بررسی ساختار و محتوای انواع نامه در دوران قاجار- قسمت ۲ |
یا آغاز نثر و شعر از سایر ارکان، با مراعات دقائق فنی، به نسبتی بیش از آنچه در متن ملحوظ است؛ در شمار صنایعی است که به طور طبیعی، شاعران و نویسندگان میکوشند تا به گونهای آن را در آثار خود به کار برند و با دقت در انتخاب الفاظ و تنسیق جمل و عبارات، مطلع کلام را زیباتر و گیراتر ترتیب دهند» ( خطیبی، ۱۳۸۶: ۲۲۴) مطلع سخن، چنانکه از نام آن پیداست؛ نخستین قسمتی است که خواننده میخواند یا شنونده میشنود و طبعا باید به طریقی انشاء و تلفیق شود که از دیگر قسمتهای کلام، ممتاز و مشخص باشد چنانکه بتواند با جلب توجه خوانندگان و شنوندگان، آنان را همراه با خود، تا پایان کلام بکشاند. این شیوهای است که خطیبان و گویندگان نیز، به نوعی در خطب و مواعظ بدان توجه داشتهاند ( همان منبع). قائممقام فراهانی در نامههای خویش به حُسن مطلع توجه دقیقی داشته است. همواره در نامههای قائممقام او پیش از پرداختن به مطلب و مقصود اصلیاش از نامه، به مدد بیتی شعر و چند خطی توصیف و تمجید نامهاش را عطرآگین میساخته است: « باد آمد و بوی عنبر آورد بادام شکوفه بر سر آورد نامۀ نامی که نافۀ مشک تر و نسخهی خط دلبر بود، در بهترین وقتی و خوشترین وجهی رسید و ساحت خاطر را رشک باغ بهشت و موسم اردیبهشت ساخت. مهجور مشتاق را حالتی غریب پدید آمد که جان در گلشن عشرت داشت و دل در آتش حسرت. گاه از دیدن خط مکتوب منتعش؛ و گاه از ندیدن روی مطلوب مشتعل» ( منشآت قائممقام فراهانی: ۸۴). « مهربان من: دیشب که به خانه آمدم خانه را صحن گلزار و کلبه را طلبهی عطار دیدم» ( منشآت قائممقام فراهانی: ۸۴). گاهی نیز قائممقام در مطلع نامهاش و پس از ذکر یاد خدا، اینکه همواره به یاد مخاطب نامۀ خویش است را یادآور میشود: « حاشا که از زمان مفارقت صوری تا حال یک نفس بی یاد شما گذشته، یا نقش خیال و آرزوی وصال از دیده و دل محو گشته باشد» ( منشآت قائممقام فراهانی: ۸۸). گاهی نیز در مطلع نامهاش حکایتی متناسب با مضمون نامه آورده است: « قوم موسی در وادی تیه که مائده آماده، و نعمت موجود و کباب بی آتش و دود، از جانب رب و دود می رسید؛ قدر آن را ندانستند، شکر آن نگزاشتند. خواهش بصل وثوم کردند، و عدس و فوم خواستند، لاجرم نوبت تغییر نعمت رسید، و اشرف به اخس مبدل گردید» ( منشآت قائممقام فراهانی: ۱۷۷). نمونه های حسن مطلع در دهه های بعدی عصر قاجاریه را میتوان در نامههای تقیزاده در دورۀ مشروطیت مشاهده نمود که نشان از قلم شیوای او دارد: « قبلهگاها تصدقت گردم پریروز عریضۀ مفصل به تاریخ ۳ شهر ج ۲ عرض کردهام. امروز مطلب مهمی ندارم که قابل عرض باشد. چون امروز تعلیقۀ اخوی رسید و مکتوبی هم جوف آن بود که بایستی به قبلهگاهی فرستاده شود نخواستم به روز دوشنبه بماند همین امروز تقدیم میدارم» ( نامههای مشروطیت و مهاجرت: ۲۶۸). « آقای محترم و معظم من پس از تقدیم مراتب اخلاص و ارادت و استعلام از صحت مزاج مبارک عالی به دریافت رقیمۀ شریفۀ مورخۀ ۱۱ شهر جمادی الاولی حضرتعالی اعتراف مینماید. بدوا از این که در عرض جواب قریب یک هفته تعویق حاصل شده است معذرت میخواهم و چون علت کسالت این بنده بوده است البته معذور خواهید داشت. اینک که از توجهات حضرت عالی به عرض جواب قادر میباشم بدوا از دریافت رقیمۀ شریفۀ مذکوره نهایت تشکر و امتنان را دارا میباشم» ( نامههای مشروطیت و مهاجرت: ۲۶۹). « دوست عزیزم مراسلۀ نمرۀ سوم شما نیز رسید. ( بالای سطر اضافه کرده: غیر از روزنامهها و مراسلات ایران.) از اوضاع ایران امروزها این جا نیز جزئی معلوماتی دادند. « طنین» سرمقالهای راجع به ایران نوشت برای شما فرستادم. اوضاع ایران خیلی وخامت دارد. روسها مثل ایتالیائیها میخواهند بکنند و اگر تلگراف امروزی آژانس پترسبورغ راست باشد بلکه هم این اقدام را کردهاند» ( نامههای مشروطیت و مهاجرت: ۳۲۴). « فدایت شوم مدتی است که مجال نکردم اظهار خلوص عقیدۀ خود را نسبت به آن یگانه دوست محترم بدارم. الان که اذان صبح همین روز است و تمام مردم در بستر راحت غنودهاند غیر از کسانی از ترس خدا مشغول عبادتند نیات خالصانۀ خودم را خدمت شما اظهار میدارم» ( نامههای مشروطیت و مهاجرت: ۳۲۰). « قربانت گردم بعد از تقدیم مراتب فدویت زحمت میدهد– چندی قبل به زیارت دستخط مبارک مرقومی اوایل شهر صیام نائل شدم و از این اظهار مرحمت نهایت متشکرم و امروز محض اظهار حیات و تجدید مراسم ارادت بدین مختصر زحمت میدهد که البته از وضع مرکز و تفرقۀ اردوی سالارالدوله با آن شکست محیرالعقول و متواری شدن محمدعلی میرزا و تعاقب اردوهای دولتی این دو خائن ملک و ملت را از تلگراف آژانسها مسبوق شده اید» ( نامههای مشروطیت و مهاجرت: ۳۱۶). « حضرت صدیق اکرما اگرچه تا حال همیشه احوال سلامتی آن یگانه گوهر درخشان ایران را از جناب آقا میرزا رضاخان و سایر دوستان استفسار کردهام ولیکن برای خود تقصیر بزرگی میشمارم که در تقدیم عرایض قصور کردهام. ولیکن امیدوارم وجدان پاک آن حضرت این یکی را از تقصیرات غیرقابل عفو محسوب نخواهید داشت» ( نامههای مشروطیت و مهاجرت: ۳۱۷). منشی خویی ترسل خود را با حمد خداوند آغاز میکند، به نعت پیغمبر محمود و خلیفهی بر حق و اولاد طاهرین میپردازد ( ترسل منشی خویی: ۱) سپس با بیان علت ترقیم و تفهیم کتاب که خود مجموعهای در پنج باب ( تعلیم و ترقیم قواعد، فرامین، مراسلات، احکام شرعی، خطوط دفتری و سایر خطوط) است دست به نیایش و مناجات بلند میکند: « بار خدایا، کریما، کردگارا، رحیما، زهی خداوند توانا که ناتوان بنده را رتبت گیتی خدایی دادی در قید اطاعت آوردی و بی هیچ طاعتی هر گونه نعمتم میسر کردی (ترسل منشی خویی: ۲). ۲-۴-۲ سجع سجع یک سانی دو واژه در یک عبارت؛ از نظر واج یا واج های پایانی، وزن یا هر دوی آن هاست. آرایه سجع در کلامی دیده می شود که حداقل دو جمله باشد و بیشتر در نثر بکار می رود؛ زیرا سجع ها باید در پایان دو جمله بیایند و آهنگ دو جمله را به یک دیگر نزدیک سازند تا آرایه سجع نامیده شوند؛ از این جهت سجع مانند قافیه است که در پایان مصراع ها یا بیت های شعر آورده می شود. اگر سجع ها در یک جمله در کنار یک دیگر به کار برده شوند، «تضمین مزدوج» نامیده می شود. نثر و شعری که در آن آرایه سجع به کار رود، «مسجع» نامیده می شوند. در ادب پارسی، نثر مسجع با آثار خواجه عبدالله انصاری آغاز شد. در طبقات الصوفیه، نثر کتاب در برخی بخش ها، مسجع است. سجع های خواجه عبدالله را تقلیدی از ترانه های هشت هجایی و قافیه دار دوره ساسانی دانسته اند. در ادب فارسی، نثر مسجع با تصنیف کتاب گلستان سعدی به اوج خود رسید. پس از آن نثرهای مسجع به تقلید از سعدی ایجاد شدند. از آن جمله جامی در تصنیف بهارستان از سعدی تقلید کرد، با این تفاوت که سخن جامی متمایل به سادگی و روانی بود. قائم مقام فراهانی در منشأت، نامه ها و مکتوبات خود را گرد آورد و سبک جدیدی در نویسندگی نثر مسجع پدید آورد. مقامات حمیدی و کتاب پریشان از دیگر آثار نثر مسجع فارسی است. عالیترین نمونه های سجع در نامه و منشات فارسی را بیشک باید در نامههای قائممقام فراهانی دانست. سرآغاز بسیاری از نامههای او با قلم درخشان و توانایش آهنگین است. به عنوان مثال نامهای که در روزگار فتحعلی شاه و از طرف او برای امپراتور روسیه نوشت چنین شروع می شود: « وجودی بیمثل و مانند مبرا از چون و چند که عادل و عالم است و قاهر هر ظلم، پاداش هر نیک و بد را اندازه و حد نهاده بحکمت بالغه خود بدکاران را جزا و عذاب کند و نیکوکاران را اجر و ثواب بخشد و درود نامعدود بر روان پیغمبران راست کار و پیشوایان نیکو کردار باد و بعد بر رأی حقایقنمای پادشاه ذیجه انصاف کیش عدالت اندیش تاجدار با زیب و فر شهریار بحر و بر برادر والاگهر خجسته اختر امپراطور ممالک روسیه و مضافات که دولتش با جاه و خطر است و رایتش با فتح و ظفر مخفی و مستور» ( دو نامه تاریخی از میرزا ابوالقاسم قائم مقام: ۲). و به طور مشابه: « خداوندی را ستایش کنیم و نیایش نمائیم که عفوش خطاپوش است و لطفش معذرت نیوش و مهرش از قهرش پیش و فضلش از عدل بیش و از آن پس مخصوصان جناب قرب و محرمان حرم قدس او را که وجود ذیجودشان موجد صلاح امم است و موجب اصلاح عالم» ( دو نامه تاریخی از میرزا ابوالقاسم قائممقام: ۲). « دزد بیتوفیق ابریق رفیق برداشت که به طهارت میروم و به غارت میرفت » ( منشآت قائممقام فراهانی: ۸۳). « نامۀ نامی که نافۀ مشکتر و نسخۀ خط دلبر بود، در بهترین وقتی و خوشترین وجهی رسید و ساحت خاطر را رشک باغ بهشت و موسم اردیبهشت ساخت. مهجور مشتاق را حالتی غریب پدید آمد که جان در گلشن عشرت داشت و دل در آتش حسرت. گاه از دیدن خط مکتوب منتعش؛ و گاه از ندیدن روی مطلوب مشتعل» ( منشآت قائممقام فراهانی: ۸۴). بعد از عهد بعید و قطع امید فرجی بعد از شدت و فرحی بعد از محنت بود ( منشآت قائممقام فراهانی: ۸۴). جائی که دیدن چند سطر و خواندن چند حرف بدینسان مایهی حیات و پیرایهی نشاط شود، نمیدانم دیدن یار مهربان و بوسیدن آن دست و بنان چه خواهد کرد؟ ( منشآت قائممقام فراهانی: ۸۴) « ضیفی مستغنی الوصف که مایهی ناز و محرم راز بود گفت: قاصدی وقت ظهر کاغذی سر به مهر آورده که سربسته به طاق ایوان است و گلدستهی باغ رضوان» ( منشآت قائممقام فراهانی: ۸۶) ماشاءالله خامهات که عنبربیز است و آمهات عبیرآمیز، و نامه را عطرآمیز میکنی بازار خویش و آتش ما تیز میکنی ( منشآت قائممقام فراهانی: ۹۵) سبحانالله! پس چرا به این شدت از دل من غافلند که خود فی نفسه مایۀ وبا و طاعون است و عاجز کن ارسطو و افلاطون ( منشآت قائممقام فراهانی: ۱۷۷) در مجموع میتوان سجع را به عنوان مهمترین آرایهی ادبی در نامههای قائممقام در موارد زیر جستجو نمود: « ۱– مراعات سجع بیشتر در دو قرینه جز در دیباچه ها که چنانکه گذشت، در آن سجع به تقلید از شیوهی قدیم، در قرائن مکرر با قیافهی واحد دیده میشود. ۲– طول قرائن به طریقی که بتوان در آن جز سجع، دیگر انواع تکلفات لفظی را نیز جای داد. ۳– استعمال قرینههای سجع کوتاه در قرائن طویل، به صورت سجع در سجع و اختلاف طول قرائن با آوردن قرائن طویل، معمولا بعد از قصیر. ۴– انتخاب و استعمال لغات و کلمات دشوار عربی، برای رعایت سجع و آزاد بودن نثر در گزینش این گونه لغات و به کار بردن دیگر صنایع لفظی، همراه با سجع. ۵– به عکس دورۀ قبل، حذف روابط و افعال به قرینه و بنا نهادن سجع بر کلمات، قبل از روابط و افعال. ۶– مراعات سجع، معمولا در معانی مترادف که در عرض یکدیگر قرار دارند: جز در مواردی اندک که نویسنده با مهارت تام توانسته است سجع را در عین ارسال و اطلاق معنی، در نثر جای دهد و نثر مسجع مرسل بنویسد. ۷– مراعات سجع؛ گاه با آوردن دو لفظ مسجع در آغاز قرائن، نه چنانکه رسم است در پایان آن، و آزاد گذاردن کلمات اواخر دو قرینه» (خطیبی، ۱۳۸۶: ۱۹۴) در مقابل ارزش والای سجع در نامههای قائم مقام، نمونه های سجع بکار رفته در دیگر نامههای این دوره از ارزش ادبی چندانی برخوردار نیست و به نظر نمیرسد که نویسندگان نامه نیز با هدف آفرینش متنی ادبی و آهنگین چنین نوشته باشند اما به هر حال آن چه از سجع و نثر آهنگین در نامههای این دوره مشاهده میشود اغلب محدود و معمولی است: « یقین است که هرگز فرار را بر قرار و گریز را بر ستیز ترجیح نخواهند داد» ( نامه فتحعلیشاه قاجار به فرزندش عباس میرزا: ۳). « و در هر صورت، ما خود بیاری باری؛ از عهدهء ولایتداری و سرحدداری برخواهیم آمد» ( نامه فتحعلیشاه قاجار به فرزندش عباس میرزا: ۴). « ما نه منجّم هستیم و نه رمّال! آنچه میفرماییم، از هیچجا و هیچ… نیست، مگر از روی کمال وثوق و استظهار به الطاف قادر بیهمال» ( نامه فتحعلیشاه قاجار به فرزندش عباس میرزا: ۵) « و بهمین قدر اکتفا میکنیم که زیاده باعث کلالخاطر و ملال دماغ عاطر نگردد» ( نامهای از میرزای قمی به محمد شاه قاجار: ۵). همچنین قرائن و شواهد نشان میدهد سجع یکی از ارکان آرایش کلام و قلم « ترسل» در این دوره است است که گاهی با قرینهبندی این هدف محقق شده است. موازنه، ترصیع و اعناب قرینه هم از این قاعده در پیروی از این سبک نثر دیوانی جزء ابزارهای ترسل منشی خویی به شمار میروند: « نافه نافه مشکی که پرورده مشکوی صواب آید به گسترده صحرای خطا و دسته دسته گلی که بستهی دست هوا باید نه خسته شست صبا نثار بهشتی جاودانه یعنی محفل سرور آن دستور یگانه و مجلس حضور آن مفخر زمانه ی عطر بخشای دماغ صدارت و گلشن آرای باغ وزارت آن وزیر اعظم باد که هر صباح نسیم سحری در مقدم مهر خاوری از توده ی ظلام مشک بیز و از اخوان گل ریز است» ( ترسل منشی خویی: ۱۵) نمونه های دیگری از سجع در نامه های قائم مقام عبارتند از: تصدقت شوم: رقمی که از مواقع سفر و وقایع
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1399-12-18] [ 09:25:00 ب.ظ ]
|