تبیین سیره سیاسی و راهبردهای پیامبر اعظم(ص) در تشکیل حکومت- قسمت ۱۷ |
بحث به تعریف حکومت و دولت اشاره ای داشته باشیم.
در علم سیاست، دولت و حکومت دارای معنی و تعریف خاصی است که در کتب علم سیاست به آن تعاریف اشاره شده است.
«واژه دولت در دائره المعارف بین المللی و نیز دائره المعارف آمریکانا این گونه تعریف شده است:
دولت عبارت است از گروهی از مردم که در سرزمینی معین و تحت قیمومیت یک حکومت که بر ابعاد داخلی و خارجی حاکمیت دارد زندگی می کنند. [۲۳۲]
فرهنگ اصطلاحات علمی – اجتماعی دولت را با دیدی وسیع تر می نگرد:
دولت مجموعه هستی مردم است در سرزمین مشخص و تحت اداره حکومت سیاسی معین.[۲۳۳]
و در کتاب آشنایی با علم سیاست آمده است که:
دولت از نقطه نظر علم سیاست و حقوق عمومی عبارت است از اجتماعی از مردم (با جمعیت تقریباً زیاد) که به طور مداوم در سرزمین معلومی سکونت اختیار کرده و مستقل (و یا تقریباً مستقل) بوده و دارای یک حکومت متشکل می باشند که اکثریت جمعیت مذکور عادتاً از دستورات آن اطاعت نمایند.[۲۳۴]
در فرهنگ علوم سیاسی «دولت» چنین تعریف شده است:
۱- سازمان سیاسی جامعه که متشکل از حکومت، مردم و سرزمین با مرزهای معین است، اگر یکی از این سه عنصر در میان نباشد، دولت به وجود نمی آید؛
۲- قدرتی که از جامعه برخاسته است و خود را مافوق جامعه قرار داده و دارای مفاهیم حقوقی، سیاسی و اقتصادی است و عوامل تشکیل دهنده آن عبارتند از: جامعه، قلمرو دولتی و تشکیلات حکومتی[۲۳۵] در فرهنگ علوم سیاسی درباره تعریف دولت چنین آورده شده است:
«این اصطلاح که معادل انگلیسی آن State و لاتین آن Status است مأخوذ از واژه State به معنای «ایستاده» بوده که اندیشه استحکام نیز از آن مستفاد می شود، «دولت» به معنای وسیع کلمه عبارت از جامعه ای است که در آن قدرت سیاسی طبق «قوانین اساسی» تعیین و تشریح شده است، به معنای محدودتر دولت عبارت از قدرتی است که سرنوشت جامعه فوق الذکر را در دست دارد، در مفهوم عمومی، دولت به معنای مجموعه سازمان های اجرایی است که قدرت اداره جامعه را به آن داده اند، دولت به معنای اول به طور کلی دارای سه رکن است که عبارتند از: قلمرو، جمعیت و حاکمیت.
۱- قلمرو و جمعیت: قلمرو یک دولت عبارت است از ناحیه ای از زمین، دریا و هوا که در حدود آن دولت اعمال حاکمیت می کند؛ داشتن قلمرو شرط اصلی تشکیل دولت است. جمعیت عبارت است از کلیه افرادی که در یک کشور ساکن هستند. شایان ذکر است که اتباع بیگانه مقیم یک کشور جزء جمعیت آن محسوب می شوند و تابع نظام حقوقی خاصی هستند، جمعیت یک کشور ممکن است از عناصری تشکیل شود که از لحاظ نژاد، زبان، و دین و مذهب و تمدن با هم متفاوت باشند.
۲- حاکمیت: قدرت مستقل یک دولت را برای اداره یک کشور اصطلاحاً اعمال حاکمیت قدرت حاکمه می نامند که باید دارای شرایط زیر باشد:
الف: دارای نیروی مادی اعمال حاکمیت باشد؛ نظیر: نیروهای مسلح، سازمان های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی؛
ب: قدرت حاکمه باید دائمی و منظم باشد؛
ج: از لحاظ اداره امور داخلی و خارجی مستقل باشد.[۲۳۶]
تاکنون، دولت را تعریف کردیم و به این نتیجه رسیدیم که: دولت واحدی است که از چهار عنصر جمعیت و سرزمین، حکومت و حاکمیت ترکیب شده است. اما آیا حکومت با دولت مترادف است یا خیر؟ در جواب این سؤال باید بگوئیم که: اگر دولت را صرفاً چنین تعریف کنیم که از چهار عنصر فوق، تشکیل شده است، در اینجا مرادف حکومت و حاکمیت نیست، ولی اگر دولت را یک قدرت سیاسی سازمان یافته ای بدانیم که دارای جنبه آمریت و نهی کننده گی است، مرادف با حکومت می شود.
بر طبق این تعریف، دولت به معنای قوه مجریه کشور و هیأت دولت، نیست که فقط وظیفه اش اجرای قانون باشد، بلکه به مفهوم هیأت حاکمه است که مجموعه ی سازمان ها و نهادهای قدرت را شامل می شود. «این معنا از حکومت دارای سه بعد و جنبه متمایز و در عین حال مرتبط با یکدیگر است.
الف) حکومت و دولت، صاحب اقتدار است و امر و نهی می کند و فرمان می راند. این آمریّت و اقتدار (Authority) ویژگی تفکیک ناپذیر همه صور و اشکال حکومت و دولت است.
ب) حکومت، دارای سازمان و ساختار (Structure) است.
دولت، چه در شکل استبدادی و چه در قالب دموکراتیک آن، سازمان یافته است و از ارگان ها و نهادهایی برای اعمال حاکمیت خویش مدد می گیرد.
ج) حکومت اعمال قدرت می کند یعنی وظایفی را برعهده می گیرد و در سطح جامعه و در برابر دیگر حکومت ها دارای کارکرد (Function) است.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید. |
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1399-12-18] [ 09:09:00 ب.ظ ]
|