-تکرار «چشم» در سطر نهم و دهم، تکرار پایانی و تکرار آن در سطر دهم و یازدهم، تکرار پایانی و آغازین است.
نفس، کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاینست، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟
-تکرار عبارت «منم من» در آغاز سطرهای شانزدهم، هفدهم و هجدهم، تکرار آغازین به شمار می آید.
منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تیپا خورده ی رنجور
منم دشنام پست آفرینش، نغمه ناجور
تکرار عبارت «نه از» و «بیرنگ» در سطر نوزدهم، تکرار فعل «بگشای» در سطر بیستم و تکرار «نیست» در سطر بیست و دوم همه در چارچوب توازن واژگانی است.
نه از رومم، نه از زنگم، همان بی رنگ بیرنگم.
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
… تگرگی نیست، مرگی نیست.
در همین سطر نوزدهم، عبارت «رومم، زنگم، بیرنگم» و در سطر بیست و دوم عبارت «تگرگی و مرگی» گونه ای قافیه درونی هستند. از میان دیگر نسبت ها و تناظرهایی که میان واژه ها و اجزای شعر وجود دارد، به نمونه های زیر می توان اشاره کرد:
در سطر دوازدهم، «مسیحا و ترسا» مراعات النظیر دارند؛ «پیر و پیرهن» نیز گونه ای جناس می سازند.
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر و پیرهن چرکین!
-«جوانمرد» در سطر دوازدهم با «ناجوانمردانه» در سطر سیزدهم نسبت برقرار می کند.
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر و پیرهن چرکین!
هوا بس ناجوانمردانه سرد است… آی…
-«پیش» در سطر نهم و «پس» در سطر دهم، گونه ای مراعات النظیر و تضاد پدید می آورند.
… چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاینست، پس دیگر چه داری چشم …
-قرار گیری «میهمان و میزبان» در کنار یکدیگر، در سطر بیست و یکم هم مراعات النظیر است.
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد.
-در سطر سی و یکی، «چراغ و شب» با یکدیگر، و «شب و روز» هم با یکدیگر نسبت برقرار می کنند.
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است.
-در سطر سی و ششم و سی و هفتم نیز، «زمین و آسمان» با هم و «مهر و ماه» با یکدیگر تناسب دارند.
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه،
غبار آلود مهر و ماه.
زبان شعر اخوان:
۱-گونه های فراهنجاری
۲-گونه های قاعده افزایی
مطالعه ی زبان شناختی شعر اخوان
در این بخش، از گونه های هنجار گریزی و قاعده افزایی سخن می گوییم و در هر مورد به نمونه هایی از شعر اخوان اشاره می کنیم.
گونه های فرا هنجاری
فرا هنجار گریزی از قواعد زبان است؛ فراتر رفتن از شکل معمول و متداول زبانی است که کاربرد روزمره دارد. این گریز به شیوه های گوناگونی آنجام می شود که به یکایک آن ها خواهیم پرداخت.

  1. فراهنجاری واژگانی ۲٫ فراهنجاری آوایی ۳٫ فراهنجاری معنایی ۴٫ فراهنجاری دستوری
  2. فراهنجاری نوشتاری ۶٫ فراهنجاری گویشی ۷٫ فراهنجاری سبکی ۸٫ فراهنجاری زمان

۱- فراهنجاری واژگانی
در این شیوه، شاعر از واژه های موجود در زبان هنجار فراتر می رود و با گریز از قواعد، واژه های نو و ترکیبات جدیدی می سازد و به کار می گیرد.
«با آنکه شب شهر را دیر گاهی است.
با ابرها و «نفَسد و دهایش»
تاریک و سرد و مه آلود کرده است…» (اخوان ثالث، از این اوستا، ۱۳۷۹: ۱۸۱).
چنان که در نمونه بالا دیده می شود، در زبان هنجار عبارت «نفسد» وجود ندارد؛ و اخوان با ساخت آن از قواعد زبانی موجود گریز زده است.
«نهان شد جاودان در خاک و خاموشی
(پریشا دخت) شعر آدمیزادان» (اخوان ثالث، در حیاط کوچک پاییز، ۱۳۷۹: ۲۹۱).
شاعر در این شعر- که بخشی از مرثیه ست که در سوگ فروغ سروده- او را «پری+ شاه+ دخت» نامیده. این واژه نیز پیش از این در زبان وجود نداشته و ساخته اخوان است.
در فراهنجاری واژگانی، گاه یک عنصر به جای عنصر دیگر به کار می رود، به گونه ای که همان نقش را داراست و در ساخت و معنای کلام تغییری پدید نمی آورد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...