پایان نامه بررسی رابطه بلوغ عاطفی و خودشناسی در دانشآموزان مدارس دولتی و نمونه دولتی |
5-2 یافتههای مربوط به همبستگی بین بلوغ عاطفی و خودشناسی ……………………………………………………………………………85
5-3 یافتههای مربوط به تفاوت بلوغ عاطفی و خودشناسی در دانشآموزان ……………………………………………………………….. 87
5-4 یافتههای مربوط به پیشبینی خودشناسی از طریق بلوغ عاطفی ……………………………………………………………………….. 89
5-5 نتیجهگیری…………………………………………………………………………………………………………………………………………………..90
5-6 محدودیتهای پژوهش ………………………………………………………………………………………………………………………………… 91
5-7 پیشنهادات ……………………………………………………………………………………………………………………………………………………91
منابع
منابع فارسی ………………………………………………………………………………………………………………………………………………………… 93
منابع انگلیسی ……………………………………………………………………………………………………………………………………………………. 96
مقدمه
رشد و تکامل فرآیندی مداوم و منظم است که تسلسل قابل پیشبینی دارد. اگر چه سرعت پیشرفت آن متفاوت است ولی تمام افراد بشر مراحل مشابه آن را طی میکنند. «بلوغ از مهمترین مراحل دوران زندگی هر فردی است که با تغییرات تکاملی فیزیکی، عقلانی و عاطفی – اجتماعی مشخص میشود.» (نلسون[1]، به نقل از ولایتی، 1379). دورهی بلوغ[2] از دیدگاه روانشناسان، مربیان اخلاق و سایر دانشمندان، دوره حساسی است. از فیلسوفان قدیم سقراط، افلاطون، ارسطو و … به آن توجه نموده و ژان ژاک روسو در کتاب امیل، بلوغ را تولد ثانوی نامیده است (قره بگلو و کریمیان، 1380).
بلوغ در لغت به معنی رسیدن، به سر رسیدن و رسیدن به سن رشد میباشد. کلمه بلوغ «Puberty» در زبان انگلیسی از کلمه لاتین «Pubertas» به معنای سن مردانگی یا سن بزرگسالی مشتق شده است. بلوغ عاطفی[3] عبارت است از خروج کودک از انگیزههای کودکانه، و نشان دادن عواطف خود به شکل بزرگترها، آن چنان که عاطفهاش جهتدار و در خط تعدیل و کنترل باشد. همچنین بلوغ عاطفی زمانی است که فرد بتواند خود و دیگران را به وجهی مناسب دوست بدارد و واکنش معقولی را جایگزین واکنش هیجانی کند (احمدی، 1374). بلوغ عاطفی از عوامل مؤثر در الگوی شخصیت است و به کنترل رشد نوجوان کمک میکند. از نظر کول (1944؛ به نقل از سینک و بهارگاوا) «برجستهترین علامت بلوغ عاطفی توانایی تحمل تنش است.» کاپلان و بارون خصوصیات شخصی را که از لحاظ عاطفی بالغ است بررسی کرده، او میگوید فردی که از لحاظ عاطفی بالغ است قابلیت مقاومت در برابر تأخیر ارضای نیازها را دارد، توان تحمل میزان معقول ناکامی را دارد و میتواند توقعات خویش را بر مبنای اقتضای موقعیت به تعویق اندازد یا در آن تجدید نظر نماید.
خودشناسی[4] عبارت است از آگاهی لحظه به لحظه فرد نسبت به حالات روانشناختی و توان تمایز نهادن و تحلیل محتوای تجارب کنونی و نیز پردازش شناختی فعال دربارهی خود و معطوف به رویدادهای گذشته است که نتیجه آن ایجاد دید وسیعتر برای هدایت رفتار و تشکیل طرحوارههای فردی پیچیدهتر و کاملتر است (طهماسب، 1384).
ارتباط خودشناسی با زمینههای مختلف، از جمله پژوهشهای روانشناسی اجتماعی، خانواده و ناسازگاری تأمل پذیر است (ویلسون و دان[5]، 2004). با توجه به مطالب ارائه شده و از آن جایی که در شرایط حاضر نوجوانان و کودکان با مشکلات بسیاری در زندگی خویش مواجه هستند و این مشکلات موجب مسائل روان – تنی بسیاری چون اضطراب، تنش، ناکامی و آشفتگی عاطفی در زندگی روزمره میشوند و نیز، با توجه به این که بخش عظیمی از جمعیت کشورمان را نوجوانان و دانشآموزان به خود اختصاص دادهاند و این افراد در آینده عهدهدار وظایف و مسئولیتهای مختلف جامعه خواهند بود؛ بیتوجهی به نیازهای ضروری این قشر، صدمات جبران ناپذیری به پیکرهی اجتماع وارد خواهد ساخت. بنابراین، این مطالعه با هدف بررسی رابطه بین بلوغ عاطفی و خودشناسی در دانشآموزان انجام گرفت.
1–2 بیان مسئله
مبحث بلوغ و بلوغ عاطفی از جمله مفاهیمی است که توجه روانشناسان و متخصصان علوم تربیتی را به خود جلب کرده است. به اعتقاد بسیاری از متخصصان، بلوغ عاطفی از جمله متغیرهایی است که روی عملکرد تحصیلی دانشآموزان تأثیر میگذارد.
محققان مختلف، بلوغ عاطفی را این گونه تعریف کردهاند: بلوغ عاطفی عبارت است از خروج کودک از انگیزههای کودکانه، و نشان دادن عواطف خود به شکل بزرگترها، آن چنان که عاطفهاش جهتدار و در خط تعدیل و کنترل باشد. بلوغ نقطه عطف و دوره بحرانی انتقال از کودکی به بزرگسالی و زمان اکتساب قدرت باروری است. به عبارت دیگر، بلوغ دورهای از رشد روانی، جسمی، ذهنی، عاطفی و اجتماعی فرد است که ثبات و تکوین شخصیت در آن صورت میگیرد (نجفی و همکاران، 1390). مورگان (1934؛ به نقل از سینک و بهارگاوا) «میگوید یک نظریهی کارآمد دربارهی بلوغ عاطفی باید تمام حیطهی فردیت، نیروها و توانایی لذت بردن از این نیروها را در نظر بگیرد.» از نظر والتری، دی و اسمیت سون (1974؛ به نقل از سینک و بهارگاوا) «بلوغ عاطفی جریانی است که طی آن شخصیت فرد مداوماً برای احراز بیش از پیش سلامت عاطفی، از لحاظ روانی و فردی میکوشد».
مطالعات نشان دادهاند افرادی که از بلوغ عاطفی پایین برخوردار هستند، نمیتوانند در شرایط مختلف واکنش مناسبی نشان دهند و همچنین آنها نمیتوانند خود را به جای دیگران بگذارند، اما افرادی که از بلوغ عاطفی بالایی برخوردارند، قادر هستند که در شرایط دشوار هم، کنترل هیجانی و عاطفی خود را حفظ کنند (مهینترابی و همکاران، 1390). در تعدادی از تحقیقات دیگر، این نتیجه به دست آمد که عدم بلوغ عاطفی میتواند باعث ایجاد مشکلاتی در زندگی زناشویی شود. زوجهایی که از بلوغ عاطفی پایینی برخوردارند، نمیتوانند در شرایط مختلف واکنش مناسب نشان دهند، همچنین، نمیتواند خود را به جای طرف مقابل بگذارند. از این رو اختلافات در زندگی مشترک افزایش مییابد. اما در صورتی که زوجها از بلوغ عاطفی بالایی برخوردار باشند، قادر خواهند بود در شرایط دشوار زندگی هم کنترل هیجانی و عاطفی خود را حفظ نمایند. آنها همچنین، ضمن شناسایی نیازهای خود و طرف مقابل، برای برآورده سازی این نیازها در جریان زندگی مشترک تلاش میکنند. همچنین نشان داده شد، که بلوغ عاطفی بالا موجب افزایش رضایتمندی زندگی زناشویی و کاهش نارضایتی زناشویی میشود (مهینترابی و همکاران، 1390).
همچنین تحقیقات نشان دادهاند که بین بلوغ عاطفی و سلامت روانی و عمومی ارتباط معناداری وجود دارد. به این ترتیب، افرادی که از بلوغ عاطفی بالایی برخوردار بودند از سلامت روانی و عمومی خوبی نیز برخوردار بودند و به هر میزان که آگاهی آنها از دوران بلوغ بیشتر بود، سلامت روانی و عمومی آنها نیز در سطح مطلوبتری قرار داشت (آقا یوسفی و همکاران، 1388).
از میان تمامی پیشرفتها و پژوهشهای علمی هیچ یک به اندازهی شناخت انسان توجه او را به خود جلب نکرده است. آدمی از دیرباز کوشیده است تا افکار، عواطف، و احساسات خود و هم نوعان خود را دریابد. علاقهی همیشگی اکثر مردم به افسانهها، داستانها، سرگذشتها و شرح حالها گویای این نظر است (پارسا،1377).
نقش خودشناسی به عنوان سازهای شخصیتی که واجد ملاکهای رفتاری معین است، در تبیین و پیشبینی فرآیندها و سازههای مختلف روانشناختی، در پژوهشهای پیشین به تأیید رسیده است (قربانی و همکاران، 2005). در دو دههی اخیر بیش از پیش به نقش خودآگاهی در بهداشت روانی توجه شده است.
برخی از محققان بر آنند که خودآگاهی پیامدهای منفی برای بهداشت روانی فرد دارد. نتایج مطالعات آنان نشان داده است که اشتغال فکری با شکستها و محرومیتها، به ویژه هنگامی که توأم با احساس نگرانی از حضور در کنار دیگران باشد، منجر به استمرار و تشدید افسردگی میگردد (نالن – هاکسما[6]، 1990؛ هاکسما و گروگاس[7]، 1994؛ پیزنسکی و گرینبرک[8]، 1987).
همچنین نتایج پژوهش نشان داده است که خودآگاهی و اجزای آن با اختلالات روابط بین فردی رابطه دارد (لطیفیان و سیف، 1386). گنجاندن مفهوم خودشناسی در میان هر چیز، به ویژه دربارهی مسائل مرتبط با زندگی زناشویی پیامدهای مهمی دارد. مکاتب و روشهای مشاورهای و رواندرمانی و حتی آموزههای دینی، افراد را به تدبر در خویشتن فراخواندهاند (برن[9]، 2007). از این منظر، خودشناسی مقدمه ارتباط مؤثر با دیگران تلقی میشود (باتلر و وامپلر[10]، 1999). باتلر وامپلر (1999) طی پژوهشی به این نتیجه دست یافتند که آموزش مهارتهای ارتباط به پیشرفتهای چشمگیری در ارتباط افراد با یکدیگر میشود و همچنین میزان خودشناسی را نیز افزایش میدهد.
موسوی و قربانی (1385) طی پژوهشی که روی 151 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران انجام دادند به این نتیجه رسیدند که بین خودشناسی و آسیبهای روانشناختی همبستگی منفی وجود دارد. با توجه به نقش تسهیلگر فرآیند خودشناسی در همسانی درونی، ویژگی خود نظمدهندهی آن (هیگنز[11]، 1996)، و تأثیر آن در بهزیستی روانی (قربانی و همکاران، 2003)، میتوان پیشبینی کرد، هر چه میزان خودشناسی بالاتر باشد، همسانی درونی بیشتر و مشکلات روانشناختی کمتر است. نتایج پژوهشهای اخیر حاکی از آن است که شدت و وضوح خودآگاهی در تعامل با ماهیت افکار، عواطف و باورها به ویژه احساس نومیدی و نیز ارزشی که فرد برای خود به عنوان یکی از اعضای اجتماع قائل است، میتواند به انحای مختلف بر بهداشت روانی فرد تأثیر بگذارد (سیمون و هارتر[12]، 1998).
فهم ذهن دیگران و خودآگاهی (آگاهی بر حالات ذهنی خود) به موازات یکدیگر پیش میرود، دانش در مورد ذهن خود به دانش در مورد ذهن دیگران مربوط است (گوپنیک[13]، 1993). از این رو، آنان که شناخت گستردهتر و عمیقتری از خود دارند، دیگران را نیز بهتر میتوانند درک کنند و پیشبینی دقیقتری از افکار خود و سایرین خواهند داشت و بدین ترتیب مشکلات کمتری را در رابط بین فردی با دیگران تجربه خواهند کرد.
با توجه به این که متغیرهای بلوغ عاطفی و خودشناسی در زندگی فرد از اهمیت به سزایی برخوردار است اما در ادبیات پژوهشی به این متغیرها و رابطهی آنها با هم توجه زیادی نشده و تحقیقاتی که در این زمینه، چه در داخل و چه در خارج صورت گرفته محدود میباشد. بنابراین، در این پژوهش مسئله اصلی بررسی رابطه بین بلوغ عاطفی و خودشناسی در دانشآموزان مدارس دولتی و نمونه دولتی میباشد؛ و ما میخواهیم بدانیم که آیا بین متغیرهای بلوغ عاطفی و خودشناسی در بین دانشآموزان رابطه وجود دارد یا نه؟
1–3 دلایل توجیهی و ضرورت انجام تحقیق
دوران بلوغ یکی از مهمترین دورانهای زندگی است. در این دوره بزرگترین تغییرات فیزیولوژی و روانی در فرد ایجاد میشود و شناخت این تحولات و تغییرات در رفتار و کردار نوجوانان بسیار ارزشمند است.
دانشآموزان از مهمترین اقشار جامعه و جزء روشنفکران آن محسوب میشوند که نگرش و عملکرد آنها در کل جامعه تأثیر دارد. هر چه این قشر از نظر رفتاری، عملکردی و شناختی پویاتر و انعطاف پذیرتر باشند، به همان اندازه جامعه در دستیابی به اهداف و پیشرفت موفقتر خواهد بود. با وجود آن که همواره پرسشهایی بنیادین در باب ماهیت ذهن انسان و توانایی وی در شناخت خود مطرح بوده است، اما مفهوم خودشناسی تاکنون جایگاه اصلی خود را در روانشناسی به عنوان موضوعی عمده و اساسی به دست نیاورده است.
ارتباط خودشناسی با زمینههای پژوهشی مختلف از جمله سنت روان پویشی، پژوهشهای شخصیت که در آن صفات شخصیتی به واسطه پرسشنامههای خود سنجی ارزیابی میشوند و پژوهشهای روانشناسی اجتماعی در زمینه ماهیت خود پنداشت قابل تأمل است (ویلسون و دان،2004). همچنین بلوغ عاطفی با بسیاری از جنبههای زندگی فرد ارتباط دارد. پس با توجه به اهمیت بلوغ عاطفی و خودشناسی در زندگی انسان، نتایج این پژوهش میتواند در زمینههای بهداشت و سلامت روان مورد استفاده قرار گیرد و از اهمیت به سزایی برخوردار است. همچنین، نتایج این پژوهش در زمینههای برنامه ریزی
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1399-06-06] [ 06:14:00 ب.ظ ]
|