پایان نامه درباره پیامدهاى طلاق |
۵-۷- پیامدهاى طلاق در ابعاد فردى، خانوادگى، اجتماعى، فرهنگى و اقتصادی
الف. پیامدهای فردی: پس از طلاق، فردمتحمل پس لرزههای روحی و فشارهای روانی آن میشود. زن بیشتر از مرد احساس شکست میکند و خود را بازندهای میداند که نتوانسته انتخاب درستی در زندگی اش داشته باشد و یا با وجود انتخاب درست، در ادامه زندگی نتوانسته درست با مشکلاتش کنار بیاید و با آنها دست و پنجه نرم کند.
ب. پیامدهای خانوادگى:معمولاً بیشترین آسیبها را متوجه فرزندان طلاق دانستهاند. افسردگى و دلتنگى، ترس، کج خلقی و منفیبافی از آثار رایج طلاق بر فرزندان است. به دلیل آن که طلاق غالباً در پس مشاجرات و اختلافات علنی است و کودکان نه انتظار چنین اختلافی و نه تصویری روشن از آینده دارند، بنابراین فشارهای روانی زیادی را تجربه میکنند. جدا شدن از هر یک از والدین آنها را آسیبپذیر میکند. از آنجا که کودکان نقاط اتکای خود را از دست میدهند، احتمال بیشتری وجود دارد که به خانه گریزی روی آورند. از سوی دیگر، با وجود تغییرات اجتماعى و فرهنگى در دهههاى اخیر، طلاق در جامعهی ما هنوز مسئلهای عادی قلمداد نمیشود و فرزندان طلاق در میان بستگان و محله انگشتنما و تحقیر میشوند. این موضوع به دختران فشار بیشتری را تحمیل میکند؛ بهویژه آنکه احتمال انتخاب شدن را برای ازدواج آنان کاهش میدهد و احساس حقارت میتواند زمینهساز بسیاری از شرارتها و بزهکاریها شود. با آغاز کشمکشهاى خانوادگى هر یک از زن و مرد، میکوشند تا خود را در میان فرزندان موجه جلوه دهند و برای کسب حمایتِ بیشتر، به فرزندان خود روی میآورند. هر کدام از دو طرف، بهویژه زنان، برای تحکیم موقعیت خود، درصدد به انحصار گرفتن حمایت فرزندان خویش برمیآید و در برخی موارد، در صورت طلاق، ممکن است کودک نیز جزیی از این کشمکش باشد.
ج. پیامدهای اجتماعى:پیامدهای اجتماعی طلاق نیز موضوعی درخور تأمل است. تاکنون، در تأملات انجام شده، بیشتر به تأثیر طلاق بر زنان، مردان و فرزندان بسنده شده است، حال آن که میتوان پیامدهای طلاق را بر خانوادهی گسترده، بر تغییر قوانین و بر ساختارهاى فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى نیز پى گرفت. شیوع طلاق سبب میگردد که هر نظام حکومتی آن را به عنوان یک واقعیت فراگیر به رسمیت بشناسد، احیاناً زمینههایی برای قبحزدایی از آن بیابد، سیاستهای تأمین اجتماعی را به سمت حمایت از خانوادههای طلاق جهت دهد، در الگوهاى مشارکت اجتماعى، حضور زنان را با نگاهی متفاوت پی گیرد و در قوانین کار و الگوی اشتغال با فراخوان زنان به بازار کار نیاز به تحمل هزینههای گزاف برای پشتیبانی از زنان مطلقهی خانهدار را کاهش دهد. پدیده طلاق علاوه بر فروپاشی هسته اولیه اجتماع یعنی خانواده اثرات مخربی را بر کل جامعه وارد و معضلات، مشکلات و بزهکاریهای فراوانی را در جامعه ایجاد خواهد کرد. با افزایش طلاق، یکپارچگی اجتماعی از بین رفته و روابط اجتماعی بیمار شده و روح پویایی جامعه از بین میرود. جامعهای که درگیر طلاق است به مسائل ذیل گرفتار میگردد:افزایش جرایم، تزلزل اجتماعی و عدم ثبات جامعه، متلاشی شدن کانون گرم خانوادگی، افزایش هزینه کشور برای جلوگیری از جرایم منتج از طلاق چون: ساختار دادگاهها، زندانها، مراکز نگهداری کودکان بزهکار و طرح اقامتگاهی برای زنان مطلقه و افزایش فقر، فساد و فحشا در جامعه، افزایش کودکان خیابانی و سایر آسیبهای اجتماعی همچون فرار از منزل، تکدی گری، قتل، خودکشی، اعتیاد، قاچاق و… افزایش تعداد زنان خودسرپرست و مشکلات معیشتی، روانی اجتماعی و اخلاقی آنان و سایر نابسامانیهای شخصیتی، اجتماعی و رفتاری افراد مطلقه و فرزندان آنان از جمله عوارض اجتماعی ناشی از طلاق میباشند. جامعهای که درگیر طلاق است، شهروند مسئول کمتری دارد. طلاق نه تنها اثرات اقتصادی منفی بسیاری بر خانواده دارد، بلکه این اثرات در تک تک سلولهای اجتماع رخنه میکنند و حتی خانوادههای سالم ناخودآگاه در اجتماع تحت تاثیر عوارض طلاق قرار میگیرند. پدیده طلاق برای خود زنان نیز پیامدهای اجتماعی نا مطلوبی به همراه خواهد داشت. هر چند امکان دارد، چنین زنی، خوشبختی خاصی یافته یا سعادت از دست رفته را در کنار همسری دیگر بیابد اما متأسفانه چنین امکانی اندک و تنها برای حدود ۱۰ درصد زنان اتفاق میافتد. جامعه ما نسبت به زنان مطلقه پیشداوری منفی دارد و قریب ۹۰ درصد زنان طلاق گرفته را نمی پذیرند. از طرفی دیگر مشکل وجود فرزندانی در خانوادههای طلاق از مهمترین عوامل عدم گرایش به این زنان محسوب میشود. عدم پذیرش فرزندان زنان مطلقه و ترس از وجود مشکلات شخصیتی در این زنان از دیگر عواملی محسوب میشود که مردان را از ازدواج دائم با این بانوان باز میدارد. این عوامل موجب بروز پیامدهای اجتماعی دیگری برای این زنان میشود. ارتکاب جرم و بزه چون: قتل، اعتیاد، فحشا، سرقت، طرد از اجتماع، سرخوردگی اجتماعی، اختلال در مناسبات و تعاملات اجتماعی، کاهش نفوذ اجتماعی، تضعیف موقعیت و فرصتهای اجتماعی، در امان نبودن از طعنهها و نگاههای کنجکاوانه اطرافیان، کاهش فرصتهای ازدواج مجدد، تن دادن به ازدواجهای موقت و یا خارج از عرف اجتماعی، فرار از خانه، ولگردی و انحرافات جنسی و فساد اخلاقی از دیگر پیامدهای اجتماعی طلاق برای زنان است.
د. پیامدهای فرهنگى:دین و آموزههای دینی به عنوان یکی از ارکان فرهنگ طلاق را به عنوان یک عمل ناپسند معرفی میکند. هر چند ضرورتهایی سبب شده است تا خداوند به طلاق مشروعیت بخشد؛ اما سیاستهای دینی به دعوت مردم برای حفظ خانواده و پرهیز از طلاق بنیان شده است. آموزههاى روایى، طلاق را ناپسندترین حلال در نزد خدا میشمارد و خانهای را که در آن طلاق واقع شده باشد به خرابه تشبیه میکند. از سوی دیگر در جامعهى سنتى وجود پیوندهاى خویشاوندى قومى، ضمانتی برای برخی حمایتها از زنان پس از طلاق فراهم میآورد که در جامعهی کنونی چنین تضمینهایی نیز فراهم نیست. در جوامع اسلامى زنان به ازدواج مجدد، پس از طلاق ترغیب میشدند و تک زیستی زنان امری ناپسند به حساب میآمد و مردان نیز به حمایت از این زنان، چه به شکل ازدواج اول و چه در قالب تعدد زوجات و ازدواجهای موقت درازمدت، تشویق میشدند؛ اما در جامعهی ما واقعیت زندگی زنان مطلقه در زیر انبوهی از رویههای غلط و مشکلزا نادیده گرفته میشود. درصد زیادی از زنان مطلقه، وجود باورهای غلط و قضاوتهای تنگ نظرانه افراد جامعه نسبت به طلاق و زنان مطلقه را باعث احساس بیگانگی، ناامنی و ناراحتی در روابط خود با دیگران دانسته که موجب میشود از حضور در جمع فامیلی و دوستان احساس معذب بودن کنند یا مورد اذیت و آزارهای اطرافیان و پیشنهادهای غیرمتعارف قرار گیرند.
ه. پیامدهای اقتصادی:احتیاجات اقتصادی چنین میطلبد که زنان مطلقه با تشکیل خانوادههای جدید به ترمیم روحی و رفع نیازمندیهای خود بپردازند؛ اما چنین شرایطی برای بسیاری از ایشان، در جامعهی ما، فراهم نیست و به همین دلیل هم ناامنی و احساس ناامنی و هم احتمال ورود آنان به فعالیتهای بزهکارانه، به دلیل نیازهاى مالى و جنسى، افزایش مییابد. مشکلات اقتصادی اعم از تأمین مسکن، شغل و تامین مایحتاج زندگی، به دوش کشیدن مشکلات اقتصادی کودکان، از پیامدهای اقتصادی طلاق برای زنان است. بزهکاری پیش زمینه ارتکاب جرم طلاق است وطلاق را میتوان پیش زمینه ارتکاب جرایم و بزهکاری برای فرزندان طلاق دانست، زیرا آنان از داشتن یک پناهگاه امن خانوادگی منع شده و مجبورند برای رهایی از شرایط نابسامان خانوادگی، از خانه فرار کنند، همچنین رابطه مستقیمی میان طلاق و افزایش میزان گرایش افراد خانواده به بزهکاری و نقض قوانین وجود دارد. عوامل موثر اجتماعی در وقوع طلاق را ناهماهنگیهای طبقاتی، دخالتهای خانوادهها، دوستان ناباب، ازدواجهای اجباری، تعدد زوجات، گرایش به مواد مخدر و الکل، رسیدن به ثروت ناگهانی، فقر، بیکاری، پرکاری و اشتغال فوق العاده هر یک از زوجین، اختلافات فرهنگی و تربیتی، نداشتن مسکن، محکومیتهای دراز مدت و… است. تحت چنین شرایطی معمولا زن و شوهر وابستگی و اعتماد را نسبت به یکدیگر از دست داده و پس از مدتی ترجیح میدهند که از یکدیگر جدا شوند که در این باره، فرزندان خانوادههای طلاق با همسالان عادی خود سازگاری ندارند و آنان به طور معمول ترک تحصیل یا افت تحصیلی دارند و به سمت جرم گرایش پیدا میکنند. اکثر قریب به اتفاق مجرمان و جنایتکاران، دارای خانوادههای از هم گسیختهای هستند و از وجود یک یا هر دو والدین خود محروم بوده اند. نگرشها و رفتار والدین میتواند تسهیل کننده یا مانع جریان رشد طبیعی و سالم کودک و نوجوان باشد. وجود والدین پذیرا و فهمیده منبع امنیت و آرامش برای نوجوانان محسوب میشود.
لیست پایان نامه ها (فایل کامل موجود است) در مورد ازدواج و طلاق :
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1399-06-12] [ 01:01:00 ب.ظ ]
|