کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



بدین‌گونه که هر یک از دو طرف عقدی را انشاء کند که دیگری اراده نکرده است مانند اینکه مالکی پیشنهاد اجاره مال خود را بکند و مخاطب بدین گمان که او مال را می‌فروشد، ایجاب را بپذیرد. این اشتباه تنها در عقود غیر تشریفاتی امکان‌ پذیر است.[۱]

 

 

و یا اگر یکی از طرفین معامله قصد فروش و طرف دیگر قصد هبه داشته باشد و تعیین قیمت را ظاهری بداند بدیهی است در این مورد اصولاً عقدی منعقد نمی‌شود. زیرا در این حالت یکی از شرایط تحقق عقد که توافق اراده دو طرف و مطابقت ایجاب و قبول آنها است فراهم نیست.[۲]

 

ماده ۱۹۴ ق. م این نوع عقد را به صراحت باطل تلقی کرده است.

 

در تحلیلی دیگر گفته شده است که با توجه به اینکه التزام دو طرف بر مورد واحدی تعلق نگرفته است و التزام یکی بر بیع و دیگری بر هبه است، دو التزام مرتبط وجود ندارد و با عدم ربط، عنوان عقد بر آن صدق نمی‌کند.[۳]

 

د- اشتباه در صورت عرفیه‌ی موضوع معامله:

 

منظور از اشتباه در صورت عرفیه‌ی موضوع معامله اشتباه در خصوصیاتی است که عرفاً موجب تمیز موضوع معامله از اشیاء دیگر می‌گردد. برای مثال خرید ظروف نقره نما به جای نقره، این اشتباه هنگامی صدق می‌کند که آنچه مقصود طرف معامله بوده با آنچه مورد معامله واقع شده عرفاً متمایز باشد و عرف آن دو چیز را مختلف بداند. اعم از اینکه از دو جنس مختلف باشند یا نه.

 

اشتباه در صورت عرفیه‌ی موضوع معامله را باید موجب بطلان معامله دانست. زیرا مصداق بارز تخلف عقد از قصد است.[۴]

 

و- اشتباه در هویت جسمی یا اوصاف اساسی شخص طرف معامله، در صورتی که شخصیت او علت عمده عقد باشد:

 

ماده ۲۰۱ ق. م مقرر می‌دارد «اشتباه در شخص طرف به صحت معامله خللی وارد نمی‌آورد مگر در مواردی که شخصیت طرف علت عمده عقد باشد.»

 

منظور از شخص انسان مشخص و معین است و مقصود از شخصیت در معنای مطلق، مجموع اوصاف و عوارضی است که یک انسان را از افراد دیگر متمایز می‌سازد.

 

مطابق ماده ۲۰۱ ق. م اشتباه در شخص طرف معامله عقد را باطل نمی‌کند، مگر اینکه شخصیت طرف، علت عمده عقد باشد، که در این صورت اشتباه باعث بطلان عقد خواهد شد. شخصیت طرف معامله در صورتی علت عمده عقد می‌باشد که عقد به لحاظ شخص طرف، منعقد شده باشد به صورتی که اگر اشتباه کننده طرف معامله را می شناخت هرگز اقدام به تشکیل عقد نمی‌کرد. مانند اینکه شخصی اتومبیل خود را به صورت رایگان یا در عوض مقدار ناچیزی به دیگری صلح کند به این اعتقاد که متصالح برادر او بوده، و او بعلت شباهت اسمی مرتکب اشتباه شده است. در این مورد که برادر بودن طرف عقد علت عمده و اصلی عقد صلح در اراده صلح کننده می‌باشد به طوری که اگر مصالح می‌دانست که طرف عقد برادر او نیست هرگز اتومبیل خود را به او صلح نمی‌کرد.[۵]

 

با توجه به مفهوم واژه شخص و شخصیت که قبلاً ذکر شده اشتباه مربوط به طرف معامله را می‌توان به دو گونه تصور کرد:

 

۱) اشتباه در شخص طرف:

 

و آن در صورتی واقع می‌شود که اشتباه کننده شخص معینی را با شخص معین دیگری اشتباه بگیرد. مانند مثال قبل که صلح کننده شخص معینی را با برادر خود اشتباه کند.

 

۲) اشتباه در شخصیت:

 

در صورتی که شخصیت بر معنای مجموعه اوصاف شخص حمل گردد. همان اشتباه در شخص است، زیرا شخص، همان فرد دارای مجموعه اوصاف و عوارض خاص است. اما در صورتی که شخصیت به معنای برخی از اوصاف شخص، در نظر گرفته شود. اشتباه در شخصیت، در حقیقت اشتباه در وجود یک یا چند وصف مشخص در طرف معامله کننده می‌باشد مانند اینکه واهب مبلغی را به دیگر هبه کند به تصور اینکه متهب از نظر مادی انسانی نیازمند می‌باشد و بعد از عقد مشخص گردد که نیازمند نبوده است. در ماده ۲۰۱ ق. م، دو واژه شخص و شخصیت به کار رفته است، که واژه شخصیت را به قرینه واژه شخص، باید به معنای مجموع صفات شخصی فرد معین تفسیر کرد. به این ترتیب مورد ماده مذکور منحصراً اشتباه در شخص طرف معامله می‌باشد و از اشتباه در شخصیت به معنی برخی از اوصاف مشخص، ذکری به میان نیاورده است.

 

ماده ۷۶۲ ق. م «اگر در طرف مصالحه و یا در مورد صلح اشتباهی واقع شده باشد صلح باطل است.»

 

این ماده اشاره به عقد صلح مبتنی بر تسامح دارد که در آن شخصیت طرف، علت عمده عقد باشد. این ماده در مورد اشتباه اطلاق دارد و شامل اشتباه در شخص و اشتباه در برخی اوصاف شخص می‌گردد که هر یک از دو مورد اشتباه سبب بطلان عقد صلح معرفی شده‌اند.[۶]

 

بند ۷: مواردی که اشتباه باعث ایجاد حق فسخ می‌شود:

 

منافع جامعه اقتضا می‌کند که قراردادهای ایجاد شده تا حد امکان ثبات و دوام داشته باشد. چرا که اگر قرار باشد معاملات به آسانی ابطال گردد وضعیت اقتصادی جامعه متزلزل و افراد تمایلی به انعقاد قرارداد نخواهند داشت به همین خاطر اصل صحت عقود پیش بینی شده است. از طرف دیگر دفاع از منافع طرفین قرارداد ایجاب می‌کند که در مواردی به ایشان اجازه دهیم اشتباه خود را به نوعی جبران نمایند. در موارد قبل دیدیم که اشتباهات آنقدر مهم بودند که اصولاً عقد را باطل می‌کردند. اما اشتباهاتی نیز وجود دارد که آنچنان مهم نیستند که باعث ابطال عقد شوند در نتیجه عقد صحیح است اما برای حمایت از طرف قرارداد که اشتباه کرده است قانونگذار به او اجازه داده است که این عقد صحیح را فسخ نماید و با اعمال حق فسخ اشتباه صورت گرفته را جبران نماید بیشتر خیارات مندرج در قانون مدنی ناظر به این امر است.[۷]

 

 

 

الف: اشتباه در قیمت:

 

بهای هر مال در نگاه نخست در شمار اوصاف اصلی آن است، اما اشتباه در تقویم را نمی‌توان مربوط به خود موضوع معامله دانست چرا که در واقع ناظر به میزان رغبت مردم به آن است. باطل شمردن این نوع معاملات به دلیل شیوع آن به استواری معاملات صدمه می‌زند. قانونگذار نیز، برای رعایت مصلحت، اشتباه در بهای مورد معامله را در نفوذ عقد مؤثر نشمرد. و تنها به زیان دیده حق داده است که در صورت غبن فاحش، معامله را فسخ کند.[۸]

 

به موجب ماده ۴۱۶ ق. م «هر یک از متعاملین که در معامله غبن فاحش داشته باشند، بعد از علم به غبن، می‌توانند معامله را فسخ کنند». ماده ۴۱۷ ق. م غبن فاحش را اینگونه تعریف کرده است. «غبن در صورتی فاحش است که عرفاً قابل مسامحه نباشد.» بنابراین اگر کسی بر اثر اشتباه در قیمت خانه ای را به قیمت ۵۰ میلیون تومان خریداری نماید و بعد از انعقاد عقد متوجه شود ارزش خانه ۲۰ میلیون تومان بوده است وی چون به میزانی مغبون شده است که عرفاً قابل مسامحه نیست به استناد خیار غبن می‌تواند قرارداد را فسخ نماید.

 

ولی اگر غبن نتیجه اشتباهی است که در یکی از اوصاف اصلی مورد معامله رخ می‌دهد. در این فرض، مغبون می‌تواند بر مبنای تصور نادرستی که درباره خود موضوع معامله داشته است، ابطال عقد را بخواهد. برای مثال در مواردی که جواهر فروشی مروارید طبیعی را به اشتباه به جای مروارید مصنوعی و به بهای این مروارید به خریدار می‌دهد چون غبن فروشنده مبتنی بر اشتباهی است که او درباره جنس و وصف اساسی مورد معامله کرده، به همین استناد می‌تواند ادعا کند که عقد از آغاز باطل بوده است.[۹]

 

 

 

ب: اشتباه در اوصاف غیر اساسی موضوع (در صورتی که به طور صریح یا ضمنی وارد قلمرو قرارداد شده باشد)

 

هر گاه اوصافی برای معامله ذکر شود یا حتی بدون ذکر در عقد، مورد نظر و توافق ضمنی طرفین باشد که جنبه فرعی داشته باشد و موجب رغبت بیشتر به معامله باشد، نه قید اراده و مبنای توافق طرفین، و بعد معلوم شود که مورد معامله دارای اوصاف منظور نبوده است، معامله قابل فسخ است. مثلاً اگر کسی یک تخته فرش بخرد به تصور اینکه بافت کاشان است، و پس از معامله معلوم شود که بافت تبریز است، در صورتی که وصف کاشانی در معامله صریحاً یا ضمناً شرط شده باشد، معامله قابل فسخ از طرف خریدار است.[۱۰]

 

ماده ۴۱۰ ق. م «هر گاه کسی مالی را ندیده و آن را فقط به وصف بخرد بعد از دیدن اگر دارای اوصافی که ذکر شده است نباشد مختار می‌شود که بیع را فسخ کند یا به همان نحو که هست قبول نماید.»

 

ماده ۲۳۵ ق. م «هر گاه شرطی که در ضمن عقد شده است شرط صفت باشد و معلوم شود آن صفت موجود نیست کسی که شرط به نفع او شده است خیار فسخ خواهد داشت.»

 

 

 

[۱]. ناصر، کاتوزیان، حقوق مدنی، قواعد عمومی قراردادها، ج ۱، همان، ص ۴۱۹

 

[۲]. حسین، صفایی، قواعد عمومی قراردادها، ج ۲، همان، ص ۸۹

 

[۳]. محمد صادق، روحانی، منهاج الفقاهه، جلد ۳، انتشارات انوار الهدی، قم، ۱۳۷۶ شمسی، ص ۲۴۲

 

[۴]. حسین، صفایی، قواعد عمومی قراردادها، ج ۲، همان، ص ۹۰

 

[۵]. مهدی، شهیدی، تشکیل قراردادها و تعهدات، ج ۱، همان، ص ۱۶۷

 

[۶] همان، ص ۱۶۸

 

[۷] مهدی، صبوری، اشتباه در عقد، مقالات حقوقی، سایت شاهین عدالت

 

[۸] ناصر،کاتوزیان، قواعد عمومی قراردادها، ج ۱، همان، ص ۴۴۳

 

[۹]. همان، ص ۴۴۴

 

[۱۰]. حسین، صفایی، قواعد عمومی قراردادها، ج ۲، همان، ص ۹۹

 

لیست پایان نامه ها (فایل کامل موجود است) در مورد ازدواج و طلاق :

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1399-06-12] [ 03:18:00 ب.ظ ]




اشتباه در اوصاف موضوع یا شخص طرف معامله در بسیاری از موارد ناشی از تدلیس است، به این معنی که گفتار یا کردار متقلبانه یکی از طرفین اشتباه را به وجود می‌آورد. پس اگر یکی از طرفین معامله عملیاتی انجام دهد که موجب فریب و اشتباه طرف دیگر گردد و در نتیجه همین اشتباه، طرف دیگر حاضر به عقد قرارداد شود این عملیات تدلیس نامیده می‌شود و موجب خیار فسخ برای طرف دیگر است. مثلاً اگر فروشنده از مال خود تعریف و توصیف غیر واقعی کرده، مشتری را به اشتباه بیندازد و او را به خرید وادار کند، مشتری حق فسخ بیع را خواهد داشت.[۱]

 

 

ماده ۴۳۸ ق. م: «تدلیس عبارت است از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله شود.»

 

ماده ۴۳۹ ق. م: «اگر بایع تدلیس نموده باشد مشتری حق فسخ بیع را خواهد داشت و همچنین است بایع نسبت به ثمن شخصی در صورت تدلیس مشتری»

 

لازم به ذکر است تدلیس در صورتی موجب خیار فسخ است که باعث اشتباه در وصف غیر اساسی یا فرعی باشد و هر گاه تدلیس اشتباهی در وصف اساسی ایجاد کند، باید آن را موجب بطلان دانست.

 

بند ۸: مواردی که اشتباه در معامله مؤثر نیست

 

الف- اشتباه در ارزش مورد معامله:

 

این اشتباه در صورتی در معامله تأثیری ندارد که منجر به غبن فاحش نباشد.[۲]

 

مثلاً اگر قیمت مورد معامله شش میلیون تومان باشد و شخص آن را شش میلیلون و صد هزار تومان بخرد، میزان غبن عرفاً قابل مسامحه است و نمی‌توان معامله را بهم زد.

 

ب- اشتباه راجع به اوصاف:

 

اشتباه در خصوص اوصاف مورد معامله در صورتی در عقد اثر نمی‌گذارد که این اوصاف صریحاً یا ضمناً در قرارداد نیامده باشد. مثلاً اگر کسی فرشی را بخرد به تصور این که بافت مشهد است، بدون این که این وصف در معامله شرط شده یا بنای طرفین بر آن باشد، سپس معلوم شود که فرش بافت چین است، این اشتباه اثری در معامله نخواهد گذاشت. همچنین اگر دختری با پسری ازدواج کند، به تصور اینکه دارای ثروت یا مدارج علمی خاصی است، بدون اینکه هنگام عقد نکاح یا در مذاکرات مقدماتی سخنی در این زمینه به میان نیامده باشد. سپس معلوم شود که این تصور غلط بوده است.[۳]

 

ج- اشتباه در شخص یا برخی اوصاف شخصیت طرف معامله:

 

در صورتی که شخص یا برخی اوصاف شخصیت طرف معامله علت عمده‌ی عقد نباشد. اشتباه در این امور در عقد بی‌تأثیر است. مثلاً اگر فروشنده کالایی را به قیمت روز به شخصی بفروشد اما در هویت او اشتباه نماید و او را با شخص دیگری اشتباه بگیرد، این اشتباه اثری در معامله ندارد زیرا مهم به دست آوردن مالی است که به طرف معامله می‌دهد.[۴]

 

د- اشتباه در جهت معامله:

 

جهت معامله عبارت است از امری شخصی و خصوصی که هر یک از طرفین قرارداد را به انجام معامله متمایل می‌سازد. مثلاً شخصی خانه ای می خرد تا در آن سکونت نماید. جهت معامله در این مثال سکونت در آن خانه است. بنابراین اگر شخصی خانه ای بخرد به تصور این که به او ارثی رسیده و بعد معلوم شود که تصور او نادرست بوده است اشتباه در جهت معامله لطمه‌ای به قرارداد نمی‌زند. و یا کارمندی در محل مأموریت خود خانه ای خریداری می‌کند، برای اینکه در آن سکونت نماید. اشتباه در داعی (جهت معامله) به معامله لطمه ای نمی‌زند. بنابراین اگر کارمند به محل دیگری منتقل گردد به صحت یا لزوم معامله خللی وارد نمی‌شود.

 

ممکن است با توافق طرفین وضعیت آینده معامله به هنگام عقد به صورت شرط، به انگیزه مربوط گردد. مانند این که در مثال بالا ضمن معامله شرط شود که چنانچه استفاده از ملک به عنوان محل سکونت غیر ممکن باشد. خریدار بتواند معامله را فسخ کند، که در این حال، در صورت غیر ممکن بودن استفاده مورد نظر، مشروط له می‌تواند معامله را فسخ کند.[۵]

 

 

 

هـ- اشتباه در قانون:

 

اشتباه در قانون در صورتی که به یکی از اشتباه‌های مؤثر منجر نشود، در عقد تأثیری ندارد. ممکن است اشتباه در قانون انگیزه‌ی انجام معامله باشد، مثلاً اگر تاجری مقداری زیاد زعفران به صورت فله‌ای بخرد به تصور این که می‌تواند آن را به خارج صادر کند و بعداً معلوم شود که صادرات زعفران به این نحو ممنوع شده است، این اشتباه تأثیری در معامله تاجر ندارد. زیرا اشتباه در قانون و یا به عبارتی جهل به قانون در معامله مؤثر نیست. البته اگر اشتباه در قانون منجر به یکی از اشتباه های مؤثر در عقد شود، موجب بطلان یا فسخ معامله خواهد شد اما نه از لحاظ اشتباه در قانون بلکه از جهت این که اشتباهی روی داده که به حکم قانون مؤثر در عقد است. مثلاً اگر کسی به تصور اینکه قانوناً مسئول است تعهد به جبران خسارت نماید و بعد معلوم شود که به حکم قانون مسئول نبوده است، می‌توان گفت این قرارداد به سبب اشتباه در وجود علت تعهد باطل است، هر چند که این اشتباه ناشی از اشتباه در قانون بوده است.[۶]

 

[۱] همان، ص ۱۰۱

 

[۲] ناصر، کاتوزیان، قواعد عمومی قراردادها، ج ۱، همان، ش ۲۳۰، ص ۴۴۳

 

[۳]حسین، صفایی، قواعد عمومی قراردادها، ج ۲، همان، ص ۱۰۲

 

[۴]مهدی، شهیدی، حقوق مدنی ۶، ش ۱۴۰، چاپ دوم، انتشارات مجد، تهران، ۱۳۸۰، ص ۱۷۱

 

[۵] مهدی، شهیدی، تشکیل قراردادها و تعهدات، ج ۱، همان، ص ۱۷۰

 

[۶] حسین، صفایی، قواعد عمومی قراردادها، ج ۲، همان، ص ۱۰۴

 

لیست پایان نامه ها (فایل کامل موجود است) در مورد ازدواج و طلاق :

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:17:00 ب.ظ ]




نکاح تنها قراردادی است که زوجین علاوه بر اینکه طرف‌های عقد هستند، موضوع آن نیز قرار می‌گیرند. بنابراین علاوه بر اینکه مطابق قواعد عمومی قراردادها، موضوع عقد باید معلوم و معین باشد، با توجه به اینکه نکاح، عقدی شخصی است و شخصیت طرفین عقد و اوصاف آنها در ایجاد یا عدم ایجاد پیوند زناشویی اهمیت به سزایی دارد، هر کدام از زوجین باید دقیقاً از اینکه با چه کسی و با چه اوصافی ازدواج می‌کند، مطلع باشد. اشتباه در طرف عقد نکاح به دو حالت قابل تحقق است، یکی اشتباه در هویت جسمی طرف قرارداد و دوم اشتباه در اوصاف طرف قرارداد.[۱]

 

 

الف: اشتباه در هویت جسمی:

 

اشتباه زمانی اتفاق می‌افتد که (الف) قصد ازدواج با (ب) را داشته باشد اما انعقاد عقد فی ما بین او و (ج) صورت گیرد. مثلاً شخصی دختری را در جایی دیده و جهت ازدواج با او به خواستگاری می‌رود. اما چون دختری بزرگتر از او در منزل است که با این دختر شباهت‌هایی دارد، دختر اول به جای او به مرد معرفی شده و عقد نکاح منعقد گردیده است. در این حالت، با توجه به اینکه شخص مورد نظر مرد، طرف عقد واقع نگرفته است عقد صحیح نمی‌باشد. در این خصوص ماده ۲۰۱ ق. م به طور عموم اشعار می‌دارد «اشتباه در شخص طرف به صورت معامله خلل وارد نمی‌آورد مگر در مواردی که شخصیت طرف، علت عمده عقد بوده است.»

 

علاوه بر آن ماده ۱۰۶۷ همین قانون نیز به صورت خاص و به صراحت، تعیین زن و شوهر را شرط صحت عقد داشته است، به نحوی که اشتباه در این مورد را باعث بطلان عقد دانسته است «تعیین زن و شوهر به نحوی که برای هیچ یک از طرفین در شخص طرف دیگر شبهه نباشد، شرط صحت نکاح است.[۲]»

 

در خصوص ماهیت حقوقی نکاح و اهمیت و جایگاه طرفین در آن و لزوم تعیین طرفین و تأثیر اشتباه در مورد شخصیت یا اوصاف طرفین نکاح باید گفت: نکاح عقدی است که به موجب آن، علقه و رابطه زوجیت بین طرفین عقد، تعیین زوج و زوجه به وجود می‌آید و پس از تحقق رابطه زوجیت، احکام او آثار قانونی و شرعی مربوط به آن مترتب می‌شود.[۳] اگر چه در بعضی منابع فقهی از نکاح به علت تعلق مهر و صداق به زوجه به عنوان «شبه معاوضه» تعبیر شده، اما به رغم برخورداری از پاره ای احکام معاوضات، همانند حق حبس، عقد نکاح عقد مالی و معاوضه محسوب نمی‌شود. زیرا هدف معاوضه مبادله اموال است، در حالی که نکاح، علقه خاصی است که بین دو شخص (مرد معین و زن معین) برقرار می‌شود و مؤید معاوضه نبودن آن، همان بس که عقد نکاح مطلق و بدون تعیین مهر صحیح است.[۴]

 

ب: اشتباه در اوصاف:

 

اموری مثل سن، تحصیلات، سلامت، ثروت، زیبایی و … صفاتی هستند که در انتخاب همسر، نقش بسیار مهمی ایفا می‌کنند، مثلاً مرد قصد ازدواج با دختری را دارد که دارای تحصیلات دانشگاهی است یا اینکه مشغول در شغل خاصی است که از نظر مرد چنین اشتغالی با اهمیت است. همین طور ممکن است دختر برای ازدواج با مردی، معیار ثروت و سلامت جسمی یا پایگاه اجتماعی او را مورد نظر داشته باشد. حال اگر هر کدام از طرفین فاقد یک یا چند صفت مورد نظر باشند اشتباه در اوصاف محقق شده و طرف مقابل حق فسخ عقد را خواهد داشت. ماده ۱۱۲۸ ق. م «هر گاه در یکی از طرفین، صفت خاصی شرط شده باشد و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصود بوده، برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود. خواه وصف مذکور در عقد تصریح شد و یا عقد متبایناً بر آن واقع شده باشد.»

 

آنچه از ماده مذکور استنباط می‌شود، آن است که اشتباه در وصف زمانی موجب ایجاد حق فسخ می‌شود، که وجود آن در عقد شرط شده و وارد قلمرو قرارداد شده باشد به نحوی که طرفین بر اساس آن عقد را منعقد کرده باشند. در این خصوص فرقی نمی‌کند که وصف مذکور صراحتاً ذکر شود یا اینکه بر وجود آن تبانی صورت گرفته باشد.[۵]

 

بنابراین اگر یکی از زوجین گمان کند طرف مقابل واجد وصف یا خصوصیتی است و با وی ازدواج کند و بعد معلوم شود که طرف فاقد وصف مورد نظر است، این امر اصولاً مضر به صحت عقد نیست و صرفاً در مواردی که وجود آن وصف برای زوج یا زوجه به نحو صریح یا ضمنی یا بنایی شرط شده باشد و یا در خصوص داشتن چنین وصفی، طرف مقابل مرتکب تدلیس شده باشد، عقد نکاح حسب مورد به دلیل تخلف از شرط یا تدلیس قابل فسخ است.[۶]

 

بنابراین در عقد نکاح هر یک از زوجین از ارکان عقد محسوب می‌شود و معین بودن هر یک از زوج و زوجه شرط اساسی انعقاد عقد است، اگر چه علم تفصیلی طرفین نکاح به خصوصیات و اوصاف یکدیگر شرط نیست.

 

در صورتی که یکی از زوجین در خصوص شخص طرف عقد اشتباه کرده و مقصود واقعی او فرد دیگری بوده باشد، عقد نکاح صحیحاً منعقد نشده و باطل است، اما اشتباه در خصوص اوصاف طرفین اصولاً مضر به صحت عقد نیست و تنها ممکن است موجب تحقق حق فسخ نکاح شود.[۷]

 

 

 

 

 

 

 

[۱] مهدی، جلالی، حقوق خانواده، ج ۱، همان، ص ۵۱

 

[۲]. همان، ص ۵۱

 

[۳]. نایینی، منیه الطالب؛ ج ۱، ص ۳۷۰- به نقل از ۱- سید مصطفی، محقق داماد ۲- جلیل، قنواتی ۳- سید حسن، وحدتی شبیری ۴- ابراهیم، عبدی‌پور فرد حقوق قراردادها در فقه امامیه، ج ۲، همان، ص ۱۵۸

 

[۴] ابوالقاسم، خویی، مبانی العروه الوثقی کتاب النکاح، ج ۲، ص ۲۰۸

 

[۵] مهدی، جلالی، حقوق خانواده، ج ۱، همان، ص ۵۲

 

[۶] محمد حسن،  نجفی، جواهر الکلام، ج ۳۰، ص ۱۱۴- ۱۱۲ و ج ۲۳ ، ص ۲۸۳ و ۲۸۴ به نقل از حقوق قراردادها در فقه امامیه، ص ۱۶۱

 

[۷] حسن، وحدتی و …، حقوق قراردادها در فقه امامیه، ج ۲، همان، ص ۱۶۲

 

لیست پایان نامه ها (فایل کامل موجود است) در مورد ازدواج و طلاق :

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:17:00 ب.ظ ]




 

اختلاف در عقد نکاح صور مختلفی دارد که سه مورد آن را بیان می‌کنیم:

 

 

 

۱- گاهی اختلاف در نوع عقد نکاح است: مثلاً زوج ادعا می‌کند اراده عقد موقت داشته و زوجه ادعا می‌کند اراده عقد دائم داشته است.

 

 

۲- گاهی اختلاف در ذکر اجل است: به این صورت که هر دو قصد عقد موقت را نموده‌اند اما زوج می‌گوید در عقد مدت را ذکر کردم و زوجه ادعا می‌کند اجل ذکر نشده است.

 

 

۳- گاهی عقد نکاح برخلاف قصد دختر منعقد می‌گردد: برای مثال دختری اجازه جاری نمودن صیغه عقد دائم را به عاقد می‌دهد ولیکن عاقد بنا به توصیه پدر وی صیغه عقد را به ‌صورت موقت اجرا می‌نماید.

 

 

 

 

 

گفتار اول: اختلاف در نوع عقد نکاح و اختلاف در ذکر اجل

 

 

ابتدا پاسخ را از منظر فقه سپس از منظر حقوق و قانون بیان می‌کنیم.

 

 

سؤال: هر گاه زوج و زوجه در دوام یا انقطاع عقد نکاح اختلاف کنند حکم آن چیست؟

 

 

 

 

 

بند اول: نظر فقها و دلایل آنها

 

 

فقها در این خصوص اختلاف نظر دارند و ما مهم‌ترین نظرات را بیان می‌کنیم:

 

 

الف: مشهور فقها قول مدعی دوام را مقدم می‌دانند.

 

 

آیت ا.. سید محمد کاظم طباطبایی می‌فرماید «در صورتی که بین زوجین یا وراث آنها یا یکی از آنها و وراث دیگری در دوام یا انقطاع عقد نکاح اختلاف باشد قول قائل به دوام مقدم می‌شود چون حقیقت دوام و انقطاع یکی است و تنها اختلاف در ذکر اجل است و می‌توان گفت این نظر مشهور است چون مشهور می‌گویند اگر در عقد نکاح مدت ذکر نشود تبدیل به دائم می‌شود. عقد دائم عقدی است که در آن اجل ذکر نشود و اضافه می‌کند که دلیل آن یکی چون حقیقت این دو عقد است که در خبر ابان بن تغلب[۱] و موثقه ابن بکیر[۲] آمده است و در حقیقت برگشت نزاع در اینجا به این است که اجل ذکر شده یا خیر و اصل عدم آن است و مدعی کسی که ادعای متعه می‌کند و منکر کسی است که ادعای دوام می‌کند.[۳]»

 

 

۱- بررسی ادله قول دوام

 

 

قائلین بر این قول اختلاف در نوع عقد را به اختلاف در ذکر اجل بر می‌گردانند و با توجه به اینکه در عقد موقت ذکر مدت شرط است لذا مدعی دوام در حقیقت مدعی عدم ذکر اجل است و مدعی انقطاع مدعی ذکر آن می‌باشد و همان دلیلی که در آنجا است در اینجا نیز جاری می‌شود.

 

 

مشهور فقها در صورت عدم ذکر اجل قائل به انقلاب عقد موقت به عقد دائم می‌باشند (لذا لو لم یذکره لفظاً و لاقصداً لم یکن عقد متعه و انعقد دائماً فی المشهور نقلاً و تحصیلا بل لعله مجمع علیه)[۴] و به روایات زیر استدلال نموده‌اند.

 

 

۱- امام صادق (ع) در حدیثی فرمودند: «اگر اجل ذکر شود عقد متعه است و اگر ذکر نشود عقد نکاح دائم می‌شود» (محمد بن یعقوب، عن علی بن ابراهیم، عن ابیه، عن ابن ابی عمیر، عن عبدالله بن بکیر قال: قال ابوعبدالله (علیه السلام) فی حدیث. ان سمی الأجل فهو متعه و ان لم یسّم الاجل فهو نکاح بات)[۵]

 

 

این روایت به لحاظ سند اشکال ندارد و همان طوری که در کلام صاحب عروه گذشت آن را موثوق می‌داند صاحب جواهر نیز آن را قسم موثق می‌داند[۶] (و فیه منع الضعف فی السند اولا لکون الاول من قسم الموثق و الانجبار بالشهره ثانیاً.)

 

 

۲- صاحب وسائل الشیعه با همان سند سابق از ابان بن تغلب از امام صادق (ع) در مورد صیغه متعه حدیثی نقل می‌کند که ابان تغلب به امام (ع) می‌گوید: من خجالت می کشم مدت را شرط کنم امام فرمود: «این کار به ضرر توست» ابان می‌گوید: چگونه؟ امام می‌فرماید: اگر مدت را ذکر نکنی نکاح دائم می‌شود و نفقه وی را باید در عده بدهی و از تو ارث خواهد برد و نمی‌توانی او را طلاق دهی مگر طلاق سنت. (و بالإسناد السابق عن ابان بن تغلب فی حدیثه صیغه المتعه، انه قال لابی عبداله (ع) فأنی استحیی ان اذکر شرط الأیّام، قال: هو اضر علیک، قلت: و کیف؟ قال: لانک ان لم تشرط کان تزویج مقام و لزمتک النفقه فی العدّه و کانت و ارثاً، و لم تقدر علی ان تطّلقها الّا طلاق السنته)[۷]

 

 

این روایت نیز معتبر می‌باشد و صاحب جواهر عمل مشهور به این روایت را موجب تقویت آن می‌داند. (و فیه منع الضعف فی السند اولاً لکون الاول من قسم الموثق و النجبار باالشهره ثانیاً)[۸]

 

 

در نحوه استدلال به این دو روایت صاحب جواهر فرموده اند: این دو روایت دلالت به اتحاد حقیقت عقد دائم و منقطع می‌کند و تنها فرق این دو عقد این است که اجل در عقد منقطع شرط است لذا در صورت شک در ذکر اجل اصل عدم آن می‌باشد و در این صورت مدعی کسی که ادعای متعه می‌کند و منکر کسی است که ادعای دوام می‌کند.[۹]

 

 

بنابراین شرط اجل خارج از حقیقت عقد است و عدم ذکر آن موجب بطلان عقد نمی‌شود و عقدی که اجل در آن ذکر نشده تبدیل به دائم می‌شود پس مدعی انقطاع باید انقطاع را ثابت کند و قول مدعی دوام مقدم می‌شود.

 

 

ب: فقهایی که قائل به بطلان عقد می‌باشند.

 

 

در برابر قول تبدیل عقد به دائم که قول مشهور است قول به بطلان عقد است زیرا اجل شرط عقد موقت است و با نبودن آن مشروط نیز منتفی می‌شود مضافاً در اینجا قصد متعه شده و قصد دوام وجود ندارد و تا زمانیکه قصد دوام نباشد عقد تبدیل به دائم نمی‌شود.[۱۰]

 

 

در جواهر الکلام آمده است که: از ظاهر مسالک و کشف اللئام و دیگران چنین استفاده می‌شود که به مجرد اینکه زمان در لفظ ذکر نشده باشد عقد دائم منعقد می‌شود اگر چه منظور و مقصود از آن همان دائم باشد ولی هر دو (صاحب مسالک و کشف اللئام به ضعیف بودن این دو خبر و همچنین صراحت آن روایات بر این مطلب اشکال کرده‌اند و گفته‌اند در روایت اول چنین دلالتی وجود ندارد زیرا دلالتش بر این است که زمان در عقد دائم ذکر نمی‌شود و این دلالت نمی‌کند بر این که اگر قصد متعه داشته و زمان را ذکر نکرده پس باز هم دائم خواهد بود و زمانی که لفظ با قصد مخالف باشد و جایی که لفظ و قصد با هم مخالف نباشد هر دو به یک معنا است.

 

 

چنین چیزی از اینجا فهمیده نمی‌شود زیرا مقصود متعه است ولی مطابق لفظ دائم است و چنین چیزی اقتضا می‌کند بطلان عقد را به خاطر نداشتن شرط مقصود به همین خاطر در مسالک فرموده‌اند اقوی بطلان عقد است.[۱۱]

 

 

ولی صاحب جواهر در رد این استدلال و تکمیل استدلال قول اول می‌فرماید: قصد ازدواج وجود دارد و همین قصد برای عقد دائم کفایت می‌کند و قصد دوام ضرورت ندارد.[۱۲]

 

 

(فتلخص من ذلک ان الانقطاع الحاصل فی المؤجل الذی شرعه الشارع من حیث اشتراط الاجل فیه، فمع فرض عدم ذکره یکون کاالعقد الفاقد للشرط لا ان لفظ و انکحت) مستعمل فی المنقطع علی وجه یکون ذکر الأجل کاشفاً عن المراء بها، بل هی لیست إلّا مستعمله فی معنی النکاحیه، و الانقطاع إذا أرید استعمل فیه ما یدل علیه من ذکر الأجل، فهو معه حینئذ و الان و مدلولان، و مع عدمه یبقی الأول علی معناه و یحصل الدوام فیه من مجرد ثبوت النکاحیه فیه و حینئذ فکلام المشهور و الروایات مبنیه علی ذالک و لاینا فیها شیء مما ذکروه من تبعیه العقود للقصود و لاغیره)

 

 

بنابراین اگر اختلافی در دوام و انقطاع باشد و قصد دوام از یک طرف در بین باشد به طریق اولی عقد دائم می‌شود چون اگر مجرد عدم ذکر اجل با اراده عقد منقطع موجب دوام عقد بشود عدم ذکر آن اگر چه با استصحاب به دست آمده باشد همراه با قصد دوام به طریق اولی موجب دوام خواهد شد پس لازمه تبدیل عقد به دائم در صورت عدم ذکر اجل تقدیم قول مدعی دوام است.

 

 

 

 

 

بند دوم: استفتائات و نظرات فقهای معاصر که موافق نظر مشهور می‌باشند.

 

 

سؤال ۱: زن پس از مرگ شوهر ادعا می‌کند زوجه دائمی اوست و ورثه می‌گویند زوجه انقطاعی است.

 

 

حکم مسئله از نظر آیت ا.. العظمی محمد علی اراکی

 

 

اصل ازدواج مقطوع است بین طرفین و نزاع در قید اجل و عدم اجل است و اصل عدم ذکر اجل است. پس قول زن مقدم است.[۱۳]

 

 

سؤال ۲: اگر زوجین در اصل نکاح و در دوام و انقطاع خلاف کنند و دلیلی در کار نباشد قول کدام مقدم است.

 

 

حکم مسئله از نظر آیت ا.. نوری همدانی (حسین)

 

 

مسأله قضائی است قول کسی که مدعی دوام است مقدم است مگر اینکه طرف دیگر بینه داشته باشد.[۱۴]

 

 

سؤال ۳: اگر زوجین در دوام و یا انقطاع عقد نکاح اختلاف داشته باشند آیا اصل دوام عقد است یا انقطاع.

 

 

نظر امام خمینی: عقد محکوم به دوام است مگر خلاف آن ثابت شود.[۱۵]

 

 

نظر آیت ا.. گلپایگانی (سید محمد رضا): در فرض سؤال عقد محکوم به دوام است مگر آنکه خلاف آن شرعاً ثابت شود.[۱۶]

 

 

سؤال ۴: هر گاه زن و شوهر اختلاف داشته باشند در اینکه عقد دائمی بوده یا انقطاعی، شوهر مدعی است که انقطاعی بوده و مدت آن سپری شده و زن منکر است و می‌گوید دائمی بوده است چنانچه هیچ کدام دلیل و مدرکی بر اثبات مدعای خود نداشته باشند کدامیک مقدم است.

 

 

نظر ایت ا.. خامنه ای سید علی: قول مدعی دوام با قسم قبول است مگر این که مدعی انقطاع دعوای خود را اثبات کند و مسأله در ملحقات عروه الوثقی با تفصیل و استدلال موجود است.[۱۷]

 

 

نظر آیت ا.. شبیری زنجانی (سید موسی)

 

 

ظاهراً عقد انقطاعی تا ثابت نباشد محکوم به دائمی بودن است.[۱۸]

 

 

نظر ایت ا.. فاضل لنکرانی (ره) محمد

 

 

در فرض سؤال، قول مدعی دوام با قسم او پذیرفته می‌شود مگر آن که شرعاً با بینه خلاف آن ثابت شود.[۱۹]

 

 

نظر ایت ا.. نوری همدانی- حسین

 

 

در فرض سؤال که هیچ کدام بینه ندارند قول زوجه که مدعی دوام است با خوردن قسم مقدم به قول زوج است.[۲۰]

 

 

نظر ایت ا.. العظمی محمد تقی بهجت (ره)

 

 

بعد از اجل طلاق دهد.

 

 

 

 

 

بند سوم: استفتائات و نظرات فقهای معاصر که مخالف نظر مشهور می‌باشند.

 

 

سؤال: اگر زوجین در اصل نکاح و در دوام و انقطاع خلاف کنند و دلیلی در کار نباشد قول کدام مقدم است.

 

 

۱- نظر آیت ا.. تبریزی- میرزا جواد

 

 

قول مدعی انقطاع  مقدم است و بر اوست که نزد قاضی شرعی قسم بخورد.[۲۱]

 

 

۲- نظر ایت ا.. صافی گلپایگانی (لطف اله)

 

 

در فرض سؤال زوجه که مدعی دوام است باید اقامه بینه برای دعوای خود بنماید و الا حق ادعای نفقه و کسوه و سائر حقوق را بر زوج ندارد.[۲۲]

 

 

۳- نظر ایت ا.. مکارم شیرازی- ناصر

 

 

قول مدعی زوجیت انقطاعی مقدم است.[۲۳]

 

 

برخی از فقیهان معاصر قول مدعی انقطاع را مقدم داشته‌اند. حضرات آیات تبریزی و صافی گلپایگانی و مکارم شیرازی از قائلین به این نظر هستند ولی این نظر خلاف مشهور است و ایت ا.. صافی گلپایگانی در فتوای دیگری موافق با مشهور فتوی داده‌اند این فتوی متأخر و عدول از فتوای قبلی شمرده می‌شود.[۲۴]

 

 

ایت ا.. سید ابوالقاسم موسوی خوئی در این باره می‌فرماید: اگر زن و شوهری در نوع عقد اختلاف داشته و شوهر عقد را انقطاع و زن عقد را دائم بداند یا بالعکس ظاهر ثبوت قول مدعی انقطاع است و کسیکه مدعی عقد دائم است باید بر ادعای خود اقامه بینه کند اگر اقامه بینه ممکن نباشد حکم به عقد انقطاع داده می‌شود. در صورتیکه مدعی انقطاع سوگند یاد کند و همین حکم است هنگامیکه اختلاف بین ورثه زن و شوهر در نوع عقد باشد.[۲۵]

 

 

ایت ا.. خوئی بعد از اختیار این قول در استدلال برای این قول می‌نویسد: «زوجیت به اعتبار و انشاء طرفین محقق می‌شود و قدر متیقن آن جائی است که دو طرف بر آن مشکوک باشند و دو طرف زوجیت را تا این مقدار قبول دارند و زائد بر آن مشکوک و اصل عدم آن است.»[۲۶]

 

 

به نظر ایشان طرفین زوجیت را تا یک مدت قبول دارند و در استمرار آن اختلاف دارند پس به متیقن اخذ شده و زائد با اصل عدم نفی می‌شود.

 

 

ایشان اضافه می‌کند که  اگر بگوئیم عدم ذکر اجل در عقد مطلقاً حتی در صورتیکه عاقد قصد تمتع کرده باشد موجب انقلاب عقد به دائم می‌شود به این مبنی در صورت اختلاف قول مدعی دوام مقدم است چون اصل عدم ذکر اجل در زمان عقد می‌باشد و کسی که مدعی انقطاع و ذکر اجل است باید ثابت کند لکن قول صحیح در آن مسئله بطلان عقد است و این عقد نه دائم است نه موقت.[۲۷]

 

 

همان طوری که از سخن این مرجع روشن می‌شود اختلاف در دوام و انقطاع عقد بر می‌گردد به ذکر مسئله اجل و عدم آن و چون وی در آنجا قائل به بطلان عقد در صورت عدم ذکر اجل شده است لذا اینجا نمی‌تواند قائل به دوام باشد و با اصل عدم دوام نفی می‌شود. لذا مدعی دوام که ادعای امر زائد به متفق علیه می‌کند باید ادعای خود را ثابت کند.

 

 

این استدلال اشکال دارد زیرا روایات گذشته دال بر عدم بطلان عقد در صورت عدم ذکر اجل بود و مفاد آن انقلاب عقد به دائم می‌باشد در دو روایت گذشته امام صادق (ع) در صورت عدم ذکر اجل عقد را باطل ندانسته است و فرموده‌اند تبدیل به دائم می‌شود و فقهایی مثل صاحب جواهر و صاحب عروه که قبلاً ذکر کردیم این دو روایت را معتبر دانسته‌اند.

 

 

 

 

 

بند چهارم: پاسخ مسئله از دیدگاه حقوق و قانون مدنی

 

 

در خصوص این موضوع به صورت صریح در قانون اشاره‌ای نشده است اما به نکاح منقطع اشاره شده و بیان می‌دارد که در عقد منقطع مدت باید ذکر شود. ماده ۱۰۷۵ ق. م می‌گوید: «نکاح وقتی منقطع است که برای مدت معینی واقع شده باشد.» و همچنین در ماده ۱۰۷۶ ق. م آمده است «مدت نکاح منقطع باید کاملاً معین باشد». لذا با توجه به طبیعت عقد نکاح موقت و این که در این نوع ازدواج موقتی بودن جزء ذات و ماهیت آن است، بنابراین در فقه معتبر است به شرط آن که اولاً مدت ذکر شود و ثانیاً مدت به نحو تفصیل و دقیق معین شود.

 

 

«پس از موارد فوق چنین استفاده می‌شود که ضمانت اجرای عدم تعیین مدت، بطلان عقد است. بنابراین در نکاح منقطع اگر مدت ذکر نشود و یا ذکر شود ولی کاملاً معین نشود، نکاح باطل است. هر چند معلوم باشد که مقصود طرفین نکاح منقطع بوده است. ولی چنانچه قصد طرفین مشخص نباشد و طبیعت عقد نکاح مورد اختلاف باشد، دادگاه اصل را بر دوام قرار می‌دهد و از مدعی خلاف، دلیل اثبات کننده مطالبه می‌نماید.»[۲۸]

 

 

«همچنین هر گاه عقد نامه ای بدون ذکر مدت وجود داشته باشد و میان زوج و زوجه بر سر دوام و انقطاع اختلاف شود و یکی از آن دو، مدعی دوام باشد که عقد دائم بوده و دیگری ادعا کند که عقد منقطع بوده است، در این صورت، اصل، دوام نکاح است و مدعی خلاف آن، باید آن را ثابت کند. اما چنانچه اصل منقطع یا موقت بودن عقد تصریح شود، هر چند مقدار مدت کاملاً معین نشده باشد، در این صورت دیگر نمی‌توان گفت که عقد دائم است. در این گونه موارد دادگاه‌ها مقدار متیقن و مورد توافق هر دو را اصل قرار داده و از مدعی زائد، دلیل ثابت کننده مطالبه می‌کنند.»[۲۹]

 

 

دکتر کاتوزیان در خصوص این مسئله بیان می‌دارد که طبق ماده ۱۰۷۶ ق. م مدت نکاح منقطع باید کاملاً معین باشد و مبهم بودن آن عقد را باطل می‌کند. پس، اگر در نکاح آمده باشد که زوجیت برای زمانی است که جنگ ادامه دارد یا زن وضع حمل نکرده است، عقد باطل است. ولی، هر گاه مدت معین و آغاز آن نامعین باشد، نکاح درست است و زوجیت از تاریخ عقد شروع می‌شود[۳۰]» ماده ۴۶۹ ق. م مقرر می‌دارد «مدت اجاره از روزی شروع می‌شود که بین طرفین مقرر شده و اگر در عقد اجاره ابتدای مدت ذکر نشده باشد از وقت عقد محسوب است.»

 

 

«در مواردی نیز که مدت به طور متعارف معین نشده ولی به قراین می‌توان آن را معین ساخت. چنان که، گفته شود نکاح برای ماه جاری است که در ابتدای آن هستیم و به دلایل دیگر معلوم شد که نکاح در فروردین بوده است، نمی‌توان حکم به بطلان چنین عقدی داده و در مواردی که معلوم باشد مقصود طرفین نکاح منقطع بوده است، هر گاه مدت برای عقد نیامده باشد، باید آن را باطل دانست. زیرا آنچه مقصود آنان بوده، به علت نداشتن یکی از ارکان عقد (مدت) واقع نشده است و آنچه به ظاهر واقع شده نکاح دائم مقصود طرفین نبوده است. (ما قصد لم یقع و ما وقع لم یقعد) ولی هر گاه مقصود دو طرف معلوم نباشد، ظاهر این است که به نکاح دائم نظر داشته اند و طرفی که بر خلاف این ظهور ادعا دارد که منظور نکاح منقطع بوده است باید ادعای خویش را ثابت کند»[۳۱]

 

 

دکتر لنگرودی نیز در شرح ماده ۱۰۷۵ ق. م می‌گوید «هر گاه در دائم یا منقطع بودن عقد نکاح معینی اختلاف شود آن عقد، محکوم به عقد دائم است تا خلاف آن، ثابت گردد و هر گاه در نکاح منقطع، ذکر مدت نشود به موجب حدیث، منقلب به نکاح دائم می‌شود.»[۳۲]

 

 

ملاحظه می‌شود حقوق دانهای برجسته طبق نظر مشهور فقها قول مدعی دوام را مقدم می‌دانند و می‌توان گفت این نظر اکثر حقوق‌دانها است. اداره کل حقوقی و تدوین قوانین قوه قضائیه نیز در نظریه شماره ۲۲۶۱/۷ مورخه ۲۳/۱۲/۷۷ خود می‌گوید (با توجه به ماده ۱۰۷۵ و ۱۰۷۶ ق. م در نکاح منقطع، مدت باید کاملاً معین شود. بنابراین ذکر مدت امری علاوه است و مادام که به اثبات نرسد نکاح بدون مدت دائم تلقی خواهد شد. بنابراین در زمان بروز اختلاف و مراجعه بار اثبات بر عهده کسی است که مدعی امر زائد (تعیین مدت) است.)[۳۳]

 

 

بنابراین با بررسی موارد فوق نتیجه می‌گیریم که اولاً به نظر مشهور فقهاء امامیه و اکثر حقوق‌دانها قول مدعی دوام مقدم است. ثانیاً از ظاهر ماده ۱۰۷۵ قانون مدنی نیز که برای عقد نکاح منقطع قید اضافی مدت را ذکر کرده چنین استفاده می‌شود که اصل در نکاح دوام است و در صورت اختلاف، باید مدعی انقطاع ادعای خود را ثابت کند.

 

 

در ادامه یک نمونه رأی صادره در این خصوص را بیان می‌کنیم.

 

 

 

 

 

– نمونه حکم دادگاه در مورد اختلاف در دوام و انقطاع نکاح

 

 

رأی دادگاه

 

 

در خصوص دعوی خانم ………. فرزند ……… علیه آقای ………. فرزند ……….. با وکالت آقای ……….. به خواسته صدور گواهی زوجیّت با ذکر خصوصیّات عقد نکاح و نیز الزام خوانده به ثبت واقعه مزبور، فیمابین خواهان و خوانده توجّهاً به جامع محتویّات پرونده اوّلاً وکیل محترم خوانده اقرار نموده که دست نوشته مورخه ………. به خطّ موکّل ایشان است و از سوی خوانده نیز انکاری در این خصوص به عمل نیامده است و در این دست نوشته چنین آمده : «به میمنت و مبارکی و عافیت و حسن عاقبت عقد قران دائم میان اینجانب ……….. و دوشیزه …………. با مهریّه یکصد سکّه بهار آزادی که در آخر جریان مدّت ازدواج پرداخت شود و جهیزیّه مشترک با آقای ………. تهیّه و خانه مسکونی تا حدّاکثر ۳ ماه برای ………. و ………… تهیّه شود.» بنابراین سند عادی یاد شده مورد انکار واقع نگردیده است از طرفی خوانده لایحه ای ارسال داشته که به شماره ……….. ثبت و ضمیمه پرونده گردیده و در این لایحه چنین آمده است: «این ازدواج تحمیلی ناموفّق با فاصله سنّی حدود شصت سال را در روزهای اوّل می‌خواستم رسمی کنم، ولی در اثر خواسته‌های مالی آقای ………….. اضافه بر نفقه شرعی فعلاً صرفنظر کرده بودم و برخوردها به گونه‌ای اهانت آمیز بود که حضورم در بیت زوجیّت رفته رفته رو به کاهش می‌رفت، تا در اثر خوف عرضی و جانی حدود دو هفته است تنها به پرداخت نفقه شرعی اکتفا کرده‌ام، و برای آخرین بار هم که آقای …………. به اتّفاق خانواده‌اش و همسرم بدون اطّلاع قبلی به منزل من آمدند، بر حسب گواهی فرزندم و آقای ……….. که همسر خانم ………….. می‌باشد، به گونه ای اهانت و تهدید کردند که برای اخراجشان از منزل متوسّل به کلانتری شدم، روی این اصل مانع از طرف زوجه اوّل من نیست، بلکه عقلاً و شرعاً و عرفاً از ادامه حضور در بیت زوجیّت معذورم و نفقه ایشان را همچنان می‌پردازم و اگر تقاضای طلاق کنند، شرعاً مجبور به طلاق هستم. روی این اصل محضری کردن این نکاح لغو و بی‌مورد است و کلاً در برابر حکم خدا تسلیم هستم.» بنابر آنچه گذشت خوانده در سند عادی موّرخه ……….. به وجود علقه زوجیّت دائم بین خود و خواهان کتباً اقرار نموده است و در لایحه مورّخه ……….. نیز خوانده عباراتی به کار برده است. از جمله لزوم پرداخت نفقه شرعی به خانم …………. و اینکه اگر خانم ………….. تقاضای طلاق کند وی را طلاق خواهد داد، که این نیز به دلالت التزامی، اقرار به دائمی بودن عقد نکاح فیمابین آنهاست، زیرا نفقه و طلاق از خصائص نکاح دائم است و خوانده که از شخصیّت‌های علمی و ……….. می‌باشد نمی‌توانسته از این ملازمه غافل باشد، ثانیاً خواهان جهت اثبات دائمی بودن عقد نکاح مزبور به شهادت والدین خود و آقای ……………… که شوهر خواهرش می‌باشد، استناد نموده که در جلسه عقد حاضر بوده‌اند و خوانده نیز اذعان نموده که افراد مزبور در جلسه عقد یاد شده حاضر بوده‌اند و شهود یاد شده نیز به صراحت شهادت داده‌اند که عقد نکاح فیمابین خواهان و خوانده دائمی بوده است، سپس خوانده طیّ لایحه شماره ……… اظهار داشته «به عرض می‌رساند چون کذب و حقّ توریه غیر ضروریّه فسق‌آور خصوصاً برای …………. این جانب آنچه واقع و حق است، درباره ازدواج با دوشیزه ……… به محضر آن عزیز ارائه داده و عرض می‌کنم که هرگز عقد دائم میان من و ایشان در کار نبوده و هیچگونه دلیلی هم برای اثبات این مدّعی در دست ایشان و پدرش نیست، تنها عقدی دوازده ماهه که در این ضمن تبرّع و هبه‌ی زینت آلات و مخارجی و نیز تحمّل نیمی از جهیزیّه مشترک که با خواهرش بوده و اکنون هم که چند روزی از یکسال مانده، آن را هم به ایشان بخشیدم در این صورت که بر حسب قرار لفظی یک سکّه بهار آزادی مهریّه بوده بدهی دیگری در کار نیست.» همانطور که گذشت بعد از دست نوشته مورّخه ………….. که ظاهر بلکه صریح در دائمی بودن عقد نکاح است و بعد از لایحه شماره ……….. که ملازمه با دائمی بودن عقد نکاح یاد شده دارد خوانده مدّعی انقطاعی بودن نکاح مزبور شده است که صرفنظر از اینکه قرائن و امارات نیز دلالت بر دوام عقد دارد (مثل اینکه دختر حدود ۱۴ ساله با مردی با اختلاف سّنی شصت سال ازدواج منقطع نمی‌نماید، و نیز اینکه دو عقد نکاح واقع شده، یعنی دو خواهر همزمان ازدواج کرده‌اند، یکی به عقد آقای …………….. و دیگری به عقد آقای ………….. درآمده‌اند و جهیزیّه آنها مشترک بوده، با این تفاوت که دختر بزرگتر شوهری بسیار جوانتر از خوانده‌ی این پرونده دارد، اقرار به دائم بودن نکاح خود و همسرش با مهریّه‌ی متعادل دارد و خوانده که با خواهر کوچکتر ازدواج کرده با شصت سال اختلاف سنّی، ادّعای نکاح موقّت با مهریّه یک سکّه بهار آزادی برای مدّت یکسال را نموده است.) اصولاً براساس نظریّه تحریر‌الوسیله در موارد شک در دوام و یا انقطاع عقد نکاح، اصل بر دوام است و مدّعی انقطاع باید اقامه بیّنه نماید و وکیل محترم خوانده صریحاً اظهار نموده که موکّل وی از اقامه بیّنه بر انقطاع ناتوان است و استحلاف هم نمی‌نماید، که عدم استحلاف وی در لایحه شماره ………. قید گردیده است و این در جایی است که اقرار و بیّنه در کار نباشد، لذا به نظر این دادگاه اصل زوجیّت دائم فیمابین خواهان و خوانده به سبب عقد نکاح دائم با مهریّه یکصد سکّه بهار آزادی طلای مسکوک رایج کشور به استناد مادّه ۲۰۳ قانون آئین دادرسی مدنی دادگاه‌های عمومی و انقلاب ناظر به موادّ ۱۲۵۹، ۱۲۶۰ و ۱۲۷۵ قانون مدنی از حیث اقرار مندرج در لایحه شماره ……….. و نیز به استناد موادّ ۱۲۴۸، ۱۲۹۱ و ۱۲۸۶ قانون مدنی از حیث مفاد سند عادّی موّرخه …………….. و نیز به استناد بند دال ذیل مادّه ۲۳۰ قانون آئین دادرسی کیفری دادگاه‌های عمومی و انقلاب که قید قرابت و فامیلی را مانع شهادت ندانسته و با توجّه به موّاد ۱۳۱۳ و ۱۳۱۲ قانون مدنی و نظر به مسأله پنج از کتاب الشّهادات تحریر الوسیله که بیان داشته «النّسب لا یمنع عن الشّهاده کالاب لولده و علیه و الوالد لوالده و الاخ لاخیه و علیه و سایر الاقراء بعضها لبعض و علیه» از حیث استماع شهادت شهود تعرفه شده، محرز و مسلّم است. و حتّی اگر بنا به اظهارات اخیر خوانده در لایحه شماره ……….. که مرقئم داشته «مدّت عقد انقطاعی را بذل و نیز احتیاطاً در حضور عدول مؤمنین صیغه طلاق وی را جاری نموده‌اند» موضوع از مصادیق تردید و شک در انقطاع و دوام باشد، نیز بنابر آنچه گذشت و عجز خوانده از اقامه بیّنه بر انقطاع و آمادگی خواهان برای حلف و عدم استحلاف از سوی خوانده دعوی دوام ثابت است و در خصوص قسمت اخیر خواسته خواهان مبنی بر الزام خوانده به ثبت واقعه نکاح مزبور دادگاه به استناد موادّ یک قانون ازدواج و ۳۱ قانون ثبت احوال و ۲۲۰ قانون مدنی خوانده را به ثبت رسمی واقعه نکاح یاد شده ملزم می‌نماید. بدیهی است، قاضی منصوب در جمهوری اسلامی مکلّف است، بر اساس قوانین معتبر کشور و در موارد لزوم چنانچه خود مجتهد نباشد، بنا به فتوای مقلَّد خود فصل خصومت نماید، نه بر اساس فتوای مترافعین که در جای خود محترم است. ضمناً رسیدگی به موضوع طلاق مورد ادّعای خوانده مستلزم طرح دعوی جداگانه است. این رأی حضوری و به استناد موادّ ۳۳۱ و ۳۳۶ قانون آئین دادرسی مدنی دادگاههای عمومی و انقلاب، ظرف مدّت ۲۰ روز پس از ابلاغ قابل اعتراض و رسیدگی در دادگاه تجدید نظر مرکز استان ………….. می‌باشد.

 

 

شعبه ………….. دادگاه خانواده………………

 

 

[۱]محمدبن حسن، حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۱، باب ۲۰، چاپ اول، دارالحیا التراث، قم، ۱۴۰۹، ص ۴۷

 

 

[۲] همان

 

 

[۳] محمد کاظم، طباطبایی یزدی،تکمه العروه الوثقی کتاب فروشی داوری، ج ۲، مسأله ۱۴، ص ۱۸۱

 

 

[۴]. محمد حسن، نجفی، جواهر الکلام، ج ۳۰، چاپ هفتم، ناشر دار احیاء الاثراث العربی، بیروت، صفحه ۱۷۲

 

 

[۵]. محمدبن حسن، حر عاملی، وسایل الشیعه، ج ۲۱، همان، ص ۴۷

 

 

[۶]. محمد حسن، نجفی، جواهر الکلام، ج ۳۰، همان، ص ۱۷۳

 

 

[۷]. محمدبن، حر عامل، وسائل الشیعه، ج ۲۱، همان، ص ۴۷

 

 

[۸]. محمد حسن، نجفی، جواهر الکلام، ج ۳۰، همان، ص ۱۷۳

 

 

[۹]. محمد کاظم، طباطبائی یزدی، تکمله العروه الوثقی، ج ۲، همان، مسئله ۱۴، ص ۱۸۱

 

 

[۱۰]. زین الدین بن علی، عاملی الجبعی(شهید ثانی)، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، ج ۷، چاپ اول، موسسه المعارف، قم،۱۴۱۰، ص ۴۴۸

 

 

[۱۱] محمد حسین، نجفی، جواهر الکلام، ج ۳۰، همان، ص ۱۷۳

 

 

[۱۲] همان، ص ۱۷۴

 

 

[۱۳] استفتائات نشر معروف، ج ۱، سؤال ۱۶ قم، چاپ اول، ۱۳۷۳، ص ۲۱۷

 

 

[۱۴] هزار و یک مسئله فقهی، مؤسسه مهدی موعود (عج)، سؤال ۶۶۳ قم،چاپ اول،۱۳۷۷، ص ۲۰۸

 

 

[۱۵] مأخذ کتاب موازین قضایی از دیدگاه امام خمینی (ره)، انتشارات شکوری، قم، چاپ اول، ۱۳۶۵، سؤال ۳۲، ص ۱۴۴

 

 

[۱۶] کتاب مجمع المسایل، ج ۲، دارالفران الکریم، قم، چاپ چهارم، ۱۳۷۲، سؤال ۴۰۴ ، ص ۱۴۸

 

 

[۱۷] گنجینه استفتائات قضایی، مؤسسه آموزشی قضا، قم، سؤال ۵۷۰۷

 

 

[۱۸] همان

 

 

[۱۹] همان

 

 

[۲۰] همان

 

 

[۲۱] همان

 

 

[۲۲] همان

 

 

[۲۳] همان

 

 

[۲۴] همان

 

 

[۲۵] ابوالقاسم، موسوی خوئی، تکمله المنهاج، ترجمه هاشم نوری، ص ۲۰

 

 

[۲۶] ابوالقاسم، موسوی خوئی، مبانی تکمله المنهاج، ج ۴۱، ص ۷۱

 

 

[۲۷] همان

 

 

[۲۸] مصطفی، محقق داماد، بررسی فقهی حقوقی خانواده نکاح و انحلال آن، همان، ص ۲۱۲

 

 

[۲۹] همان، ص ۲۱۳

 

 

[۳۰] ناصر، کاتوزیان، حقوق خانواده، نکاح و طلاق روابط زن و شوهر، جلد ۱، شرکت سهامی انتشار، چاپ دوم، ۱۳۹۰، ص ۹۱

 

 

[۳۱] همان، ص ۹۱

 

 

[۳۲] محمد جعفر، جعفری لنگرودی، حقوق خانواده، چاپ اول، کتابخانه گنج دانش، ۱۳۶۸، ص ۱۱۹

 

 

[۳۳] غلامرضا شهری و همکاران، مجموعه تنقیح شده قوانین و مقررات حقوقی معاونت حقوقی و توسعه قضائی قوه قضائیه.

 

 

لیست پایان نامه ها (فایل کامل موجود است) در مورد ازدواج و طلاق :

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 




موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:16:00 ب.ظ ]




سؤال: چنانچه دختری اجازه جاری نمودن صیغه عقد دائم را به عاقد بدهد ولی پدر دختر اجازه اجرای صیغه موقت را بدهد وضعیت عقد چگونه است؟

 

 

زوجین در عقد نکاح دو رکن عقد بوده[۱] (ان الزوجین فی النکاح بمثابه الثمن و المثمن فی البیع) و عقد بین آنها و به مباشرت آنها واقع می‌گردد[۲] (عقد النکاح قد یقع بین الزوج و الزوجه و بمباشرتها) بنابراین زوجین باید نسبت به عقد رضایت داشته و قصد انعقاد عقد را داشته باشند. در قانون مدنی ماده ۱۰۶۲ بیان می‌دارد «نکاح واقع می‌شود به ایجاب و قبول به الفاظی که صریحاً دلالت به قصد ازدواج نماید» پس چنانچه زوجین و یا یکی از آنها نسبت به عقد قاصد نباشد طبق ماده ۱۹۵ ق. م عقد به علت فقدان قصد باطل خواهد بود بنابراین زوجین باید علاوه بر اینکه نسبت به عقد قاصد باشند باید قصد و رضایت خود را به وسیله ای که در عرف برای بیان اراده به کار می‌رود اعلام نمایند.[۳]

 

بنابراین اگر پدر یا جد پدری دختر بالغه رشیده را به عقد دیگری در آورد آن عقد با رضایت زوجین مورد تنفیذ قرار می‌گیرد ماده ۱۰۷۰ ق. م در این خصوص مقرر می‌دارد: «رضای زوجین شرط نفوذ عقد است.» همچنین در نکاح لازم نیست که قصد و اراده طرفین توسط زوجین اعلام گردد و طرفین می‌توانند برای اعلام اراده وکیل بگیرند زیرا اجرای صیغه نکاح قابل نیابت است بنابراین در صحت وکیل گرفتن در نکاح از یک یا هر دو طرف اشکالی نیست قانون مدنی در ماده ۱۰۷۱ مقرر می‌دارد: «هر یک از زن و مرد می‌توانند برای عقد نکاح وکالت به غیر دهند» لذا آنچه در وکالت دارای اهمیت است این است که وکیل در آنچه به وی وکالت داده شده است تجاوز ننماید. و چنانچه از وظایف خود تعدی نمود عمل او فضولی بوده و متوقف به اجازه موکل است.[۴] ماده ۱۰۷۳ و ۱۰۷۴ ق. م به رعایت حدود اذن و مصلحت موکل از طرف وکیل تأکید دارد. ماده ۱۰۷۳ ق. م مقرر می‌دارد: «اگر وکیل از آنچه موکل راجع به شخص یا مهر یا خصوصیات دیگر معین کرده تخلف کند صحت عقد متوقف به تنفیذ موکل خواهد بود» و ماده ۱۰۷۴ ق. م نیز بیان می‌دارد: «حکم ماده فوق در مواردی نیز جاری است که وکالت بدون قید بوده و وکیل مراعات مصلحت موکل را نکرده باشد»

 

حال در پاسخ به سؤال که عاقد با اجازه پدر دختر صیغه عقد موقت را جاری ساخته است باید گفت در خصوص ولایت و اذن پدر و جد پدری فقیهان دیدگاه های متفاوتی را ابراز نموده‌اند که مشهور فقهای عامه به جز حنفی ها قائل به استقلال ولی در عقد نکاح دختر باکره می‌باشند.[۵] و نظر برخی از فقهای معاصر نیز چنین می‌باشد و به نظر می‌رسد که ماده ۱۰۴۳ ق. م نیز بر اساس همین دیدگاه تنظیم شده است.

 

ماده ۱۰۴۳ ق. م مقرر می‌دارد: «نکاح دختر باکره اگر چه به سن بلوغ رسیده باشد موقوف به اجازه پدر یا جد پدری او است و هر گاه پدر یا جد پدری بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه کند اجازه او ساقط و در این صورت دختر می‌تواند با معرفی کامل مردی که می خواهد با او ازدواج نماید و شرایط نکاح و مهری که بین آنها قرار داده شده پس از اخذ اجازه از دادگاه مدنی خاص به دفتر ازدواج مراجعه و نسبت به ثبت ازدواج اقدام نماید.»

 

حال باید دید که آیا اذن ولی شرط صحت عقد است یا خیر؟

 

آن دسته از فقیهان که اذن ولی را لازم می‌دانند اکثراً اذن ولی را شرط صحت عقد دانسته‌اند.[۶]

 

بنابراین عقد نکاح با قصد و رضای زوجین به وجود می‌آید و اذن ولی شرط آن است که در برخی از موارد این ولایت قابلیت اسقاط دارد. مانند این که پدر یا جد پدری بدون دلیل مانع ازدواج دختر باکره رشیده خود شوند و یا در جایی که استیذان ممکن نباشد.[۷] در این گونه موارد ولایت آن‌ها ساقط می‌گردد، لذا اذن ولی حالت استقلالی ندارد و حتی اگر دختر و پسر بدون اذن ازدواج نمایند ازدواج آن‌ها فی نفسه باطل نیست. چرا که برخی به این نظرند که نهی وارده در روایات دلالت به فساد عقد ندارد. (ثم علی تقریر التحریم لایدّل علی فساد العقد و لو فعلته بدون اذنه، لأنّ النهی فی غیر العباده لایدّل علی الفساد و لایقدح فی ذلک ان القول بالتحریم من دون الفساد احداث قول لم یقل به احد)[۸] از طرف دیگر می‌توان گفت اذن به خود عقد تعلق می‌گیرد و شرط صحت آن است ولی متعلقات عقد و چگونگی و نوع آن را شامل نمی‌شود. هر چند که در خصوص شخص، گفته شده اذن به شخص خاص نیز تعلق می‌گیرد.[۹] می‌توان این‌گونه توجیه نمود که چون شخص علت عمده عقد نکاح است، اذن به آن هم تعلق می‌گیرد. لذا زوجین که طرفین اصلی عقد نکاح هستند و عقد به مباشرت آنها واقع می‌شود می‌توانند نوع عقد را تعیین کنند.[۱۰]

 

بنابراین در فرضی که دختر اجازه جاری نمودن عقد دائم و پدر اذن در عقد موقت داده است باید بر این نظر بود که عقد مزبور فضولی است و چنانچه دختر آن را اجازه نمود عقد صحیح و الا عقد باطل خواهد بود و در خصوص مهر نیز باید گفت چنانچه دختر به عقد واقع شده رضایت دهد، مهر همان است که در ضمن عقد تعیین شده است ولی در صورت عدم رضایت، اگر نزدیکی صورت نگرفته باشد مهری تعلق نمی‌گیرد ولی در صورت نزدیکی مهرالمثل تعیین می‌شود. مواد ۱۰۹۸ و ۱۰۹۹ ق. م نیز اشاره دارد که اگر عقد باطل بوده و نزدیکی واقع نشده باشد زن حق مهر ندارد ولی در صورت جهل زن به فساد نکاح و وقوع نزدیکی زن مستحق مهرالمثل خواهد بود.[۱۱]

 

 

 

بند اول: نظرات و استفتائات فقهای معاصر در خصوص وضعیت نکاح منعقده بر خلاف قصد دختر

 

سؤال: چنانچه دختری اجازه جاری نمودن صیغه عقد دائم را به عاقد بدهد ولی پدر دختر اجازه اجرای صیغه ازدواج موقت را داده باشد آیا عقد صحیح است یا باطل؟

 

۱- نظر آیت ا.. العظمی سید محمد سعید حکیم

 

عقد موقتی که ایجاد شده فضولی است، چنانچه دختر آن را رد کند، عقد باطل است و هیچ مهر ثابت نیست و اگر اجازه دهد عقد صحیح می‌شود و مهری که در آن بیان شده، برای دختر ثابت می‌شود که از آن به مهر المسمی تعبیر می‌شود و آمیزش مطلقاً بدون اجازه پدر جایز نیست حتی اگر دختر اجازه آن را بدهد و اگر دختر در صورتی که جاهل باشد و آمیزش صورت بگیرد و بعد از آگاهی عقد را رد کند عقد باطل است و مهر المسمی ثابت می‌شود و اگر شوهر مغرور شده باشد می‌تواند در مورد مهر به کسی که او را گول زده مراجعه کند.[۱۲]

 

۲- نظر ایت ا.. العظمی جعفر سبحانی

 

تا زمانی که دختر راضی نباشد عقد فضولی است و نافذی نیست و اگر رضایت داد آنچه در عقد موقت گفته شده همان مهر خواهد بود.[۱۳]

 

۳- نظر ایت ا.. العظمی سید محمد علوی گرگانی

 

عقد فضولی است و در صورت رضایت دختر و با توجه به رضایت پدر او عقد صحیح است.[۱۴]

 

۴- نظر ایت ا.. العظمی ناصر مکارم شیرازی

 

در صورت عدم رضایت دختر به عقد موقت، عقد مذکور باطل است و چنانچه دختر نمی‌داند و آمیزش صورت گرفته مرد باید مهرالمثل بپردازد.[۱۵]

 

۵- نظر ایت .. العظمی سید عبدالکریم موسوی اردبیلی

 

اگر دختر کبیره باشد و عقد موقت را اجازه ندهد عقد باطل است و اگر صغیره باشد چنانچه عقد موقت به صلاح او باشد و ولی او آن را اجازه دهد صحیح است و گرنه باطل است.[۱۶]

 

۶- نظر ایت ا.. العظمی حسین نوری همدانی

 

اگر دختر به آن راضی باشد عقد صحیح است.[۱۷]

 

[۱]زین الدین بن علی، عاملی الجبعی، الروضه البهیمه فی شرح اللمعه الدمشقیه، ج ۵، چاپ اول، کتابفروشی دارویی، قم، ۱۴۱۰ ه. ق، ص ۱۲۰

 

[۲] امام خمینی (ره)، تحریر الوسیله، چاپ اول، مؤسسه مطبوعات دارالعلم، قم، ص ۲۵۴

 

[۳] ناصر، کاتوزیان، حقوق مدنی، جلد ۱، شرکت سهامی انتشار، تهران، ۱۳۹۰، ص ۶۴

 

[۴] حسن، امامی، حقوق مدنی، جلد ۴، انتشارات اسلامیه تهران، ۱۳۸۶، ص ۴۲۰

 

[۵] امام خمینی، تحریر الوسیله، ج ۲، همان، ص ۲۵۴

 

[۶] گنجینه استفتائات قضائی، مؤسسه آموزشی پژوهشی قضا، سؤال ۱۰۹۹ (پاسخ امام خمینی) و سؤال ۵۸۳۶ (پاسخ آیت ا.. میرزا جواد تبریزی)

 

[۷] امام خمینی، تحریر الوسییله، ج ۲، همان، مسأله ۲، ص ۲۵۴

 

[۸] زین الدین بن علی، عاملی الجبعی (شهید ثانی)، مسالک الافهام، ج ۷، ص ۱۳۵

 

[۹] همان

 

[۱۰] گنجینه استفتائات قضائی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی قضا، مقاله دکتر علیرضا انتظاری

 

[۱۱] همان

 

[۱۲] گنجینه استفتائات قضائی، مؤسسه آموزشی پژوهشی قضا، قم

 

[۱۳] همان

 

[۱۴] همان

 

[۱۵] همان

 

[۱۶] همان

 

[۱۷] همان

 

لیست پایان نامه ها (فایل کامل موجود است) در مورد ازدواج و طلاق :

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:16:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم