کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



مدل‏های متفاوتی از استرس شغلی ارائه شده اند. بیشتر مدل‏های فشار روانی شغلی در دانشگاه میشیگان بررسی شده‏اند. تاکنون چندین مدل متفاوت دیگر از مدل اولیه مشتق شده‎اند. واکنش‏های روانی را می‏توان به پنج دسته تقشیم کرد: الف) عاطفی، ب) شناختی، ج) جسمی، د)رفتاری و  ه) انگیزشی. علاه بر این تا زمانی که استرس آشکار شود سه مرحله وجود دارد که به شکل نشانه‏ها در سطوح فردی ، بین فردی و سازمانی است که در جدول (۱-۲) تشریح شده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جدول ۱-۲٫ علائم فشار روانی ایجاد شده در خود فرد، بین افراد و سازمان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سطح/ نوع فردی بین فردی سازمانی

 

 

 

 

 

عاطفی

اضطراب

 

 

تنش

 

خشم

 

خلق افسرده

 

بی تفاوتی

تحریک پذیری

 

 

حساسیت بیش از حد

نارضایتی شغلی

 

 

 

شناختی

درماندگی یا ناتوانی

 

 

نقایص شناختی

 

اشکال در تصمیم گیری

خصومت

 

 

بدبینی

 

فرافکنی

بدبینی نسبت به نقش

 

 

احساس عدم قدردانی

 

عدم اعتماد به همکاران و مدیران

 

 

 

 

 

جسمی

اختلال بدنی (سردرد و غیره)

 

 

اختلال روان تنی (معده درد و بیماری قلبی و غیره)

 

نقص در ایمنی بدن

 

تغییرات هورمونیک

   

 

 

 

رفتاری

بیش فعالی تکانشی

 

 

گرایش به مواد آرام بخش (قهوه)

 

داروهای آرام بخش

 

پرخوری یا کم خوری عصبی

عصبانیت زود هنگام

 

 

رفتارهایتند

 

مشکلات ارتباطی

 

بدرفتاری اجتماعی

عملکرد ضعیف

 

 

کاهش بهره وری

 

ضعف مدیریت زمان

 

 

 

 

 

 

 

انگیزشی

کاهش اشتیاق

 

 

کاهش شور و حرارت

 

خیالبافی

 

ناامیدی

 

فرسودگی

 

تضعیف روحیه

کاهش علاقه به دیگران

 

 

بی تفاوتی

 

دلسردی

کاهش انگیزش کاری

 

 

مقاومت در برابر کار

 

عدم ابتکار در کار

 

روحیه پایین

منبع ( اشمایل، ۲۰۰۹)

 

 

 

 

 

 

 

۲-۴-۵-۱٫  مدل میشیگان

 

مدل میشیگان دارای چهار گروه متغییر اصلی است که به صورت توالی علی دسته ‏بندی شده‏اند، ویژگی‏های سازمانی (بزرگی شرکت، سلسله مراتب سازمانی و شرح شغل) ممکن است به عوامل استرس زا مانند: تعارض نقش، ابهام نقش و سنگینی نقش تبدیل شوند . هنگامی که توقعات و درخواست‏ها به سختی قابل برطرف شدن هستند. و یا متقابلاً ناسازگارند. ابهام نقش هنگامی رخ می‏دهد که که کارمند اطلاعات جامع و کافی درباره ماهیت خود نقش ندارد. نهایتاً گرانباری نقش به طور ساده، داشتن وظایفی بسیار زیاد برای انجام دادن و یا فرد نقش خود را بسیار سنگین و مشکل درک می‏نماید. این عوامل فشار زا در عوض ممکن است باعث به وجود آمدن واکنش‏های استرس با احساس فشار شوند. احساس فشار همان پاسخ‏های عاطفی، فیزیولوژیکی و رفتاری فرد می‎باشند (مانند نارضایتی شغلی، فشارخون بالا، افزایش ضربان قلب و غیبت کارکنان). استرس‎ها نهایتاً می‏توانند فرد را به بیماری روانی و جسمی هم‏چون افسردگی، بیماری قلبی، سرطان و زخم معده مبتلا کنند. میان چهار گروه اصلی از متغییرها از طریق ظرفیت تحمل کارمند، روابط بین فردی بسته به نوع شخصیت کارمند به آن پاسخ داده می‏شود مثلاً شخصیت نوع الف تکانشی عمل می‏کند و نوع ب با آرامش با مسائل روبرو می‏شوند (اشمایل، ۲۰۰۹).

 

پایان نامه - مقاله - متن کامل

 

 

ظرفیت تحمل کارمند

 

 

روابط بین فردی

 

 

فشارزاهای روانی

 

 

واکنش‎های فشار روانی

 

 

بیماری

 

 

مشخصه‏های سازمانی

 

شکل ۳-۲٫ مدل استرس شغلی .منبع ( اشمایل، ۲۰۰۹)

 

 

 

اگرچه مدل فوق فراگیر و همه جانبه و دارای ارزش اکتشافی می‏باشد و تاکنون تحقیقات و بررسی‏های زیادی را برانگیخته، ولی هنوز انتقادات مختلفی بر آن باقی است. یکی از مهم‏ترین انتقادات درباره مدل میشیگان آن است که این مدل بر پایه یک دیدگاه نظری که منجر به یک فرضیه معین شود، نمی‎باشد. بنابراین معتبر ساختن این مدل با روش علمی بسیار مشکل و نیازمند اصلاحات بیشتری می‏باشد (بهزادی،۱۳۸۴).

 

۲-۴-۵-۲٫ مدل تقاضا – کنترل- حمایت

 

از سال‏های ۱۹۸۰ به بعد مدل کنترل شغلی، تحقیقات علمی را در مورد استرس و سلامت روانی شغلی را تحت سلطه خود قرار داده است. این مدل در سال ۱۹۷۹ توسط کاراسک معرفی شد و بعدها توسط تئورل و کاراسک توسعه یافت و مورد آزمون قرار گرفت ( اشمایل، ۲۰۰۹). جانسون و هال این مدل را با اضافه کردن بعد حمایت اجتماعی محل کار بسط و گسترش دادند. این مدل توسعه یافته مدل تقاضا – کنترل – حمایت نام گرفت (DCS). به منظور درک اصول هر دو مدل ابتدا به درباره مدل تقاضا – کنترل شغلی بحث می‏کنیم.

 

مدل تقاضا – کنترل شغلی فرض را براین گذاشته است که منابع اولیه فشار روانی، درون دو ویژگی اساسی شغلی قرار دارند: توقعات روانی از شغل و آزادی عمل در تصمیم گیری شغلی. با توجه به این مدل، مشاغلی که به طور معمول میزان بالایی از واکنش های فشار روانی شغلی را نشان می‏دهند (مانند خستگی و بیماری قلبی و عروقی)، مشاغلی هستند که ترکیبی از توقعات بالا و آزادی عمل در تصمیم‏گیری پایین می‏باشند. این ترکیب فشار بالا نامیده می‏شود (ربع اول مربع). موفعیت مخاف نیز فشار پایین نام دارد، یعنی مشاغلی را شامل می‎شود که در آن‏ها توقعات شغلی پایین و آزادی عمل در تصمیم‏گیری بالا می‏باشد (ربع سوم مربع). در این موقعیت مدل واکنش‎های فشار روانی پایین‏تر از متوسط را پیش‎بینی می‎کند.

 

 

دومین فرضیه مهم مدل تقاضا این است که انگیزش، یادگیری و رشد شخصی در موقعیت های که هم توقعات شغلی و هم میزان آزادی عمل در تصمیم‏گیری بالاست (مشاغل فعال) رخ می‏دهد (ربع دوم مربع). این فرضیه به آنچه که فشار روانی خوب خوانده می‏شود نزدیک است. ار آن‏ جای که فشارزاهای شغلی به عمل مستقیم برمی‏گردد، احساس می‎شود که مقدار کمی فشار می‎تواند باعث ایجاد استرس شغلی شود. متضاد این ضعیت در شغل‏های منفعل دیده می‏شود که در آن‏ها مهارت‏ها و توانایی‏ها تحلیل می‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏رود (ربع چهارم مربع). تقاضاهای روانی و آزادی در تصمیم‏گیری بر دو مکانیسم روانشناختی تأثیر می‏گذارد که با قطرهای A و B  در شکل ۲-۲ نشان داده شده اند. مکانیزم نخست بر سلامتی کارمند تأثیر دارد (قطر A) در حالی که دیگری بر انگیزش کار و رفتارهای آموخته شده کارمند تأثیر دارد (قطر B) ( اشمایل، ۲۰۰۹).

 

مدل گسترش یافته تقاضا – کنترل – حمایت برای آزمون اثرات به هم پیوسته سه مشخصه شغلی از دو ویژگی اصلی سازمان کار به وجود آمده است. مشخصه‏های شغلی سازمان مثل تقاضا یا الزامات شغلی،کنترل  شغلی و حمایت اجتماعی در محل کار در این مدل گسترش یافته است. هر دو فرضیه فشار و فعالیت به دو موقعیت فردی و جمعی تقسیم می‏شوند و این فرآیند از نو تعریف می‎شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1399-06-07] [ 05:27:00 ب.ظ ]




عوامل موثر بر بهداشت روانی

 

بهداشت روانی افراد، متأثر از عوامل متعددی است. اگر چه این عوامل به صورت جداگانه مورد مطالعه قرار می‌گیرند ولی در واقع این موضوع چند وجهی متأثر از یکدیگر است. بدین معنی که افراد به علت شرایط محیطی یا عوامل فردی تعادل و آرامش روحی شان دچار تغییراتی می‌شود و هر چه شدت این عوامل زیادتر باشد، تأثیر و تهدیدش بیشتر خواهد بود. عواملی همچون: عدم برآورده شدن نیازهای اولیه، ناکامی، استرس، یادگیری، مسائل اجتماعی و رسانه های جمعی و… از عمده ترین تأثیرگذاران بر بهداش

 


ت روانی هستند ( گنجى، ۱۳۷۶).

 

ونتیز[۱] (۲۰۰۰)، سلامت روان را وابسته به هفت ملاک می داند که عبارتند از: رفتار اجتماعی مناسب، رهایی از نگرانی و گناه، فقدان بیماری روانی، کفایت فردی و خودمهارگری، خویشتن پذیری و خودشکوفایی، توحیدیافتگی و سازماندهی شخصیت، گشاده نگری و انعطاف پذیری.

 

افراد دارای سلامت روان از دیدگاه بیگلو (۱۳۹۰)، به شرح زیر می باشد:

 

واقعیت را انکار نمی کنند و با موقعیت ها به صورت واقع گرایانه روبه رو می شوند، استقلال روانی دارند، روابط سالم با دیگران برقرار می کنند، در صورت لزوم احساسات خود را با دیگران در میان می گذارند، توانایی ریسک کردن در زندگی را دارند، به شخصیت خود و دیگران احترام می گذارند، می توانند به دیگران عشق بورزند و محبت دریافت کنند، در زندگی انعطاف پذیر بوده و قدرت ابتکار دارند، از حقوق خود دفاع می کنند، در همه مراحل زندگی مسؤولیت پذیر هستند، از اشتباهات اساسی پرهیز می کنند، رفتاری مطابق با قانون و ضوابط جامعه دارند، به نقاط قوت وضعف خود آگاه هستند، در زندگی دارای هدف بوده و در مقابل مشکلات راه حل های صحیح را به کار می برند، در موقعیت های خاص از کمک دیگران استفاده می کنند، دارای اراده و قدرت انتخاب بوده و بر زندگی تسلط دارند.

 

 

 

۲-۲-۴-۴- ویژگی های افراد برخوردار از سلامت روان  از دیدگاه های مختلف :

 

برای داشتن بهداشت روانی خوب طبق تحقیقات انجمن ملی بهداشت روانی، شرایطی وجود دارد: روبروشدن با واقعیت، سازگاری داشتن با تغییرات، گنجایش داشتن برای اضطرابها، کم توقع بودن، احترام قائل شدن به دیگران، دشمنی نکردن با دیگران و کمک رساندن به مردم (گنجی، ۱۳۷۶، ص۱۳).

 

 

 

 

دیدگاه روانپزشکی

 

این دیدگاه درباره فرد دید تعامل حیاتی دارد. طبق این دیدگاه فردی که از سلامت روانی برخوردار است دارای نظام متعادلی است که خوب عمل می کند و اگر تعادل به هم بخورد بیماری روانی ظاهر خواهد شد (همان منبع، ص۲۲).

 

دیدگاه بوم شناسی

 

دیدگاه بوم شناسی که به مطالعه محیط های زندگی موجودات زنده و مطالعه روابط بین این موجودات با یکدیگر با محیط می پردازد معتقد است که عوامل موجود در محیط فیزیکی مثل سر و صدا ، آلودگی هوا، افزایش جمعیت، کوچکی محل سکونت و به خطر افتادن حریم، می توانند بهداشت روانی فرد را به خطر اندازند. بنابراین اگر شرایط محیطی مساعد و مناسب باشد و فرد بتواند سازگاری یابد دارای سلامت روانی خواهد بود (گنجی، ۱۳۷۶).

 

از نظر (دیویس و فیشمن، ۱۹۶۳؛ به نقل از گنجی، ۱۳۷۶) ملاک های مهم سلامت روانی شامل:

 

شناخت خود و محیط، استقلال فردی، رفتار بهنجار و منطبق با معیارهای جامعه، یکپارچگی شخصیت است.

 

سلامت روانی وضعیت کسی است که کارکرد او در سطح قابل قبولی از سازگاری و انطباق رفتاری باشد و احساس رضایت و بهبودی روانی و تطابق کافی اجتماعی با موازین مورد قبول جامعه را داشته باشد (ادبی، ۱۳۷۹). کریمی(۱۳۸۷)، معتقد است انسان سالم و متعادل کسی است که، بتواند بین انتظارات و توان خود از یک سو و خواسته ها و آرزوهای خود از سوی دیگر تعادل پایدار و پویایی برقرار نماید.

 

طبق نظر وایت (۲۰۰۱)، افراد دارای سلامت روان چندین ویژگی دارند که عبارتند از:

 

پذیرش خود و دوست داشتن خویش: این ویژگی در برگیرنده دو مفهوم خودپنداره (تصوری که فرد از خودش دارد) و عزت نفس (پذیرش و قبول خود) می باشد. چنانچه این دو مفهوم همراه هم باشند تکمیل کننده اولین بخش از سلامت روانی از (پذیرش و دوست داشتن خود) هستند.

 

برقراری روابط با دیگران: زمانی که فرد خودپنداره و عزت نفس مثبتی داشته باشد و خود را بپذیرد و دوست داشته باشد آنگاه به خوبی خواهد توانست با دیگران ارتباط مناسب برقرار کند.

 

مقابله با نیازهای زندگی: مقابله با نیازها و احتیاجات زندگی و کنترل الزامات و چالش های زندگی بخشی از سلامت روانی است. نکته اساسی در این زمینه موضوع مدیریت استرس می باشد. زمانی که افراد تحت استرس هستند باید مهارت های مقابله ای لازم را داشته باشند تا بدین وسیله بتوانند اثرات استرس بر جسم و روان را کاهش دهند چنانچه استرس مدیریت شود (کاهش یابد و یا کنترل شود) و مهارت های مقابله ای مؤثر موجود باشد قطعاً فرد بهتر قادر خواهد بود تا با نیازها و چالش های زندگی مقابله نماید.

 

بروز مناسب هیجانات : افراد باید بتوانند هیجانات خود را شناسایی کنند و آن احساسات را به طور مناسب بروز دهند، در غیر اینصورت سلامت روانی خود فرد و همچنین دیگران در معرض آسیب قرار خواهد گرفت (وایت، ۲۰۰۱).

 

 

 

 

 

دیدگاه شناختی

 

طبق این دیدگاه سلامت روان داشتن سازگاری خوب یا احساس خوب بودن است بویژه هنگامی که این نوع سازگاری یا احساس یا معیارهای جامعه ای که فرد در آن زندگی می کند همخوانی داشته باشد (نجات، ۱۳۷۸، ص۱۲۶).

 

آلبرت الیس معیارهایی برای سلامت روان در نظر گرفته است که عبارت است از:

 

نفع شخصی: بدین معنا این گونه افراد تمایل دارند رغبت ها و اهداف خودشان را در اکثر اوقات براهداف و رغبت های سایرین بویژه افراد نزدیک و مهم مقدم بدارند و آنها را در مرتبه بعدی قرار دهند.

 

رغبت اجتماعی: که باعث می شود با دیگران همکاری داشته و از مزایای زندگی در یک گروه اجتماعی یا در یک جامعه بهره مند شوند.

 

خود جهت یابی: بدین معنا فرد مسئول خودش است و نباید از دیگران درخواست حمایت و یاری کند.

 

انعطاف پذیری: این ملاک به افرادی که تفکرات انعطاف پذیر، قابل تغییر و بدون تعصب دارند و نگرش آن ها نسبت به سایرین براساس همزیستی است اشاره دارد.

 

خطر نمودن: بدین معنا که افرادی که دارای سلامت روان هستند، احساس مسئولیت بیشتری نسبت به خطر نمودن منطقی به منظور حصول اهدافی که خودشان آنها را انتخاب نموده اند از خود نشان می دهند، در این معنا آن ها تمایل به کارهای ماجراجویانه دارند (خدارحیمی، ۱۳۷۴، ص۱۱۵).

 

بنابر نظریه ویلیام گلاسر انسان سالم کسی است که واقعیت را انکار نکند و درد و رنج موقعیت ها را با انکار کردن نادیده نگیرد بلکه با موقعیت ها به صورت واقع گرایانه روبرو شود، هویت موفق داشته باشد یعنی عشق و محبت بورزد و هم عشق و محبت دریافت کند و هم احساس ارزشمندی کند و هم دیگران احساس ارزشمندی او را تأکید کنند. مسئولیت زندگی و رفتارش را بپذیرد و به شکل مسئولانه رفتار کند (پذیرش مسئولیت کاملترین نشانه سلامت روانی است). توجه او به لذات دراز مدت، منطقی و منطبق با واقعیت باشد و بر زمان حال و آینده تأکید نماید نه بر گذشته و تأکید او بر آینده نیز جنبه درون نگری داشته باشد نه این که به صورت خیال پردازی باشد.

 

 

واقعیت درمانی گلاسر نیز بر سه اصل قبول واقعیت، قضاوت در درستی رفتار و پذیرش مسئولیت رفتار و اعمال استوار است و چنانچه در شخص این سه اصل تحقق یابد نشانگر سلامت روانی اوست (همان منبع).

 

به اعتقاد پرلز کسانی که از سلامت روان برخوردار هستند با واقعیت های خود و عالم بیرون کاملاً در ارتباط هستند چنین اشخاصی در نتیجه شناخت کامل خود به جای اینکه در پی تصویری آرمانی از خویش باشند می توانند خود راستین (واقعی) را اعتلا بخشند (شولتس، ۱۹۸۴، ص۱۹۳).

 

دیدگاه های روان تحلیلی

 

دیدگاه روان تحلیلی معتقد است که شخصیت فرد از سه عنصر تشکیل می شود، نهاد، من و من برتر. بنابراین به نظر آنان بهداشت روانی، زمانی تضمین می شود که من با واقعیت سازگاری شود و همچنین تکانش های غریزی نهاد به کنترل درآید (همان منبع).

 

فروید به نقل از حسینی (۱۳۹۰)، سلامت روانی را از یک طرف نتیجه تعادل بین سه عنصر نهاد، من و من برتر و از طرفی دیگر نتیجه تعادل بین سطوح خود آگاه و ناخودآگاه می داند. فروید معتقد است که شخص سالم دو ویژگی دارد:

 

می تواند دوست بدارد و دوست داشته باشد، می خواهد و می تواند کار بکند (شعاری نژاد، ۱۳۸۱، ص ۲۷۸). به نظر فروید ویژگی خاصی که برای سلامت روانشناختی ضروری است خود آگاهی می باشد. یعنی هر آنچه که ممکن است در ناخودآگاه موجب مشکل شود  بایستی خود آگاه شود، شخص سالم از مکانیزم­های دفاعی نوع دوستی، شوخ طبعی، ریاضت و والایش یا تصعید استفاده می کند (نجات، ۱۳۸۸، ص ۳۴). همچنین به عقیده فروید، شخص سالم کسی است که نیازهای تثبیت شده نداشته باشد، نیازهای نهفته یا درونی شده اش در جهت معیارهای درونی شده من برتر باشد و براساس نیازهایش عمل نکند و نیازهایش با یکدیگر در تعارض و کشمکش نباشد. بعلاوه انسان برخوردار از سلامت روانشناختی موجودی منحصر به فرد است که بایستی به صورت یگانه مورد بررسی و مطالعه قرار بگیرد و دارای خصوصیات زیر باشد:

 

بین من و من آرمانی فرد فاصله زیادی وجود ندارد، من دارای قدرتمندی و کارآیی بسیار است، از ساختار روانی خودش آگاهی لازم را دارد، هدف نهایی او رشد خلاقیت و تحقق خویشتن است (همان منبع).

 

[۱] . Ventis

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:27:00 ب.ظ ]




مطالعه تطبیقی مدیریت درسازمانهای کشورهابه وضوح نشان می دهدکه سازمان هاودستگاه های اداری روندهای مختلفی راطی نموده است که به طور کامل به شرح زیر می باشد

 

مدیریت به مفهوم جدیدوامروزی آن دارای سابقه ای بیش ازیک قرن نیست که ان هم به دلیل انقلاب صنعتی وکسترش کارخانه جات وادارات،حاصل شده است
می توان گفت که تاقبل ازقرن بیستم،مدیریت معمئل درسازمان هاغالباتحت تاثیرتجارب ومشاهدات فردی وغیرعلمی بود تااینکه درسال ۱۹۱۱تیلور باانتشارکتاب(اصول مدیریت علمی)موجب نهضت مدیریت علمی درمدیریت گردید
مهمترین مساله موردتوجه درمدیریت علمی ،تاکیدبرمدیریت درسطح عملیاتی،مطالعه علمی عملیات به منظورتشخیص عوامل موثربرآن وکشف موثرترین روش انجام کاراست
تیلورمعتقدبودکه به مدداصول علمی می توان فعالیت های تولیدراتحت نظم درآورد وکارایی راافزایش داد
وی انگیزه کاررادردرجه اول ناشی ازسوق به درامد اقتصادی می دانست ودرواقع انسان رایک حیوان اقتصادی تصورمی کرد
همزمان باتیلور،کسان دیگری که ازتجربه مدیریت درسازمان های بزرگ برخورداربودند،دریافتندکه اداره کردن سازمانهابامدیریت سطح عملیاتی کالامتفاوت انهامدیریت رافراگردهماهنگ سازی تلاش گروهی درجهت هدفهای گروهی تعریف کردنوبران شدندکه مدیریت رابرحسب کارکردهای مدیران:برنامه ریزی،سازماندهی،فرماندهی،هماهنگی وکنترل دررده های مختلف سازمان توضیح دهند
این رویکردبیش ازهمه مرحون مطالعات (هنری فایول)می باشدکه بعدهااووطرفدارانش را(مدیران اداری)خواندند
مطالعت هاثورن درکارخانه ووسترن الکتریک    نشان دادکه شرایط فیزیکی باعملکردکارکنان رابطه مستقیمی نداردوبرخلاف نظرمدیریت علمی ،پاداشهای اقتصادی به تنهایی باعث افزایش کارایی نهضت تمام عیار یتبدیل شد
رویکردروابط انسانی عموما مرهون فعالیت های اولیه (التون مایو)و(ماری پارکرفالت)می باشد
نهضت روابط انسانی براین عقیده بودکه حرمت وشان انسان بایددرمحیط کاراحیاشود،هدفهای سازمان هابایددرجهت رفاه کارکنان موردتجدیدنظرقرارگیرد،درمدیریت وتصمیم گیری ازمشارکت گروهی افراداستفاده شود،باتغییردرساختارسازمان،امکان آزادی عمل وابتکاربه افرادداده شودتاکارآنان تلاش برانگیزورضایت بخش شده وبالاخره اهمیت وجایگاه گروه های غیررسمی درمحیط کار،به درستی شناخته شود
هردونهضت روابط انسانی ومدیریت علمی باوجودکمبودهای مخصوص به خودمشترکاازتوجه به ساختاراجتماعی سازمان،ارتباط ان بامتغیرهای محیطی وروابط متقابل اجزای سازمان بایکدیگر،نقش نیازهای کارکنان درانجام وظایف محوله ،تصمیم گیری،قدرت واختیار،ارتباطات وغیره غفلت  ورزیدند
ادامه تحقیقات مدیریت برای پاسخگویی به مسائل فوق موجب پیدایش جریان بزرگتری گردیدکه مجموعاتحت سیطره (علوم رفتاری)است وبه مکتب مدیرییت علمی جدید  معروف است
این مکتب باکاردانشمندانی نظیرهربرت سایمونوچستربارناردشروع شدودارای رویکردهای متعددی ازجمله تئوری سیستم ها،مدیریت اقتضایی،مدیریت مشارکتی،مدیریت مبتنی برهدف وغیره می باشد
این نهضت می کوشدتابه جای استخراج اصول ثابتی که دراکثرسازمان هاصادق است ،توجه رابه پیچیدگی های سازمان به عنوان پیچیده ترین سیستم هابه ویژگی ها،موقعیت هاوشرایط مختلف مدیریت ورهبری وبه عوامل محیطی سازمان هاجلب نماید(علاقه بند،۱۳۷۵سیدعباس زاده،۱۳۸۰وعلاقه بند،۱۳۷۶)
سزانجام دردودهه اخیرتحولات اساسی ازجمله مشتری گرایی به جای تولیدگرایی،تاکیدبرکیفیت به جای کمیت،تاکیدبه انسان به جای ماشین وماده تاکیدبرگروه گرایی به جای فردگرایی وتاکیدبرسازمان افقی به جای عمودی،تاکیدبرمشارکت به جای جدایی وقسمت گرایی وغیره به وقوع پیوسته که مجموعه این تغییرات نگرشی واصولی دربنیان های اساسی مدیریت وضرورت رعایت انهادرمدیریت امروز،پدیده مدیریت کیفیت فراگیررابوجودآورداست که تاکیدآن برکیفیت پدیده های سازمانی وشعارآن(حق بامشتری)،می باشد(کاشانی،۱۳۷۴)

 

 

 

 

 

 

مدیریت کیفیت فراگیردرجهان امروز

 

مدیریت کیفیت فراگیرمتوجه بازسازی سیستم های سازمان،بهبودمستمرفرایندها،توانمندکردن سازمان برای رقابت باسازمان ها ی پویااست
دراین رابرنامه بهبودکیفیت جامع بادنبال کردن نظم ترتیب ویژه ایدرساختارتکنولوژی فرایندهای تولیدوخدمات وزمینه های پشتیبانی تغییروتحول لازم رابه وجودمی آورد
درهمه این تلاش ها،فرهنگ سازمانی به عنوان بستراصلی تحول سازمان موردتوجه قرارمی گیرد
دردنیای پیشرفته صنعتی گاهی قضاوتهای منفی درموردشکسست مربوط به مدیریت کیفیت فراگیرابرازشده که درحقیقت این شکست مربوط به مدیریت کیفیت فراگیر نبوده است بلکه علت اصلی این شکست رابایستی درتعهدمدیران
عدم توانایی سازمان درهضم فلسفه TQM،عدم صلاحیت بعضی ازمتخصصان که درخارج ازسازمان به کارگرفته شده اند
کارکنان آموزش ندیده وخیلی ازعوامل دیگراست ازاینروپیشرفت تکنولوژی،انتظارات مراجعه کنندگان رابرای دریافت خدمات مناسب وبه موقع افزایش داده وآنهاحاضربه پذیرش هرنوع خدمات وکارایی نیستند
بدین ترتیب سازمان هایی که قادربه تامین انتظارات مراجعه کنندگان خودنباشنندخودبه خود ازگردونه چرخشی امورات حذف خواهدشد
لذامدیریت کیفیت فراگیرمی تواندوسیله ای عالی برای کمک  به تحولات موردنیازسازمان برای پیشرفت قرن ۲۱بوده وبایستی این شیوه به صورت فراگیردرکلیه لایه های سازمان وبه طورمرتب جهت اجرای فرایندبهینه سازی مستمردرارائه خدمات اعمال گردیده وبرای پیشرفت واتصال کشورها،خاص
کشورهای جهان سوم به طورمطلوب اعمال گردد(کاظمی،۱۳۷۶)

 

[۱] -Fredric TayIor

 

۲- Scientific  management

 

[۳] – HenrY  Fayol

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:26:00 ب.ظ ]




کاربرد اصطلاح افت تحصیلی یا اتلاف در آموزش و پرورش از زبان اقتصاد دانان گرفته شده و آموزش و پرورش را به صنعتی تشبیه می کند که بخشی از سرمایه و مواد اولیه را که باید به محصول نهایی تبدیل می شود و نتیجه مطلوب و مورد انتظار را به بار نیاورده است. البته کاربرد اصطلاح قصور و واماندگی در تحصیل مطلوب تر است.وقتی صحبت از افت تحصیلی می شود منظور تکرار پایه در یک دوره ترک تحصیل پیش از پایان دوره است.به عبارت دیگر افت تحصیلی شامل جنبه های مختلف شکست تحصیلی چون غیبت مطلق از مدرسه-ترک تحصیل قبل از موعد مقرر ، تکرار پایه تحصیلی ، نسبت میان سنوات تحصیلی دانش آموز و سنوات مقرر آموزش و کیفیت نازل تحصیلات می شود(گورکی ، معصومه ۱۳۸۱).

 

افت تحصیلی نوعا فردی را در بر می گیرد که مدرسه را ترک می کند و با کلاس خود فارغ التحصیل نمی شود.دیوسک می گوید که استفاده از این تعریف برای سنجش شکست تحصیلی است و چیزی را اندازه گیری می کند که بر گروهی از دانش آموزان در یک دوره از زمان اتفاق می افتد و مشخص می کند که چه تعداد از کسانی که کلاس معینی را شروع کرده بوده اند دچار افت شده اند. این نرخ نشان دهنده نسبت دانش آموزانی است که مدرسه را قبل از اتمام سال تحصیلی و بدون تمام کردن برنامه دبیرستان ترک می کنند, اعم از این که سال بعد برگردند یا خیر. مرکز آمار آموزش و پرورش آمریکا تعریفی را استفاده می کند که مبتنی بر مقایسه دانش آموزان در آغاز سال تحصیلی با کسانی است که از تحصیل محروم شده اند و از آن جا که دولت ها بر روی تعریف افت تحصیلی توافق ندارند, نرخ افت تحصیلی متفاوت می باشد. در قالب یک استعاره یک اتوبوس پر از دانش آموزان را در نظر می گیریم که مقصد آن فراغت از تحصیل است. آنچه می خواهیم بدانیم این است که چند نفر از کسانی که انتظار می رفته سوار شوند (ثبت نام کنند) واقعا سوار شده اند (ثبت نام کرده اند) و چند نفر چهار سال بعد (تعداد سال های دوره متوسطه) در ایستگاه فراغت از تحصیل پیاده شده اند و زمانی که پیاده شده اند کجا رفته اند (انصراف, انتقال, یا درجازدن) به علاوه چند نفر در طول راه سوار شده اند (انتقال از مدارس دیگر یا اعضایی که از گروه جدا شده بوده اند و برگشته اند).

 

 

آژانس فرهنگی تگزاس افت تحصیلی را این چنین تعریف می کند: «فردی که بدون عذر موجه یا انتقال مستند غایب است و تا آخر سال به مدرسه برنمی گردد, یا کسی که سال تحصیلی را تمام می کند, اما نمی تواند در سال تحصیلی آینده ثبت نام کند».

 

منظور از افت تحصیلی کاهش عملکرد تحصیلی و درسی دانش آموز از سطح رضایت بخش و سطح نامطلوب است(بیابانگرد،اسماعیل،۱۳۷۵).

 

افت تحصیلی به عنوان شاخص اتلاف آموزشی از نظر مفهوم عام به هر گونه ضعف در سواد آموزی یا وجود بی سوادی گفته می شود اما از نظر مفهوم خاص عبارت از محقق نشدن انتظارات آموزشی و شکست در اهداف آموزشی است و نابسامانی در فرایند یاددهی،یادگیری را دربر می گیرد(گورکی ، معصومه ۱۳۸۱).

 

افت تحصیلی ،از دیرباز مورد نظر سیاست گذاران برنامه ریزان آموزشی ، مسئولان آموزشی و خانواده ها بوده و همگی از خسارات ناشی از افت تحصیلی دانش آموز در جنبه های مادی و انسانی آن آگاهی داشته اند.

 

به نظر می رسد افت تحصیلی به مفهوم عام از گذشته دور حتی دوران باستان و از صدر اسلام در ایران و جهان وجود داشته است. اما افت تحصیلی به معنای خاص آن یعنی ناکامی در تحقق انتظارات آموزشی و شکست در موفقیت های تحصیلی (آموزشی ) در ۱۰۰ سال اخیر در ایران و در چند قرن اخیر در کشورهای دیگر جهان به وجود آمده است(گورکی ، معصومه ۱۳۸۱).

 

افت تحصیلی دارای مفهومی وسیع و گسترده است و مواد گوناگونی را شامل می شود و به طور کلی هر موردی که نشان دهنده عدم موفقیت در راه رسیدن به اهداف و مقاصد مورد نظر در یک جامعه شایسته نوعی افت ، شکست ضایعه یا اتلاف تحصیلی به حساب می آید.در رابطه با این معنی نمونه هایی را می توان اشکالی از افت محسوب نمود:

 

الف) زیر پوشش قرار نگرفتن کلیه افراد واجب التعلیم یک جامعه به علت فراهم نبودن آموزش و پرورش همگانی در آن جامعه،بدین ترتیب بخش منابع انسانی آن جامعه بدون اینکه توسعه و تکامل یابد تلف شده و از بین می رود.

 

ب) ترک تحصیل اختیاری ناشی از مردودی پیش از موعد مقرر عده ای از دانش آموزان :ممکن است عوامل خارجی یا داخل نظام آموزش و پرورش موجب این نوع افت تحصیلی شده و عده ای از وارد شدگان به یک دوره تحصیلی قبل از اتمام دوره در رسیدن به اهداف مشخص شده آن دوره مدرسه را ترک نمایند.

 

ج) مردودی دانش آموزان که به علت عدم توفیق نظام آموزش در دستیابی به هدفها و برنامه های خود می باشند و می توان این نوع افت را برای هر پایه ، هر زمان نسبت به آن چه که نظام در نظر داشته به آن برسد تشخیص داد.

 

د) عدم شایستگی و کارایی افراد تحصیل کرده که در این نوع افت به علت اینکه افراد وارد شده به نظام آموزش دوران تحصیل خود را با موفقیت گذرانده اند ولی هنگام ورود به جامعه و بازار کار شایستگی و کارایی لازم را در خود مشاهده نمی کنند.

 

ه) کیفیت پایین تحصیلات دانش آموزان در مقایسه با آنچه که باید باشد این مورد از مهمترین وجوه افت تحصیلی و مشکل ترین آنها به لحاظ اندازه گیری و سنجش است این نوع افت تحصیلی که افت کیفی نامیده می شود نباید تحت الشعاع مبارزه با افت کمی قرار گرفته و پایین آمدن افت کمی موجب بالا رفتن افت کیفی گردد.(فصل نامه تعلیم و تربیت ۱۳۶۷)

 

دکتر حسن شریفی پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت در تعریف علل افت تحصیلی بیان می کند: آموزش و پرورش با توجه به IQ دانش آموز و امکاناتی که در اختیار او قرار می دهد در هر مقطع و پایه تحصیلی اهداف نهایی و میانی برای خود تعریف می کند و سعی دارد دانش آموز را تا حد ممکن به این اهداف نزدیک کند در این میان همیشه درصد مشخصی نیز افت را در نظر میگیرد مانند تکرار پایه تحصیلی و تسلط نداشتن دانش آموز به همه مطالبی که توسط معلم ارائه می شود.هرگاه میزان این افت در فرایند یاددهی و یادگیری بیش از حد انتظار آموزش و پرورش باشد از آن بعنوان افت تحصیلی نام می بریم.

 

 

گلشن فومنی افت تحصیلی را ((عبارت از وقوع ترک تحصیل زودرس و تکرار پایه تحصیلی در نظام آموزش و پرورش یک کشور به حساب می آورد)) و بیان می دارد که ((چون ترک تحصیل زودرس و تکرار پایه تحصیلی مانع از اخذ به نگام گواهی پایان دوره می باشند بنابراین افت و اتلاف به حساب می آید)).

 

مرتضی امین فر ضمن اینکه به جای افت یا اتلاف( Wastuge) در آموزش و پرورش اصطلاح قصور در تحصیل یا واماندگی از تحصیل را پیشنهاد می کند ضمن قبول تعریف گلشن فومنی ،افت تحصیلی این تعریف را با توجه به ابعاد گسترده افت تحصیلی محدود می داند و بیان می دارد که در این تعریف افت تا اندازه ای محدود است. زیرا که انواع دیگر افت را نادیده گرفته و نتایج پژوهشی و آموزشی ترک تحصیل زودرس یا مزیت هایی را که ممکن است تکرار پایه تحصیلی دربرداشته باشد در نظر گرفته نمی شود.

 

دکتر حسن شریفی ضمن آن که درصد مردود شدگان و ترک تحصیل کنندگان یک دوره آموزشی را بخشی از افت تحصیلی به حساب می آورد ولی از دید کلی به مساله نگاه کرده و افت تحصیلی را در رابطه با نظام آموزش و پرورش در نظر می گیرد وی نظام آموزش و پرورش را شامل بخش های وابسته به هم می داند که به منظور تحقق هدفهای آموزش و پرورشی آن جامعه طراحی می شود و از سه بخش درون داد ، پردازش و برون داد تشکیل شده است.

 

دانش آموزان ، معلمان ،هدفهای آموزش و پرورش ، برنامه درسی ،تجهیزات آموزشی و منابع مالی عناصر درون داد به شمار می اورند.فعالیتهای آموزش و پرورشی و تاثیر متقابلی که عناصر درون داد در یکدیگر دارند و تغییراتی که درون نظام آموزش و پرورشی صورت می گیرد پردازش نامیده می شود.تغییرات مطلوب و معطوف به هدفهای آموزش و پرورش در رفتار دانش آموزان افزایش دانش و مهارت حرفه ای معلمان ،اصلاح و بهبود مواد و روش های آموزشی از جمله عناصر برون داد نظام آموزش و پرورش به شمار می رود.

 

دکتر علیرضا شریعتی ضمن بیان موارد فوق اذعان می دارند که افت تحصیلی تنها به دانش آموزان مربوط نمی شود بلکه تمامی عناصر درون داد نظام آموزشی را نیز در بر می گیرد. اگر در طول یک دوره آموزشی چند ساله ، در روش های آموزشی کارایی کارمندان ،کیفیت و مواد و برنامه آموزشی ، پیشرفتی متناسب با نیازهای جامعه و دانش آموزان ایجاد نشود به حق می توان گفت که نظام آموزش و پرورش با افتی در خور توجه به همراه بوده است بنابراین به جای افت تحصیلی که تنها یکی از عناصر درون داد نظام اموزشی ،دانش آموز را در بر می گیرد بهتر است افت نظام آموزش و پرورش مورد توجه قرار گیرد و در آخر نیز افت نظام آموزش و پرورشی را چنین تعریف می کند « افت نظام آموزش و پرورش عبارت است از تفاوت بین عناصر برون داد موجود با عناصر برون داد مطلوب در نظام آموزشی»

 

مرتضی امین فر از بعدی دیگر به نظام آموزش و پرورش نگاه کرده و صور گوناگون بروز افت تحصیلی در آموزش و پرورش را در پنج دسته تقسیم بندی می کند.

 

    • افت بر اثر قصور نظام اجتماعی در فراهم آوردن آموزش و پرورش همگانی:وی ناتوانی دولت در فراهم آوردن امکانات لازم برای تحصیل تمامی افراد و در نتیجه عدم کارایی عده ای از شهروندان در کارهای کلیدی کشوری را نوعی افت تحصیلی به حساب آورده است.

 

    • افت بر اثر قصور نظام آموزشی در آوردن کودکان و نوجوانان و جوانان به داخل نظام آموزش و پرورش:این نوع افت نیز بر اثر عدم هماهنگی اهداف آموزش و پرورش با نیازهای خانوده ها، نیاز خانواده ها به کار فرزندان،نحوه نگرش خانواده ها به تحصیل کودکان و نوجوانان از نظر جنسیت و عوامل دیگری یکه باعث عدم حضور کودکان در مراکز آموزشی می شود روی می دهد.

 

    • افت بر اثر قصور نظام آموزشی و نگهداری افراد در داخل نظام آموزشی : توانایی نگهداری افراد در داخل نظام های آموزشی به عوامل خارجی و داخل نظام بستگی دارد تا از ترک تحصیل زودرس دانش آموزان جلوگیری به عمل آید و آنها را تا پایان دوره در داخل نظام آموزشی نگاه دارد.

 

    • افت بر اثر نظام آموزشی در برقراری هدفها و برنامه های متناسب آموزش و پرورش: در این نوع افت افراد ادامه تحصیل داده و دوره مورد نظر را نیز به اتمام رسانده اند ولی بعلت نامناسب بودن هدفها و برنامه های این موسسات آموزشی شایستگی ها و مهارت های لازم را کسب نکرده اند لذا آموزش و پرورش آنها نوعی افت محسوب می شود.

 

  • افت بر اثر قصور در نظام آموزشی در دستیابی کارآمد نسبت به هدفها و برنامه های نظام آموزشی :این نوع افت در عدم دستیابی نظام به اهداف از پیش تعیین شده مربوط می شود.

دکتر منوچهر فضلی خانی پژوهشگر  حوزه تعلیم  و تربیت معتقد است که اگر با مقیاسها و ابزارها درست سواد و عملکرد دانش آموزان را بررسی کنیم شاهد رشد کیفی تعلیم و تربیت و آموزش و یادگیری هستیم اما برای رسیدن به وضع مطلوب راه زیادی در پیش داریم همه عوامل درون و برون سیستم آموزشی باید کمک کنند تا این محقق جامعه باید بسته های  مناسب و همسو با آن چه را دانش آموز در مدرسه فرا میگیرد فراهم کند به طور مثال اگر  او در مدرسه مسائل بهداشتی ،اخلاقی و اجتماعی را می آموزد در جامعه باید آنرا تمرین کند اگر فضای آموزشی و فضای جامعه و زندگی  دانش آموز مکمل هم نباشند و مغایرت داشته باشند شکافی به وجود می اید که افت تحصیلی را از نظر  کیفی باعث می شود در حالیکه باید جامعه تجلی گاه یادگیری و آموخته های فرد باشد .ارتباط دانش آموز و علم نیز بسیار مورد تاکید قرار گیرد به نحوی که شیوه تعامل آنها با یکدیگر مهمترین عنصر در یاددهی و شخصیت بخشی به دانش آموز محسوب  می شود اگر این تعامل عاطفی علمی صمیمی و محکم باشد اعتماد دانش آموز جلب می شود و به تبع آن کیفیت تحصیلی ارتقا می یابد بنابراین نیروی انسانی در کیفیت بخشی به آموزش حرف اول را می زند .باید به سختی حرکت کنیم که معلمان صلاحیت ها و مهارتهای حرفه ای را به دست آورند .و در کنار تخصص با انگیزه و علاقه کار کنند ضمن آنکه آموزشهای نیروی انسانی هم به سمت فن معلمی گام بر دارند در همین باره و به منظور ارتقای کیفیت تدریس جشنواره الگوهای برتر تدریس مورد توجه و تاکید قرار گرفته است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:26:00 ب.ظ ]




در مورد علل افت تحصیلی اغلب محققان و صاحب نظران از دو طبقه علتها یعنی داخلی و خارجی سخن گفته اند البته باید این نکته را در نظر داشت که این عوامل از هم جدا نبوده و بر هم تاثیر داشته و نمی تواند آنها را به طور مجزا مورد بررسی قرار داد ولی برای بهتر شناخته شدن این عوامل و جستجوی راه حل مناسب برای هر یک از آنها به بررسی این عوامل به طور مجزا می پردازیم.

 

 

الفعوامل داخلی :

 

در مورد عوامل داخلی که عمدتا مربوط به خود نظام آموزش و پرورش می باشد می توان به موارد زیر اشاره کرد.

 

 

 

۱)   نامتناسب بودن روشها و امکانات آموزشی با محتوای کتب درسی :

 

روش های تدریس و یادگیری متداول در آموزش و پرورش به جای استفاده از تمام استعدادها و هدایت این تواناییهای بالقوه دانش آموزان برای تحقیق و تفحص ،جستجو کردن،مشاهده کردن ، تجربه و آزمایش کردن ،تجزیه و تحلیل امور به روش های سنتی و استفاده از نطق و بیان تاکید می کند. تاکید بیش از حدی که بر روش های یادگیری غیرفعال می شود ذوق و خلاقیت و ابتکار دانش آموزان را نادیده میگیرد ،انگیزه ها و علایق آنان را به فردی منفعل و بی علاقه تبدیل می کند که نتیجه آن به صورت بی حاصل بودن نظام آموزش و پرورش با کارآیی نامناسب این نظام به صورت افت تحصیلی بروز می کند(پولادی، محمد علی ،۱۳۷۵). در کشورما محتوای کتب درسی توسط دفاتر تحقیق و تالیف کتب درسی به وسیله اساتید متخصص تدوین می شود .سطح ارتباط مولفین کتاب با عوامل دیگر با محتوای کتب معلم و شاگرد ضعیف بوده و نسبت به نیاز دانش آموز و تقاضای معلم بی اطلاع هستند یا حداقل شناخت از نزدیک وجود ندارد .لذا متخصصان به پشتوانه رشته تحصیلی خود به تعیین محتوای درسی پرداخته اند .موضوع های درسی مدون بعنوان منبع اصلی اطلاعاتی در برنامه آموزشی ایجاب می کند که یک سازماندهی منطقی و از پیش تعیین شده داشته باشیم.حتی گام های تدریس باید از پیش تعیین شده باشد تا مجموعه آموزشی بتواند به نحوی موثر و کارآمد به انتقال دانش بپردازد با توجه به عدم کتب و نامناسب بودن با درک و فهم دانش آموز و حتی زمان و مکان آموزشی با چالشهای جدی روبرو هستیم با این شیوه جریان یادگیری به یک جریان مکانیکی مبدل شده است.نقاط ضعف این شیوه طرح محتوای کتب درسی عبارتند از ::

 

    • معلومات تکه تکه شده و مجزا از یکدیگر در قالب دروس مجزا ارائه می شود لذا سریع فراموش می شود و از کاربرد علوم اموخته شده کاسته خواهد شد.

 

    • برنامه درسی با موضوع محور ارتباطی با دنیای واقعی دانش آموزان ندارد و مسائل و مشکلات و امور زندگی دانش آموز به طور پیوسته در برنامه درسی او گنجانده نشده است.

 

    • به توانمندیها و علایق ،نیازها و تجربه در گذشته دانش آموزان توجه کافی مبذول نمی شود لذا انگیزه های لازم برای یادگیری از آنها را سلب می کند.

 

    • محتوای کتب باید با زندگی طبیعی بیگانه نباشد.

 

    • درک دانش آموز از محتوا نباید تحت الشعاع کمیت اموزش قرار بگیرد.

 

    • مهارتهای شناختی مورد توجه قرار گیرد.

 

  • با توجه به گسترش دانش بشری و پیدایش قلمرو جدید در علم و کثرت موضوع های درسی هماهنگی با طول زمان کلاس، تعداد شاگردان و فضای آموزش ندارد(پولادی،محمد علی،۱۳۷۵).

 

۲)  نامتناسب بودن معلمان از نظر صلاحیت و شایستگی با نیازهای برنامه:

 

کمبود معلم مخصوصا در کشور های در حال توسعه یکی از دلایل شلوعی کلاسها و عدم توجه مناسب به اموزش و شکوفایی استعدادهای دانش آموزان می باشد که این کمبود معلم باعث مردودی یا ترک تحصیل آنان می گردد و یکی از عوامل افت تحصیلی است .این کمبود معلمان وقتی با عدم کفایت و نامناسب بودن تربیت معلمان موجود در نظر گرفته میشود نقش این عوامل و افت تحصیلی بارزتر می گردد.در بسیاری از این قبیل کشورها میزان تحصیلات معلمان برای سطوحی که به تدریس و پرورش در آنها به کار می پردازد کافی نیست.دوره تربیت معلم بسیار کوتاه است و نامناسب و یا اصلا وجود ندارد و در صورت موجود بودن این دوره تربیت معلم میان روشها و نظریات ارائه شده در برنامه های تربیت معلم و روش و امکانات کاربردی این نظریات در مدارس جدایی و ناهمسانی موجود است بطوریکه این امر به بی اعتمادی معلمان  نسبت به آموخته های دوره تربیت معلم خواهد انجامید.

 

۳)نامتناسب بودن روش های ارزش یابی و سنجش یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان :

 

بسیاری از صاحب نظران بر این باورند که نمره امتحانی خواه از آزمونهای معلم ساخته حاصل شده اند و یا از آزمونهای میزان شده دارای ارزش نسبی هستند.در بدترین وضع این نمره ها بیان کننده ناهمگونی هایی هستند که در هدفها ،محتواها و روش های تعلیم و تربیت موجودند.ودر بدترین وضع نیز این نمره ها عملکرد یک دانش آموز نسبت به عملکرد دانش آموزان دیگر در همان سن و مرحله آموزشی هستند ارائه می کنند و در حدود شناخته شده ای از خطا نمره پایه بعدی را پیشگیری می نمایند و در هیچ موردی به تداوم یادگیری توجه نمی شود یعنی به این مطلب که امر یادگیری را نمی تواتند به صورت بسته ای مجزا و متناسب تقسیم می نمود و آنها را مورد ارزش یابی قرار داد توجه نمی گردد.

 

 

۴)عوامل مدیریتی دخیل در افت تحصیلی:

 

علی بهروش نیروی انسانی موجود در ساختار سازمانهای آموزشی را در سه بخش عمده، مدیریتی ، آموزشی و پرورشی و خدماتی تقسیم کرده و هر یک از این نیروها را به نوعی در افت تحصیلی دخیل می داند. ولی شیوه مدیریتها و مربیان آموزشی را بیشتر در این امر دخیل دانسته و به توضیح نقش آنها می پردازد.

 

او در بیان نقش مدیران آموزشی در ابتدا بیان می دارد :((مدیریت آموزشی نقش بسیار مهمی در مؤفقیت سازمانهای آموزشی دارد ، و در اهمیت آن همین بس، که به علت نقش تعیین کننده آن در رسیدن به هدفهای سازمانی به صورت مستقل مورد ارزیابی قرار می گیرد و به عنوان یکی از عوامل اصلی مؤفقیت سازمان در رسیدن به هدفهای آموزش و پرورش عمل می کند. امروزه در پی گسترش روزافزون نظام آموزشی، ضرورت بهسازی کیفیت نظام آموزشی ، مساله رهبری و مدیریت در آموزش و پرورش را بیش از پیش اهمیت بخشیده است بنابراین لازم می آیدرفتارهای  رهبری و مدیریتبا تحولات آموزش و پرورش در عصر حاضر همخوانی داشته باشد تا این که کیفیت مدیریت و کارایی مدیران واحدهای آموزشی نقش اساسی خود را در هدف یابی سازمانهای آموزشی و کاهش راندمان منفی آموزشی ابقاء کنند))

 

علی بهروش پس از بیان مقدمه فوق عوامل مدیریتی دخیل در افت تحصیلی را در چهار گروه تقسیم بندی نموده و به توضیح آنها می پردازد که این عوامل عبارتند از:

 

    • عدم آشنایی کافی مدیران آموزشی با مبانی و اصول مدیریت( غیر متخصص بودن مدیران)

 

    • عدم رعایت ضوابط در انتخاب مدیران واحدهای آموزشی

 

    • نا آشنایی مدیران با تکنیکهای نوین مدیریت و رهبری در وضع جدید مدرسه

 

  • کم تجربه بودن مدیران واحدهای آموزشی به خاطر کم سنی و جوانی(بهروش، علی، روزنامه اطلاعات ،۱۳۷۸).

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بعوامل خارجی

 

۱) عوامل مربوط به دانش آموز:

 

بسیاری از مسائل مربوط به یادگیری و نابهنجاری های دانش آموزان از علتهای پنهانی که در تفاوتهای فردی نهفته است ناشی می شود . شناخت تفاوتها موجب بهبود کیفیت آموزش و پرورش و کاهش افت تحصیلی می شود . مساله تفاوت های فردی به ویژگیهای شناختی ، روانشناختی و شخصیتی از قبیل هوش ، انگیزش ، اعتماد به نفس ، توجه ، نارسائیهای جسمی و غیره مربوط می شود  . برای پی بردن به علل این تفاوتها لازم است که به علل وراثتی و محیطی و تأثیر متقابل این دو عامل بر هم اشاره شود . افراد از یک طرف با خصوصیات وراثتی معین به دنیا می آیند و از طرف دیگر در شرایط و محیطهای گوناگون پرورش می یابند . بنابراین تفاوتهای افراد نتیجه کنش متقابل بین محیط و وراثت است مهمترین عوامل فردی که در مردودی و افت تحصیلی نقش دارند عبارتند از :

 

  • هوش

بدون شک یکی از عومل مهم افت تحصیلی کمبود هوش و توانایی ذهنی است . هوش هر فرد را می توان به دو نوع هوش عمومی و اختصاصی تقسیم کرد . هوش عمومی نوعی توانایی است که در اغلب فعالیتهای انسان خود را نشان می دهد . هوش اختصاصی استعداد و توانایی خاصی است که فرد در یک یا چند زمینه خاص دارد . اگر به نمرات دروس مختلف یک دانش آموز بنگریم می بینیم که نوعی رابطه بین آنها وجود دارد که حاکی از هوش عمومی است یعنی این طور نیست که آن دانش آموز در یک درس بسیار قوی و در درس دیگر بسیار ضعیف باشد . از طرف دیگر ممکن است کمی تفاوت دیده شود مثلاً در درس علوم بهتر از تاریخ باشد که این نشاندهنده هوش اختصاصی است . افراد از نظر میزان برخورداری از هوش عمومی با یکدیگر تفاوتهای بسیاری دارند که باید به آنها توجه شود( سلطانی شهناز ۱۳۸۶ ).

 

کودکان و نوجوانان از نظر ظرفیت هوش با هم متفاوت هستند زیرا بهره هوشی افراد نتیجه تعامل بین وراثت و محیط است . بنابراین کودکان با ظرفیت متفاوت به دنیا آمده و در شرایط محیطی مختلف بهره هوشی خود را می یابند . بدیهی است درصد قابل توجهی از دانش آموزان که از نظر هوشی پائین تر از میانگین هستند ، در گروه دانش آموزان مرزی قرار دارند و احتمال اینکه این دانش آموزان شکست تحصیلی را بیشتر تجربه کنند زیاد است . این دانش آموزان اغلب در مدارس عادی حضور دارند و نیازمند توجه خاص معلمان و مشاوران مجرب هستند . برخی از تحقیقات نشان داده اند که انگیزه تلاش در این گونه دانش آموزان به دلیل عدم درک فهم مطالب درسی ، اندک است( سلطانی شهناز ۱۳۸۶ ).

 

  • انگیزش

انگیزش چیزی است که ما را از ملالت به سوی علاقه حرکت می دهد . انگیزش عبارت از آن چیزی است که به ما انرژی می دهد و فعالیتهای ما را هدایت می کند گاهی انگیزش را به موتور و فرمان یک اتومبیل تشبیه می کنند . انگیزه در واقع موتور حرکت هر فردی است . یکی از دلایل افت تحصیلی نداشتن انگیزه پیشرفت می باشد . آنهایی که دارای انگیزه پیشرفت بالا هستند به تکالیفی روی می آورند که درجه دشواری آن در حد متوسط باشد و از تکالیف خیلی آسان یا خیلی متوسط دوری می کنند. چون تکالیف آسان برای آنها مبارزه ای به حساب نمی آید و ایجاد نگیزه نمی کند و انجام دادن تکالیف آسان فضیلتی به شخص نمی بخشد به این دلیل است که تکالیف دشوار برای آنهایی که خواستار پیشرفت هستند انگیزه آفرین نیست آنهایی که نیاز به پیشرفت پایین دارند به تکالیف نیمه دشوار روی می آورند و آنهایی که ترس شدید از شکست دارند به سوی تکالیف آسان می روند که احتمال موفقیت در انها بسیار است و احتمال شکست بسیار کم و یا اینکه به سوی تکالیف خیلی دشوار می روند که بهانه ای برای آنها باشد . روانشناسان در پژوهشها دریافته اند که نقش انگیزش در مسائل یادگیری و پیشرفتهای تحصیلی خیلی مؤثر تر از درجه هوش شاگردان است ( سلطانی شهناز ۱۳۸۶ ).

 

 

 

 

 

 

 

  • توجه

برای یادگیری و به خاطر سپردن هر مطلبی اولین شرط توجه به آن است بدیهی است اگر دانش آموز از هوش بالایی برخوردار باشد ولی به مطلب توجه نکند ، نمیتواند آن را فرا گیرد ، بنابراین باید خاطر نشان کرد علت افت و شکست تحصیلی بعضی از دانش آموزان ناشی از دامنه توجه پایین است و نیز عدم تمرکز حواس هنگام مطالعه و انجام تکالیف درسی نیز یکی از علل شکست و افت تحصیلی می باشد .

 

  • آشفتگیهای عاطفی و هیجانی

مشکلات عاطفی و هیجانی دانش آموزان در مقاطع مختلف رشد می تواند باعث افت تحصیلی آنان شود که مهمترین آنها را به اختصار توضیح می دهیم .

 

اضطراب و نگرانی

 

یکی از عوامل عاطفی که در یادگیری فرد تأثیر سوء دارد اضطراب است . اضطراب در یادگیری اختلال ایجاد می کند. این عامل در حالت شدید می تواند افت تحصیلی را باعث گردد چرا که فرد نمی تواند تمام قوای فکری و روانی خود را در هنگام یادگیری مطالب به کار گیرد . علت اضطراب و نگرانی می تواند ناشی از ترس از امتحان ، نمره ، معلم یا اختلالات عاطفی – رفتاری خانواده و غیره باشد . وجود اندکی اضطراب در انسان به عنوان یک حالت عاطفی و هیجانی نه تنها طبیعی است بلکه فقدان کامل آن می تواند مشکلاتی را پدید آورد . اما همین اضطراب که چاشنی زندگی است و انسان را به کار و کوشش و تکاپو وا می دارد اگر از حد اعتدال خود تجاوز کند بسیار زیان بخش خواهد شد وجود اندکی اضطراب در دانش آموزان برای مدرسه و تکالیف آن ضروری است و موجب احساس مسئولیت ، برنامه ریزی و مطالعه بیشتر آنها می شود حتی در مواردی که برخی از دانش آموزان نسبت به درس ، امتحان و مدرسه هیچگونه مسئولیتی احساس نمی کنند گاه لازم است که معلمان یا اولیاء با تشریح عواقب قصور ، کوتاهی و تنبلی دانش آموزان مقداری اضطراب در آنها ایجاد کنند . اما از طرف دیگر مطالعات متعددی نشان داده است که اگر اضطراب شدید باشد کاهش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را به همراه خواهد داشت . به بیان دیگر یکی از دلایل اساسی افت تحصیلی ، تجدیدی و مردودی دانش آموزان ،  اضطراب امتحان است که برخی مطالعات سهمی در حدود ۱۵ تا ۳۰ درصد را نشان داده اند .

 

  • جنسیت

از دیگر متغیرهای فردی که می تواند تفاوتهایی را در پیشرفت یا افت تحصیلی دانش آموزان ایجاد کند جنسیت می باشد .  برخی از محققان معتقدند که دختران در علوم انسانی و پسران در علوم ریاضی و فنی توانایی بهتری دارند همینطور میزان مردودی در پسران به مراتب بیشتر از دختران می باشد . مسئله دیگر نحوه تفکر دانش آموزان است . به طوریکه دانش آموزانی که در امر تحصیل با شکست مواجه می شوند این امر را به فقدان توانایی خود نسبت می دهند و خود را ناتوان می پندارند . در آنها احساس عدم شایستگی ایجاد می شود و به تبع کاهش عملکرد را به دنبال دارد که خود باعث دور باطل و شکستهای پی در پی می شود .

 

  • نارسائیهای جسمانی

نارسائیهای جسمی و بیماریها ممکن است سبب پیدایش ناراحتیهای جسمی خاص در دانش آموزان شده به طوریکه در برنامه های تحصیلی کودک مزاحمت ایجاد کرده و در نهایت به افت تحصیلی منجر شود . نارسائیهای جسمانی خود به انواع مختلف تقسیم می شود که در اینجا به اختصار به چهار نوع از آنها اشاره می شود .

 

الف ) ضعف بنیه :

 

دانش آموزانی که ضعف بنیه دارند  و از سلامت کامل برخوردار نیستند نمی توانند زیاد فعالیت و کوشش کنند و به خاطر آمادگی برای انواع بیماری از پیشرفت تحصیلی باز می مانند .

 

 

 

 

 

ب ) ضعف بینایی و شنوایی :

 

آنهایی که دچار ضعف در بینایی و شنوایی هستند درس را خوب درک نمی کنند و خودبخود افت تحصیلی دامنگیر آنها خواهد شد . مطابق تحقیقات انجام شده ملی و بین المللی حدود دو درصد از کودکان و دانش آموزان بدون اینکه از عینک و سمعک استفاده کنند وبی آنکه شناسایی شده باشند دچار نارسایی بینایی و شنوایی هستند . در واقع یکی از مهمترین عوامل افت تحصیلی همانا ضعف بینایی و شنوایی است .

 

ج )‌ ناراحتیهای جسمی – حرکتی :

 

ناراحتیهای مربوط به مراکز عصبی و ناهماهنگی های حسی و حرکتی مانند صرع ، فلج مغزی نیز می تواند باعث افت تحصیلی شود .

 

د ) مشکلات ارتباطی :

 

دانش آموزانی که با دیگر دانش آموزان و معلمان ارتباط برقرار می کنند مشکلات خود را با آنها حل می کنند ولی ان دسته از دانش آموزانی که از این نظر مشکل دارند و نمی توانند با دیگران روابط حسنه برقرار کنند ومنزوی و گوشه گیر هستند ناچارند که مشکل خود را به خود بازگو کنند که به دور تسلسل خواهند رسید و مشکل آنها باعث افت تحصیلی در آنها خواهد شد .

 

  • مشکلات رفتاری

در بعضی از مواقع مشکلات رفتاری ، باعث افت تحصیلی می شوند . برخی از محققان معتقدند که اختلالات رفتاری ، رفتارهای افراطی ، مزمن و انحرافی هستند که گستره آن شامل اعمال تهاجمی یا برانگیختگی ناگهانی تا اعمال افسرده گونه و گوشه گیرانه می باشد .

 

دانش آموزانی که دارای مشکلات رفتاری هستند توانایی ایجاد تمرکز و انگیزه لازم برای یادگیری ندارند و کمتر قادر به شرکت در کلاسهای عادی هستند زیرا به طور متوالی شکست را تجربه می کنند ( سلطانی شهناز ۱۳۸۶ ).

 

۲)  فقر محرومیت اقتصادی:

 

عدم اشتغال سرپرست خانواده و ناتوانی او در برآوردن کامل نیازهای افراد خانواده در افت تحصیلی فرزندان تاثیر فراوانی دارد چرا که عدم توجه به ارضای نیاز های اولیه فرزندان موجبات بی توجهی به نیازهای روحی و عاطفی آنها می شود و فرزندان برای تامین نیازهای خود مجبور به ترک تحصیل و ورود به بازار کار و اشتغال می گردند.

 

تحقیقات نشان می دهد که بحرانهای اقتصادی ،کاهش درآمد و فقر و بیکاری خانواده نه تنها در افت تحصیلی دانش آموزان تاثیر می گذارد بلکه انگیزه ای برای سوق دادن افراد به سوی جرایم و تخلف مقررات اجتماعی می شود همچنین فراهم نکردن تسهیلات آموزشی از جمله مدارس خوب ، وسایل تحریر مناسب ،البسه و تغذیه کافی و مناسب از سوی والدین باعث سرخوردگی و عدم گرایش کودکان و نوجوانان به مدرسه و درس خواندن می شود.

 

حضور پدر در خانه از جمله عواملی است که بر روی رفتن یا نرفتن دانش آموزان به مدرسه تاثیر می گذارد  .مطالعه  تقریبا نیمی از کودکان که از درس خواندن محروم شده اند نشان می دهد که والدین این کودکان یا از هم جدا شده اند یا فوت کرده اند یا احیانا دارای پدر معتاد بوده اند چرا که الکل و دیگر مواد مخدر نیز بر زندگی نوجوانانی که والدین انها  به مصرف مخدر وابسته  باشند تاثیر فراوانی بر جای می گذارد این قبیل نوجوانان نه تنها  بعد ها در معرض خطرات ناشی از مصرف مواد مخدر هستند بلکه از مشکلات روانی اجتماعی نیز رنج می برند(شاهورانی ،احمد، و جمعی از پژوهشگران، ۱۳۸۴).

 

 

 

 

 

 

 

۳) شرایط و عوامل فرهنگی و اجتماعی :

 

این عوامل خود از دو جنبه قابل بررسی است :

 

۳-۱) تفاوت زبان بومی و فرهنگی با زبان فرهنگ عمومی جامعه:

 

در بسیاری از نقاط جهان زبانهای محلی متعدد و متفاوتی وجود دارند که مردم آنها با آن تکلم می کنند و تفکر انان نیز عموما تحت تاثیر این زبانهای محلی شکل میگیرد که عموما ساختی گسترده تر و پیچیده تر داشته و ارائه کننده مفاهیم و تجارب وسیع تر می باشد.بدین صورت دانش آموزانی که با زبان محلی تکلم می کنند عموما به زبان رسمی که در مدارس برای دانش آموزان مورد استفاده قرار میگیرد آشنا نشیند و این امر پیشرفت آنان را با مانع مواجه می سازد.

 

۳-۲) نگرش اجتماعی محل و خانواده نسبت به تربیت دانش آموزان از نظر جنسیت:

 

در بسیاری از کشورهای جهان بخش عظیمی از کودکان ،نوجوانان و جوانانی که از آموزش و پرورش محروم مانده اند یا پس از طی دوره ابتدایی اموزش و پرورش را ترک نموده انددختران می باشند. این واقعیت تا اندازه زیادی مولد کمبود امکانات و نیروهای لازم مخصوصا معلمان زن برای آموزش و پرورش و عمدتا در نقاط روستایی است و بخش عظیمی از آن نیز از نگرش کلی افراد در خانواده ها نسبت به تعلیم و تربیت دختران است که بر اثر عدم توجه به نقش مهم زنان در ساختن اجتماع و خانواده و احراز مشاغل و فعالیتهای اقتصادی دختران را نیازمند به آموزش پیشرفته نمی دانند و علی الرغم پیشرفت تحصیلی مطلوب دختران در نظام آموزشی با ازدواج زودرس آنها را از تحصیل علم و دانش باز داشته و باعث ترک تحصیل انها می شوند و مشکلات و مسائل فراوان روانی فاجتماعی و فرهنگی و اقتصادی برای آنان و جامعه به طور کلی فراهم می نمایند (پولادی،محمد علی، ۱۳۷۵).

 

 

 

 

 

۴) شرایط و عوامل خانوادگی :

 

مطالعه دانش آموزانی که دارای افت تحصیلی هستند نشان می دهد یکی از عوامل اصلی موثر بر این پدیده مسائل خانوادگی به ویژه از هم گسیختگی خانواده ،کم سوادی والدین ، مشکلات عاطفی ،انزوا ،جو اجتماعی روانی خانواده ،عدم ارتباط صمیمانه با پدر و مادر ،میزان درآمد خانواده ،شغل والدین ،میزان تفاهم والدین، حضور و یا عدم والدین ،وضعیت تحصیلی سایر خواهران و برادران می باشد که در سلامت روحی و جسمی دانش اموز تاثیر فراوانی می گذارد .دانش آموزی که از شرایط خانوادگی مناسب و پشتیبانی و حمایت عاطفی والدین خود برخوردار نیست و نیازهای روحی و روانی اش تامین نمی شود در پی ارضای احتیاجات  خود دچار بی توجهی به تحصیل یا ترک آن می شوند.پاسخ گفتن به نیازها از سوی والدین لازمه موفقیت هر دانش آموز است درحالیکه برخی از والدین بدون آگاهی از وظیفه خود در قبال دانش آموز فقط از او انتظار موفقیت دارند.

 

نتایج یک تحقیق نشان می دهد که میزان تحصیلات والدین تاثیر فراوانی در کیفیت تحصیلی دانش آموز داردزیرا والدین تحصیل کرده به ویژه پدران در حل مشکلات درسی فرزندان بهترین یاور آنها خواهند بود. و می توانند برای فرزندان  خویش الگوی بسیار زیبایی از تعلیم و تربیت باشند.

 

۵) تحصیلات والدین:

 

ازآن جا که تحصیلات والدین می تواند نقش مهمی در امر تربیت فرزندان داشته باشند و والدین تحصیلکرده به دلیل احراز مشاغل بهتر و مفید تر به خودی خوداز فرهنگ بالاتر ومحیط وموقعیت بالاتر ومحیط وموقعیت بهتری برخوردار خواهند بود و برخورداری از موقعیت خوب اجتماعی به نوبه خود تأثیر روی نگرش فرزندان نسبت به والدین واحساس امنیت و اعتماد به نفس آنها می شود ودرنتیجه بهتر می توانند با محیط خود ارتباط برقرار کنند و همین امر موجب رشد وشکوفایی استعدادآن ها می شود. درحالی که کودکی که والدین وی تحصیلات خوبی ندارند نه تنها نمی توانند به وجودآنها افتخار کنند بلکه در خود احساس حقارت می کنند. وارتباط وتعامل آنها از سایرین کمتر است .البته تحصیلات به تنهایی نمی توانند عامل پیشرفت فرد محسوب شود. اما ازآنجا که تحصیلات میتواند موجب آگاهی بیشتر وقرار گرفتن در وضعیت اجتماعی، اقتصادی بالاترگردد و نیز در تحقیقات ثابت شده که شغل و سطح اجتماعی والدین نیز رابطه مستقیمی با پیشرفت تحصیلی فرزندان دارند. بنابراین ملاک انتخاب تحصیلات والدین و تأثیری که بر روی پیشرفت تحصیلی فرزند آن ها می گذارد به این دلیل منظور شده است که خانواده های با تحصیلات بالاتر فرزند کمتری دارند و بنابراین بهتر می توانند با آنها در ارتباط باشند. معمولاً وقت بیشتری برای رسیدگی به مسائل آن ها را دارند.

 

کودکی که در کنار بزرگسالان تحصیلکرده واهل مطالعه وبا حوصله پرورش یافته و بزرگ می شود مسلما پیشرفت تحصیلی او از سایر کودکانی که ازچنین محیط مساعدی بی بهره اند به مراتب بالاتر است.(گورگی , معصومی ۱۳۸۱ ).

 

بی سوادی والدین :

 

« بی سوادی والدین نیز یکی از پارامتر هایی است که می تواند در افت تحصیلی دانش آموزان مؤثر باشد ، زیرا عدم توانایی والدین جهت کمک به فرزندان در امر تحصیل و نبودن پشتیبان در جهت راهمایی فرزندان ، می تواند سبب سر در گمی دانش آموز و ایجاد اضطراب در او گردد. همین عدم اطمینان در مورد آن چه که دانش آموز انجام می دهد و نبود راهنما در منزل سبب می شود تا دانش آموز با یقین و اطمینان کامل نتواند به پیش ببرد. البته این مطلب کلیّت ندارد و دانش آموزان با استعداد می توانند بدون راهنما نیز به سر منزل مقصود برسند و لیکن این موضوع ، مربوط به  دانش آموزانی است که دارای استعداد کمتری هستند و جهت پیشرفت ، نیاز به یاری دهنده دارند. » .(گورگی , معصومی ۱۳۸۱ ).

 

۶) محدودیت های محلی و جغرافیایی و توزیع نامناسب امکانات ورزشی:

 

بررسی وضع آموزش و پرورش کشورهای مختلف مخصوصا کشورهای جهان سوم مشخص می کند که امکانات آموزش در مناطق روستایی به مراتب نامناسب تر و ناچیز تر از مناطق شهری است که هم مربوط به محدودیتهای مالی و کمبود بودجه آموزش و هم تا اندازه ای نیز ناشی از شرایط طبیعی و موقعیت جغرافیایی این مناطق است که هم به علت دور بودن و وجود جاده های نامساعد و نبود امکانات جاذبه ای برای معلمان با تجربه و کارآمد نداشته و از تاسیسات لازم نیز برخوردار گشته اند این عوامل  همراه سایر شرایط ادامه موفقیت آمیز آنرا برای دانش اموزان ساکن در این مناطق غیر ممکن ساخته باعث ترک تحصیل و مردودی و افت می گردند.

 

۷) ارتباط با دوستان:

 

یکی از عوامل دیگر که سبب افت تحصیلی شدید دانش آموزان می شود معاشرت با افراد ناباب است. فراموش نکنید که دوستان در سرنوشت فرزندان شما نقش خیلی موثری دارند. بکوشید به طور غیر مستقیم کنترلی روی دوستان فرزندان خود داشته باشید و مراقب ارتباطهایی که آنها با دیگران در خارج از محیط خانواده برقرار می کنند باشید. در مدرسه دانش آموزان زیادی با افکار و شخصیت های متفاوت وجود دارند که همگی آنها می توانند تاثیرات مثبت و گاه نامطلوبی روی فرزند شما داشته باشند. طبیعتا شما همیشه نمی توانید همراه فرزند خود باشید ، ولی می توانید به او بیاموزید هر کسی را به دوستی قبول نکند. بکوشید علاوه بر داشتن شناختی از دوستان نزدیک فرزندان خود شناختی نیز از خانواده آنها داشته باشید.

 

کشش به سوی غیر همجنس

 

خیلی از دانش آموزان در فاصله سالهای راهنمایی – دبیرستان دل به عشقهای زودرسی می دهند که سبب انحراف فعالیت های ذهنی آنها از مطالب درسی به احساسات زودگذر می شود. در چنین شرایطی دانش آموزان به جای صرف انرژی خود برای مطالعه دل به احساسات خود و طرف مقابل می دهند و تمام تلاش خود را برای جلب توجه طرف مذکور متمرکز می کنند و از مسیر اصلی منحرف می شوند. باید دانست کمبود عاطفه در دانش آموزان به سرعت خود را نشان می دهد.

 

والدین می توانند برای بازگشت مجدد فرزند دانش آموز خود به مسیر اصلی زندگی نقش موثری در این خصوص ایفا کنند. ارتباط برقرار کردن با غیرهمجنس در طول تحصیل در سال های آخر دبیرستان که سالهای سرنوشت سازی در آینده دانش آموزان هستند سبب تغییر هدف و علاقه می شود. به دانش آموزان خود بیاموزید که دوست داشتن درس و نه دوست داشتن دیگران آنها را به پیروزی می رساند. دانش آموزانی که از درس راهی برای رسیدن به هدف نساخته اند انگیزه هم برای پیروزی ندارند.

 

۸) عدم وجود انگیزه تحصیلی در دانش آموز :

 

شاید به جرات بتوان گفت مهمترین عاملی که می تواند در نظام آموزشی ما اختلال ایجاد کند.این است که دانش آموزان نمی دانند چرا و با چه هدفی باید مدرسه بروند که این موضوع به عدم اطمینان دانش آموزان نسبت به آینده شغلی آنها مربوط می شود .ترس از قبول نشدن در امتحانات عدم استفاده از برنامه غذایی مناسب در روستاها و حاشیه شهر ها به علت فقر مالی در خانواده و فقدان برادر و خواهر تحصیل کرده ارتباط دانش آموزان با افراد شکست خورده تحصیلی خارج از مدرسه که به نوعی او را ترغیب ، به ترک تحصیل می کنند ،عدم ارتباط عاطفی دانش آموز با دبیر خود که گاهی مجبور است در برابر روش غلط تدریس دبیرش سکوت کند ،عدم تشویق دانش آموز از سوی مدرسه حتی به صورت جزیی که این امر در مورد دانش آموزانی که از اعتماد تشویق درونی نیز بی بهره اند آثار زیان بار بیشتری دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:26:00 ب.ظ ]