نقش کشمکش های والدین در سازگاری فرزندان (اعتماد به نفس، پرخاشگری و سلامت روان)- قسمت ۳۶ |
نکته قابل توجه در ماتریس همبستگی، رابطه قوی مثبت بین تاکتیک های پرخاشگرانه مادر و پدر است (ضرایب بین ۷۷/۰=r و ۹/۰=(r، این میزان همبستگی نشان دهنده تنش بالا در خانواده هایی است که یکی از والدین از این تاکتیک ها استفاده می کند. زندگی در چنین جو خانوادگی، بستری مناسب برای رشد پرخاشگری و کاهش سلامت عمومی و عزت نفس فرزندان فراهم می کند. خانواده نظامی است که اعضای آن با هم کنش متقابل دارند و به رفتار یکدیگر واکنش نشان می دهند. کودکی که از امنیت و سلامت روانی برخوردار باشد کمتر به پرخاشگری مبادرت می ورزد. پرخاشگری در فرزندان می تواند علل مختلف داشته باشد. از جمله عوامل زیستی دخیل در انتقال پرخاشگری بین نسلی بین والدین و فرزندان می توان به عوامل ارثی و ژنتیکی نظیر حساسیت سیستم عصبی اشاره کرد. همان طور که در نظریه زیستی مطرح می شود میزان همگامی ارثی بالاتری در خانواده های افراد خشن دیده می شود.
از سوی دیگر نظریه انگیزشی ناکامی را از علل اساسی پرخاشگری می داند که حالتی از انگیختگی یا سائق را در شخص به وجود می آورد. خشم و پرخاشگری پاسخ نیرومند و ناخوشایندی به تحریک واقعی یا محسوس است. خشم زمانی ایجاد می شود که فرد ناکام جریحه دار یا ترسیده باشد در صورتی که خشم به طور نامناسب ابراز شده یا فروخورده شده باشد می تواند هیجانی را ایجاد کرده که در روابط بین فردی اختلال ایجاد کند. خشونت و پرخاشگری فیزیکی یا لفظی ممکن است ناشی از ناکامی های در دوران زندگی کودک باشد که به دلیل الگوهای پرخاشگرانه به وجود آمده است.
نظریه یادگیری اجتماعی نیز پرخاشگری و خشونت را رفتاری می داند که مثل سایر فعالیت ها اکتساب و حفظ می شود، از نظر این دیدگاه خشونت فردی ریشه در عواملی چون تجربه گذشته فرد پرخاشگر، یادگیری و طیف وسیعی از عوامل مربوط به موقعیت بیرونی او دارد. کودکان پرخاشگر تحت تأثیر فرهنگ، روابط خانوادگی و عوامل شناختی هستند. کودکانی که در خانواده شاهد خشونت والدین هستند استفاده از خشونت را برای رفع اختلاف ها مقبول تلقی می کنند. تجربه رفتارهای متضاد والدین، فقدان کارکرد های مناسب خانواده می تواند در خشونت و پرخاشگری آتی فرزندان در بزرگسالی تأثیر گذار باشد.
با توجه به رابطه های تأیید شده در این فرضیات درسطح ابعاد پرخاشگری نوجوان نشان داده شد که هر چه مادر در خانه برای حل تعارض خود با همسرش از ابزار های پرخاشگری فیزیکی و کلامی استفاده کند این امر باعث می شود که بعد حرکتی پرخاشگری نوجوان را تحت تأثیر قرار داده و نوجوان در ارتباطات خود با دیگران از ابزارهای آسیب رسان استفاده کند (پرخاشگری بدنی بیشتر). همچنین پرخاشگری فیزیکی و کلامی مادر در خانه بر بعد عاطفی و هیجانی پرخاشگری نوجوان تأثیر گذاشته و احساس غرض ورزی، دشمنی و کینه توزی نوجوان را نسبت به دیگران افزایش می دهد ( احساس خشم بیشتر). در نهایت هر چه که مادر برای حل تعارضات خود از پرخاشگری کلامی بیشتری استفاده نماید از لحاظ شناختی افکار پرخاشگرانه نوجوان نسبت به اطرافیان را تشدید می کند.
کودکان پرخاشگر تفاوت های شناختی مشخصی را نسبت به همکلاسی های خود نشان می دهند. برای مثال سطح قضاوت اخلاقی آن ها تمایل به کاهش دارد و کمتر به رفتار هایی که جنبه قضاوت اخلاقی دارند انگیزه پیدا می کنند به علاوه این کودکان همدلی کمتری از خود نشان می دهند. نتایج فرضیه نشانگر آن است که به چه میزان محیط خانه و روابط پدر و مادر با یکدیگر می تواند در سازگاری روانی فرزندان تأثیر گذار باشد که این تأثیرات می تواند تا بزرگسالی و حتی برای همیشه در زندگی و آینده آنها نقش داشته باشد.
فرضیه های فرعی شماره شش وشماره سیزده: بین تاکتیک های حل تعارض پدر و مادر و عزت نفس نوجوان رابطه وجود دارد.
در بررسی این فرضیات ملاحظه شد که بین تاکتیک های حل تعارض پدر (تاکتیک های پرخاشگری کلامی و فیزیکی) و عزت نفس نوجوان و همچنین بین تاکتیک های حل تعارض مادر (تاکتیک پرخاشگری کلامی) و عزت نفس نوجوان رابطه وجود دارد. تاکتیک های حل تعارض پرخاشگری فیزیکی و کلامی پدر و همچنین تاکتیک حل تعارض پرخاشگری کلامی مادر پیش بینی کننده منفی عزت نفس نوجوان می باشد. بتا حل تعارض پرخاشگری فیزیکی پدر حدود ۵/۲ برابر بتا حل تعارض پرخاشگری کلامی پدر می باشد. این مطلب بیانگر این است که تأثیر تخریبی پرخاشگری فیزیکی پدر خیلی بیشتر از تأثیر پرخاشگری کلامی پدر بر روی عزت نفس نوجوان می باشد.
نتایج این فرضیات همسو با پژوهش ربکا تکاکا[۱۳۸] (۲۰۰۹) نشان می دهد کودکانی که مشاجرات و یا جدایی والدین را تجربه کرده اند، عزت نفس کمتری در آینده دارند. اشر (۲۰۰۵)، نیز در پژوهش خود به این نتیجه رسیده است که درگیری بین پدر و مادر به عنوان خطرناک ترین عامل بروز، پرخاشگری و عدم اعتماد به نفس در زندگی کودکان می باشد. همان طور که در فصل ۴ نیز اشاره شده است پرخاشگری کلامی مادر (۷۹/۰- = Beta) به نسبت پرخاشگری کلامی پدر (۲۲/۰- = Beta) تأثیر مخرب بیشتری بر عزت نفس فرزندان می گذارد و دیگر این که پرخاشگری فیزیکی پدر (۵۴/۰-= Beta) بر عزت نفس نوجوان تأثیر منفی قوی دارد. در نتیجه از بین تاکتیک های حل تعارض، پرخاشگری فیزیکی پدر و پرخاشگری کلامی مادر بیشترین تأثیر را بر عزت نفس فرزندان می گذارد.
مجموع این یافته ها حاکی از آن است که نوجوانانی که در خانواده آنان گرمی و محبت و استدلال حکمفرما نباشد دارای خودپنداره ضعیفی هستند. هنگامی که نوجوان خود
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir |
را عضو با ارزشی از خانواده بداند و از محبت و احترام اعضای خانواده برخوردار باشد عزت نفس بالایی را تجربه خواهد کرد. مطابق نظریه اختلال فشار روانی بعد از ضربه، تحت تأثیر ضربه نوع II یعنی مواجهه با تعارض وخشونت جسمی بین والدین حس امنیت و حس توانایی والدین در تأمین زندگی ایمن تهدید و شاید نابود شده و همچنین وضعیت منطقه جنگی خانواده فرد را دچار اختلالاتی چون درماندگی و ترس می کند. از این رو می توان استنباط کرد نوجوانانی که با خشونت و تعارض بین والدین در منزل مواجه می باشند، سطح ارزشیابی آنان که از حس ارزشمندی و محبوب بودن به عنوان عضوی از خانواده برخوردار بودند را پایین می آورد. بر طبق فرضیه ایمنی هیجانی در خانواده هایی که بین والدین تعارض خشونت آمیز وجود دارد پیوند و دلبستگی والد و کودک سست می شود و این وضعیت حس ارزشمندی و محبوب بودن را در فرد کاهش می دهد و به دنبال آن سبب کاهش عزت نفس فرزند می گردد. ارتباط مثبت خانوادگی یکی از عوامل افزایش عزت نفس و اطمینان به خود در نوجوانان می باشد. عزت نفس تحت تأثیر افرادی است که برای فرد مهم هستند و بر این اساس والدین بیشترین تأثیر را بر روی عزت نفس فرزندان خود دارند.
افرادی که دارای عزت نفس پایین هستند معمولا دارای انتقاد پذیری پایین، مضطرب، حساس، بدبین، زود رنج و خجالتی می باشند که این خصوصیات ممکن است در آینده آنها اثرات منفی از جمله از دست دادن کار و موقعیت های شغلی مناسب، از دست دادن روابط اجتماعی با دیگران و به دنبال آن، منزوی شدن را برای این افراد در پی داشته باشد.
فرضیه های فرعی شماره هفت و شماره چهارده: بین تاکتیک های حل تعارض پدر و مادر و سلامت عمومی نوجوان رابطه وجود دارد.
در بررسی این فرضیات پژوهش ملاحظه گردید که رابطه ای بین تاکتیک حل تعارض پدر با سلامت عمومی نوجوان وجود ندارد ولی تاکتیک حل تعارض فیزیکی مادر (۴۳/۰- =Beta) بر سلامت عمومی نوجوان تأثیرگذار است یعنی هرچه میزان پرخاشگری فیزیکی مادر افزایش یابد، سلامت عمومی نوجوان کاهش نشان می دهد. تاکتیک حل تعارض پرخاشگری فیزیکی مادر پیش بینی کننده مثبت سلامت عمومی نوجوان می باشد. بتا حل تعارض پرخاشگری فیزیکی
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1399-12-18] [ 09:52:00 ب.ظ ]
|