دبلیو باسک و آر سولز باچر کیفیت زندگی را ارضای نیازهای مادی به اندازه نیازهای غیر مادی تعریف نموده‌اند، که به نظر آن‌ها واژه کیفیت زندگی مجموعه متنوعی از حوزه‌های زندگی را پوشش می‌دهد.آن‌ها بین نه بخش کیفیت زندگی که موارد زیر را در بر می‌گیرد تمایز قابل شده‌اند:

 

– زندگی در کل

 

– شرایط زندگی و محیط زندگی

 

– حرفه و محل کار

 

– سلامت

 

– ایمنی و امنیت

 

– اوقات فراغت و تفریح

 

– موقعیت مالی

 

– دیدگاه فرد در مورد آینده

 

– خانواده، همسایگان و دوستان

 

سنجش کیفیت زندگی به معنای نوسان بین رفاه ذهنی و داده‌های اندازه‌گیری شده عینی می‌باشد. مثلاً احساس امنیت ذهنی لزوماً ملاک‌های عینی مانند: نرخ‌های جنایت یا تصادفات را منعکس نمی‌کند.

 

اثرات شرایط عینی زندگی بر رفاه ذهنی بوسیله دو نکته زیر تحریف می‌شود:

 

الف- ابعاد متفاوت زندگی که توسط فرد قضاوت قرار می‌گیرد، تحت تاثیر افراد و گروه‌های مرجع قرار دارد؛ به عنوان مثال یک میلیونر در یک گروه از میلونرها ممکن است همانند یک فقیر در یک گروه از گرسنگان بدبخت باشد.

 

ب- از این گذشته، هر فرد ابعاد زندگی‌اش را به شکل متفاوت از سایرین سبک و سنگین می‌کند، به عنوان مثال برای یک فرد اوقات فراغت چیز بسیار مهمی است، در حالی که برای فرد دیگر حرفه حائز اهمیت می‌باشد. ارزیابی فرد نیز تحت تاثیر فرهنگ، جامعه و زمان قرار دارد (فرخی، ۱۳۸۶: ۲۵).

 

آدرس سایت برای متن کامل پایان نامه ها

 

با توجه به نُه بخش کیفیت زندگی که در بالا به آنها اشاره شد، باسک و سولزباچر به تفاوت‌های برجست بین اثر بخش‌های گوناگون بر کیفیت زندگی اشاره کرده و سه دسته از شرایط را معرفی نمودند: شروط ” کافی”، ” لازم” و ” طولی” .

 

شروط کافی ” دلالت‌ها و استلزامات” بوده و بخش‌های خانواده، همسایه‌ها، دوستان، شرایط زندگی و محیط زندگی به این گروه تعلق دارند. برای مثال رضایت بالا از شرایط زندگی فردی به طور خودکار به معنای رضایت بالا در کل زندگی می‌باشد.

 

شروط لازم به بخش‌های نقطه نظرات شخصی افراد در رابطه با آینده و شروط مالی مرتبط می‌باشد. برای مثال نقطه نظرات بدبینانه نسبت به آینده منجر به نارضایتی در کل زندگی خواهد شد.

 

ایمنی در حوزه‌های زندگی، حرفه و محل کار، اوقات فراغت و تفریح و شرایط سلامت نیز به شروط طولی مرتبط می‌باشند.

 

اگر شروط کافی براورده شده باشند، هیچکدام از سایر عوامل برای تضمین کیفیت بالای زندگی ضروری نمی‌باشند. اگر شروط لازم براورده شده باشند، کیفیت زندگی نباید بالا باشد مگر آنکه سایر بخش‌ها نیز نقش مهمی بازی کنند، ولی اگر شروط لازم برآورده نشده باشد، کیفیت بالای زندگی غیر ممکن است.

 

از سوی دیگر این دو محقق بین سه بُعد زیر تفاوت قایل می‌شوند:

 

– معرف‌های عمومی( مانند رضایت از زندگی) و ویژه( مانند رضایت از شرایط زندگی).

 

– معرف‌های عینی( مانند نرخ بیکاری یا جرم و جمایت) و ذهنی( مانند رضایت از موقعیت مالی).

 

– معرف‌های جمعی( تشریح رضایت یک گروه، منطقه، ملت و…) و فردی( تشریح رضایت فرد) فرخی، ۱۳۸۶: ۲۷-۲۶).

 

۲-۲-۶-۱۳-ماتریس کیفیت زندگی ولف گنگ زاف

 

زاف کیفیت زندگی را ترکیبی از شرایط عینی و زندگی و رفاه ذهنی افراد و گروه‌ها تعریف می‌کند. او با بهره گرفتن از یک جدول ساده، تمایز بین عینی- ذهنی و فردی- اجتماعی را نشان داده و با ارائه جدول زیر آن‌را تشریح می‌کند.

 

جدول۲-۶-گونه‌شناسی معرف‌های کیفیت زندگی زاف

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  عینی ذهنی
سطح فردی شرایط عینی زندگی ( مانند درآمد) رفاه ذهنی( مانند رضایت‌مندی از درآمد)
سطح اجتماعی کیفیت جامعه( مانند توزیع و درآمد)

کیفیت درک شده جامعه

 

 

( مانند تقسیم درک شده بین پولدار و فقیر)

وی معتقد است که در ارزیابی کیفیت زندگی باید شرایط عینی زندگی و ارزیابی ذهنی افراد از این شرایط را با رفاه واقعی، همزمان در نظر گرفت. وی جهت بیان نظراتش جدول زیر را ارائه نموده است.

 

جدول۲-۷- برآیند رفاه ذهنی و شرایط عینی زندگی  (منبع: فرخی، ۱۳۸۶؛۲۳)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  رفاه ذهنی
خوب(+)   بد(-)
شرایط عینی زندگی خوب(+) رفاه ناهنجاری
بد(-) سازگاری محرومیت و ناکامی

 

 

۲-۲-۶-۱۵-مدل ادراکی کیفیت زندگی زان

 

زان معتقد است که کیفیت زندگی یک مفهوم چند بعدی است و شاخص‌ها ومعرف‌های متفاوتی را شامل می‌شود ابعاد کیفیت زندگی از نظر زان عبارتند از: رضایت از زندگی، تصویر از خود، فاکتورهای بهداشتی- عملکردی واقتصادی- اجتماعی بر اساس  این مدل زمینه‌های شخصی هر فرد، بهداشت، وضعیت اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، محیط و سن بر کیفیت زندگی تاثیر دارد. مفهوم درک شده از کیفیت زندگی، اثر متقابل بین شخص و محیط او ایجاد می‌کند. زان نموداری را برای کیفیت زندگی ارائه کرده که در آن عوامل تاثیر گذرانده بر کیفیت زندگی را به تصویر کشیده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل۲-۶-عوامل تاثیر گذار بر کیفیت زندگی از نظر زان

 

۲-۲-۷-چهارچوب نظری

 

هدف از چهارچوب نظری ساختن مدلی است که بتوان جزئیات، مفاهیم و متغیرها را از آن استخراج نمود ودر جامعه مورد مطالعه فرضیات را به بوته آزمون قرار داد. پس از تایید نهایی برخی از جزئیات و رسیدن به مرحله قانون مندی است که مدل نظری و چهارچوب نظری همراه با اصول مکتبی تبدیل به تئوری می‌شود( حیدرآبادی، ۱۳۸۹: ۲۸) .با مرور دیدگاه‌های مطرح شده در باب سرمایه اجتماعی، بنظر می رسد که اغلب دیدگاههابر اساس یک برداشت خاص از سخنان پاتنام می باشند بطوری که برژنف (۲۰۰۳)در مطالعه خود با عنوان “روشی واحد برای اندازه گیری سرمایه اجتماعی)تمامی روش های اندازه گیری سرمایه اجتماعی را احصاءو مورد بحث قرار می دهد و از روش های آماری ثابت می کند که شاخص و روش پاتنام نسبت به سایر روش های مورد استفاده شده بهترین روش جهت برآورد سرمایه اجتماعی است (نظرپور،۱۳۸۹؛۶۱)..لذا دراین پژوهش  دیدگاه رابرت پاتنام جهت بخش سرمایه اجتماعی انتخاب گردید. پاتنام معتقد است که همبستگی خیلی قوی و مثبتی بین متغیرهای سلامت و سرمایه اجتماعی، هم‌چنین رابطه قوی و منفی بین سرمایه اجتماعی و نرخ مرگ ومیر وجود دارد وی معتقد است که افراد با سرمایه اجتماعی بیشتر طول عمر بیشتری دارند و کمتر از ضعف سلامت جسمانی و روانی رنج می‌برند( محمدی، ۱۳۸۴؛ ۱۵۱) و به رابطه همبستگی بین سرمایه اجتماعی  وتمام شرایط اجتماعی مثل نرخ پایین جرم وجنایت، بزه، سطح بالای تولید ثروت، حد بالای سلامت و احساس خوشبختی و رضایتمندی از زندگی اشاره دارد و سرمایه اجتماعی را در تولید یا عدم تولید این مولفه موثر می‌داند.( همان؛ ۷۱).

 

پاتنام ضمن طرح سه مفهوم شبکه ها(شبکه های رسمی و غیررسمی)، هنجارها و اعتماد به عنوان پایه های اصلی سرمایه اجتماعی، سه دلیل عمده را در تبیین رابطه بین سرمایه اجتماعی، سلامت و کیفیت زندگی برمی شمارد که ارتباط مستقیمی با موضوع پژوهش و تبیین رابطه سرمایه اجتماعی و کیفیت زندگی را نشان می دهند:

 

– شبکه های اجتماعی می توانند کمک های مالی محسوسی به نیازمندان شبکه خود کنند که این امر باعث کاهش فشار روحی-روانی افراد عضو می شود.

 

–     شبکه ها می توانند هنجارهای سالم و روان را تقویت کرده و برای دستیابی افراد شبکه به خدمات اجتماعی و بهزیستی چانه زنی کنند.

 

–     داد و ستد و تعامل افراد در شبکه روابط اجتماعی، می تواند به تقویت سیستم ایمنی و دفاعی بدن کمک کند.

 

وی در ادامه تأکید می کند که در تمام قلمروهای تأثیر سرمایه اجتماعی که در جوامع گوناگون جست و جو کرده، در هیچ کجا اهمیتی بالاتر از نقش همبستگی اجتماعی در تندرستی و کیفیت زندگی نیافته است(همان،۱۵۳).پاتنام در بحث از مهمترین مولفه های سرمایه اجتماعی به شبکه افراد اشاره دارد که معتقد است این عنصردر کنار سایر عناصر موجب ارتباط و مشارکت بهینه در اجتماع خواهد شد و از این بیان پاتنام ،یکی از فرضیات تحقیق که مشارکت اجتماعی می تواند سبب بهبود کیفیت زندگی گردد استنتاج می گردد.بسیاری از نظریه پردازان معتقدند  افرادی که از شبکه های اجتماعی قوی و روابط اجتماعی گسترده تر برخوردارند در واقع از سرمایه اجتماعی بالاتری نسبت به سایر افراد برخورداربوده در نتیجه فشار روحی وروانی کمتری رادر زندگی تجربه کرده واز کیفیت زندگی بهتری برخوردارند .به همین ترتیب افرادی که دارای سلامت کمتری باشند افردی هستند که شیکه های اجتماعی کوچک ودر نتیجه دوستان صمیمی اندکی دارند.(همان،۱۵۲).یعنی بین حجم و کیفیت شبکه های اجتماعی افراد و سلامتی آنان رابطه وجود دارد پاتنام نیز می گوید که شبکه های اجتماعی ارزش دارند وتماس و رابطه های اجتماعی بر کیفیت زندگی افراد تاثیر می گذارد بنابراین شبکه های رسمی و غیر رسمی واعتماد حاصل از آن ارتباط در شبکه ها می تواند به بهبود کیفیت زندگی منتهی گردد که یکی دیگر از فرضیه های تحقیق مبتنی بر این بیان می باشد.

 

پاتنام معتقد است که سرمایه اجتماعی شامل سه مولفه اعتماد، شبکه‌هاوهنجارهایی است که مشارکت کندگان را قادر می‌سازد که بطور موثرتری با همدیگر کنش داشته باشند و اهداف مشترک‌شان را پیگیری نمایند. او براین  باور است که این منابع خصلتی خود تقویت کننده دارند  و باعث ارتقاء همکاری، مشارکت اجتماعی، اعتماد متقابل و رفاه اجتماعی می‌گردند. سرمایه اجتماعی در نظر پاتنام یک رابطه پیوسته و متقابل بین شبکه اجتماعی، اعتماد و مشارکت است.

 

« منظور من از سرمایه اجتماعی آن دسته از ویژگی‌های زندگی اجتماعی، شبکه‌ها، هنجارها و اعتماد است که مشارکت کنندگان را قادر می‌سازد تا به شیوه‌ای موثر‌تر اهداف مشترک خود را تعقیب نمایند( پاتنام ۱۹۹۶ به نقل از جان فیلد، ۱۳۸۸؛ ۵۵).

 

– شبکه‌های مشارکت اجتماعی: شبکه‌های رسمی و غیر رسمی ارتباطات در هر جامعه‌ای وجود دارد که بر دو نوع هستند: افقی( که اعضا دارای وضعیت برابر هستند) و عمودی( که اعضا دارای وضعیت نابرابر و سلسله مراتب هستند). هر چه شبکه‌های اجتماعی در جامعه‌ای متراکم‌تر باشد احتمال همکاری شهروندان برای منافع متقابل بیشتر خواهد بود.

 

– اعتماد اجتماعی: مهم‌ترین مولفه سرمایه اجتماعی از نظر پاتنام، اعتماد می‌باشد و ناشی از دو منبع می‌باشد:

 

۱- هنجارهای معامله متقابل    ۲- شبکه‌های مشارکت مدنی

 

بدین ترتیب که شبکه‌ها، هنجارها را تولید می‌کنند و هنجارهای تولید شده باعث ایجاد اعتماد می‌شوند. از نظر وی اعتماد همکاری را تسهیل می‌کند و هرچه سطح اعتماد در یک جامعه بالاتر باشد احتمال همکاری بیشتر خواهد بود و باز این همکاری به نوبه خود اعتماد را ایجاد می‌کند.

 

– هنجارهای اجتماعی: هنجارهای اجتماعی حق کنترل یک عمل را از یک کنشگر به دیگران انتقال می‌دهند از طریق اجتماعی شدن، تشویق‌ها و مجازات‌ها آموخته می‌شوند. وی معتقد به دو نوع هنجارها می‌باشد: ۱- متوازن                 ۲- تعمیم‌یافته

 

در نوع متوازن به مبادله هم زمان چیزهایی باارزش برابر اشاره می‌کند و در حالت تعمیم یافته رابطه تبادلی مداومی در جریان است که در همه حال یک طرفه غیر متوازن است اما انتظارات متقابل را ایجاد می‌کند مبنی بر این که سودمندی که اکنون اعطاء شده باید در آینده بازپرداخت گردد( غلامزاده،۱۳۸۷؛۲۲۶).

 

در مبحث مربوط به کیفیت زندگی نظریه سازمان جهانی بهداشت انتخاب گردید. بنا به تعریف سازمان بهداشت جهانی کیفیت زندگی عبارتست از« درک افراد از موقعیت خود در زندگی از نظر فرهنگ و سیستم ارزشی که در آن زندگی می‌کنند، اهداف، انتظارات، استانداردها و اولویت‌هایشان پس کاملاً فردی بوده و توسط دیگران قابل دیدن نیست و بر درک افراد از جنبه‌های گوناگون زندگی‌شان استوار است» ( نجات، ۱۳۸۵؛ ۲). سازمان بهداشت جهانی چهار بعد را برای سنجش کیفیت زندگی مشخص نموده است.

 

– سلامت جسمانی( فیزیکی): شامل توانایی‌های انجام فعالیت روزمره و میزان وابستگی به درمان‌های پزشکی، خواب واستراحت و توانایی برای کار وفعالیت می‌باشد.

 

– سلامت روانی: شامل رضایت و تصور شخص از خود و ظاهر بدنی‌اش، احساسات مثبت ومنفی فرد، اعتماد به نفس، تفکر، یادگیری ، حافظه ، اعتقادات روحی ، مذهبی و شخصی است.

 

– سلامت محیطی: شامل منابع مادی و مالی، آزادی، ایمنی، میزان در دسترس بودن و کیفیت مراقبت‌های بهداشتی و درمانی و اجتماعی، فرصت‌های پیش روی کسب و کار، امکان فعالیت‌های تفریحی، سلامت محله‌ای که شخص در آن زندگی می‌کند می‌باشد.

 

– روابط اجتماعی: شامل ارتباطات شخصی، حمایت و فعالیت جنسی می‌باشد.

 

هم‌چنین به منظور کنترل تاثیر متغیر مستقل( سرمایه اجتماعی) بر متغیر وابسته(کیفیت زندگی) ، متغیرهایی تحت عنوان متغیرهای زمینه‌ای نیز در نظر گرفته شده‌اند تا به این هدف دست یابیم که چه رابطه‌ای بین این متغیرها و مقوله کیفیت زندگی وجود دارد و آیا این متغیرها تاثیری در کیفیت زندگی جامعه آماری مورد مطالعه دارند و یا به عبارتی وضعیت کیفیت زندگی افراد مورد مطالعه تحت تاثیر ابعاد سرمایه اجتماعی می‌باشد یا این که از متغیرهای زمینه‌ای نیز تاثیر پذیرفته‌اند.

 

باید خاطر نشان ساخت که اساس انتخاب متغیرهای زمینه ای مدنظر  ، نظریاتی است که بدانها اشاره شده است؛

 

زان در مدل خویش ویژگی هاو عوامل فردی را یکی از عوامی تاثیر گذار بر کیفیت زندگی میداند (مانند سن ،جنس،میزان تحصیلات ،وضعیت تاهل) .همچنین از نظر زان وضعیت اقتصادی اجتماعی سه جزء اشتغال به کار ،تحصیلات و آموزش،درآمد را در برمیگیرد(نصیری،۱۳۸۸؛۲۶).در رویکرد روانشناختی نیز درجه مطلوبیت کیفیت زندگی ناشی از خصوصیات و ویژگیهای فردی می باشد.

 

براون نیز که کیفیت زندگی را باتوجه به دو سطح خرد(ذهنی )وکلان(عینی)تعریف می کند یکی از شاخص های کلان تاثیر گذار بروی کیفیت زندگی را درآمد می داند.

 

همچنین زاف در گونه شناسی خود از معرفهای کیفیت زندگی، درآمد را یکی از شرایط عینی تاثیر گذار در سطح فردی می داند.از نظرفرانس وهورنکوئیست نیز یکی از شاخص های تعیین کننده کیفیت زندگی درآمد می باشد.

 

علاوه براین رویکردهایی را که بطور مستقیم به کیفیت زندگی مربوط میشوند به دودسته تقسیم می کنند :توصیفی و تبیینی.

 

در رویکرد توصیفی رابطه کیفیت زندگی رابامتغیرهایی چون سن ،جنس ،سوادو..بررسی می شود

 

ومساله محوری آن سنجش کیفیت زندگی براساس متغیرهای زمینه ای است.دراین رویکرد گرایش نظری ضعیف است و بیشتر بدنبال توصیف می باشد (عبدی،۱۳۸۸٫)اما در رویکرد تبیینی به شناخت عوامل موثر بر کیفیت زندگی اعم از عینی و ذهنی پرداخته می شود که خود به دو دسته عاملیت گرا و ساختارگرا تبدیل می شود.

 

رویکردعاملیت گرا غالباً مبتنی بر فردگرایی روش شناختیاست  و جامعه را نه به عنوان یک کلیت بلکه به عنوان جمع جبری افراد مورد توجه قرار می دهد این گونه تبیین هرچند می پذیرد که عوامل فرا فردی برای تبیین مفید هستند اما این عوامل را همچنان به زمینه های فردی فرو می کاهدو برنقش کنشگری فرد در شکل دهی به فرآیندها تأکید دارد، یعنی بیشتر ناظر بر ذهنیات، قابلیت ها وتوانمندی های افراد است تا شرایط ساختاری اجتماعی یا محیط پیرامونی. درعوض رویکردساختاری برخوردار از دو ویژگی متمایز است،اول آنکه مفهومی کامل و فراگیر از کیفیت زندگی ارائه می دهد که تمامی حوزه هایی راکه در بهبود کیفیت زندگی موثرند را در برمی گیردودوم آنکه جامعه را بعنوان یک کلیت میبیند (همان،۴۱).

 

لذا متغیرهای زمینه ای مدنظر عبارتنداز:

 

جنس، تحصیلات، وضعیت تاهل، شغل همسر، تحصیلات همسر، میزان درآمد خانواده، وضعیت اشتغال( اعم از استخدام رسمی، پیمانی، قراردادی) که تحت عناوین و ویژگی‌های فردی( شامل جنس، سن، تحصیلات، وضعیت تاهل)، ویژگی‌های خانوادگی( شغل همسر، تحصیلات همسر، درآمد خانواده) و ویژگی‌های شغلی( استخدام رسمی، قراردادی و پیمانی) دسته‌بندی می‌شوند.

 

 

 




 

  متغییرهای زمینه‌ای

 




 

ویژگی‌های فردی

 

 

– سن

 

– جنس

 

-تحصیلات

 

ویژگی‌های خانوادگی

 

– وضعیت تاهل

 

– شغل همسر

 

– تحصیلات همسر

 

– درآمد ماهانه خانواده

 

ویژگی‌ های  شغلی

 

– استخدام رسمی

 

–  استخدام قراردادی

 

– استخدام پیمانی

 

 

لذا مدل نظری پژوهش بصورت زیر خواهد بود:

 

 

 




 

   کیفیت زندگی

 




 

     سرمایه اجتماعی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

               
       
     
         
 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 




 

  سلامت محیطی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

       
       

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شکل۲-۷- مدل نظری پژوهش

 

۲-۲-۸-فرضیات

 

فرضیه: قضیه‌ای است که رابطه میان دو عبارت را پیش‌بینی می‌کند که بر حسب مورد ممکن است مفاهیم یا پدیده‌ها باشند بنابراین یک فرضیه قضیه‌ای موقتی است( کیوی،۱۳۸۲؛۱۲۶)و یک فرضیه هیچ‌گاه اثبات یا ابطال نمی‌شود بلکه براساس داده‌های بدست آمده فقط تایید می‌شود. فرضیه‌ها به طور منطقی محتمل‌اند و شواهد بهتری محقق را قادر می‌سازد تا نتیجه‌بگیرد که تبیین از نظر احتمالی صحیح است و بطور منطقی می‌توان آنها را قبول کرد(‌بازرگان، ۱۳۷۷؛۳۷) .

 

نتایج بررسی‌ها و تحقیقات درنقاط مختلف دنیا به ما می‌گوید که سرمایه اجتماعی، با کاهش فقر در جامعه و بهبود وضع سلامت، کاهش مرگ و میر، جنایت، احساس خوشبختی ارتباط دارد. بنابراین از آنجایی که کیفیت زندگی به عنوان یکی از نتایج توسعه تلقی می‌شود در این تحقیق فرض بر این است که میان سرمایه اجتماعی و کیفیت زندگی ارتباط مثبتی وجود دارد. لذا فرضیات مدنظر عبارتنداز:

 

فرضیه اصلی:

 

– بین میزان سرمایه اجتماعی و  میزان کیفیت زندگی کارکنان رابطه مستقیم و معنی‌دار وجود دارد.

 

فرضیات فرعی:

 

– بین میزان اعتماد اجتماعی و میزان کیفیت زندگی کارکنان رابطه مستقیم و معنی‌دار وجود دارد.

 

– بین میزان مشارکت احتماعی و میزان کیفیت زندگی کارکنان رابطه مستقیم و معنی‌دار وجود دارد.

 

– بین میزان شبکه‌های اجتماعی و میزان کیفیت زندگی کارکنان رابطه مستقیم و معنی‌دار وجود دارد.

 

– بین ویژگی‌های فردی( سن، جنس، تحصیلات ،وضعیت تاهل) کارکنان و میزان کیفیت زندگی آنها ارتباط وجود دارد.

 

– بین ویژگی‌های خانوادگی کارکنان(شغل همسر، تحصیلات همسر، درآمد خانواده) و میزان کیفیت آنان ارتباط وجود دارد.

 

– بین ویژگی‌های شغلی کارکنان(اعم از استخدام رسمی، پیمانی و قراردادی) و میزان کیفیت زندگی آنان رابطه وجود دارد.

 

 

 

 

 

 

 

[۱] -W.baaske

 

[۲] -R.Sulzbacher

 

[۳] -Zaph

 

[۴] -Zhan

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...