ظاهراً یهودیت از راه هجرت و تجارت وارد بحرین شده است[۲۱۴] و یهودیان این منطقه بعد از اسلام جزیه میدادند.[۲۱۵]
- زرتشتی
هَجَر مرکز زرتشتیان بحرین بوده است و پیامبر اکرم از آنها جزیه گرفت.[۲۱۶]
- اَسبَذی
در وجه تسمیۀ این کلمه اختلاف زیادی است.
شاید اَسبَذ، معرّب اسبِ فارسی و به معنای کسانی باشد که اسب را میپرستیدند و یا اینکه منسوب به قریۀ اَسبَذ باشد.[۲۱۷]
آنها مجوسیان یا گروهی از مجوسیان بحرین از طایفۀ بنی تمیم بودهاند و در برخی احادیث ذکرشان آمده است. مانند آنچه از ابن عباس نقل شده است که:
«جاء رجل من الاَسبذیین من اهل البحرین، وهم مجوس اهل هَجَر، الی رسول الله …».[۲۱۸]
- ورود اسلام به بحرین
در سالهای آغازین گسترش اسلام، فرمانروایی بحریی از سوی حکومت ساسانی، با منذر بن ساوی، از بنی عبدالقیس بود[۲۱۹] و سیبخت، مرزبان یا وابستۀ نظامی ایران در هَجَر بود.[۲۲۰]
پیامبر اکرم در سال هشتم هجرت، علاء بن حضرمی را با نامهای به نزد این دو نفر فرستاد، مبنی بر اینکه یا اسلام را بپذیرند و یا اینکه جزیه بپردازند.[۲۲۱]
بلاذری مینویسد، این دو و همۀ عربهای بحرین و برخی عجمها ایمان آوردند، ولی مجوس، یهود و نصاری از ایمان به اسلام امتناع کردند و قبول کردند که جزیه بدهند.
او متن صلحنامه مربوط به جذیه بین حضرمی با یهود، نصاری و مجوس را آورده است.[۲۲۲]
پیامبر گرامی، منذر بن ساوی را به شرط اسلام آوردن بر امارت خود ابقاد کرد.[۲۲۳] با این وصف میتوان او را اولین حاکم اسلامیِ بحرین قلمداد کرد. ابن سعد (د ۲۳۰ق) نقل کرده است که مردم از منذر بن ساوی شکایت کردند و پیامبر، ابان بن سعید بن عاص را به جای او منصوب کرد و به او فرمود:
«استوص بعبد الفیس خیراً واکرم سراتهم».[۲۲۴]
ابان بن سعید تا مدتی بعد از وفات پیامبر حاکم بحرین بوده است.[۲۲۵]
نقد و نظر
آنچه بلاذری و دیگرانی نوشتهاند، حاکی از آن است که مردم بحرین یکباره به اسلام روی آوردهاند. تصور اینکه همۀ مردم بحرین با وجود پراکندگی و نظام قدرتمند قبیلهای، یکجا اسلام آورده باشند و از حکومتی مرکزی تبعیت کنند، مشکل است و روایات تاریخی از این مسئله رفع ابهام نمیکنند.
- جنگهای ردّه
مصادر تاریخی این درگیریها را مربوط به زمانی دانستهاند که مردم بحرین بعد از آنکه اسلام را پذیرفته بودند، در زمان خلافت ابوبکر از گردن نهادن به حکومت تن زدند و سر به شورش برداشتند. علاء بن حضرمی از سوی ابوبکر مأمور سرکوبی شورش شد. این جنگ طولانی باعث تار و مار شدن شورشیان عرب و ایرانی و فتح کامل بحرین گردید.[۲۲۶]
علاء حضرمی بعد از جنگهای رده والی بحرین بود[۲۲۷] و بعد از او نیز در دورۀ خلفای نخستین، از لحاظ اداری و حکومتی تابع مدینه بود و والیانی از مرکز خلافت به حکومت بحرین منسوب میشدند.[۲۲۸]
در اواخر عصر خلیفۀ دوم و همه دوران خلیفۀ سوم و امیرالمؤمنین علی، حکومت بحرین به ضمیمۀ یکی از مناطق فارس، یمن، یمامه و عمان به یک نفر سپرده میشد.
نقد و نظر
منذر بن ساوی حاکم بحرین از قبیله عبدالقیس بود و وفد بحرین نیز از میان عبدالقیس بوده است. از سویی در شورشهایی که به رده معروف شده است، فقط سخن از بنی بکر بن وائل است. با توجه به رقابت و دشمنی طولانی این دو قبیله در شدّت و صحت روایات و گزارشهای مصادر تاریخی و همچنین انگیزه واقعی جنگهای ردّه (در بحرین) ابهامهایی به ذهن میرسد.
- فتنۀ خوارج
بعد از اختلاف خوارج با ابن زبیر و جدایی از او، ابوطالوت از طایفۀ بنی زمان از قبیلۀ بکر بن وائل، و أبو فُدیک ـ عبد الله بن ثور بن قیس بن ثعلبه ـ از همان قبیله و عطیه بن أسود حنفی به یمامه رفتند. آنها ابوطالوت و سپس نجده بن عامر حنفی را به ریاست انتخاب کردند.[۲۲۹] این گروه از خوارج به نجدیه معروف هستند.[۲۳۰]
گروه های زیادی از قبیلۀ بکر بن وائل و به خصوص بنو حنیفه[۲۳۱] از آنها به نجده بن عامر پیوستند.[۲۳۲]
نجده بعد از چند حملۀ ناموفق در سال ۶۷ ق در اتحاد با قبیلۀ ازد توانست، عبدالقیس که با او سازش نمی کردند را، شکست دهد و وارد قطیف شود. او سپس خَط را نیز زیر سلطۀ خود درآورد.[۲۳۳]
پس از مدتی بین طرفداران نجده اختلاف بروز کرد که به کشته شدن او منتهی شد. بعد از وی ابوفُدیک ـ که به عقیدۀ برخی مورخین عامل قتل نجده بود ـ به ریاست خوارج رسید و جواثا را مرکز خود قرار داد.[۲۳۴]
مصعب بن زبیر ـ که از سوی برادرش عبدالله والی عراق بود ـ و همچنین خالد بن عبدالله قسری ـ والی بصره از سوی عبدالملک بن مروان در جنگهایی به سال ۷۳ق، نتوانستند ابوفدیک را سرکوب کنند، ولی سرانجام او در جنگ با سپاهی که عبدالملک به سرکردگی عمر بن عبیدالله، فرستاده بود، ناتوان شد و به قتل رسید.[۲۳۵]
با کشته شدن او حکومت بحرین به حوزۀ عراق بازگشت.
نقد و نظر
بیشتر خوارج و پایگاه آنها در میان قبیلۀ بکر بن وائل و تیره بنی حنیفه از همین قبیله و در منطقۀ جغرافیای آنها یعنی یمامه بود. اهل بحرین در بدو حکومت خوارج و تاخت و تازهای آنها مقاومت کردند. این مقاومت می تواند ناشی از روح مذهبیِ عبدالقیس، حس استقلالطلبی در برابر منطقۀ بیگانۀ یمامه و همچنین تا حدود زیادی تعصب قبیلهای در برابر قبیلۀ رقیب خود یعنی بکر بن وائل باشد.
البته در ادامۀ ماجرا قبیلۀ أزد که در برابر عبدالقیس، اقلیتِ بحرین بودند، با ادعایِ انکار ظلم و مساواتی که خوارج داشتند، همراه شدند و دروازۀ بحرین گشوده شد.
البته بعد از سرکوبی و شکست خوارج، قیامهای پراکندهای در بحرین علیه حکومتِ مرکزیِ عراق صورت گرفت که در این شورشها، عبدالقیس شرکت داشتند. بررسی و تحلیل این جریانها از حوصلۀ این مختصر خارج است.
- شورش صاحب الزنج
علی بن محمد بن عبدالرحیم ـ معروف به صاحب الزنج ـ رهبر شورش زنگیان علیه دستگاه عباسی در سالهای ۲۵۵ تا ۲۷۰ق است.
او با عبدالقیس ارتباط نَسبی داشت و در ۲۴۹ق از سامرا وارد بحرین شد. در ابتدا ادعا کرد از نسل ابوالفضل عباس بن علی بن ابی طالب است و مردم را به طاعت خود دعوت کرد. عدهای از هَجَر به او گرویدند.
بعد از درگیریهایی که بین طرفداران و مخالفان او درگرفت، به اَحساء رفت و موقعیتی کسب کرد. یحیی بن محمد أزرق بحرانی از بنی دارم، یحیی بن ابی ثعلب از اهل هجر و سلیمان بن جامع از موالیانِ بنی حنظله، از یارانِ نزدیک و سرداران صاحب الزنج، همگی اهل بحرین بودند.[۲۳۶] صاحب الزنج در موضعی به نام «الردم» در بحرین با مخالفانش جنگ سختی به پا کرد که به کشته شدن عدۀ زیادی منتهی شد. بعد از این قضیه به بصره رفت و با همراهی بردگانِ ساکن بصره، شورش بزرگی را در بصره و واسط و خوزستانِ ایران به راه انداخت. او سرانجام در صفر ۲۷۰ به قتل رسید.[۲۳۷]
نقد و نظر
اگر چه قیام اصلی زنگیان از بصره شروع شد و گسترش یافت، ولی صاحب الزنج قبل از ورود به بصره به سال ۲۵۴ق در بحرین شورشی را رهبری کرد و یارانی را به دست آورد. جریانات مربوط به صاحب الزنج از شگفتترین قیامهای قرن سوم هجری است که براساس اختلاف طبقاتی شکل گرفت و نه رنگ شیعی دارد و نه وجهۀ خارجی، ولی از هر دو بهره برده است. شاید ارتباط ساکنین بحرین با صاحب الزنج ناشی از این انگیزهها باشد:
الف. صاحب الزنج ارتباط نسبی با بنی عبدالقیس ـ بزرگترین قبیلۀ بحرین ـ داشت و جایگاه علاقه های قبیلهای در مناسبات و حرکات عربی مشخص است.
ب. صاحب الزنج خود را از علویان میدانست و این ادعا در میان اهالی بحرین و به خصوص عبدالقیس خریدارانی داشت. مانند بسیاری از قیامهای همین دوره، که با این حربه شکل گرفت.
موضوعات: بدون موضوع
لینک ثابت