده مردم بود.
از همان روزهای نخستین پس از پیروزی، رهبری انقلاب نظریه جهان گرایی انقلاب اسلامی را مطرح ساخت. وی گفت اراده مستضعفان، سرانجام رهبری جهان را از آنِ خود خواهد ساخت. وعده خداوند به زودی تحقق خواهد یافت و محرومان جایگزین ثروتمندان خواهند شد. البته پی بردن به همراهی اسلام گرایی و جهان گرایی دشوار نیست؛ زیرا تأسیس امت «پان اسلامی» که می تواند مسلمانان را صرف نظر از ملیتهای مختلف و نیز موانع قومی و سیاسی موجود به هم پیوند دهد، از اعتقادات مسلمانان است. تاکید شدید آنها به لزوم متابعت از کتاب مقدس قرآن و احکام اسلامی، نیز تلاشی است برای تحکیم جهانی اصول بنیادین اسلام در میان افرادی که با بزرگترین ابهامات در دنیای متحول مواجه هستند.
به دنبال رویدادهای ایران، جنبشهای اسلام گرایانه به سرعت در جهان عرب رشد یافت و در برخی از نواحی آفریقا و آسیای میانه ظاهر شد. در برخی از این کشورها، فعالان سیاسی، بویژه مسلمانان، این اعتماد را یافتند که به شیوه های مشابه علیه دولتهای خود وارد عمل شوند که این اقدام، در پایتختهای غربی و در واشنگتن و مسکو وحشت ایجاد کرد. بعد از انقلاب ایران، اسلام گرایی در سودان قوت گرفت. در الجزایر ظهور پر جاذبه ای داشت. اما کشمکشهای شدید سیاسی بویژه در سالهای اخیر که در ایران وجود داشت بر مسلمانان کشورهای دیگر تاثیر منفی گذاشت. به علاوه، با رحلت امام خمینی رحمه الله گرایش به بقای ایران (حفظ ام القری) بیشتر شد و از این رو، تاثیر الگوهای ایران بر جنبشهای اسلامی کمتر شد. ولی هنوز انقلاب ایران، ظرفیتهای کافی برای به حرکت در آوردن جنبش های اسلامی را داراست. نمونه ای از این ظرفیت بالفعل را می توان در حزب الله لبنان و فلسطین امروز دید.
تأثیر انقلاب اسلامی ایران در جنبش الهیات رهایی بخش آمریکای لاتین، به رغم این که جنبش نام برده نخست از کمونیسم تاثیر پذیرفته بود، نباید نادیده گرفت؛ (ری کیلیوفیل مارفلیت ۱۳۸۰ص۲۵ ) ………… http: //www. bashgah. net/fa/content/print_version/3221) )

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

۴-۲۱) پیامد های تغییرات جمعیتی بر مشروعیت نظام سیاسی در ایران

درقالب تقسیم بندی ماکس وبر درباره ی انواع مشرعیت، برخی محققات معتقدند درفاصله زمانی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ تا رحلت امام خمینی، ۱۳۶۸، نظام مستقر پس از انقلاب در ایران اساسا بر اقتدار کاریزمایی امام خمینی (ره) متکی بود. امام خمینی (ره) در این دوران محور سیاست در ایران بودودستورات او برای مردم مطاع بود. وی در مشاجرات و منازعات بزرگ میان گروه ها وگرایش های مختلف در درون نظام داوری میکرد. موثرترین بسیج گر توده هادر منازعات داخلی ونیزبرای مقاصد جنگی بود. تصمیم گیرنده اساسی مسائل مربوط به جنگ و صلح می شد ومعمار مهم ترین نهادهای سیاسی و اجتماعی و بنیاد های مختلف در جمهوری اسلامی بود. همه جا به راهنمائی های رهبر استنادمیشد. هیئت حاکمه عمدتا شاگردان و پیروان امام بودند وبر این اساس در طول رهبری امام خمینی (ره) همواره مشروعیت کاریزماتیک غالب بوده است ومشروعیت های سنتی وعقلانی –قانونی درمراتب بعد قرار داشته اند،اما با رحلت امام خمینی (ره) و تجدید نظر در قانون اساسی در سال ۱۳۶۸، تاکید بر مشروعیت کاریزماتیک کم رنگ شد. عناصر سنتی و قانونی به عنوان مبانی مشروعیت نظام پررنگ تر گردید. زیرا عنصر کاریزمائی متکی به افراد است وبا رحلت امام خمینی (ره) این عنصر به ضعف گراییدو بعد از رحلت امام در واقع کاریز ما در سنت و قانون نهادینه گردید (حسین بشیریه، ۱۳۸۱: ص ۹۰)
در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز، درقالب تقسیم بندی مذکور، می توان ترکیبی از دو نوع مشروعیت سنتی و قانونی را بعنوان پایه ی مشروعیت نظام سیاسی در ایران یافت. که تاکید بر اولویت قوانین اسلام و حاکمیت الهی حکومت در واقع بر وجود وجوهی از مشروعیت سنتی میباشد که ریشه در سنن و اعتقادات اسلامی مردم دارد. در اصل اول قانون اساسی، از جمهوری اسلامی بعنوان آرمان ملت ایران بر اساس اعتقاد دیرینه اش به حکومت حق و عدل قرآن یاد و تشریع به او ولزوم تسلیم در برابر اوو اعتقاد به وحی، معاد، عدل الهی و امامت، کرامت انسان، اجتهاد مستمر فقها، استفاده از علوم و فنون و تجارب بشری میداند.
از سوی دیگر، در اصل ششم قانون مذکورتصریح گردیده است که در جمهوری اسلامی اداره امور کشور باید به اتکای آرای عمومی اداره شودو قانون اساسی مذکور نیز در نهایت نیز بارای قاطع اکثریت مردم به تصویب رسیدو جنبه قانونی پیدا کرد و در واقع میتوان گفت ارزش های سنتی در جامعه ایران نهادینه وقانونی گردید.
پس، قانون اساسی جمهوری اسلامی مشروعیت دوگانه ای را برای نظام سیاسی قائل شده است، یعنی قانون اساسی در مورد اینکه چرا باید مردم از حکومت اطاعت کنند به دو دلیل اسلامی بودن حکومت و منتخب مردم بودن حکومت استناد میکند که در واقع ترجمان دو ارزش اجتماعی مهم در ایران، یعنی پایبندی مردم به ارزش های اسلامی وپایبندی مردم به ارزش های مردم سالاری می باشد.
بر این اساس، باورهای مذهبی مردم در ایران و پذیرش نقش دین در زندگی اجتماعی و سیاسی و پذیرش اینکه حکومت باید مجری احکام اسلامی باشد، یکی از مهم ترین عوامل مشروعیت ساز برای نظام جمهوری اسلامی در ایران بوده است. و در واقع پذیرش این موارد باعث گردیده تا حکومت جمهوری اسلامی در ایران بتواند قانون اساسی را که در آن بر دین بعنوان یکی از پایه های مهم مشروعیت ساز حکومت اشاره شده بود با اکثریت قاطع به تصویب رسانده و در سال های بعد نیز با تاکید بر این پایه حمایت و تبعیت بخش مهمی از مردم را از حاکمیت جلب کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:23:00 ب.ظ ]




با توجه به چنین نگرشی بر امر به معروف ، اشکالی از سوی پاره ای از منتقدان می شود که بر اساس آن ، این اصل را زمینه ساز خشونت اجتماعی و ناامنی و هرج و مرج قلمداد کرده و می گویند : اگر بنا باشد برای مبارزه با منکرات – که هیچ جامعه کوچک و بزرگی از آنها خالی نیست – به هر فردی از افراد جامعه اجازه دخالت و برخورد فیزیکی داده شود ، چنین جامعه ای هرگز روی ثبات و آرامش به خود نمی بیند و بروز هر گونه خشونت و درگیری و از این ره گذر ایجاد فرصت برای آشوب گران ، سود جویان و خرابکاران اجتناب ناپذیر خواهد بود، لذا امر به معروف را به صورت « نوعی دخالت ناروا در زندگی خصوصی مردم » و « نقض آزادی های مشروع » جلوه گر خواهد کرد.[۱۹۳]
بنابراین امر به معروف به عنوان اصلی که مبارزه با امور خلاف شرع را وظیفه ای عمومی معرفی می کند ، می تواند بهانه ای برای دولت مردان برای مداخله های خشونت آمیز به منظور اجرای خواسته ها و برداشت های خودشان باشد و از سوی دیگر ، می تواند توجیهی برای مردم باشد که از حکومت ها و قوانین حکومتی به دلیل آن چه به نظر آنها خلاف شرع است سرپیچی کنند و لذا بهانه ای باشد برای بی نظمی و زمینه ساز ناامنی و تروریسم در میان مسلمانان و به عنوان « ریشه خشونت طلبی در جوامع مسلمان امروز» مطرح شود[۱۹۴].
برای مثال می توان از کشتن ساب النبی[۱۹۵] صلی الله علیه و آله و یا بازداشتن متجاهر به فسق[۱۹۶]، که ملتزم نوعی رفتار تند و خشن است، نام برد. در این مرحله، سؤالی مطرح است که آیا این گونه قوانین موجی از خشونت را در جامعه پدید نخواهد آورد؟ و آیا امکان سوء استفاده از آن وجود ندارد؟ و اصولاً کدام نظام نظارتی بر صحّت عملکرد ساز و کار مزبور وجود دارد؟

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت ۴۰y.ir مراجعه نمایید.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

بررسی :

پرداختن به این شبهات، مستلزم توجه به چند نکته است:
۱- هدف شارع از تدوین و تصویب چنین قانونی، برخی اهداف بلند تربیتی و اخلاقی در جامعه است و برای رسیدن به این اهداف، احکامی را وضع کرده و اهتمام شارع نیز برای عملی شدن این اهداف روشن است. و امّت اسلامی را نیز به عنوان بهترین امت معرفی می کند؛[۱۹۷] زیرا در اجرای این دستور الهی، کوتاهی نمی کنند. به دلیل مزایای بسیار این ساز و کار، شارع به هیچ وجه حاضر به ترک آن و یا محدود کردن آن نشده، بلکه آن را واجب نیز گردانیده و سفارش های بسیاری نیز بدان کرده است که تفصیل مطلب را می توان در کتابهای فقهی، حدیثی و آیات الاحکام «امر به معروف و نهی ازمنکر» مشاهده کرد.[۱۹۸]
آیا باید از کنار این ابزار کارامد، که به شکل خوبی می تواند اهداف شارع را در زمینه احکام و مقرّرات عملی سازد، به سادگی گذشت و تنها به موارد کم خطر و آرام اکتفا کرد؟ اگر برای دفع تهمت خشونت، جامعه را در گرداب فساد و تباهی رها کنیم، کار خوبی صورت پذیرفته است؟ چگونه می توان از نظامی که شارع برای نجات انسان ها تعبیه کرده است؛ صرفا به نام دوری جستن از لفظ «خشونت» چشم پوشی کرد؟
۲ – خشونت هایی که تصور می شود از این اصل ناشی شده و در جوامع امروزی مشاهده می شود ، از فهم نادرست امر به معروف نشأت می گیرد ، نه از ذات و جوهره آن . این امر به معروف های ماست که سلب حقوق دیگران است، نه امر به معروف اسلام ، و عدم رعایت دقیق شروط و ویژگی های این اصل است که آن را به صورت « دخالت های ناروا در زندگی مردم » جلوه گر می سازد. [۱۹۹]
در صورت رعایت درست این اصل نه تنها نظم و امنیت مختل نمی شود ، بلکه نظم و امنیت برقرار می شود. یکی از اهداف این اصل برقراری نظم و امنیت است و این مطلب ، علاوه بر ادله صریح موجود ، از آن چه مورخان در تعریف حسبه – که همان امر به معروف است – گفته اند نیز فهمیده می شود، چرا که بعضی حسبه را همان نگه داری نظم شهری معنا کرده اند. [۲۰۰]
حتی علمایی که توسل به زور را برای اجرای نهی از منکر جایز دانسته اند هم آن را به عنوان آخرین راه حل و به شرط منجر نشدن به هرج و مرج و بی نظمی اجتماعی پذیرفته اند . اگرگروهی به نوعی توسل به زور را در اجرای امر به معروف برای همه مردم جایز دانسته اند[۲۰۱] ، شرایطی را مد نظر داشته اند که در آنها توسل به زور موجب ایجاد بی نظمی و هرج و مرج نمی شود و مسئله عدم بروز بی نظمی و نا امنی در نظر آنها مفروغ عنه و مسلم بوده است. زیرا وجوب حفظ نظم و امنیت و اولویت آن بر تمامی احکام از مسلمات دینی و عقلی است و علاوه بر متون دینی عقل هم مؤید ان بوده و ضرورت آن به حدی است که پذیرش حاکمیت جائر را نیز به سبب آن می توان تحمل کرد ، لذا هیچ عالمی به این امر فتوا نمی دهد که امر به معروف در صورتی که موجب ناامنی و هرج و مرج باشد و خشونت و بی نظمی را به ارمغان بیاورد ، به اجرا درآید. [۲۰۲]

  1. خشونت، تنها در صورتی مصداق پیدا می کند که ناشی از برخی حقارت ها، عقده گشایی ها، جمودها و تعصب ها باشد، وگرنه آن جا که هدف تأمین سعادت جامعه است و این سعادت نیز قابل اغماض نمی باشد، به هیچ وجه نمی توان عنوان «خشونت» را به کار برد. این همان کار پزشک است که برای علاج بیمار راهی جز جراحی او ندارد و هیچ کس انگ خشونت به او نمی زند ، پزشک حق ندارد از ترس قضاوت نادرست مریض ، نظاره گر تلف شدن او باشد.

کوتاهی در این زمینه ناشی از آن است که ما به طور جدی شناخت به مصالح و مفاسد خود نداریم و اگر داریم انگیزه های کافی برای اصلاحات نداریم.
۴ – در پاسخ به کسانی که گفته اند امر به معروف می تواند بهانه ای برای دولت مردان برای مداخله های خشونت آمیز به منظور اجرای خواسته ها و برداشت های خودشان باشد باید گفت : به نظر می رسد در هر امری احتمال سوء استفاده وجود دارد و عقلای جهان برای این نوع سوء استفاده از مسیر خود عدول نخواهند کرد. از سوی دیگر، با مراجعه به شرایط امر به معروف و نهی از منکر، در می یابیم که طرح این سؤال اصولاً جایی ندارد؛ فقهای شیعه در باب شرایط امر به معروف گفته اند: «سزاوار است که متولّی این کار همانند طبیب دل سوز و پدری مهربان، که مصلحت فرزند را مدّنظر قرار می دهد، باشد، نهی کردن او به خاطر رحمت و عطوفت بر متخاطی باشد، فقط به خاطر خدا این کار را انجام دهد، عمل خود را از هرگونه شائبه نفس خالی سازد، هیچ گونه برتری برای خود قایل نگردد؛ چرا که ممکن است فرد خاطی دارای صفات پسندیده دیگری باشد که خداوند از او راضی بگردد و تنها از این عمل او ناراحت باشد و حال آن که شخص آمر به معروف از این توفیق محروم باشد،هرچندخودش اطلاع نیزنداشته باشد.[۲۰۳]»
۵ – یکی از شرایط دیگر امر به معروف و نهی از منکر در مراحل بالا، آن است که حتما باید با اذن حاکم فقیه عادل و یا امام معصوم صورت گیرد. ویژگی عدالت مانع از تحقق هرگونه روش غیرخداپسندانه می گردد. بدون اذن امام معصوم یا فقیه عادل، هرگز نمی توان کسی را مجروح کرد و یا از پای درآورد. با چنین ویژگی هایی بعید به نظر می رسد که از امر به معروف سوء استفاده شود[۲۰۴].
یکی از اشتباهات آن است که نابسامانی های اجرایی را به قانون تعمیم دهیم و قانون را زیر سؤال ببریم. قانون الهی خالی از هرگونه عیب است. این افراد هستند که باید در مقام عمل، دقت کافی را داشته باشند و مراتب بالای امر به معروف نیز فقط در اختیار ولیّ فقیه جامع الشرائط می باشد. این روش مانع از تحقق هرگونه اختلال در نظم عمومی خواهد شد، بخصوص که باید رعایت سلسله مراتب را نیز کرد؛ یعنی اگر فقیه عادل تشخیص دهد که با مرتبه پایین تر می توان مانع گسترش فساد در جامعه گردید، باید به همان مرتبه اکتفا کرد.
اگر از این زوایا به امر به معروف نظر شود، آن گاه به راحتی نمی توان این ساز و کار را بستر خشونت سازی معرفی کرد و دست کم اگراین شیوه از مصادیق خشونت باشد، قطعا از مصادیق مثبت آن است؛ چرا که در پی تأمین سعادت غیرقابل اغماض جامعه بشری است.

بخش دوم : احکام جزایی

احکام جزایی در اسلام عبارت است از قراردادها و اموری که شرع مقدس اسلام برای کیفر و مجازات مجرمین اعتبار و تشریع فرموده است. به عبارت دیگر حقوق جزایى اسلامى یک سلسله قواعد و ضوابطى است که به موجب آنها جرایم و جنایات و معاصى کبیره و اعمال مخالف نظم و امنیت و عدالت اجتماعى تشخیص [ داده شده ] و میزان و نوع مجازات آن نیز معیّن مى گردد و در مواردى [ نیز ] تعیین میزان آن به عهده حاکم شرع و ولىّ فقیه محوّل مى شود[۲۰۵].
اجراى قوانین جزایى اسلام در جامعه یکى از ضروریترین مسائل اجتماعى اسلام است . هیچ اجتماعى بدون آن از امنیت جانى ، مالى ، عقیدتى ، ناموسى و آبرویى برخوردار نخواهد بود. از این رو، مجازات افراد جنایتکار، بریدن دست دزد در صورت وجود شرایط، اجراى حدّ برکسى که عفت و اخلاق عمومى جامعه را با کارهاى نامشروع لکه دار کرده و … موجب حراست جامعه از گزند بزهکاران و پاک سازى و حیات محیط اجتماعى است ، چنان که در روایات اسلامى اجراى حدود و قوانین الهى در جهت پاکیزگى محیط اجتماعى به بارش بارانهاى مداوم در پاک سازى محیط طبیعى تشبیه و حتى سودمندتر از آن شمرده شده است .
مجازات ها در اسلام به عنوان عواملی که فرهنگ خشونت زایی در خود دارند، معرفی شده اند. مجازات های شرعی شامل سنگسار، قطع دست سارق، شلاق زدن ،قصاص، کیفر ارتداد و … می باشند. این موارد از شاخص ترین مصادیق حدود و تعزیرات اسلامی هستند که به عنوان موارد خشن در اسلام مطرح شده اند.

۱- قصاص

قصاص در لغت ، اسم مصدر از ریشه « قصّ یقصّ» به معنای پی گیری نمودن اثر چیزی است. در لسان العرب چنین می خوانیم : قصصت الشی اذا تتبعت اثره شیئاً بعد شی . قصاص نمودن چیزی یعنی به تدریج به دنبال اثر آن رفتن .[۲۰۶]
خلیل در العین در معنای قصاص آورده است: القصاص : التقاصّ فی الجرامات و الحقوق شی بعد شی …اقتص منه ای اخذ منه . قصاص یعنی تقاص نمودن در جرمها و حقوق است به تدریج … از او تقاص شد یعنی از وی گرفته شد [۲۰۷]. قصاص در اصطلاح فقها پیگیری نمودن اثر جنایت و ضرب و جرح را گویند به گونه ای که قصاص کننده عیناً همان جنایت وارده را به جانی وارد نماید[۲۰۸].
صاحب جواهر می گوید : مراد از قصاص در این جا ( کتاب القصاص ) پیگیری و دنبال نمودن اثر جنایت است به گونه ای که قصاص کننده عین عمل جانی را نسبت به او انجام دهد[۲۰۹].
حکم قصاص مجازاتی در میان جوامع انسانی است که سابقه طولانی دارد و اصل معروف چشم به جای چشم و دندان به جای دندان و … در اغلب قوانین قدیم چون الواح دوازده گانه روم ، قانون شریعت یهود و شرع مقدس اسلام دیده می شود.[۲۱۰]
در شریعت اسلام کیفر قصاص در رابطه با جنایت عمد با احراز شرایطی بر نفس و عضو جاری است. نمی توان انکار کرد که جرم پدیده ای است که ریشه در اعتقادات ، آداب و رسوم و فرهنگ ملتها دارد . از همین رو ، هر قوم و ملتی جرم مخصوص بر خود دارد ، اما برخی جرایم به دلیل آن که در تضاد آشکار با مصالح و منافع انسان هاست در هر جامعه ای با هر نوع فرهنگ و بینشی ، جرم شمرده می شود . مانند قتل و ضرب و جرح افراد بی گناه ، زیرا حق حیات و تمامیت جسمی ، نخستین حق هر انسان در زندگی اجتماعی است و مقابه به مثل اولین عکس العملی می باشد که انسان به صورت طبیعی به آن توجه کرده ، با این تفاوت که این مقابله هیچ حد و مرز مشخص و ضابطه ای نداشته است و بزه دیده خود را مجاز می دانست که هر عکس العمل و حتی بسیار شدید تر را اعمال کرده و در مقابل کشته شدن یک نفر ، کشتار دسته جمعی نیز راه بیندازد. اما اسلام که دین عدل و اعتدال است در تعدیل و کنترل حس انتقام جویی در عین حفاظت و پاسداری از حق حیات انسان ها فرمود : ( لکم فی القصاص حیاه یا اولی الالباب)؛[۲۱۱] «ای صاحبان خرد حیات و زندگی در سایه قصاص تأمین شدنی است». پس مجازات قصاص برای حفظ یکی از مهمترین حقوق انسان یعنی حق حیات ، تشریع شده است. [۲۱۲]
اما عده ای از مخالفین و معاندین و یا مسلمانان ناآگاه حکم قصاص را یکی از احکام خشونت آمیز در اسلام تلقی کرده و مدعی هستند که قصاص با جوهره دین که بر محبت و دوستی بنا گذاشته شده است مخالف است. عده ای از مخالفین می گویند که اعدام فرد قاتل، خشونت است و با حقوق بشر در تعارض میباشد. گروهى هم بدون تامل، مسأله قصاص را مورد انتقاد قرارداده‏ و شبهات و ایراداتی را به آن وارد نموده اند،[۲۱۳] که ضمن بیان آنها به بررسی هر کدام می پردازیم.

شبهات و ایرادات به قصاص

 

الف ) قصاص: تکرار قتل

جنایتى که قاتل مرتکب شده بیش از این نیست که انسانى را از بین برده است، ولى شما به هنگام قصاص همین عمل را تکرار مى‏کنید. قتل اول یک فرد از جامعه می کاهد، قتل دوم بجاى اینکه آن کمبود را جبران کند، یک فرد دیگر را از بین مى‏برد و این خود کمبود روى کمبود مى‏شود. در نگاه نویسنده «الکتاب و القرآن» آیات قصاص در شمار آیاتی است که اعدام را حد اعلی قتل معرفی می کند. بنابراین حداکثر مجازات کسی که دیگری را به عمد کشته است، اعدام است. اما این به آن معنا نیست که اعدام تنها گزینه است و قاتل باید اعدام گردد؛ بلکه اهل اجتهاد می توانند بسته به عصر و زمان خویش قاتل را مجازات کنند و یکی از این مجازات ها اعدام است.[۲۱۴]

بررسی :

خون بی گناه با خون قاتل شسته نمی شود تا کسی بگوید خون به خون شستن خطاست[۲۱۵] . از بین بردن افراد مزاحم و خطرناک گاه بهترین وسیله براى رشد و تکامل اجتماع است، و چون در اینگونه موارد مسأله قصاص ضامن حیات و ادامه بقا مى باشد شاید از این رو قصاص به عنوان یک اصل عقلی درآمده به طوری که به صورت غریزی،انسان ها هرچه که برای یک مجموعه بزرگتر و مهمتر خطرناک است از بین می برند. نظام طب، کشاورزى، دامدارى همه و همه روى این اصل عقلى (حذف موجود خطرناک و مزاحم) بنا شده است.
کسانى که کشتن قاتل را فقدان فرد دیگرى مى دانند تنها دید انفرادى دارند، اگر صلاح اجتماع را در نظر بگیرند و بدانند اجراى قصاص چه نقشى در حفاظت و تربیت سایر افراد دارد در گفتار خود تجدید نظر مى کنند، از بین بردن این افراد خونریز در اجتماع همانند قطع کردن و از بین بردن عضو و شاخه مزاحم و مضر است که به حکم عقل باید آن را قطع کرد، و ناگفته پیدا است که تاکنون هیچکس به قطع شاخه ها و عضوهاى فاسد و مضر اعتراض نکرده است.[۲۱۶]
علامه طباطبایی در پاسخ به کسانی که می گویند رأفت و رحمت اقتضا می کند که جانی قصاص نشود بیان می کنند : « هر رأفت و رحمتى پسندیده و صلاح نیست و هر ترحمى فضیلت شمرده نمى‏شود، چون بکار بردن رأفت و رحمت، در مورد جانى قسى القلب، (که کشتن مردم برایش چون آب خوردن است)، و نیز ترحم بر نافرمانبر متخلف و قانون‏شکن که بر جان و مال و عرض مردم تجاوز می کند، ستمکارى بر افراد صالح است و اگر بخواهیم بطور مطلق و بدون هیچ ملاحظه و قید و شرطى، رحمت را بکار ببندیم، اختلال نظام لازم مى‏آید و انسانیت در پرتگاه هلاکت قرار گرفته، فضائل انسانى تباه مى‏شود».[۲۱۷]
لذا قرآن در مقام اجرای حد زنا می فرماید : ( وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَهٌ فِی دِینِ اللَّه)[۲۱۸]؛ یعنی هم رحمت ممدوح و هم رحمت مذموم و منفی داریم.
شهید مطهری نیز در پاسخ به این شبهه می نویسد: «کشتن اینچنین را، کشتن و اماته و میراندن تلقى نکنید، این را حیات و زندگى تلقى کنید، ولى نه حیات این فرد، حیات جمع یعنى با قصاص یک نفر متجاوز، حیات جامعه و حیات افراد دیگر را حفظ کرده‏اید.
اگر جلو قاتل گرفته نشود، فردا او یک نفر دیگر را خواهد کشت، و فردا دهها نفر دیگر پیدا مى‏شوند و دهها نفر دیگر را خواهند کشت. پس نباید قصاص جانی را کم شدن افراد جامعه تلقى کنیم، بلکه آن را حفظ بقاى جامعه تلقى نمائیم؛ این را میراندن تلقى نکنیم، زندگى تلقى کنیم؛ یعنى قصاص معنایش دشمنى کردن با انسان نیست، دوستى کردن با انسان است».[۲۱۹]
بنابراین اگر انسان به مراتبی از تکامل اخلاقی رسید که قصاص یعنی ترمیم امور و تأمین حیات فردی و جمعی به روشی دیگر و جایگزین حذف فیزیکی میسر بود مرجح نیز خواهد بود؛ زیرا هدف اعدام نیست؛ هدف حیات است و خداوند نسبت به همه بندگان و مخلوقات رحمه للعالمین است. از همین رو آیه شریفه، مغز انسان ها و خردمندان را مورد خطاب قرار می دهد، نه احساس و عواطف آنها را، و می فرماید: «در قصاص، حیات و زندگى است، اى صاحبان خِرد».

ب) قصاص: انتقام جویی و قساوت

قصاص جز انتقام‏جویى و قساوت نیست، این صفت ناپسند را باید با تربیت صحیح از میان مردم برداشت، در حالى که طرفداران قصاص هر روز به این صفت ناپسند انتقام‏جویى روح تازه‏اى مى‏دمند.

بررسی:

این شبهه در واقع برآیند تفکری است که قوانین کیفری و جزائی اسلام را خشن و ناشی از حس انتقام و کینه توزی شخصی می داند. قهراً نتیجه این می شود که اجرای این قوانین از جمله حکم قصاص موجب گسترش انتقام می شود، امّا واقع این است که قصاص یک قانون قرآنی است که از سوی خداوند حکیم براساس حکمت، وضع و تشریع شده است و ارتباطی با مسئله انتقام جویی ندارد.
اسلام در هر مورد مسائل را با واقع‏بینى و بررسى همه جانبه دنبال مى‏کند، در مسئله خون بى‏گناهان نیز حق مطلب را دور از هر گونه تندروى و کند روى بیان داشته است، نه همچون آئین تحریف شده یهود فقط تکیه بر قصاص مى‏کند و نه مانند مسیحیت کنونى فقط راه عفو یا دیه را به پیروان خود توصیه مى‏نماید، چرا که دومى مایه جرئت است و اولى عامل خشونت و انتقام‏جویى.[۲۲۰]
جریان قطع عضو فاسد یا کَی و داغ کردن مرسوم در زمان کهن، که اصل آن در نهج البلاغه[۲۲۱] و فرع آن در برخی دیوان ها[۲۲۲] آمده است، هرگز مایه خشونت مداری قانون محترم پزشکی نبوده و سبب اتّهام طبیب مهربان به قساوت دل نخواهد بود، بلکه قانون قطع عضو فاسد، حق مدار و رحمت‏ محور بوده و طبیبِ جرّاحْ، دلسوز و رقیق قلب است.[۲۲۳]
علامه طباطبایی دراین باره بیان می کنند :«تشریع قصاص به قتل بخاطر انتقام نیست، بلکه ملاک در آن تربیت عمومى و سد باب فساد است».[۲۲۴]
اصولاً تشریع قصاص هیچ گونه ارتباطی با انتقام جویی ندارد. زیرا انتقام جویی،فرو نشاندن آتش غضب به خاطر یک مسئله شخصی است درحالی که قصاص به منظور پیشگیری ازتکرارظلم و ستم بر اجتماع است و هدف آن عدالت خواهی و حمایت از سایر افراد بی گناه می باشد.[۲۲۵]
در نهایت با دقت و تأمل در احکام اسلام و آیه شریفه قصاص[۲۲۶] روشن می شود که حکم «قصاص» و «عفو» در اسلام نه تنها مبتنی بر کینه توزی و انتقام جویی شخصی نیست، بلکه یک مجموعه کاملاً انسانی و منطقی است . از تعبیرات به کار رفته در آیه شریفه از قبیل دستور عفو قاتل و برادر دینی خواندن قاتل و اولیای مقتول و رحمت الهی دانستن عفو که خود تسهیل در امور بندگان است، کاملاً استفاده می شود که قصاص عامل گسترش انتقام نیست بلکه ضامن حیات اجتماعی است.

ج) بیمار بودن قاتل

عده ای بر اصل قصاص در اجرای مجازاتها ایراد گرفته، مخصوصا با توجه به تحقیقاتی که اخیرا در دانش روان شناسی و جامعه شناسی صورت گرفته آن را غیر عادلانه و بیش از اندازه شدید وغیر انسانی می دانند و بیان می کنند که آدمکشى گناهى نیست که از اشخاص عادى یا سالم سرزند، حتما قاتل از نظر روانى مبتلا به بیمارى است، و باید معالجه شود، و قصاص دواى چنین بیمارانى نمى‏تواند باشد[۲۲۷].

بررسی :

در مورد ایراد سوم که قاتل حتماً مبتلا به مرض روانى است و از اشخاص عادى ممکن نیست چنین جنایتى سر بزند، باید گفت: حکم قصاص برای غیر افراد دیوانه است واگر جنون و دیوانه بودن قاتل ثابت شود، دیگر حکم قصاص برای او نیست.
و اسلام هم در چنین صورتهائى براى قاتل دیوانه یا مثل آن حکم قصاص نیاورده است، اما نمى توان مریض بودن قاتل را به عنوان یک قانون و راه عذر عرضه داشت، زیرا فسادى که این طرح به بار مى آورد و جرأتیکه به جنایتکاران اجتماع مى دهد براى هیچکس قابل تردید نیست، و اگر استدلال در مورد قاتل صحیح باشد در مورد تمام متجاوزان و کسانى که به حقوق دیگران تعدى مى کنند نیز باید صحیح باشد، زیرا آدمى که داراى سلامت کامل عقل است، هرگز بدیگران تجاوز نمى کند، و به این ترتیب تمام قوانین جزائى را باید از میان برداشت، و همه متعدیان و متجاوزان را به جاى زندان و مجازات به بیمارستانهاى روانى روانه کرد.[۲۲۸]
علامه طباطبایی در پاسخ به این ایراد اذعان می نمایند که نسبت دادن بیمار روانی به مجرمان و قاتلان باعث میشود قتل و جنایت و فحشاء روز بروز بیشتر شود و جامعه انسانیت را تهدید کند، براى اینکه هر جنایتکارى که از قتل و فساد لذت مى‏برد، وقتى فکر کند که این سادیسم جنایت، خود یک مرض عقلى و روحى است، و او در جنایتکاریش معذور است و این حکومتها هستند که باید اینگونه افراد را با یک دنیا رأفت و دلسوزى تحت درمان قرار دهند و از سوى دیگر حکومت‏ها هم به همین معنا معتقد باشند البته هر روز یکى را خواهند کشت و معلوم است که چه فاجعه‏اى رخ خواهد داد.[۲۲۹]

د) عفو و زندانی کردن قاتلان به جای قصاص

برخی بر این باورند که شدیدترین مجازاتی که خداوند برای قاتل آورده است قصاص است . اما قصاص تنها گزینه نیست و خانواده مقتول می توانند قاتل یا جانی را عفو کنند و به جای آن حکم زندان برای آنها صادر شود. این افراد می گویند آیا بهتر نیست به جاى قصاص، قاتلان را زندانى کنیم و با کار اجبارى از وجود آنها به نفع اجتماع استفاده نمائیم با این عمل هم اجتماع از شر آنان محفوظ مى‏ماند، و هم از وجود آنها حتى المقدور استفاده مى‏شود.[۲۳۰]

بررسی :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:22:00 ب.ظ ]




 

  • پیش بینی رفتار از مستمر بودن و قانمونمند بودن رفتار سرچشمه می گیرد.
  • مستمر بودن و قانونمندی از مسئولیت ناشی می شود.
  • مسئولیت از قانون و باورهای فرد شکل می گیرد.

 

موفقیت در سازمانم ناشی از ایجاد و به کارگیری مدیریت اخلاق در سازمان است. اخلاق سازمانی از اعتمادآفرینی شروع می شود. هر چه اعتماد به سازمان، برنامه ها و مدیران (ارشد، میانی و مدیران پایه) بیشتر باشد، میزان تعهد به سازمان و وظایف بیشتر خواهد شد. اعتماد آفرینی، منجر به افزایش توان سازمانی در پاسخ دهی به نیازهای محیطی خواهد گردید؛ زیرا اعتمادآفرینی هم افزایی در توان سازمان ایجاد خواهد کرد. هر چه اعتماد کارکنان به مدیران و سازمان کاهش یابد، مدیران می بایست هزینه بیشتری را جهت کنترل رفتار کارکنان بپردازند که نتیجه کمتری نیز به دست خواهند آورد. اعتماد آفرینی از پیش بینی رفتار ایجاد می شود.
ایجاد اعتمادف ازپیش بینی رفتار حاصل می شود، چرا ما به بانک اعتماد می کنیم؛ زیرا رفتارهای بانک دقیقاً برای ما قابل پیش بینی است. هر چه پیش بیین رفتار ما برای دیگران آسان و دقیق باشد اعتماد به ما بیشتر خواهد شد و میزان ریسک پذیری را برای کارکنان و مشتری ها کاهش خواهد داد وهمین امر، باعث جذب افراد و کارکنان به طرف سازمان و مدیریت خواهد گردید.
اعتماد به بستری از عملکرد گذشته شکل می گیرد. اعتماد در شرایطی صورت می پذیرد که ما نیاز داریم به دیگران تکیه کنیم. برای تصمیم گیری درباره کاری که باید انجام دهیم نیاز داریم که بر رفتار و عملکرد دیگران تکیه کنیم. و بایستی برای این اعتماد، توقعاتی از عملکرد آنان داشته باشیم.
پیش بینی رفتار از مستمر بودن رفتار و قانونمند بودن آن ناشی می شود. تکرار مستمر و مشابه رفتار در شرایط خاص، می تواند پیش بینی رفتار را افزایش دهد.
ما به کسانی اعتماد می کنیم که بتوانیم آنها را پیش بینی نماییم. مدیری را در نظر بگیرید که هر لحظه تصمیم خود را عوض می کند و تغییر تصمیم وی، تابع هیچ امر شناخته شده ای نیست چیزی جز بی اعتمادی در انتظار محیط داخلی سازمان نیست.
مستمر بودن و قانونمند بودن رفتار، از مسئولیت پذیری ناشی می گردد.افراد، هر چه مسئولیت پذیرتر باشند، رفتار آنان مستمرتر و قانونمندتر خواهد گردید. افراد بی مسئولیت افرادی هستند که تعهد چندانی نسبت به اثربخشی بودن رفتار خود ندارند.
مسئولیت از پای بندی به قانون یا رعایت اصول اخلاقی سرچشمه می گیرد. نکته قابل توجه اینکه اتکا صرف به قانون، برای افزایش مسئولیت کاری کارکنان، اثربخشی چندانی ندارد. این اصول و باورهای نهادینه شده در فرد است که می تواند مسئولیت او را هم افرایش دهد.
پایبندی به قانون در انسان، برخلاف طبیعت و حیوانات اهلی، معلول مسئولیت پذیری آدمی است. مسئولینی که از طرفی ناشی از اختیار و خودآگاهی است. و از طرفی دیگر انسان را به ریسک پذیری موجه و دغدغه های رفتاری سوق می دهد.
مسئولیت های آدمی یا حقوقی است یا اخلاقی؛ آن چه در پای بندی آدمی و سازمان به قانون نقش مؤثرتری دارد، مسئولیت های اخلاقی است. مسئولیت پذیری سازمان، سبب ایجاد اعتماد اصیل و پایدرا محیط به آن شده، در نهایت، موفقیت سازمان را تضمین می کند. مسئولیت سازمان ها این نیست که صرفاً اثربخش باشند؛ بلکه مسئولیت آنها این است که به جامعه ای که در آن فعالیت می کنند، خدمت کنند. (صدری فردو طاهری،۱۳۸۹،ص۹۷-۹۵)

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.

 

    1. ارزشهای اصول اخلاق حرفه ای

اصول اخلاق حرفه ای دارای بار و ارزشهای والایی است که رعایت آنها در رعایت هنجارهای اجتماعی بسیار نقش آفرین است و این مستلزم شناخت اولیه و اساس از اصول مذکور است.
همچنانکه رفتار و شیوه زندگی ایمان آورندگان به کتب آسمانی گویای محتوی دینی و مذهبی آنهاست و همچنانکه حرکات وسکنات مسلمانان برگرفته از آیات و روایات قرآن است و آن کتابی است که اخلاقی واحد را در میان پیروانش ایجاد کرده و در تمام زوایای زندگی آنها دخالت کرده است و برای آن برنامه ای خاص دارد، هر حرفه ای نیز رفتار و تعهدات مربوط به خود را دارد که برگرفته از اساسنامه آن حرفه است. حرفه های مختلف بر حسب میزان حساسیت و وظیفه ای که در خدمت به جامعه دارند دارای معیارهای اخلاقی متفاوت می باشند، معیارهای اخلاقی اصول مشترک خصوصیت ارزشها و صلاحیت هایی را مشخص می کنند که اعضای یک سازمان را به هم پیوند می دهد و در واقع معیارهای اخلاقی چارچوبی را برای ارزشها، اصول و مسئولیت ها و حقوق سازمان های غیردولتی ارائه می دهد.
به عبارت دیگر معیارهای اخلاقی به ما می گوید سازمان های غیردولتی چه سازمان هایی هستند، چه باید انجام بدهند، چه نوع تصمیماتی می بایست در این سازمان ها اتخاذ شود؟ معیارهای اخلاقی همچون نقشه های راهنمایی هستند که به اعضاء یک سازمان کمک می کنند تا نقش های خود را به روشنی و وضوح کاملی ایفا نمایند. این معیارها برگرفته از فرهنگ بومیف فرهنگ مدنی روز و بخصوص در کشور ما متأثر از دین مبین اسلام است. صرفنظر از اینکه اخلاق هم به جنبه مثبت و هم به جنبه منفی آن اطلاق می شود. کلمه اخلاق به آن دسته ازصفات مثبت که با هنجارهای جامعه همخوانی دارند اطلاق می شود.
اصولاً اخلاق منفصل از موضوعات مادی بوده و بعد معنوی طبقات مشاغل را که دارای اهداف و منافع مشترک هستند دربر می گیرد و امروزبه این نوع اخلاق، اخلاق حرفه ای می گویند.
اخلاق و انتظارات اجتماعی در کلی ترین حالت خود شامل چهار ارزش زیر می شود:
-صداقت و راستگویی – انصاف و برابری
– امانت داری – وفاداری و احساس مسئولیت اجتماعی
اخلاق و اصول اخلاق حرفه ای باید جایگاهی بالاتر از قانون داشته باشد کما اینکه قوانین هر کشوری نیز از اخلاق نشأت می گیرد و خود اخلاق، هیچ گاه به متن قانونی تبدیل نمی شود.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

  • نکات مورد توجه در ایجاد اصول اخلاقی

نهادینه کردن اصول عملی و روش عمل در بسیاری از حرفه ها یکسان است. البته باید به این امر اشاره شود که میان اصول اخلاقی حرفه هایی همچون نظام های اطلاعاتی و حرفه های کنترل شده ای همانند قانون و طب تفاوت هایی وجود دارد.
به جز اصول اخلاق، اخلاق حرفه ای با موضوعاتی همچون غرامت حرفه ای نیز سرو کار دارد. علاوه بر این، اصول اخلاقی به واسطه گروه فرهنگی، حرفه و شیوه با یکدیگر تفاوت پیدا می کنند. تفاوت میان این اصول جالب ترین و بحث انگیزترین مباحث را دامن زده است. چرا که تفاوت میان اصول اخلاقی که در جهان وجود دارد چالشهایی به وجود می آورد. در برخی فرهنگ ها، با رفتارهای خاص مخالفت می شود، اما در دیگر فرهنگ ها برعکس این امر ممکن است صحیح باشد و حتی از اصول اخلاق حرفه ای آن جامعه به شمار رود. سرقت نرم افزار در این امر نمونه خوبی به شمار می رود. اصول اخلاقی ما را قادر می سازد تا آرمان ها و مسئولیت های یک حرفه را به وجود آوریم یک تأثیر نظم دهنده عملی اعمال کنیم که هر دو طرف را در نظر داشته باشیم، وجهه حرفه را اصلاح کنیم، اصول اخلاق به مشاغلان انگیزه می دهد تا به واسطه تلاش از استدلال های خود دفاع کنند، اصول اخلاقی آگاهی و هشیاری ما را در تمام موارد افزایش داده و کیفیت و همسانی را نیز بالا می برد.
نکاتی که در ایجاد اصول اخلاقی می توان مورد توجه قرار داد عبارتند از:
الف) اصول اخلاقی پیش شرط مدیریت است.
ب) اخلاق حرفه ای، یک دانش است که بر مبنای یک سیر منطقی و عقلانی باید ایجاد شود.
ج) مدیران بایدبه اصول اخلاق حرفه ای اعتقاد داشته باشند (از شعار به شعور در آیند).
د) شاخصه های اخلاق حرفه ای، باید دقیقاً توسط مدیران روشن شود.
و) شاخصه های اخلاقی، نباید با هم در تعارض باشند.
هـ)مدیران باید خود به این اصول احترام گذارند و در رفتار خود آنها را تجلی دهند.
ی) نقایص اخلاقی می تواند در سطح زیربنایی و عملیاتی ظاهر گردد. عدم ارتباط مدیران ارشد و مدیران عملیاتی می تواند نقایص اخلاقی را در سازمان افزایش دهد.
۲-۳۱- توسعه و ترویج اخلاق حرفه ای
مسائلی که اخلاق حرفه ای با آن سروکار دارد عبارت است از : صداقت علمی، انطباق با قراردادهای قابل اعتماد، محرمانه بودن اطلاعات، سروکار داشتن با موضوعات انسانی، انصاف در تحلیل اطلاعات و مشورت حرفه ای، پاسخگویی حرفه ای، تصمیم در مواقع تعارض منفعت.
اخلاق حرفه ای شرکت ها و مؤسسات را ملزم به رعایت اخلاق می کند. هدف یک اصل اخلاقی ترغیب مسئولیت پذیری از طریق رفتارهای اخلاقی است. اصول اخلاق به حرفه ای ها کمک می کند تا خود را ازرفتارهای غیراخلاقی دور نگاه دارند و رفاه مشتریان را تأمین کنند.
این امر بسیار مهم تلقی می شود که فرد از آنچه به عنوان نزاع میان ایده ها و استانداردها در نظر گرفته شده و به عنوان یک اصل بیان می شود، یک حس اخلاقی داشته باشد. با تعریف اصول اخلاق، افراد حرفه ای در هر شغلی می توانند تصمیم بگیرند که چه رفتاری منطقی و غیرمنطقی است، کدام عمل اخلاقی و کدام عمل غیراخلاقی است. این امر در گسترش هر حرفه و اعضای متبوع آن نفع مستقیم دارد. در مواردی که میان اخلاق و مسئولیت حرفه ای نزاع و کشمکش به وجود می آید، اصول اخلاق می تواند به حل شدن این اختلافات کمک کند تا مسئولیت پذیری حرفه ای تضمین شود. این اصول برای کمک به تدوین و تشخیص خیر از شر به وجود آمده اند و ارتباط مستقیم با حرفه ای بودن دارد.
عوامل متعددی باعث توسعه اخلاق حرفه ای در حرفه های گوناگون می شود اساساً میزان توسعه و رشد اخلاق حرفه ای بستگی به میزان کارکرد موفق اخلاق حرف و همین طور میسزان تغییرپذیری آن دارد. هر قدر مزایای حاصل از رعایت اخلاق حرفه ای فراگیرتر باشد میزان تعهد به اصول آن از درجه بالاتری برخوردار است و قدر محدودیت های اعمال شده ناشی از اصول اخلاق حرفه ای منطقی تر و در رشد سازمان مؤثرتر باشد، پایبندی به آن محکمتر خواهد بود. به طور مثال اثر اصول اخلاق حرفه ای یک سازمان در ایجاد حسن مالکیت در اعضای سازمان موفق تر باشد رضایت اعضاء بیشتر و تحمل مشکلات برایشان آسانتر است و در پایبندی به اصول آن اصرار جمعی به اصرار فردی حاکم می شود.(صدری فرد و طاهری،۱۳۸۹، ۱۱۱-۱۰۸)
۲-۳۱-۱- استقرار سیستم های کنترل اخلاقی
شاید پراهمیت ترین گام برای توسعهی رفتار اخلاق، تشویق سازمان ها به ایجاد منشور اخلاقی باشد. منشور اخلاقی باید به طور منظم در خبرنامه ها و گزارش های سالیانهی سازمان انتشار یابد.
بسیاری از سازمان های دولتی وغیردولتی در سطح جهان با توسعهی مرامنامه های اخلاقی سازمانی، کارکنان خود را با رفتارهای اخلاقی و مورد انتظار، آشنا می کنند.
اخیراً برخی سازمان ها نقشی به نام مأمور اخلاق یا بازرسی ویژه اخلاق را در سازمان ایجاد کرده اند. بازرسی ویژه اخلاق؛ اعمال اقدامات و دستورالعمل ها را به سوی منش اخلاقی هدایت و راهنمایی می کند. بازرسی ویژه اخلاق مسئول این موارد است. استانداردهای اخلاق را به سمع و نظر همهی کارکنان برساند، سیستمی را برای آگاهی کارکنان جهت همنواسازی خود با استانداردهای اخلاقی طراحی نماید و برنامه های آموزشی اخلاق را برای مدیران و غیرمدیران در همه سطوح سازمان ایجاد نماید. بازرس ویژه اخلاق باید در عرصهی سازمان از قدرت زیادی برخوردار باشد تا کارکنان قسمت های مختلف بتوانند بدون ترس و وحشت از تنبیه با او در ارتباط باشند و از حادث شدن رفتارهای غیراخلاقی در سازمان او را مطلع کنند. علاوه بر این، بازرس ویزه اخلاق باید در رفع ابهام معماهای اخلاقی به مدد کارکنان آید.
۲-۳۱-۲- توسعهی منشور اخلاقی سازمانی
ذی نفعان سازمان که شامل؛ مشتریان و ارباب رجوعان، کارکنان، سرمایه گذاری، جامعهی محلی، گروه های فعال، ارباب جراید و … می باشند. به میزان زیادی گسترش یافته اند. آنان توجه دقیق و موشکافانه ای نسبت به رفتارهای اخلاقی سازمان معطوف داشته اند این رفتارها شامل اقدامات مدیریتی نسبت به افراد داخل و خارج سازمان، رفتار کارکنان با مشتریان و ارباب رجوعان، میزان تعهد سازمان نسبت به گروه هایی مختلف کاری و … می باشند. مضافاً بر این برخی سازمان ها به این نتیجه رسیده اند که منافع کسب و کار در توسعهی برنامه های جامع اخلاق می باشد. سنگ زیربنای برنامه های اخلاق را مجموعه ای از ارزشهای سازمان تشکیل می دهد. سازو کار کلیدی برای فصیح سازی این ارزش ها، منشور اخلاقی می باشد.
در جستجوی تدوین منشور اخلاقی در ابتدا لازم است این منشور تعریف شود: «منشور اخلاقی دستورالعملی رسمی است که در آن ارزش ها و قوانین اخلاقی اساسی مورد انتظار از افراد سازمان بیان می شود.
منشور اخلاقی می تواند ما را با اصول اخلاقی کسب و کار آشنا سازد منشور اخلاقی ابزاری اساسی در راستای ارتقای خوشنامی سازمان، توسعهی فرهنگی، یکپارچه سازی سازمان، ممانعت از اقامه دعوی علیه سازمان و جریمه های متعاقب آن و کمک به ثبات در بازارهای متغیر و دور از کنترل می باشد. همچنین منشور اخلاقی موجب کمک در سازگاری سازمان با محیط جهانی می شود، زیرا آن نقاط مرجع ثابت و شخصی را برای کارکنان فراهم می کند. منشور اخلاقی به عنوان دستورالعمل های تصمیم سازی می باشند و آنها می توانند اطلاعات مورد نیاز را جهت هم راستایی اقدامات کارکنان از لحاظ اخلاقی بودن در اختیارشان قرار دهند.
همان طور که بیان شده، منشور اخلاقی ریشه در ارزش های قوی سازمان دارد به طور مثال اگر سازمانی یکی از ارزش های حاکم، احترام به مشتریان، و ارباب رجوعان است؛ بنابراین در تنظیم منشور اخلاقی باید به این امر توجه داشت و آن را در منشور اخلاقی سازمان لحاظ نمود.
منشور اخلاقی به عنوان مجموعه ای از اصول واقعی درباره چگونه رفتار کردن سازمان ها و اقداماتشان می باشد.
فلسفهی زیادی وجود دارد که نشان می دهد منشور اخلاقی در بالندگی، خوشنامیف عاید سازی منافع برایسازمان مؤثر می باشد. منشور اخلاقی در یک طیف قرار می گیرد که یک سوی آن می تواند زیرپایهی اطاعت و پذیرش و سوی دیگر طیف بر پایهی ارزش های سازمان است. معمولاً سازمان ها در تنظیم منشور اخلاقی بین این دو طیف قرار می گیرند. در شکل می توان این مطلب را مشاهده کرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:22:00 ب.ظ ]