کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



جستجو



آخرین مطالب

 



نمود. وجود انگیزش تحصیلی[1] در دانش آموزان یکی از دلایل این پیشرفت در آینده خواهد بود، در واقع انگیزش تحصیلی زیرساختی است برای رسیدن به اهداف آموزشی و به دنبال آن توسعه. از نظرگاه دیگر در یک نظام آموزش و پرورش هدفمند که به سوی شکوفایی همه جانبه استعدادها و توانایی‌های دانش پژوهان گام بر می‌دارد، باید کل جریانات دخیل در آموزش را مد نظر قرار داد.

با توجه به این که یکی از وظایف تعلیم و تربیت توانا ساختن نسل آینده در اداره امور و سپردن میراث فرهنگی به آن‌هاست در واقع این عمل یک سرمایه گذاری محسوب می‌شود. اگر این نظام نتواند نیروهای انسانی تحت آموزش خود را در قالب انواع تخصص‌ها و مهارت‌ها به شکوفایی برساند در واقع این امکانات و نیروها به هدر رفته است، لذا تفکر عاقلانه حکم می‌کند به عامل‌های مؤثر و دخیل در رسیدن به شکوفایی دانش آموزان توجه شود؛ بنابراین بررسی انگیزش تحصیلی دانش آموزان به عنوان عاملی مؤثر پیش نیاز یک سیستم آموزشی موفق خواهد بود. انگیزش تحصیلی بهره وری در آموزش و پرورش و یادگیری پایدارتر و عمیق تر را به دنبال دارد و از هدر منابع مالی و انسانی جلوگیری به عمل خواهد آورد.

انگیزش از مباحثی است که همیشه و برای همه روانشناسان و حتی فیلسوفان مطرح بوده و هست. سالهاست که اهمیت انگیزش تحصیلی به عنوان کلیدی‌ترین اصل در یادگیری دانش آموزان مدارس مورد توجه صاحب نظران قرار گرفته است. به حدی که مشکل می‌توان کتاب یا مجله ای را در زمینه تعلیم و تربیت و مدرسه یافت که بخشی از آن به مسئله انگیزش تحصیلی و یادگیری دانش آموزان اختصاص نیافته باشد.

به طور کلی انگیزش عامل درونی است که فرد را از درون به فعالیت وا داشته و منبعث از نیازهای فرد است (سیف، 1382).

تأملی اندک بر پدیده انگیزش نشان می‌دهد که انگیزش به ندرت پدیده واحدی در نظر گرفته می‌شود. دانش آموزان نه تنها در سطوح انگیزش متفاوت بوده بلکه در جهت گیری انگیزش هم متفاوت‌اند. جهت گیری‌های انگیزشی مربوط به نگرش‌های اساسی و اهدافی است که باعث انجام کار می‌شود و در واقع به چرایی عمل و رفتار بر می‌گردد. مفهوم انگیزش وقتی به کار می‌رود که قصد تعیین علت‌ها یا تعیین کنندگان رفتار شخص یا اشخاص در میان باشد و پی بردن از این که چه عامل درونی یا بیرونی باعث پیدایش رفتاری خاص در فرد شده است (Deci & Ryan, 2002).

انگیزش تحصیلی بیشترین رضایت خاطر را برای دانش آموز به بار خواهد آورد، آموختن بدون انگیزش غیر ممکن است. پس باید انگیزه‌ها و تقویت کنندگان و دلایل آن را در شاگردان شناخت و نباید این نکته را فراموش کرد که انگیزش هم وسیله است و هم هدف پیشرفت و موفقیت. رفتار و انگیزش دانش آموز بستگی به ویژگی‌های شخصیتی دانش آموز، توانایی دانش آموز و عوامل مدرسه ای او دارد (Deci & Ryan, 2002). پس هرگاه در فعالیت‌های دانش آموز کاهشی احساس شد و یا چنان که باید و شاید انرژی مصرف نکرد باید به انگیزش او و نقش با اهمیت مدرسه و دست اندرکارانش اندیشید و گرنه تشویق و تنبیه و حتی پند و اندرز مسئله را حل نخواهد کرد.

عوامل مختلفی بر انگیزش تحصیلی دانش آموزان مؤثر می باشد از آن جمله می توان به عوامل شخصیتی و فردی، عوامل خانوادگی و عوامل آموزشگاهی اشاره نمود که در این پژوهش به عواملی ازاین چهار دسته توجه شده که کمتر موردتوجه دیگر پژوهشگران  بوده است.

تاب آوری خصوصیتی است خاص نوجوانانی که با وجود مواجهه با استرس و شرایط ناگوار در زندگی‌شان، تسلیم افت تحصیلی، مشکلات تحصیلی، جسمی و روحی نمی‌شوند و به پیشرفت و موفقیت دست می‌یابند (Linqanti, 1992).

سبک‌های والدگری یا شیوه‌های فرزند پروری یکی ازمؤلفه های اساسی در رشد و تربیت فرزندان است و اغلب ارتباط با مهم‌ترین دستاوردهای اساسی در رشد و تربیت فرزندان مانند توانایی‌های شناختی و اجتماعی آن‌ها دارد و زمینه ساز بسیاری از ابعاد شخصیتی، نگرش‌ها، احساسات و عادات افراد می‌باشد.

متغیر دیگری که در این پژوهش به آن پرداخته شده و پژوهشگران خیلی کم به آن توجه نموده‌اند نگرش دانش آموز نسبت به مدرسه است. مدرسه به عنوان یک گروه اجتماعی از افراد مختلفی تشکیل شده است که از نظرتجارب، فرهنگ خاص، شخصیت و ابعاد گوناگون دیگر، با هم متفاوت هستند. تعامل بین اعضای یک مدرسه تا حد زیادی متأثر از جوی است که بر مدرسه حاکم است و با توجه به این که نگرش دانش آموز نسبت به مدرسه می‌تواند مثبت یا منفی باشد و این نگرش تحت تأثیر جو مدرسه می‌باشد لذا متخصصان امر تربیت باید به این مهم توجه خاص داشته و در جهت بهبود شرایط مدارس بکوشند.

در مجموع با توجه به مطالب مطرح شده این موضوع در ذهن پژوهشگر به وجود آمد که در رابطه با عوامل پیش بینی کننده انگیزش تحصیلی پژوهشی انجام دهد. امید است که نتایج این تحقیق بتواند برای ارائه راهکارهای مناسب جهت بهبود شرایط انگیزشی دانش آموزان مثمر ثمر واقع شود.

1-2- بیان مسئله پژوهش

مفهوم انگیزش[2] همواره مورد توجه جوامع بشری بویژه پژوهشگران و محققان آموزش و پرورش بوده است. انگیزش فرایندهایی است که به رفتار انرژی داده، آنرا هدایت کرده، نگه می‌دارد (بیابانگرد، 1386). انگیزش ظرفیت ذاتی و طبیعی برای فراگیری مثبت است و نیاز به پرورش یافتن دارد تا بنیان نهادن (مک کومز و پاپ، 2005، ترجمه ابراهیمی قوام آبادی، 1384). انگیزش معمولاً به نیروهایی اطلاق می‌شود که انتخاب، ثبات، شدت و تداوم رفتار را تعیین می‌کند و در تعریف به فرایند برانگیختن و نگهداری رفتارهایی دلالت دارد که به سوی هدفی متوجه است (Schunk 2000, به نقل از کدیور، 1382). در کاربردهای آموزشی انگیزش، به تعبیرهای مختلفی از جمله انگیزش تحصیلی برمی خوریم.

انگیزش تحصیلی انگیزه روانشناختی فراگیری است که با اثرگذاری برانواع مختلف فعالیت‌های تحصیلی به تمایل فرد برای رسیدن به هدف‌های تحصیل اشاره دارد. این سازه با حصول آگاهی از چگونگی تأثیر فرایندهای شناختی انگیزشی شخص روی فعالیت‌هایی که برای پیشرفت تحصیلی وی اهمیت دارند برآورده می‌شود، انگیزش تحصیلی باهدف‌های ویژه، نگرش‌ها و باورهای خاص روش‌های نائل شدن به آن‌ها و تلاش و کوشش فرد در ارتباط است (شهنی ییلاق و همکاران 1384). انگیزش تحصیلی به اعتقاد فراگیران در مورد توانایی خود در کسب موفقیت تحصیلی گفته می‌شود (Legault et al, 2006). انگیزش تحصیلی تحت تأثیر عوامل مختلفی، از جمله عوامل فردی، اجتماعی، خانوادگی و آموزشگاهی قرار دارد. از جمله عوامل فردی که می‌توان به آن اشاره نمود تاب آوری است.

«تاب آوری» یکی از مسائل مطرح در روا نشناسی مثبت است. تاب آوری ظرفیت روبروشدن، غلبه کردن و حتی قوی تر شدن به وسیله تجربه مشکلات یا آسیب‌ها است. درفرایند تاب آوری دو شر ط مهم وجود دارد: 1. افراد با تهدیدهای مهم یا سختی‌های شدید روبرو می‌شوند، 2. با وجود سختی‌ها و مشکلات مهم به سازگاری مثبت دست یافته و پیشرفت می‌کنند (. (Luthar et al, 2000

 Garmezy & Masten  (1991) تاب‌آوری را یک فرایند، توانایی یا پیامد سازگاری موفقیت‌آمیز با شرایط تهدیدکننده تعریف نموده‌اند. به‌بیان‌دیگر تاب‌آوری، سازگاری مثبت در واکنش به شرایط ناگوار است (Waller, 2001). تاب‌آوری صرفاً مقاومت منفعل در برابر آسیب‌ها یا شرایط تهدید کننده نیست

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1399-06-06] [ 04:52:00 ب.ظ ]




       5-5-6. فرضیه­ی ششم………………….. 96

       5-5-7. فرضیه­ی هفتم…………………. 97

       5-5-8. فرضیه­ی هشتم…………………. 97

       5-5-9. فرضیه­ی نهم………………….. 98

       5-5-10. فرضیه­ی دهم…………………. 99

       5-5-11. فرضیه­ی یازدهم………………. 99

   5-6. نتیجه­گیری………………………… 99

   5-7. پیشنهاد­های پژوهش…………………. 101

       5-7-1. پیشنهادهای کاربردی………….. 101

       5-7-1. پیشنهادهایی برای پژوهش­های آینده 101

فهرست منابع…………………………….. 102

 

پیوست………………………………….. 109

پیوست 1: سیاهه­ی رفتاری کودک/نوجوان 6 تا 18 ساله… 110

پیوست 2: لیست کتاب­های مناسب انتخاب­شده­ی گروه سنی ب در فرایند کتاب­درمانی………………………………………. 121

پیوست 3: خلاصه­ای از کتاب داستان­های انتخاب­شده­ی گروه سنی ب در فرایند کتاب­درمانی……………………………………… 123

پیوست4:  تبدیل نمرات خام مقیاس­های سیاهه­ی رفتاری کودک و گزارش معلم به نمرات تی   135

مقدمه
کتاب، «آیینه­ای از جهان هستی» است که تمام تجربیات بشر، در زمان­ها و مکان­های مختلف را منعکس می­کند و هم­چنین، امکان دستیابی به پیشینه­های زندگانی، نگرش­ها و احساسات بشری را فراهم می­سازد. کتاب، در سالیانی نه چندان دور، مهم­ترین رسانه­ی فرهنگی بود که وظیفه­ی انتقال معارف، تجارب و اطلاعات بشری را بر عهده داشت و امروزه، در عصر رسانه­های الکترونیکی، با وجود داشتن رقیب­های توانا، هم­چنان در صدر استفاده قرار گرفته است. کتاب، به­عنوان یکی از بنیادی­ترین و محوری­ترین عناصر شکل­دهنده­ی عصر فرهنگ مکتوب، هم­چنان کانون توجه سیاست­گذاران فرهنگی و نظام­های آموزشی است. اگرچه کتاب، ابزاری سودمند در تکوین شخصیت، استعدادها و توانایی­های انسان است ولی استفاده از کتاب، برای «کتاب­درمانی[1]»، مفهومی نوپاست و در جهان امروز که در حدود 450 میلیون نفر، در سراسر جهان، با مشکلات روانی، عصبی و رفتاری مواجه هستند، به­کارگیری شیوه­های کم­هزینه، با محتوای فرهنگی و آموزشی، به­عنوان مکمل درمان اصلی، ممکن است گزینه­ی مناسبی باشد (ندوشن، 1386).

اگرچه کتاب­درمانی، اصطلاحی درمانی است که در ارتباط متقابل میان فرد با محتویات یک یا چند کتاب یا شعر و انواع گوناگون موضوعات تألیف شده کاربرد دارد ولی در اصل، مفهومی قدیمی در علوم کتابداری است و در واقع، روشی برای شفا و درمان اختلالات شخصیتی، احساسی و یا اجتماعی در میان کودکان و نوجوانان است. در این روش، ادبیات، ابزاری است که به خواننده کمک می­کند تا با شناخت شخصیت­ها و مشکلات آن­ها در کتاب، میان آن­ها و مشکلاتی که در زندگی شخصی خود دارد، ارتباط برقرار کند. یکی از گونه­های ادبیات کودکان، داستان است. خواننده­ی داستان می­آموزد که چگونه دیگران با ناکامی­ها و سرخوردگی­های­شان روبه­رو می­شوند. این روش، به آنان امکان می­دهد که نوعی بصیرت درونی نسبت به خود و راه حل­های جایگزین برای حل مشکلات فردی­شان بیابند و درک کنند که ایشان تنها افراد دارای مشکلات ویژه نیستند؛ در نتیجه، آنان را علاقه­مند می­کند تا درباره­ی مشکلات خود، به بحث و گفت­وگوی آزاد بپردازند.

داستان­ها، ابزار مناسبی برای معرفی الگوهای موفق رفتارهای مطلوب هستند. کودک، از طریق همانندسازی با این الگوها، به تعدیل و اصلاح تصویرهایی که از خود در ذهن دارد، می­پردازد. مطالعه بر روی کودک، این امکان را به ما می­دهد که برای رشد همه­جانبه و شکوفایی استعدادهای انسانی او در آینده، امکاناتی را ایجاد کنیم. پی بردن به نیازهای کودک، در مطالعه­ی علمی تغییرات رفتارهای (زیست­شناختی، اجتماعی، شناختی و عاطفی) او، سهم بسزایی دارد. کودک ناشنوا،
به ­دلیل نداشتن درک زبان گفتاری در خانواده و جامعه احساس کمبود کرده، دچار مشکلات  زیادی می­شود و درنتیجه نیازهای بیش­تری دارد. وی، در مقایسه با کودک سالم، دچار اختلالات عاطفی
بیش­تری است که برای رفع این اختلالات از طرف خانواده، مدرسه و جامعه توجه افزون­تری را طلب می­کند. کتاب­درمانی، به­ویژه برای کودکانی که قادر به بیان احساسات خود نیستند، می­تواند مؤثر واقع شود؛ زیرا آن­ها با شخصیت­های موجود در کتاب، همانندسازی می­کنند و از آن­جا که کتاب، به عنوان ابزاری سودمند در شکل­گیری شخصیت کودکان و شکوفایی استعدادها و توانایی­های آن­هاست، ممکن است با ارضای نیازها و استعدادهای بالقوه­ی کودک، آن­ها را به شکوفایی برساند یا مشکلات روان­شناختی او را کاهش دهد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:51:00 ب.ظ ]




تکنولوژی، صنعت و مدیریت بسیاری از سازمان ها و شرکت­های موفق جهان را بر آن داشته که اهداف و گرایش خودرا در جهت بکارگیری خلاقیت هدایت کنند. صاحبنظران خلاقیت را محور حرکت جهانی در قرن 21 می دانند. جو سازمانی باز و پذیرنده تغییر و تحول، شرایط را برای بروز خلاقیت فراهم می کند (شهر آرای و مدنی پور1375؛ نقل در اثر نسبی، 1388 ص 3-1).

     از آنجا که یکی‌ از ارکان‌ اساسی‌ جوامع‌ دانشگاه‌ها هستند، کتابخانه‌ دانشگاهی‌ می‌تواند در زمینه‌ رفع‌ مشکلات‌ فرهنگی‌، اجتماعی‌، فنی‌، اقتصادی‌، سیاسی‌ و اداری‌ تسهیلات‌ ویژه‌ای‌ را فراهم‌ آورد و موجبات‌ ترقی‌ عملکردهای‌ دانشگاه‌ شود. بدین‌ ترتیب‌ هدف‌ اصلی‌ یک‌ کتابخانه‌ دانشگاهی‌ ‌، مشارکت‌ و فعالیت‌ در امر آموزش‌ است‌ و در اجرای‌ اهداف‌ آموزش‌ عالی‌ نقش‌ اساسی‌ دارد. کتابخانه‌ در سیستم‌ دانشگاه‌ وسیله‌ای‌ است‌ که‌ باید دانشگاه‌ را در رسیدن‌ به‌ هدف‌ کمک‌ کند. همچنین کتابخانه­ها یکی از نهادهای مهم اجتماعی هستند و باید به طور مستمر قابلیت­ها و توانایی­های ذهنی خود را ارتقاء بخشیده و با ساز و کارهای مناسب و متناسب با نیازهای افراد و جامعه امکان تحقق هدفها را فراهم سازند. نظریه­ی هوش سازمانی به این کتابخانه­ها کمک میکند تا توانایی فکری و ذهنی خود را به عنوان یک سازمان هوشمند ارتقاء داده و رسالت و مأموریتهای خود را هوشمندانه محقق سازند. با پیشرفت روز افزون دانش و تکنولوژی و جریان گسترده اطلاعات، امروزه جامعه ما نیازمند آموزش مهارت‌هایی است که با کمک آن بتواند همگام با توسعه علم و فناوری به پیش برود. هدف باید پرورش انسان‌هایی باشد که بتوانند با فکری خلاق با مشکلات روبرو شده و به حل آنها بپردازند. به گونه‌ای که انسان‌ها بتوانند به خوبی با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و با بهره­گیری از دانش جمعی و تولید افکار نو مشکلات را از میان بردارند. انگیزش در افراد برای بروز تفکر جدید و خلاق زمانی افزایش می­یابد که محیط مناسب برای بروز خلاقیت فراهم باشد. در محیط خلاق افراد به یکدیگر اطمینان و اعتماد دارند و می­توانند­ ریسک­های روانی را برای ابراز کردن ایده­­های خود بپذیرند. استعدادهای ذاتی و خلاقیت افراد اساس داشتن جامعه­ای خلاق است. لذا توجه به مطالب فوق انگیزه­ای شد جهت انتخاب موضوع پایان نامه حاضر.

1-2- بیان مسأله

  کارل آلبرخت نویسنده المانی و یکی از پیشگامان اصلی در زمینه طراحی مدل هوش سازمانی است. وی هوش سازمانی را بعنوان ظرفیت بهره­گیری از قدرت ذهنی سازمان در عالم واقعیت و متمرکز سازی آن برای تشخیص ماموریت سازمانی تعریف می­­­کند، و آن را بعنوان مجموع هوش­های فردی می­داند که بر بهره­وری و رفتار سازمان تاثیر می­گذارد. تاکید اصلی آلبرخت بر قدرت  ذهنی کارکنان می­باشد. آلبرخت برای تبیین هوش سازمان هفت متغیر شامل:  چشم انداز راهبردی[3]، سرنوشت مشترک[4]، میل به تغییر[5]، اتحاد و توافق[6]، روحیه[7]، کاربرد دانش[8] و فشار عملکرد[9] را بعنوان مدل ارائه می­دهد (آلبرخت، 2003؛ نقل در اثرغفاری آشتیانی ،1390، ص228). از طرف دیگر سازمان­ها برای رسیدن به هدف­های نسبتاً مشخصی به وجود می­آیند و فعالیت­های مستمری را برای رسیدن به آن هدف­ها انجام می­­دهند. البته هر سازمانی ویژگی خاص خود را دارد که عبارت اند از: مرزهای تقریباً ثابت، سلسله مراتب اداری و نوعی نظم مدبرانه، یک سیستم ارتباط و یک سیستم انگیزشی که موجب می­شود افراد در سایه همکاری با یکدیگر برای دستیابی به هدف­های مشترک، تلاش کنند(اسکات 2001؛ ترجمه بهرنگی؛ نقل در اثر الهیان و زواری، 1388).

هوش سازمانی به معنای داشتن دانشی فراگیر از همه عواملی است که بر سازمان تاثیر می­گذارد. از جمله این عوامل؛ مشتریان، ارباب رجوع، رقبا، محیط اقتصادی، فرهنگی، فرایندهای سازمانی (مالی­، اداری، حفاظتی، تولیدی­، بودجه)، که بر کیفیت تصمیمات مدیریتی تاثیر بسزایی دارد (کاوسی، رزقی،1389،ص 128). امروزه سازمان­ها با شرایط دائماً متغیر در محیط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مواجه هستند. واکنش موفقیت­آمیز و پویای سازمان­ها بستگی به توانایی آنها درارائه­­ی اطلاعات مرتبط و یافتن به موقع راه حل مناسب برای مشکلات مواجه شده دارد. با توجه به این امر نظریه پردازان سازمانی، بر طراحی توانایی­های فکری سازمان و از جهتی دیگر بر یکپارچگی فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی توجه دارند، که در نتیجه این روند، مفهوم جدید تئوری­های سازمانی است که از آن به عنوان هوش سازمانی نام برده می­شود(سیمیک 2005؛ نقل در اثر عرفانی خانقاهی و جعفری ، 1389).

گلین[10]( 1996) معتقد است هوش سازمانی حاصل اجتماع و تعامل هوش تک تک اعضای سازمان است. هوش سازمانی فرایندی اجتماعی است که تئوری های آن بر اساس تئوری های هوش انسانی طرح ریزی شده است.

     یکی از جنبه­های اصلی تفکر یا اندیشیدن خلاقیت است، فرآیندی که در ذهن فرد خلاق شکل می­گیرد. برای ایجاد و تداوم آن درافراد سازمان بایستی عادت به تفکر را در کارکنان و مدیران ایجاد کرد وقتی تفکر برای انسان سازمانی عادت شود به دنبال آن خلاقیت و تولید افکار و اندیشه­های جدید در تک تک کارکنان بعنوان یک امر روزمره و همیشگی در آمده و سازمان تبدیل به یک سازمان خلاق می شود. ارنست ویل[11]، معتقد است که یکی از روش­های مهم متبلورکردن خلاقیت، ایجاد فضای محرک، مستعد و بطور کلی خلاق است .او معتقد ا ست محیط مناسب برای بروز خلاقیت، انگیزش را در افراد برای ابراز تفکر جدید و خلاق افزایش می دهد. در محیط خلاق افراد به یکدیگر اطمینان و اعتماد دارند و می توانند ریسک های روانی را برای ابراز کردن ایده­های خود بپذیرند(پور احمد، سلیمانی نژاد ،1389،ص 8-6).

       همگام با بسیاری از سازمان­های نوین، کتابخانه­ها در جوامع امروز نقش بسیار مهم و حساسی در توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در جوامع پیدا کرده اند. کتابخانه یک سیستم پویاست و نیاز دارد که به طور مدام اطلاعاتی را کسب نموده و در مواقع ضروری برای اتخاذ تصمیمات مناسب از آنها استفاده نماید. در عصری‌ که‌ متولیان‌ تولید دانش‌، دانشگاه‌ها هستند، توجه‌ به‌ کتابخانه‌های‌ دانشگاهی‌ به‌ عنوان‌ قلب‌ دانشگاه‌ ضرورت‌ می‌یابد. این نوع کتابخانه­ها بخش جدایی ناپذیر نظام آموزشی عالی محسوب می­شوند و به عنوان مراکز گردآوری و انتقال اطلاعات علمی و فنی و کانون پاسخگویی به نیاز محققان، ناگزیر به سرمایه‌گذاری در اشاعه خدمات، تهیه منابع روزآمد و استفاده از نیروهای ذهنی خلاق و کارآمد می­باشند، و نیز بعنوان یکی از نهادهای مهم اجتماعی باید به طور مستمر قابلیت­ها و توانایی­های ذهنی خود را ارتقاء بخشیده و با ساز و کارهای مناسب و متناسب با نیازهای افراد و جامعه امکان تحقق هدفها را فراهم سازند. نظریه­ی هوش سازمانی به این کتابخانه­ها کمک میکند تا توانایی فکری و ذهنی خود را به عنوان یک سازمان هوشمند ارتقاء داده و رسالت و مأموریتهای خود را هوشمندانه محقق سازند.

 از آنجا که اغلب مراجعه­کنندگان به کتابخانه­­های دانشگاهی اعضای هیأت­علمی، دانشجویان، محققان و کارشناسان می­باشند، در این میان کتابداران نقش کلیدی در موفقیت کتابخانه و تعامل با جامعه علمی کشور و نیز  ارائه خدمات مفید به کاربران ایفا می­کنند. گردآوری، سازماندهی، و انتقال اطلاعات که مایه اصلی پویایی و کفایت آموزشی و پژوهشی دانشگاه‌ها محسوب می‌شود، از وظایف اساسی کتابداران کتابخانه‌های دانشگاهی است؛ بنابر این کتابداران نیاز دارند تا خودشان را با دانش روز تطبیق داده و با استفاده از ابتکار و تخصص و مهارت و بر اساس شرایط مخاطبین و شرایط خارج از کتابخانه هماهنگ شوند. بدیهی است توانائی­های علمی و تکنیکی در هر شغلی وجود دارد اما آنچه که بر عملکرد تاثیر مثبت دارد ویژگی­های شخصی فرد، قدرت ابتکار و خلاقیت، قابلیت انطباق با محیط، توانایی همکاری با دیگران و ترغیب و تشویق به فعالیت می­باشد. رشد فزاینده اطلاعات در کتابخانه­­­ها و بکارگیری هریک ازمؤلفه­های هوش سازمانی در بین کتابداران، سبب می­شود جریانی از علم و دانش میان آنها جاری شود.‌ بنابراین، تجزیه و تحلیل هوش سازمانی و خلاقیت در بین کتابداران می­تواند کمک مفیدی برای بهبود خدمات و عملکرد کتابخانه­ها باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:51:00 ب.ظ ]




      دیویی با مطرح کردن تفکر تأملی[26] به عنوان پدر سنت تفکر انتقادی مدرن شناخته شده­است وی تفکر تأملی را به عنوان «یک تفکر فعال، مستمر(مداوم) و دقیق به یک عقیده» تعریف می­کند. وی بعدها تفکر انتقادی را به عنوان یک تفکر فعال از تفکر منفعلانه و غیر تأملی جدا کرده (فیشر[27]؛ به نقل از شنز[28]،2010). و تصریح می­کند که تفکر انتقادی نیازمند ارزشیابی راه­حل­های ممکن برپایه اطلاعاتی که اغلب ناقص و بی­منبع هستند، می­باشد(بوتن،2008). وی بیشتر به خاطر داشتن مهارتهای تفکر انتقادی در حوزه ارتباطات اجتماعی  و استفاده از آن در موقعیتهای واقعی زندگی شناخته شده بود.

      ادوارد گلاسر کارشناس مشهور دیگر در حوزه تفکر انتقادی و نویسنده آزمونهای تفکر انتقادی که در حجم وسیعی بکار گرفته می­شوند،تفکر انتقادی را در 1941 چنین تعریف می­کند:

داشتن نگرش متمایل به تأمل درباره مسائل و موضوعاتی که در طیف تجارب یک شخص پدید می­آید به روشی معقول
آگاهی از روش تحقیق و استدلال منطقی و
مهارتهایی برای بکارگیری این روشها
      تعریف گلاسر شباههایی به تعریف دیویی دارد تفاوتی که به نظر می­رسد در کلمه متمایل است بدون برانگیختن و باعث شدن، شخص می­تواند یک توانایی غیرفعال داشته­باشد، بدون اینکه همیشه متمایل به انجام تکلیف باشد(فیشر؛ به نقل از شنز،2010).

      رابرت انیس[29] اندیشمند دیگر در حوزه­ی تفکر انتقادی است، وی تفکر انتقادی را به عنوان تفکر تأملی و مستدل تعریف می­کند که بر اینکه چه چیزی را باور کنیم و چه کاری را انجام دهیم متمرکز است(ملکی و حبیبی،1386). انیس(1991) تفکر انتقادی را شامل دو مؤلفه­ی مهارتها[30]و گرایش یا آمادگیها[31] می­داند. مهارتها شامل تحلیل استدلالات، قضاوت اعتبار منابع، شناسایی مسئله­ی اساسی و پاسخ دادن و خواستن توضیح و آمادگی­ها نیز شامل آماده بودن برای حفظ تمرکز بر روی نتیجه یا سئوال، آمادگی برای جستجو و ارائه دلایل، اراده و خواست برای جستجوی گزینه­های مختلف و تعلیق قضاوت در مواقع فقدان دلایل و شواهد کافی می­باشد(به­نقل از بدری،1387).

      ریچارد پاول یک چشم­انداز با کمی تفاوت در تعریف تفکر انتقادی ارائه می­دهد. وی بیان می­کند که تفکر انتقادی حالتی از فکر کردن درمورد هر موضوع، مضمون یا مشکل است که در آن متفکر با درک ماهرانه­ی وظیفه هر کدام از ساختارهایی که در تفکر مورد استفاده قرار می­گیرند و اعمال استانداردهای ذهنی بر آنها کیفیت تفکر خود را بهبود می­بخشد(شنز،2010). پاول[32](2001) چهار عنصر را به­عنوان عناصر اساسی در تفکر انتقادی مطرح می­کند: توانایی شرکت در گفتمان منطقی، استدلال­کردن با استانداردهای منطقی، استنتاج مناسب و نشان دادن یکپارچگی فکری(به نقل از بوتن،2008).

      فاکون مهارتهای تفسیر، تجزیه و تحلیل، ارزشیابی، استنباط، تبیین و خودتنظیمی را به عنوان مهارتهای شناختی لیست کرده­است. این مهارتها با مهارتهای سطوح بالای تفکر انتقادی در طبقه­بندی بلوم[33] انطباق دارد. سطوح بالای این طبقه­بندی شامل صلاحیت­های ترکیب و ارزشیابی است(شنز،2010).

      فاکون(1990) در پروژه­ای با حمایت مالی انجمن فلسفی آمریکا، یک گروه با 46 کارشناس را رهبری کرده و با استفاده از روش دلفی پژوهشی را انجام داد و تفکر انتقادی را چنین تعریف کرد:

     « قضاوت هدفمند و خودنظم­دهنده­ای که بر پایه­ی نتایجی چون تفسیر، تجزیه و تحلیل، ارزشیابی و استنباط و همچنین ملاحظات موقعیتی، مفهومی، روش­شناختی، ملاکی یا زمینه­ای قرار دارد »(به­نقل از هاک ورث،2009).

     در این تحقیق کارشناسان درمورد شش مهارت اصلی توافق داشتند که باید برای برانگیختن تفکر انتقادی در فراگیران آموخته شود:

ترجمه[34] : توانایی درک اطلاعات؛ برای تقسیم­بندی اطلاعات به دسته­های مناسب، ترجمه و تفسیر معنای عبارت به­طور صحیح، برای تشخیص هدف اطلاعات
تجزیه و تحلیل[35]: توانایی شناسایی روابط بین پدیده­ها، شناسایی استدلالهای اصلی ارائه­شده، مفروضات و اطلاعاتی که نقطه­نظر اصلی را پشتیبانی می­کنند
ارزشیابی[36]:توانایی قضاوت در این مورد که آیا این استدلال معتبر است و آیا بر اساس منطق و شواهد داده­شده معتبر است؟
استنتاج[37]:توانایی تصمیم­گیری در باره اینکه چه چیز باور شود و چه کاری انجام شود براساس منطق سخت، و درک عواقب این تصمیم
تبیین[38]: توانایی برقراری ارتباط بین فرایندهای استدلال با یکدیگر
خودتنظیمی[39]: توانایی نظارت بر تفکر خود و تصحیح اشتباهات بر اساس منطق
همچنین در این مطالعه هفت گرایش یا آمادگی تفکر انتقادی مشخص شده و گزارش داده شد:

کنجکاوی[40]: علاقه به آگاه شدن و آگاه ماندن
حقیقت­جویی[41]: تمایل به روبرو شدن با تعصبات خود و تجدیدنظر در دیدگاهها
اعتماد به­نفس[42]: اعتماد به توانایی خود در استدلال کردن
ذهن باز[43] : انعطاف­پذیری در مورد ملاحظه قرار دادن دیدگاههای مختلف
منظم و سیستماتیک بودن[44]: درگیر شدن در تفکری که یک فرایند منطقی و منظم را درپی دارد
تحلیلی بودن[45]: درگیر شدن در تفکری که فراتر از درک و به­سوی تجزیه و تحلیل حرکت می­کند.
بلوغ شناختی[46]: تحمل ابهام به هنگام حل مسائلی که ساختار درستی ندارند(فاکون،1998؛به نقل از هوفریتر[47]،2005).
      اگرچه با چنین تنوعی از تعاریف مشکل وجود خواهد داشت پاول از داشتن مزایای تعاریف متعدد از تفکر انتقادی سخن به میان می­آورد. او معتقد است که چنین کثرتی به حفظ بازبودن چشم­اندازهای مختلف و جلوگیری از عدم انعطافی که همراه با تعاریف راکد و استاتیک می­آید کمک می­کند اما این کثرت تفسیر و کاربرد یافته­های تحقیق را سخت­تر و پیچیده­تر می­کند(ویلیامز و ورث،2001).

      یک معلم چگونه می­تواند تفکر انتقادی را در کلاس خود برانگیزد زمانی که درمورد چه­چیز بودن تفکر انتقادی توافق کمی وجود دارد.

      مروری بر پژوهشها نشان می­دهد که اگرچه تعاریف تفکر انتقادی رشد و توسعه یافته است اما مربیان بهبود معنادار مهارتهای تفکر انتقادی را در 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:50:00 ب.ظ ]




چکیده :

هدف پژوهش حاضر تبیین رابطه بین اخلاق حرفه ای  و مهارت­های ارتباطی دبیران  با پیشرفت تحصیلی دانش­آموزان می باشد . روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری این تحقیق شامل تمامی دبیران مدارس متوسطه اول و دوم جزیره کیش می باشد. که در سال 1393 جمعا( 71)نفر بودند. به دلیل ماهیت و محدودیت جامعه آماری از روش سرشماری اسفاده شده است. ابزار سنجش وگرد آوری اطلاعات در پژوهش حاضر دو پرسشنامه اخلاق حرفه ای مرزبان ( 1389) و پرسشنامه مهارت های ارتباطی عطارها (1389) و همچنین معدل دانش­آموزان هر معلم در دروس و مدارس مختلف، می باشد.جهت تجزیه وتحلیل داده ها در سطح آمار توصیفی از روشهای آماری میانگین وانحراف معیار ودر سطح آمار استنباطی از روشهای آماری ضریب همبستگی پیرسون ورگرسیون چندگانه به روش گام به گام استفاده شده است .یافته های پژوهش نشان داد که بین اخلاق حرفه­ای و مهارت­های ارتباطی دبیران با پیشرفت تحصیلی دانش­آموزان رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد. در بین ابعاد اخلاق حرفه­ای مولفه­های تخصص، تعلق، تکامل و تحول و در بین ابعاد مهارت­های ارتباطی دبیران مولفه­ ادارک دیگران رابطه مستقیم و معناداری با پیشرفت تحصیلی دانش­آموزان وجود داشت و بین مولفه های تعهد و تداوم از اخلاق حرفه­ای و مدیرت هیجانات و ابراز وجود از مهارت­های ارتباطی رابطه معناداری مشاهده نگرید.

 کلید واژه: پیشرفت تحصیلی[1]، اخلاق حرفه­ای[2]، مهارت­های ارتباطی[3]

مقدمه :

 دستیابی به بهره وری و بهبود کیفیت نظام آموزشی را می توان اثر گذارترین عامل توسعه کشورها دانست . تجارت کشورهای پیشرفته ای چون ژاپن در زمینه توسعه همه جانبه نیز حکایت از سرمایه گذاری بر روی منابع آموزشی و منابع انسانی دارد . در راستای دستیابی به این اهداف و بهبود کیفیت ، موفقیت تحصیلی دانش آموزان از جمله اهداف اساسی در برنامه های آموزشی است ، در حالی که امروزه افت تحصیلی یکی از نگرانی های خانواده ها و دست اندرکاران تعلیم و تربیت است . ازجمله موضوعات مورد علاقه صاحب نظاران علوم تربیتی یافتن شرایط و امکانات لازم و موثر در جهت تحصیل موفق و پیشرفت تحصیلی است (ده چشمه و همکاران به نقل از فرنک لی 1383) .

هدف نهایی تمام پژوهش های روان شناسی تر یبت به موضع پیشرفت تحصیلی بر می گردد . پژوهشهای اولیه توانایی های ذهنی همچون هوش و حافظه را عامل اصلی یادگیری و پیشرفت تحصیلی می دانستند . اما امروزه مشخص شده است که تفاوت های افراد در پیشرفت تحصیلی تنها به میزان هوش و حافظه آنها بستگی ندارد بلکه عوامل دیگری که همبستگی ناچیزی با توانایی های ذهنی فرد دارند در پیشرفت تحصیلی موثرند ( امامی پور و شمس اسفند آبادی ، 1386 ) .

 با توجه به تفاوت های فرهنگی و تغییرات سریع عوامل در طول زمان نمی توان بعنوان یک قانون عمومی و کلی ، علل خاصی را برای همه جوامع مطرح نمود  زیرا قوانین ، بافت فرهنگی و سنت هر جامعه ، نگرش مردم به تحصیلات ، سطح درآمد والدین و غیره همه از عواملی هستند که به طور اخص در یک جامعه بر شکست یا موفقیت تحصیلی تاثیر می گذارند(ده چشمه و همکاران به نقل از محمد قاسم زارع 1383).

یکی از عوامل تاثیر گذار بر پیشرفت تحصیلی دانش­آموزان می­تواند مهارت­های ارتباطی دبیران باشد. مهارت­های ارتباطی، بخشی از مهارت­های زندگی هستند که به واسطه آن افراد می­توانند درگیر تعامل­های بین فردی و فرایند ارتباط شوند. اجتماعی شدن هر انسان، دستاورد مهارت­های ارتباطی است که قبلاً آموخته است (حسین چری و دلاور پور ِ،1385‏ ). مهارت های ارتباطی شامل توانایی­های گوش دادن  فعالانه، مهار و نظم­دهی به هیجان ها، دریافت و ارسال پیام­های واضح ارتباطی و نیز کشف معنای حقیقی پیام­های کلامی وغیرکلامی، بینش نسبت به فرایند ارتباط و در نهایت قاطعیت در ارتباط می­باشد (سیف و همکاران، 1384 ). اهمیت مهارت­های ارتباطی تا جایی می­باشد که در صورت عدم کسب آن، فرد دچار مشکلات روانشناختی مانند احساس تنهایی، اضطرا ب اجتماعی، افسردگی، حرمت خود پایین و عدم موفقیت­های شغلی و تحصیلی (محمد طاهری و همکاران، 1391 به نقل از اسپویتز برگ)[4].

یکی دیگر از عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان می­تواند اخلاق حرفه­ای دبیران باشد. اخلاق حرفه­ای مجموعه­ای از آیین نامه­ها و مقرراتی است که عمل اخلاقی را برای آن حرفه مشخص و خاص تعریف می کند و چهارچوبی برای عمل و قضاوت اخلاقی یا غیر اخلااقی هر حرفه محسوب می شود (حسن ظهوری و محمد خلج 1389).

اخلاق حرفه­ای مفهومی بسیار وسیع تر از اخلاق کسب و کار دارد. اخلاق حرفه­ای مفهوم اخلاق در زندگی فردی – شغلی و اخلاق سازمانی را نیز در بر می­گیرد. هر کس که به کار مشغول است با سه حوزه اخلاق مرتبط است : اخلاق شخصی ، اخلاق شغلی، اخلاق سازمانی که هر سه این زمینه­های مشترکی دارند (قراملکی و همکاران، 1388).

آموزش و پرورش نیز نظامی حرفه­ای است و دبیران به عنوان افرادی که مسؤولیت تعلیم و تربیت دانش­آموزان را بر عهده دارند باید از اصول اخلاق حرفه­ای معلمی آگاهی داشته و به آن پایبند باشند. رعایت اخلاق آموزشی تضمین کننده­ی سلامت فرایند یاددهی- یادگیری در مدارس است و موجب افزایش تعهد پاسخگویی مدرسان نسبت به نیازهای دانش­آموزان میشود(معصومه ایمانی­پور 1391).

بیان مسئله تحقیق :

از آنجایی که دانش­آموزان به عنوان رکن اساسی نظام آموزشی کشور، در دستیابی به اهداف نظام آموزشی نقش و جایگاه ویژه ای دارند، توجه به این قشر از جامعه از احاظ آموزشی و تربیتی، باروری و شکوفایی هر چه بیشتر نظام آموزشی و تربیتی جامعه را موجب می گردد .

از مهمترین عواملی که عدم توجه جدی و کارشناسانه به آن همه ساله به میزان زیادی امکانات، منابع و استعدادهای بالقوه انسانی و اقتصادی را تلف میکند و تأثیرات غیرقابل جبرانی در ابعاد فردی و اجتماعی به جای میگذارد دو مسأله­ی افت و پیشرفت تحصیلی است. در هر دوره از زندگی فرد در اجتماع زندگی میکند. زندگی جمعی نیز به نحوی در افکار و اعمال افراد تأثیر دارد. کلاس، مدرسه، خانواده و جامعه­ای که مدرسه در آن واقع است هریک به عنوان یک مؤسسه ی اجتماعی شرایط و اوضاع واحوال معینی را به وجود می آورند. رفتار بچه­ها در هریک از این سازمانها به طرز خاصی تحت تأثیر عوامل اجتماعی قراردارد. بدیهی است که کشور ما به مطالعات و تحقیقات مربوط به آموزش و پرورش نوجوانان وکودکان نیاز فراوان دارد، به­خصوص در دو زمینهی افت تحصیلی و پیشرفت تحصیلی با توجه به تنوع علل اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و روانی مؤثر بر آنها از یک طرف و تغییرات سریعی که جامعه شاهد آن است از طرف دیگر نیاز به پژوهش و تحقیقات جدید بسیار ضروری به نظر میرسد.

پیشرفت تحصیلی یکی از متغیر های اصلی آموزش­پرورش است و می توان از آن به عنوان شاخص عمده سنجش کیفیت آموزش­پرروش یاد کرد . اصطلاح پیشرفت تحصیلی عبارت است: از میزان دستیابی دانش آموزان به اهداف آموزشی از پیش تعیین شده که از آنان انتظار داریم در کوششهای یادگیری خود به آنها برسند ( سیف ، 1380 ).

 حال سوال اصلی این است که چگونه می توان پیشرفت تحصیلی بهتری را در دانش آموزان ایجاد نمود؟ بررسی عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان از اهمیت خاصی نزد پژوهشگران علوم تربیتی و روانشناسی برخوردار است . پژوهش هایی که در اوایل در مورد پیشرفت تحصیلی انجام می شد عمدتا بر روی نقش هوش متمرکز بود، اما محققان اخیر مدعی شده اند که توسل به هوش عمومی به تنهایی برای تبیین موفقیت افراد کافی نیست (چو[5]، 2010) و در بهترین شرایط، هوش بهر فقط می تواند تا 20 درصد از موفقیت افراد را پیشبینی کند همین دلیل، امروزه بیشتر به تحقیقاتی پرداخته می شود که به جای بررسی نقش تنها یک متغیر به بررسی تاثیر همزمان چندین متغیر بر پیشرفت تحصیلی بپردازند (گلمن، ترجمه پارسا، 1382)

 با توجه به عوامل متعدد موثر در زمینه پیشرفت تحصیل و موانعی که در طول رشد بسیاری دانش­آموزان به وجود می آید، این پژوهش به دنبال بررسی تاثیر مهارت های ارتباطی و اخلاق حرفه­ای دبیران بر پیشرفت تحصیلی دانش­آموزان می باشد.

همانگونه که گفته شد، یکی از عواملی که در این تحقیق به دنبال بررسی آن می­باشیم مهارت­های ارتباطی دبیران و تاثیر آن بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان می­باشد. منظور از مهارتهای ارتباطی  فرایندهای خاصی است که فرد را قادر می­سازد به صورتی شایسته رفتار کند (هارجی و دیکسون، 2004 ). درحقیقت، اجتماعی شدن هر فرد، دستاورد مهارتهای ارتباطی اوست که قبلا آموخته است( بولتون‏، 1993 ).

کرن و همکاران، در سال 1997[6]طی پژوهشی با عنوان»تأثیر شاخص های مؤثر بر یادگیری ریاضی دانش آموزان « به این نتیجه رسیدند که ارتباط معلم با دانش آموز، پس از آمادگی و مهارت تدریس بیشترین تأثیر را بر یادگیری ریاضی دانش آموزان داردو در تحقیقی دیگر ( شی و فیشر، 2002 )[7] نمایان ساخت که بین ادراک دانش آموزان از طرز رفتار و ارتباط معلمان با آنها با گرایش دانش آموزان به یادگیری علوم، همبستگی مثبت وجود دارد. لذا بیشتر مشکلات معلمان در جریان تدریس از آنجا نشأت می­گیرد که بین آنها و دانش آموزان ارتباط چندان مؤثری مشاهده نمی­شود.

یکی دیگر از عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رعایت اخلاق حرفه­ای از طرف معلم است. اخلاق حرفه­ای به چگونگی رفتار، ادب و عمل شخص هنگام انجام کار حرفه­ای می­پردازد. در واقع، اخلاق حرفه­ای مجموعه­ای از اصول و استانداردهای سلوک بشری است که رفتار افراد و گروهها در یک ساختار حرفه ای را تعیین میکند و مفهوم آن از علم اخلاق اتخاذ شده است. به عبارت دیگر، مجموعه قوانین اخلاقی که از ماهیت حرفه یا شغل به دست آمده، اخلاق حرفه ای نام دارد (آراسته و جاهد، 1390 ).

حال با توجه به مطالب فوق پرسش اصلی این پژوهش این است که آیا مهارت­های ارتباطی و اخلاق حرفه­ای دبیران تاثیری بر پیشرفت تحصیلی دانش­آموزان دارد؟

 اهمیت و ضرورت پژوهش :

  پیشرفت تحصیلی از مهمترین نتایج و فراورده­های نظام آموزشی هم برای فرد و هم جامعه بشمار می­رود و با توجه به اینکه شناسایی مولفه­های تاثیر گذار در محیط یادگیری شرایط مناسب را برای تربیت افرادی با سواد و خلاق فراهمی می کند، بخصوص برای نظام آموزشی که هزینه های زیادی را برای تربیت نیروی انسانی مورد نیاز جامعه متحمل خواهد شد از اهمیت زیادی برخوردار است ( صفدری ده چشمه و همکاران، 1386 ).

بدون شک در دنیای پیشرفته ی امروزی یکی از علائم موفقیت فرد، موفقیت تحصیلی می باشد که بدون آن توسعه و ترقی هیچ کشوری امکان پذیر نخواهد بود. ترقی هر کشوری رابطه ی مستقیم با پیشرفت علم و دانش و تکنولوژی آن کشور دارد. پیشرفت علمی نیز حاصل نمی شود مگر این که افراد متفکر و خلاق تربیت شده باشند. پیشرفت تحصیلی ضمن این که در توسعه و آبادانی کشور مؤثر است در سطوح عالی منجر به یافتن شغل و موقعیت مناسب و در نتیجه در آمد کافی می شود. دانش آموزان و دانشجویانی که از موفقیت های تحصیلی برخوردارند خانواده و جامعه با دیده ی احترام به آنان می نگرد و در جامعه با روحیه و نشاط بیشتری حضور خواهند یافت و در کنار این ها از هزینه های گزافی که از افت تحصیلی تحمیل آموزش و پرورش می شود کاسته خواهد شد(به نقل از مجیدیان، 1384).  

پیشرفت تحصیلی دانش آموزان یکی از شاخص های مهم در ارزشیابی آموزش و پرورش است و تمام کوششها در این نظام درواقع تلاش برای جامعه عمل پوشاندن بدین امر تلقی می شود. به طور اعم کل جامعه و به طور اخص نظام آموزش و پرورش نسبت به سرنوشت کودکان، رشد و تکامل موفقیت­آمیز آنان، جایگاه آنها در جامعه علاقه مند و نگران است و انتظار دارد دانش­آموزان در جوانب گوناگون، اعم از ابعاد شناختی و کسب مهارت و تواناییها و نیز در ابعاد عاطفی و شخصیتی، آنچنان که باید پیشرفت و تعالی یابند(پورشافعی، 1370).

 سیف (۱۳۶۳) به نقل از بلوم می نویسد هنگامی که محیط مدرسه شواهدی حاکی از شایستگی و لیاقت برای دانش آموز در طی چند سال اول فراهم کند و در چهار پنج سال بعد نیز همین تجارب موفقیت آمیز تکرار شود، نوعی مصونیت در برابر بیماریهای روانی برای مدتی نامحدود در فرد ایجاد می شود. چنین فردی قادر خواهد بود که به راحتی بر فشارها و بحرانهای زندگی غلبه کند. باور شکست در امتحان به هر حال موجب تأثر و تألم خاطر کودکان و نوجوانان می گردد. افراد شکست خورده به افسردگی، ناراحتی، ناسازگاری و بیقراری مبتلا می گردند.

پیشرفت تحصیلی با عوامل مختلفی ارتباط دارد که یکی از این عوامل اخلاق حرفه ای است. پرداختن به اخلاق حرفه­ای امری شایسته و بایسته است. این امر در گروه تغییر نگرش و افزایش دانش در مورد اخلاق حرفه­ای و مهارت مواجهه روشمند و اثر بخش با معظلات اخلاقی است ( ابدی مهر ، بهجت ، 1384 ). اگر خوش بینانه بنگریم توجه به رشد اخلاق حرفه­ای در آموزش منجر به پرورش محیطی اخلاقی در کلاس درس خواهد شد. اینکه معلمی ذاتاُ انسان خوبی باشد به تنهایی او را در شناسایی اهمیت اصول اخلاقی در محیط آموزشی و کلاس و ظرافت های موجود تجهیز نمی­نماید. بنابراین ضروری است که این استعداد  بالقوه به بالفعل تبدیل شود ( ابدی مهر ، بهجت ، 1384 ).

یکی دیگر از مولفه­های تاثیر گذار بر پیشرفت تحصیلی دانش­آموزان مهارت های ارتباطی معلم می باشد. ارتباطات مؤثر نه تنها کلید فتح تمام درهای بسته در جهان است، بلکه فعالیتی اجتناب ناپذیر و الزام­آور برای زندگی فردی، گروهی و سازمانی در تمام جوامع بشری می­باشد ( فرهنگی و همکاران، 1386 ). بنابراین ماهیت اجتماعی انسان ایجاب میکند که آدمی با وجوه گوناگون اجتماع و مجموعه های درون آن ارتباط برقرار کند (دعایی، 1373 ). بیشتر مشکلات معلمان در جریان تدریس از آنجا نشأت می­گیرد که بین آنها و دانش آموزان ارتباط چندان مؤثری مشاهده نمی شود ([8]شی و فیشر، 2002 ). ذهن پژوهشگران همواره تا به امروز به انجام پژوهش درباره اهمیت روابط معلم و دانش آموز و نقش آن درجریان یادگیری معطوف بوده است (یار محمدیان و همکاران، 1392).

حالا پس از بیان اهمیت متغیرهای پژوهش  لازم است پیامد های که این پژوهش می تواند در جامعه، سازمان آموزش و پرورش کیش، مدارس، خانواده ها و خود فرد داشته باشد، بیان شود.

جامعه : همانند همه پژوهش های علمی باعث ارتقاء مهارتها، تخصص، و تربیت آینده سازان این مملکت می­شود.سازمان آموزش پرورش:  باعث شناخت بهتر عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی در تصمیمات می شود. مدارس و دبیران:  باعث افزایش آگاهی و دانش دبیران در امر آموزش و تدریس و راه کارهای ارتقا، پیشرفت تحصیلی دانش­آموزان می شود. خانواده ها و دانش­آموزان:  باعث پیشرفت تحصیلی فرزندانشان که خود مقدمه ای بر پیشرفت در بسیاری از مراحل زندگی است، میشود

با توجه به مطالب بالا هدف اصلی این پژوهش رابطه بین مهارت های ارتباطی و اخلاق حرفه ای دبیران بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در دبیرستان های جزیره کیش می باشد .

اهداف پژوهش :

 هدف اصلی :تبیین رابطه  مهارت های ارتباطی و اخلاق حرفه ای دبیران بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان  می باشد .

هدف های فرعی :

تبیین رابطه بین ابعاد مهارت ارتباطی دبیران بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان
تبیین رابطه بین ابعاد اخلاق حرفه ای دبیران بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان
پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان از طریق ابعاد مهارت های ارتباطی معلمان .
پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان از طریق ابعاد اخلاق حرفه ای معلمان .
پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان از طریق مهارت ارتباطی و اخلاق حرفه ای معلمان
 فرضیات پژوهش :

فرضیه اصلی:  بین مهارت های ارتباطی و اخلاق حرفه ای دبیران با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان  رابطه معناداری وجود دارد .

فرضیه های فرعی:

بین ابعاد مهارت ارتباطی دبیران با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه معناداری وجود دارد.
بین ابعاد اخلاق حرفه ای دبیران بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه معناداری وجود دارد.
ابعاد مهارت های ارتباطی معلمان به طور معنادار قادر به پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان می باشد..
ابعاد اخلاق حرفه ای معلمان به طور معنادار قادر به پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان می­باشد .
مهارت ارتباطی و اخلاق حرفه ای معلمان قادر بر پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان می­باشد .
 تعاریف عملیاتی و مفهومی:

تعریف مفهومی:

اخلاق حرفه ای:

 به عنوان مجموعه ‌ای از اصول، اغلب به عنوان منشوری که برای راهنمایی و هدایت استفاده می ‌شود، تعریف شده‌ است. (بیک زاد و همکاران،1389).

ابعاد اخلاق حرفه­ای:

تعهد : پای بند دائمی و واقعی به مجموعه ای از اصول و رموز اخلاقی و ارزشها، هنجارها، نظام مندی و قانونمندی در حرفه .
تخصص: حاصل علم و تجربه تخصص است و در واقع بیانگر مجموعه ای از معلومات، مهارتها، دانش، اطلاعات و آگاهی ها و روزآمد کردن آنهاست.
تعلق: علاقه، اشتیاق، دلبستگی، عشق ورزی، انگیزه و روحیه حرفه ای تعلق است.تعلق
حرفه ای باعث شادابی، پویایی ، امیدواری و امید آفرینی و بالندگی و برازندگی می شود.
تداوم: پایداری و ماندگاری در حرفه و حفظ ارتباط با حرفه ای ها، باعث وسعت دید، احاطه بر حرفه، اعتبار برای حرفه ای ها و آرامش، احترام و اعتماد در مخاطبین می شود.
تحول: خون تازه در رگ های زندگی حرفه ای باعث طراوت، شادابی، اثربخشی و ثمربخشی بیشتر و خلاقیت و نوآوری می شود. تحول میدان فرصتها و ایده های تازه برای مزیت حرفه ای و باعث رشد و پیشرفت و توسعه است.
تکامل: انسان موجودی بسیار توانمند است که درصد بسیار ناچیزی از استعدادها، توانائی ها و انرژی های خود را به درستی می شناسد و از آن استفاده می کند. حرفه ای می کوشد تا شایستگی و قابلیت ریشه ای خود را بیابد و با انتخاب مسیر درست یعنی مسیر متناسب با استعداد، امیال و استفاده از روحیه کمال جوئی، مسیر حرفه ای را با یادگیری، تحقیق و مشورت به درستی طی کند تا خود را به اوج قله های پیشرفت و درجه اجتهاد و کمال برساند. حرفه ای ماندن نتیجه کمال جوئی همیشگی است. (قرا ملکی، 1389)
 مهارت های ارتباطی[9] :

شامل توانایی های گوش دادن فعالانه، مهار و نظم دهی به هیجان ها، دریافت و ارسال پیام های واضح و نیز کشف معنای حقیقی پیام های کلامی و غیر کلامی ، بینش نسبت به فرایند ارتباط و در نهایت قاطعیت در ارتباط می باشد  (سیف و همکاران 1384).

ابعاد مهارت های ارتباطی:

مهارت مدیریت هیجانی:
مهارت مدیریت هیجان فرد را قادر میسازد تا هیجان ها را در خود و دیگران تشخیص داده، نحوه تأثیر آن ها را بر رفتار بداند و بتواند واکنش مناسبی به هیجان های مختلف نشان دهد. امروزه کسانی را که قادر هستند از هیجانات به نفع خود و روابطشان استفاده کنند، دارای کیفیتی میدانند که به آن هوش هیجانی میگویند.

مهارت ادراک دیگران:
هفت عامل برای مهارت ادراک دیگران لازم است

گوشدادن

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 04:49:00 ب.ظ ]