لفظ” صبا “(مستعار) و حقیقت آن مستعارله است متعارمنه( انسان )محذوف است امّا ملایم آن” می گوید” آمده است استعاره مکنّیه تخیّیلیه است تخیّیل یکی از ملایمات و لوازم مستعارمنه برای مستعارله (مشبه) اسناد مجازی و از باب استعاره است.
گرچه باد است…: کنایه است (ایما)( مکنیٌ به ولازم) از” بیهوده گفتن و غیر قابل اعتبار بودن” در یکی از زیبایی های بیت رابطه ی باد (در کنایه) با صبا است که در محور تداعی معانی واژگان ( باد،صبا را تداعی می کند)از یک نسخ و جنس اند.
پیش از مصراع دوم نیز زمینه را برای ارائه یک استعاره آماده کرده است و آن” پرسیدن” شاعر از باد صبا است.
۳-۶۱-استعاره مکنیّه و مصرحّه
غنچه چون زر دارد، ار خوش دل بود عیبش مکن
راستی راهرچه بینی در جهان با زر خوش است
(خواجو:۸۷)
“زر” استعاره ی مصرحّه ی مجرّده است از “پرچم های سرخ و زرد” گل سرخ. لفظ زر مستعار است. جامع : سرخی و زرد چشم نواز پرچم های گل سرخ و نیز رنگ طلا که چشم نواز است. غنچه زر دارد: استعاره ی مکنیّه ی تخییلیّه است. “داشتن” ملایم، مستعارٌمنه محذوف و غنچه” مستعارٌله است.
“دل خوش بودن” نیز ملایم استعاره ی مکنیّه است. “عیب کردن” نیز هم پایه با همان ملایم پیشین و متعلّق به استعاره ی مکنیّه است.
۳-۶۲-استعاره مکنیّه و تشبیه
می پزد سودای دربانی تو خسرو انجم که شاهی روشن است
(همان:۱۰۰)
خسرو انجم : استعاره ی مصرحّه است از خورشید. ضمناً “خسروانجم” را که شاه است با صفت “روشن” پیوند داده که ایهام وصفی است و به دو معناست : الف) درخشان. ب) براستی روشن است که خسروانجم شاه است ضمناً یار را در مقام تشبیه نه تنها برتر دانسته بلکه خسروانجم را مانند دربانی در برابر یار دانسته است.
۳-۶۳-استعاره و تشبیه بلیغ(محسوس به محسوس)
بود از خروش مرغ صراحی،سماع من وز سوز سینه هر نفسم جز فغان نبود
(همان:۲۲۴)
مرغ صُراحی :صراحی (تُنگ شراب که گلوی دراز و نازک و باریک دارد و به هنگام ریختن می از صُراحی به جام، قُلقُل و بُلبُله دارد و شاعر از آن به” خروش مرغ صُراحی” یاد می کند ،چرا که مرغ (همچون خروس) ،خروش بر می آورد و اصولاً خروس از نظر واژه شناسی، همان” خروش” ا ست و خروش مرغ در شعر خیام و دیگران نیز آمده است خروش برای صدای ساز ها همچون چنگ و بربط ورود نیز به کار می رود خروش بر می آورد و مرغ صُراحی نیز به هنگام خالی شدن از گلوگاهش به جام خروش بر می آورد .
نکته زیبا و قابل توجه در شعر خواجو این است که تشبیه و استعاره را، لطیف و دل نشین در هم آمیخته است:
اِسناد خروش به مرغ ،در معنای حقیقی و موضوع له است اما خروش مرغ صراحی، معنای آن غیرحقیقی و غیر موضوع له است نکته ی بلاغی ترکیب در این است که” خروش” را به صُراحی نسبت دهیم و از آن مطلق صدای صراحی را اراده کنیم، بدین صورت نخستین برخورد بلاغی با خروش مرغ صُراحی از نوع استعاره مکّنیه تخیّیلیه و در نوع دوم تنها خروش استعاره محققه مجّرده است.
۳-۶۴-استعاره ی مکنّیه و کنایه
یاد باد آن شب که دلبر مست و دل در دست بود
باده چشم عقل می بست و در دل می گشود
(همان:۲۲۰)
در “دل در دست “هم مجاز به کار رفته است و هم در مجموع ترکیب کنایه بعید تلویح به جهت فهم نسبتاً ترکیب
امّا مجاز: “در دست” در ترکیب یاد شده به معنای” در حکم و فرمان و مطیع “است. چه دست عامل تحفّظ و تمسّک و تصاحب است( مجاز به علاقه ی آلیّه که” دست” باشد.)
کنایه :” دل در دست (مکنیٌ به لازم )کنایه وصفی است از آنکه دلش مطیع فرمان و در حکم باشد مکنیٌ عنه و ملزوم
چشم عقل: اِسناد” چشم “به عقل از باب مجاز بالا ستعاره است .”چشم” ملایم مستعارمنه (انسان) است و عقل( مستعار له ) و لفظ آن مستعار است. ضمناً این استعاره ی مکّنیه خود نوعی کنایه است و مکنیٌ عنه آن عدم هشیاری و توجه به ظواهر است.
در دل می گشود یعنی” چشم دل را می گشود” حذف ملایم به قرینه لفظی .”چشم دل “نیز استعاره ی مکنّیه است مانند” چشم عقل”.
۳-۶۵-استعاره ی مطلقه و تشبیه
در داد شرابی ز لب لعل و مرا گفت در مجلس ما،بی می نوشین نتوان بود
(همان:۲۲۵)
لب لعل:لب را به لعل (مفرد به مفرد) و( محسوس به محسوس)مانند کرده است.
وجه شبه:رنگ سرخ و دل چسبی و دل نشینی مشبه و مشبهٌ به هر کدام به گونه خود.
شراب:استعاره ی مصرحه از بوسه (مستعارمنه)است. لفظ “شراب” مستعار و حقیقت آن در متن استعاره مستعارله است.
جامع :لذت بخشی مشبه و مشبهٌ به که در ژرف ساخت استعاره موجود است (شراب و بوسه)در مصراع دوم” می نوشین” استعاره ی مصّرحه مطّلقه است ،و چه نشانه هایی از قراین و ملایمات.
لب لعل:لب را به لعل (مفرد به مفرد) و( حسی به حسی)مانند کرده است.
وجه شبه:رنگ سرخ و دل چسبی و دل نشینی مشبه و مشبه به هر کدام به گونه خود.
شراب:استعاره مصرحه از بوسه (مستعارمنه)است لفظ شراب مستعار و حقیقت آن در متن استعاره مستعارله است.
جامع :لذت بخشی مشبه و مشبه به که در ژرف ساخت استعاره موجود است (شراب و بوسه)در مصراع دوم می نوشین استعاره مصرحه مطلقه است چه نشانه هایی از قریان و ملایمات.
مشبه و مشبهٌ به هر دو را داراست.
لب ملایم مشبه (بوسه) و” مجلس ما “و صفت” نوشین “از ملایمات مشبهٌ به (شراب)است.
فصل چهارم
مجاز
۴-مجاز
۴-۱-مجاز
بحث مجاز در صور بلاغی برای بیان و تبیین استعاره که خود مهمترین نوع مجاز است، مطرح می کنند. توضیح این است که در بیان فقط ابزار تصویر ساز و مخیّل مورد نظر است و از میان انواع گوناگون مجاز، فقط استعاره است که تصویرساز و خیال پرداز است.
از طرفی، مجاز ویژه و مخصوص زبان ادبی نیست و در زبان ارجاعی و روزمرّه نیز کاربرد دارد.(پورنامداران،۱۴۲:۱۳۸۶)
مجاز، خود اقسامی دارد که در صور بلاغی، مجاز لغوی مورد نظر است.
مجاز لغوی آن است که در زبان ادبی واژه ای در معنی اصلی خود به کار نرود مانند «سر» در معنای «موی سر» در جمله: امروز سرم را اصلاح کردم.
مجاز لغوی را بر اساس انواع علاقه، تقسیم بندی می کنند. اینک انواع مجاز لغوی را بر اساس همین تقسیم بندی پی می گیریم:
۴-۱-۱-علاقه کل و جزء
به این معنا که بتوان کل را در معنی جزء یا جز را در معنی کل به کار برد (شیمسا، ۱۳۸۱، ۲۲).
الف: ذکر کل و اراده ی جزء
آب صافی شده است خون دلم خون تیره شده است آب سرم
مسعود سرم
چنانکه ملاحظه می شود، مراد از “آب سر”، آب چشم است.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید. |
[سه شنبه 1399-12-19] [ 10:45:00 ق.ظ ]
|