پایان نامه بررسی ارتباط بین ظرفیت شناختی با بهبودی توانائی حساسیت پذیری دست به دنبال آسیب اعصاب محیطی در اندام فوقانی |
![]() |
با اینکه تمرکز اصلی نوروساینتیستها[28] (علوم اعصاب شناسان)بر روی سیستم عصبی مرکزی میباشد، ولی درک وتوجه به ضایعات سیستم عصبی محیطی بهویژه ضایعات عصبی در دست و اندام فوقانی نیز بههمان اندازه مهم است. این مسئله ممکن است، باعث ناتوانی قابلتوجه و کاهش کیفیت زندگی بیماران، بهعلت باقی ماندن آسیب و ضعف در عملکرد دست، ودردهای طولانیمدت گردد. در روند بهبود و ترمیم، هر دو سیستم عصبی محیطی و مرکزی ، باید باهم یکپارچه گردند (وال[29] و همکاران، 1986).
مطالعه نتایج ضایعات عصبی نشان می دهد که بهبودی حسی به تعدادی متغیر بستگی دارد(ساندرلند[30] ، 1991). تاثیر مثبت بازآموزی حسی در نیمه دهه 70 اثبات شده، ولی مکانسیم دقیق آن هنوز مشخص نشده است هدف بازآموزی حسی در ضایعات اعصاب محیطی، کمک به یادگیری در بازشناسی حس تخریب شده در کورتکس[31] (قشر مغز) میباشد (کالاهان، 1995؛ دلون و همکاران، 1974).
به علاوه “سن” به عنوان مهمترین عامل پیشگوئی کننده نتایج کارکردی به دنبال ترمیم عصب
میباشد. حتی بدون برنامه بازآموزی حسی کودکان قادر به کسب بهبودی کارکردی در حد عالی
میباشند(تاجیما[32] و ایمای[33]، 1989؛ مرل[34] و همکاران، 1986). مکانیسم دقیق این پدیده هنوز مشخص نشد، اما تاجیما و ایمای علت آنرا ظرفیت بالای رژنراسیون اعصاب محیطی و پلاستیسیتی[35](شکل پذیری عصبی مغزی) سیستم عصبی مرکزی در کودکان دانستند.
اخیرا همراه با پیشرفت چشمگیر در زمینه علوم شناختی و نوروساینس، تغییراتی در پروسه(روند) برنامه بازآموزی حسی، با.هدف کاربرد اصول نوروساینتیکی، بهمنظور بهبود بخشیدن نتایج حاصل از برنامه بازآموزی حسی بهدنبال ترمیم اعصاب محیطی لحاظ شده است(لوندبرگ[36] و رزن،2003؛ رزن و لوندبرگ، 2004؛ رزن و همکاران، 2005؛ رزن و همکاران، 2006؛ حسنزاده و همکاران، 2009؛ حسنزاده و همکاران، 2010). روشهائی که برای بهبود نتایج عملکردی به کار میرودو بر اساس تغییر در برنامه بازآموزی حسی با توجه به مفاهیم و اصول نوروساینتیکی و با استفاده از ظرفیت کورتکس در تطبیق با تغییرات سریع و طولانی مدت باشد. این ظرفیت نه تنها در مغز افراد جوان بلکه افراد مسنتر نیز وجود دارد (چن[37]، 2000).
ثابت شده است که،ترمیم بریدگیهای کامل اعصاب محیطی با درجات مشخصی از عدم تجانس[38] همراه بوده و درنتیجه رنرواسیون نادرست به سمت ارگان انتهائی میگردد. این انحراف آکسونی مسئول تغییر بازنمائی توپوگرافیکی[39] (مکاننگاری) نواحی پوستی در کورتکس مغز
میباشد(وال و همکاران، 1986). بر اساس یک مطالعه حیوانی، مرزنیخ[40] دریافت که بعد از بریدگی و ترمیم عصب مدیان، ناحیه مربوط به بازنمائی[41] پوست عصب مدیان در کورتکس کاملا از طریق دروندادهای جدید ارسالی از اعصاب اولنار و رادیال اشغال می گردند(مرزنیخ و همکاران، 1983). به منظور بناسازی مجدد بازنمائیهای مربوط به قبل از ضایعه، رمدولاسیون[42] وسیع کورتکس سوماتوسنسوری[43] مورد نیاز است. بیمارانی که دارای توانائی بالائی در سازماندهی مجدد کورتکس سوماتوسنسوری هستند ممکن است نتایج حسی بهتری در درازمدت داشته باشند.
اصطلاح شناخت پروسه هائی چون ادراک، توجه، یادگیری ، حافظه و ارتباط را در بر می گیرد. ظرفیت شناختی توانائی مغز برای مشاهده و حفظ کردن، تطبیق با تحریکات محیطی و بازشناسی محرکات است ،که پلاستی سیتی مغز نیز نامیده می شود(بوندر[44] و همکاران، 2008).بر اساس توانائی سیستم اعصاب مرکزی، برای انطباق با عصب گیری نادرست به ارگان انتهائی، ظرفیت شناختی ممکن است تاثیر بسزائی بر روی پیش آگهی بهبودی حسی داشته باشند. “لوندبورگ و رزن” برای اولین بار ارتباط بین ظرفیت شناختی و بهبودی حسی را گزارش نمودند(لوندبرگ و همکاران، 1994). آنها بر روی تاکتایل آگنوزیس به عنوان بهبودی حسی کارکردی در نظر می گیرند. سهم دقیق ظرفیت شناختی برای بهبودی حس کارکردی ،که پتانسیل عملکرد حسی می باشد، هنوز اثبات نشده است.
در مطالعه حاضر به منظور تعیین ارتباط بین ظرفیت شناختی و نتایج طولانی مدت بهبودی حس کارکردی در جامعۀ بزرگتر انجام شد. بنابراین هدف کمی کردن سهم کارکرد شناختی برای بهبودی حس کارکردی می باشد.
به منظور بررسی این فرضیه که ظرفیت های شناختی با بهبودی حساسیت پذیری[45] دست در ارتباط و همبستگی میباشد یا خیر ما 130 بیمار که ترمیم عصب مدیان و اولنار در سطح ساعد داشته اند با ابزارهای ارزیابی حسی و ظرفیت شناختی تحت ارزیابی قرار دادیم. از طریق این تستها به آزمون فرضیه وجود ارتباط بین ظرفیت های شناختی از قبیل، حافظه کوتاه مدت(عددی)،
توانائیهای ادراکی فضائی بینائی، انعطاف پذیری شناختی(توجه انتخابی)، زمان عکس العمل[46] و سطح بهبودی حس عملکردی، پرداختیم. آگاهی از این مسئله باعث تلاشهای بیشتری در برنامههای توانبخشی از طریق به کارگیری این اصول و ارتقاء ظرفیت شناختی مغز در جهت بهبودی نتایج ترمیم عصب میگردد. در صورت وجود همبستگی بین فاکتورهای محیطی(بهبودی حس کارکردی) و مرکزی(توانائیهای شناختی)، میتوان برنامههای بازآموزی حرکتی و حسی را همراه با برنامه توانبخشی شناختی(بازآموزی شناختی)، پس از ترمیم اعصاب محیطی انجام داد و در نهایت به نتایج بهتری در درمان و توانبخشی این بیماران دست یافت. از طرفی میتوان به ارائه پیشنهادات براساس نتایج به دست آمده از مطالعه به کاردرمانگرها و درمانگران دست و تمامی درمانگرانی که بهنوعی با توانبخشی دست در کلینیکها ارتباط دارند، پرداخت.
1-4) اهداف پژوهش:
1-4-1) هدف کلی:
تعیین ارتباط بین ظرفیت شناختی با میزان بهبودی حساسیت پذیری دست به دنبال ترمیم اعصاب محیطی در اندام فوقانی
1-4-2) اهداف جزنی:
1-تعیین ارتباط بین نتایج حس کارکردی افرادی که ترمیم عصب داشتهاند و توانائی ادراک بینائی-فضائی این افراد.
2- تعیین ارتباط بین نتایج کارکردی افرادی که ترمیم عصب داشتهاند و زمان عکس العمل این افراد.
3- تعیین ارتباط بین نتایج حس کارکردی افرادی که ترمیم عصب داشتهاند و انعطافپذیری شناختی این افراد.
4- تعیین ارتباط بین نتایج حس کارکردی افرادی که ترمیم عصب داشتهاند و حافظه
کوتاهمدت این افراد.
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1399-06-06] [ 05:24:00 ب.ظ ]
|