۲-۴-۶-تأثیرطلاق روی بچه ها
یکی از نتایج بدست آمده این است که پدر و مادرها باید بین واکنشهای فوری و کوتاه مدت بچهها پس از جدائی و بازتابهای بلندمدت آنها تفاوت بگذارند. واکنش کودک در درازمدت کاملا متفاوت است و بستگی به این دارد که با او در مدت طلاق و پس از جدائی چگونه رفتارشده است.
بچهها پس از جدائی دچار ناراحتی و نگرانیهای گوناگون میشوند. در سال اول جدائی، احساس خشم، ترس، افسردگی و گناه زیادی در آنها ظاهر میگردد که در سال دوم رو به کاهش میگذارد.
– سالهای مدرسه
بچههای ۶ تا ۸ ساله اغلب پس از جدائی و پدر و مادر دچار افسردگی شدید میشوند. واکنش پسرها معمولا از دخترها شدیدتر است. پسر بچهها زود به گریه میافتند و سراغ پدر را میگیرند. هر چه سن این بچهها زیادتر میشود احساس غم و افسردگی خود را به خشم و خشونت میدهد. بچههای ۹ تا ۱۲ ساله، خاصه پس از جدائی والدین واکنشهای خشمآلودی از خود نشان میدهند. برای مادرها به نظم درآوردن آنها کارآسانی نیست. پسرها از بازدید و ملاقات با پدر استقبال نمیکنند، کارکرد آنها در مدرسه پایین میآید و بعضی از پسران و دختران با معلمین خود درگیریهایی پیدا میکنند.
-جوانان
جوانان در مقایسه با خردسالان، سازشپذیری نسبت به مسئله طلاق نشان میدهند. شاید به این دلیل باشد که در این سن نوجوان، استقلال بیشتری پیدا میکنند و ارتباط نزدیکی با والدین ندارند، آشکارا به محبت و راهنمائی کمتری خود را نیازمند میبینند. نوجوان غالباً در چنین موقعیتهای خود را از پدر و مادر دورنگه میدارند و میکوشند زندگی و برنامههای مستقل و جدیدی را دنبال کنند. بسیاری از آنها در ابتدای جدائی احساس فریبخوردگی میکنند و برخی واکنش خشمآلودی از خود نشان میدهند. و سعی میکنند از محیط خانه دور باشند. اما مسأله اساساً هنگامی پدید میآید که جوانان دچار تعارضی برای وفاداری به مادر یا پدر میشوند و تصور میکنند بین آنها یکی را باید انتخاب کنند.(همان:۴۱)
۲-۴-۷-فرایند طلاق و رشدکودک
سطح رشد کودک در زمینههای روانی، جنسی، هیجانی و شناختی نقش اساسی در واکنش وی نسبت به جدائی والدیندارد. در مراحل مختلف طلاق والدین، واکنش کودک به متغیرهایی از قبیل، عدم حضور یکی از والدین، تغییر در وضعیت اقتصادی خانواده، ارتباط با ناپدری یا نامادری(درصورت ازدواج والد)و تعارضات خانوادگی، متفاوت خواهد بود.
طلاق والدین، موجب اثرات منفی و طولانی مدت برفرایند رشد کودک میشود. طلاق با احساس شکست در زندگی، حس فقدان و نشانههایی از انتقال و شروع یک سبک جدید زندگی، همراه است (مک راب[۱]،۱۹۷۸). یک خانواده پس از وقوع طلاق، جهت دستیابی به تعادل، نیازمند زمان است. کودک برای رسیدن به واکنش مناسب در برابر جدائی والدین به فرصت و زمان کافی نیاز دارد. فرایند تعادلیابی مجدد نیازمند سازگاری با محیط خانوادگی جدید همراه با برقراری ارتباطات جدید است. پس از وقوع طلاق، نحوه ملاقات والدین با کودک و همینطور حمایتها و ورود افراد جدید به ساختار روابط خانوادگی تغییر پیدا میکند. افرادی مثل وکیل، قاضی، روان درمانگر، ناپدری و یا نامادری در ساختار روابط خانوادگی وارد و تعریف میشوند. کودک به منظور سازگاری با این تغییرات و افراد تازه نیازمند زمان است.(همان:۱۴۹)
عوامل جرم شناختی طلاق
عنوان عوامل جرم شناختی طلاق | اقسام عوامل | مهمترین عامل |
عوامل زیستی |
۱-عدم تناسب سنی
۲-ازدواج زودرس یا کم سالی |
ازدواج زودرس |
عوامل روانی و اخلاقی |
۱-تزلزل پایه های ایمان و سقوط مبانی دینی
۲-عدم تفاهم اخلاقی
۳-لجاجت و سختگیری های بی جا و نداشتن گذشت نسبت به یکدیگر
۴-پیشداوری های ناصواب
۵-دروغگویی
۶-عدم رعایت ادب و نزاکت
۷-خرافات
۸- ناهماهنگی روابط جنسی و عدم رعایت نیاز جنسی یکدیگر
۹-زیاده طلبی و نامتعادل بودن مردو زن |
عدم تفاهم اخلاقی |
عوامل اجتماعی |
۱-تأثیرشهروروستا
۲-ناهماهنگی طبقاتی
۳-دخالت های بی مورد دیگران
۴-دوستان ناباب
۵-اعتیاد -۶-مسکن |
اعتیاد |
عوامل اقتصادی |
۱-بیکاری
۲-فقراقتصادی
۳-مشکل ثروتمندبودن
۴-خست بیش از اندازه مرد
۵-تجمل پرستی و بلندپروازی های زن |
بیکاری |
پیامدهای منفی طلاق |
۱-تأثیر منفی برکودکان
۲-تأثیرمنفی بر جوانان
۳- احساس گناه |
تأثیر منفی برکودکان |
[۱] .Magrob
لیست پایان نامه ها (فایل کامل موجود است) در مورد ازدواج و طلاق :
[چهارشنبه 1399-06-12] [ 01:59:00 ب.ظ ]
|