کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب

 



به منظور ارزیابی تن انگاره و نارضایتی از بدن یا به عبارتی نگرش و احساس نسبت به وضعیت بدن (نارضایتی از وزن ، شکل، قیافه و …) از شیوه‌ها و فنون مختلفی استفاده شده است.

یکی از این شیوه‌ها، استفاده از مقیاس‌های مبتنی بر تصویرهای ترسیم شده‌ای است که پیکرهایی با اندازه‌های مختلف به طور مثال کاملاً لاغر اندام تا بسیار چاق را نشان می‌دهند. معمولاً به این منظور از نه پیکر ترسیمی زن و مرد در اندازه‌های مختلف استفاده می‌شود. در این شیوه از آزمودنی می‌خواهند تصویری را که با وضعیت بدنی او تقریباً هم خوانی دارد مشخص کند. هم چنین می‌توان از او خواست که وضعیت بدنی آرمانی و جذاب را هم مشخص کند. می‌توان براساس فاصله‌ی بین تن انگاره ی آرمانی و تصویری که بدنش را آن گونه تصور می کند، همچنین فاصله ی بین تن انگاره ی  جذاب و تصویری که از جذابیت خودش انتخاب کرده، میزان نارضایتی‌اش را محاسبه کرد(تامپسون و آلتابه، ۱۹۹۱). این شیوه ی ارزیابی تن انگاره و نارضایتی از بدن به لحاظ خصوصیات روان سنجی (اعتبار و پایایی) در فرهنگهای متفاوتی بررسی شده است و مقیاسی مناسب به منظور ارزیابی تن انگاره و نارضایتی از وضعیت بدنی در نظر گرفته می‌شود.

شیوه‌ی دیگری به منظور ارزیابی رضایت از وضعیت بدنی استفاده از سوال کلی منفردی است که از آزمودنی‌ها پرسیده میشود و از آنها می‌خواهند که میزان رضایت خود را از وضعیت بدنی شان در یک مقیاس هفت نمره‌ای لیکرت مشخص کنند. در این مقیاس یک به مثابه نارضایتی کامل و هفت به مثابه‌ی رضایت کامل است (هینبرگ و تامسون، ۱۹۹۲).

ابزار مناسب دیگری برای ارزیابی نارضایتی از وضعیت بدن،"پرسشنامه‌ی اختلالهای خوردن” است که در برگیرنده‌ی سه خرده مقیاس نارضایتی از وضعیت بدن، مقیاس میل به لاغری و مقیاس پرخوری است (گارنر، ۱۹۹۱).
پایان نامه

ابزار دیگری برای ارزیابی نگرش نسبت به بدن مقیاس کاتاکسیز بدن[۱] نام دارد (جرالد و سکورد[۲]، ۱۹۵۴). این مقیاس میزان رضایت فرد را از بخش‌های مختلف بدنش و هم چنین کنش آنها ارزیابی می‌کند و به صورت یک نمره‌ی نهایی، رضایت از بدن نشان می‌دهد.

ابزار دیگری به منظور ارزیابی نارضایتی از بدن مقیاس ظاهر پرسشنامه‌ی چند ساحتی روابط خویشتن و بدن[۳] است (کش، ۲۰۰۰). این پرسشنامه ۳۴ ماده دارد و شامل پنج خرده مقیاس است که هر یک جنبه‌ای از آشفتگی تن انگاره را می‌سنجد.

پرسشنامه طرحواره‌‌های ظاهر تجدید نظر شده[۴](کش و همکاران، ۲۰۰۴) که یک پرسشنامه‌ی بیست ماده‌ای گزارش شخصی است باورهای زیر بنایی مربوط به ظاهر و معنا و اهمیت آنها را در زندگی فرد ارزیابی می‌کند.

 

 

Body catharsis-[1]

[۲] -Jerald & Secord

[۳] - multidimensional body – self questionnaire

[۴] -appearance schemas  inventory - revised

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[جمعه 1400-02-31] [ 05:18:00 ب.ظ ]




به منظور تبیین رشد تن انگاره و علل نارضایتی از بدن، نظریه های متعددی ارائه شده است که در این بخش به مرور اجمالی آنها می پردازیم:

۱ـ نظریه‌ی فرهنگی ـ اجتماعی[۱]

اگرچه نارضایتی از بدن سبب شناسی چند ساحتی دارد اما، به نظر می‌رسد تبیین‌های سبب شناسی مبتنی بر نظریه‌ی فرهنگی اجتماعی در این زمینه غالب باشند. بر اساس این نظریه نارضایتی از بدن به واسطه‌ی فشارهای اجتماعی و فرهنگی ایجاد می‌شود و تداوم می‌یابد،که بر افراد به ویژه زنان به وسیله جامعه برای اینکه کاملاً با الگوهای آرمانی زیبایی بدنی منطبق شوند وارد می‌شود. بر این اساس از زنان انتظار می‌رود به شدت لاغر باشند (شبیه به عروسک باربی) و از مردان انتظار می‌رود بلندقامت، عضلانی و چهار شانه(بیل شکل) به نظر برسند. اما، در واقعیت این الگوهای بدنی آرمانی برای بیشتر مردان و زنان قابل دستیابی نیستند. در گذشته‌ای نه چندان دور نارضایتی از بدن و اختلالهای خوردن پدیده‌ای فرهنگی و خاص فرهنگ غربی تلقی می‌شد اما امروزه در فرهنگ‌های غیر غربی نیز به ویژه در زنان این نارضایتی رو به رشد است و می رود که پدیده و مشکلی جهانی شود.

بررسیهای دو دهه گذشته نشان داده است که نارضایتی از بدن و اختلالهای خوردن خیلی بیش از آنچه که تصور می‌شد، شایع شده اند(لی ولی، ۱۹۹۶). به طور مثال مطالعه‌ای که در فیجی انجام شده است نشان می‌دهد که نارضایتی از بدن با گسترش فرهنگ غربی افزایش معناداری نشان داده است (بیکر، ۲۰۰۴). مطالعات دیگری اثرات مشابه‌ای بعد از ارائه و تبلیغ تصویر زنان لاغر به عنوان هیکل آرمانی زنان در فرهنگ‌های مختلف را تأیید می‌کنند(لی و لی، ۲۰۰۰). این یافته‌های تأثیر علی عوامل اجتماعی- فرهنگی را بر نارضایتی بدنی تأیید می‌کند. وارن وهمکارانش(به نقل ازپاکستون و همکاران،۲۰۰۶) مدل زیر را برای نشان دادن تاثیر عوامل فرهنگی- اجتماعی بر نارضایتی از بدن ارائه کرده اند.

پایان نامه

شکل ۳-۲ مدل پیشنهادی تاثیر عوامل فرهنگی – اجتماعی برنگرانی و نارضایتی از بدن (وارن وهمکاران، ۱۹۹۸ )

آرمانهای فرهنگی
نگرانی ونارضایتی از بدن
درون فکنی
آگاهی

بر اساس این مدل آگاهی از آرمانهای فرهنگی و اجتماعی مربوط به تن و درون فکنی آنها سبب پدیدآیی نگرانی و نارضایتی از بدن در افراد است. نکته محوری در نظریه ی فرهنگی ـ اجتماعی این است که تماشای تصویرزنان باریک اندام و مردان عضلانی و بلند قامتی که تایید اجتماعی و فرهنگی دارند، تأثیراتی منفی بر زنان و مردان مشاهده کننده دارد و سبب نارضایتی از بدن درآنان می‌شود.

 

 

۲ـ نظریه‌ی مقایسه‌ی اجتماعی[۲]

نظریه‌ی مقایسه‌ی اجتماعی بیان می‌کند که مشاهده‌ی الگوهای زیبایی ارائه شده در رسانه‌ها منجر به مقایسه‌ای می‌شود که این مقایسه عامل ایجاد نارضایتی در افراد به ویژه زنان است(ریچینز،۱۹۹۱). مطالعات انجام شده نشان می‌دهد که مقایسه‌ی خود با دیگران، همسن و سالان و الگوهای ارائه شده در رسانه‌ها و محیط پیرامون فرد زمینه ساز نگرانی و نارضایتی از وضعیت بدنی است(ریچینز،۱۹۹۱؛ اسکاتز، پاکستون و ورتایم[۳]،۲۰۰۲).

هم در نظریه‌ی فرهنگی ـ اجتماعی و هم در نظریه‌ی مقایسه‌ی اجتماعی ارتباط تنگاتنگی بین ادراک و توجه به بدن و احساس نارضایتی از بدن وجود دارد. ادراک و توجه می‌توانند تجارب فرد از جهان را تغییر داده و نقش اساسی در ایجاد و تداوم افکار و رفتارهای زیانکار از طریق تحریف واقعیت ایفا کنند. به این ترتیب ادراک نادرست فرد از اندازه بدنش و یا توجه معطوف به خویشتن منفی همچنین، جانبداری توجه و توجه به نمونه‌های اغراق آمیز مطرح شده در رسانه‌ها و مقایسه با آنها می‌تواند ایجاد کننده نگرانی و نارضایتی از بدن باشد.

۳- باور به کنترل شخصی و نارضایتی از بدن

ادراک فرد از اینکه تحت کنترل خویشتن است (منبع کنترل درونی[۴]) یا نیروهایی خارج از خودش او را کنترل می کنند (منبع کنترل بیرونی[۵]) با تن انگاره رابطه دارد. پژوهش نشان داده است که افراد دارای منبع کنترل درونی، بازداری بیشتری بر رفتارهایشان دارد و به طور مثال اگر تصمیم به کاهش وزن بگیرد، خود را در این کار توانمندتر و موفق تر می بینند که به نوبه خود منجر به اعتماد به نفس بیشتر آنان می شود. در حالی که افراد دارای منبع کنترل بیرونی باور دارند که خودشان نمی توانند نقشی در فرایند دستیابی به تن انگاره ی آرمانی داشته باشند که به احساس بی ارزشی، درماندگی، نارضایتی از بدن و ضعف اعتماد به نفس  آنان می انجامد.

۴- نظریه ی ناهمخوانی خود[۶]

این نظریه ابتدا به منظور تبیین فرایندهای اجتماعی- شناختی ارائه شد که در دوران نوجوانی رخ می دهند و سبب تمایز بین خود آرمانی[۷] و خود واقعی[۸] می شوند. این نظریه بیان می کند که خود با تمایز بین خود واقعی، خود آرمانی و خودی که دیگران انتظار دارند، شکل می گیرد و خود آرمانی و خودی که دیگران انتظار دارند به عنوان هنجارهای ارزیابی خود یا چارچوبهای مرجع خود عمل می کنند. به این ترتیب، تفاوت بین این هنجارهای ارزیابی خود و خود واقعی سبب کاهش انگیزه، حالتهای هیجانی منفی و رفتارهایی همچون نارضایتی از بدن و آشفتگی خوردن می شود. گرچه” ناهمخوانی خود” فرایندی شناختی است، اما می تواند بوسیله عواملی محیطی هم متأثر شود. به طور مثال، در بررسی ها مشخص شده است که ” ناهمخوانی تن انگاره"[۹]، تحت تأثیر مواجهه با تبلیغات مربوط به کلیشه های جنسی در رسانه ها قرار می گیرد.

بر اساس این نظریه بدن آرمانی لاغراندام می تواند منجر به ناهمخوانی بین وضعیت موجود فرد به لحاظ بدنی و تن انگاره های آرمانی او شود، در حالی که تصاویر چاق می توانند تأثیری برعکس داشته باشند(ناواس، پاکستون، آلسکر[۱۰]،۲۰۰۷).

۵- نظریه ی طرحواره ی خود[۱۱]

نظریه ی “طرحواره ی خود” به سازه های شخصی افراد از الگو و شکلی از بدنشان توجه دارد که هرفرد را از دیگری متمایز می کنند. الگوی شکل بدن از بازشناسی خود فرد از بدنش، از واکنشهای دیگران به بدنش و از تأثیرات اجتماع و رسانه ها ریشه می گیرد.

میرز و بیوکا( به نقل از پاکستون وهمکاران، ۲۰۰۵) گزارش می کنند که تن انگاره ثبات ندارد و نسبت به برگه های اجتماعی حساس است. بر اساس تئوری طرحواره ی خود چهار نوع بدن را می توان از هم متمایز کرد:

الف) بدن آرمانی معرف جامعه[۱۲] (بدن آرمانی که فرهنگ تعریف می کند).

ب) بدن آرمانی درون فکنی شده[۱۳] (بدن آرمانی که هم بوسیله ی فرهنگ و هم خود فرد تعریف شده است).

پ) بدن واقعی (بدنی که فرد دارد).

ت) بدن ادراک شده(تصوری که فرد از بدنش دارد).

ناهمخوانی و عدم تجانس بین بدن عینی و بدن ادراک شده با بدن آرمانی درون فکنی شده، ممکن است منجر به انتقاد از خویشتن و کاهش عزت نفس شود. باور بر این است که رسانه های جمعی بدن آرمانی درون فکنی شده زنان را به سوی بدن آرمانی معرف جامعه سوق می دهند. به این معنا که تن انگاره ی آرمانی شخص، لاغر ولاغرتر می شود تا به حدی که با شکل بدن لاغر غیرواقع بینانه ای که در رسانه های جمعی ارائه می شود، برابری کند.در مردان این تاثیر به شکلی گرایشی غیر واقع بینانه به سمت بدنی ستبر و فوق العاده عضلانی است.

اسناد کلیدی طرحواره ی خود ظاهر است. افرادی که توجه بیشتری به ظاهرشان دارند، احتمالاً به اطلاعات مربوط به ظاهر تمرکز بیشتری می کنند و از این اطلاعات به منظور داوری ظاهر شخصی شان به عنوان یک ملاک مرجع استفاده می کنند. مطالعه ای روی ۱۶۸ دانشجوی مونث آمریکایی نشان داده است که بالا بودن توجه به ” طرحواره ی ظاهر خود"[۱۴] می تواند منجر به کاهش اعتماد به نفس، تن انگاره منفی و احساسات ناخوشایند شود(پاکستون و همکاران،۲۰۰۵).

۶- نظریه ی شیی انگاری[۱۵]

نظریه ی شیی انگاری بیان می کند که اجتماع زنان را وادار می کند تا خود را به عنوان اشیایی بر اساس ظاهرشان بنگرند. هر چه که جوامع انسانی بر بدن آرمانی لاغراندام برای زنان ارزش بیشتری بگذارند، بیشترآن را عمومیت ببخشند و بیشترالقا کنند، بدن زنان نیز با نگاه شیی بیشتر مورد توجه قرار می گیرد و سبب افزایش بیشتری در نارضایتی زنان از بدنشان می شود. به علاوه تبلیغات موجود در جوامع یا تمرکز بر اجزای پیکر زنان سبب می شود که هم خود زنان و هم دیگران به آنان نگاه شیی داشته باشند.(گریپو و هیل[۱۶]،۲۰۰۸).

۷- نظریه فمنیستی (زن گرایی)

بر اساس این دیدگاه، زنان قربانیان جامعه ای هستند که در آن بر اهمیت لاغری و جذابیت تأکید می شود و در آن، زنان به عنوان افرادی دارای جایگاه پایین تر در نظر گرفته می شوند که زنانگی آنها با ضعف و کوچکی همراه است. نظریه ی شیی انگاری که از آن بحث شد به زعم بسیاری ریشه در رویکرد فمینیستی دارد.

مک کینلی[۱۸](به نقل از مونرو و هون[۱۹]،۲۰۰۵) نشان داده است که زنان با درون فکنی الگوها و ملاکهای فرهنگی در مورد الگوی آرمانی زیبایی تن و ناتوانی و شکست در دستیابی به این ملاکها دچار تجربه “شرم بدن"[۲۰] می شوند و نارضایتی از بدن را تجربه می کنند. نظریه پردازان فمیینیست با تکیه بر رویکرد “برساختگی اجتماعی"[۲۱]، چارچوبی با اهمیت برای فهم تجربه های بدنی زنانه در فرهنگ غرب واین که چگونه این تجارب منجر به نارضایتی از بدن می شوند، فراهم کرده اند. این نظریه پردازان بر این باور هستند که تجارب منفی با بدن و ظاهر جسمی در زنان بوسیله ی القای نقشهای جنسیتی وفشار رسانه های جمعی ایجاد می شود(گریپو و هیل،۲۰۰۸).

۸- نظریه ی شناختی- رفتاری

نظریه ی شناختی-رفتاری به عنوان یک مدل توسط کش (۱۹۹۴) ارائه شد. بر اساس این مدل تجارب گذشته ی افراد همچون تجاربی که با والدین و یا همسن و سالانشان دارند، استادهای شخصی و عوامل فرهنگی می توانند نگرشها و طرحواره های مربوط به تن انگاره را که همان ارزیابی تن و سرمایه گذاری بر بدن است، تحت تأثیر قرار دهند (ورتایم،پاکستون بلانی،۲۰۰۴؛ تیگمن و سلتر[۲۲]،۲۰۰۳).

بعد از آنکه افراد از تجارب خود درون دادهایی را فراهم کردند، به ارزیابی ظاهر خودشان به گونه ای مثبت یا منفی می پردازند. بنا به این مدل، عوامل متعددی در آماده سازی و تداوم تجارب منجر به تن انگاره ی گذشته و شکل دادن به تن انگاره ی فعلی افراد نقش دارند. این عوامل عبارتند از:

الف-گفتگوهای درونی (افکار، تعبیر و تفسیرها و نتیجه گیریها)، ب- طرحواره ی ظاهر، پ- هیجانهای مرتبط با تن انگاره و ت- فرایندهای انطباقی و خودنظم بخشی.

شکل ۴-۲  مدل شناختی- رفتاری کش برای تن انگاره و نارضایتی از بدن را نشان می دهد.

شکل ۴-۲  مدل شناختی- رفتاری کش برای تن انگاره و نارضایتی از بدن (به نقل از کش، ۱۹۹۴)

 

تجربه های گذشته

 

رویدادهای کنونی

ارزیابی تن انگاره

و

سرمایه گذاری برتن انگاره

عوامل فرهنگی
روابط بین فردی
اسنادهای شخصی
خصوصیات جسمانی
گفتگوهای درونی
طرحواره ی ظاهر
فرایند خود نظم بخشی
هیجانهای مربوط به تن

در این مدل شناختی- رفتاری مربوط به رشد تن انگاره ، بر اهمیت تجارب مربوط به اجتماعی شدن، فرهنگ پذیری، خصوصیات بین فردی، ویژگیهای شخصیتی و اسنادهای افراد تاکید می‌شود (کش، ۲۰۰۲ و ۲۰۰۴). این مدل ارتباط متقابل بین حوادث محیطی، شناختی، عاطفی و فرآیندهای جسمی را در رابطه با تن انگاره حائز اهمیت می‌داند و بیش از سایر نظریه‌های مربوط به تن انگاره و نارضایتی از بدن، طی چند سال اخیر بر روان شناسان علاقمند به پژوهش در این حیطه اثر گذار بوده است. در پژوهش حاضر، تقریباً در چارچوب همین مدل نظری، مدل پیشنهادی گروه مشورتی دولت استرالیا در طرح راهبرد ملی تن انگاره و مدل پیشنهادی تیلور و همکارانش، مدلهایی احتمالی برای تن انگاره و نارضایتی از بدن در جمعیت ایرانی ارائه شده و مورد ارزیابی قرار گرفته است.

Socio-cultural-[1]

Social comparison theory-[2]

Scots, Paxton & Wrothim -[3]

Internal locus of control-[4]

External locus of control-[5]

Self discrepancy theory-[6]

Ideal self-[7]

Real self-[8]

Body image discrepancy-[9]

Navas, Paxton & Alesker-[10]

Self schema theory-[11]

Mayers & Biuka-[12]

introjected-[13]

appearance self-schema-[14]

Objectification theory-[15]

Grippo & Hill-[16]

Feministic theory-[17]

Mac Kinly-[18]

Monreou & Hoon-[19]

Body shame-[20]

Social construction-[21]

Tigmann & Slater-[22]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:18:00 ب.ظ ]




تن انگاره

شیلدر(۱۹۳۵) از پیشروان بررسی و نظریه پردازی درباره ی تن انگاره، معتقد بود تن انگاره، تصویر ذهنی سه بعدی است که فرد می تواند برای خودش از جلو، عقب و یا طرفین نه به طور همزمان تجسم کند. شیلدر (۱۹۵۰) درکتابش به نام “درباره ی تصویر و ظاهر بدن آدمی” بیان داشت که،”تن انگاره فقط سازه ای ادراکی نیست بلکه، باز تابی از نگرشها وتعاملهایی است که فرد با دیگران دارد“. وی به انعطاف پذیری تن انگاره و دلایل نوسان ادراک شده در اندازه ی بدن، احساس سبکی و سنگینی آن، اثرات تن انگاره بر تعامل با دیگران و تاثیر پذیری تن انگاره از این تعاملها توجه داشت. او تن انگاره را درکتابش چنین تعریف می کند:

“تصویری که از بدنمان در ذهن شکل می دهیم وتصور می کنیم همان است که به نظر دیگران می رسد"(شیلدر، ۱۹۵۰؛ به نقل از رحیمی، ۲۰۱۰).

رویکرد روان پویایی تن انگاره را به عنوان مجموعه ای از تصویرهای ذهنی، خیالبافیها و معانی می دانست که افراد درباره ی بدنشان، اجزا و کنشهای آن دارند. بنا به نظر روانکاون تن انگاره مؤلفه‌ای از مولفه‌های منسجم خود پنداره(خویشتن پنداره) و پایه‌ی باز نمایی خود است(کروگر[۱]، ۲۰۰۲).

رویکرد شناختی- رفتاری براین باور است که خود پنداره ازعوامل مختلفی همچون حوادث گذشته ، اسنادها و تجارب کنونی افراد ناشی می‌شود و افراد را مستعد چگونگی اندیشه، احساس و عمل درباره‌ی بدنشان می‌کند (کش، ۲۰۰۲). دراین چارچوب تن انگاره یکی از مهمترین مولفه‌های خود پنداره است که در کودکی شروع به رشد می‌کند و بر عواطف، افکار و رفتارهای روزمره تأثیر می‌گذارد و به ویژه می‌تواند روابط صمیمانه را تحت تأثیر قرار دهد(کش وپروزینسکی، ۲۰۰۲). براساس این رویکرد آشفتگی تن انگاره با کاهش عزت نفس رابطه دارد.

طی قریب به نیم قرن گذشته، تعریف تن انگاره از سازه‌ای تک ساحتی به سازه‌ای چند ساحتی تغییر یافته است (کش وپروزینسکی، ۲۰۰۲). تعریفهای اولیه، عمدتاً ادراکی بودند و به تصویری که فرد از بدنش در ذهن شکل می‌داد، تاکید می‌کردند. اما با تحقیقات بیشتر درباره‌ی چگونگی ادراک افراد از تن و ظاهرشان، واژه‌ی تن انگاره چیزهای دیگری همچون رضایت از وزن ، دلتنگی از تن، بد شکلی بدن، ادراک اندازه‌ی بدن، و عزت تن، را هم در برگرفت (کش و پروزینسکی ، ۲۰۰۲). در تعاریف دیگری تن انگاره به عنوان ادراکی کلی از ظاهر جسمی در نظر گرفته می شود که همه ی عناصر ذهنی خود انگاره یا تصویر ذهنی خود از جمله: ادراکها، احساسها ونگرشها را دربر می گیرد (پوکراجاک بولین وزیویک سروویک[۲]،۲۰۰۵).

از سال ۱۹۵۰ به بعد نظریه پردازان وپژوهشگران از تن انگاره معانی مختلفی را برداشت کرده اند و از تعریف ادراکی اولیه ی شیلدر فاصله گرفته اند.تامپسون وهمکارانش[۳](۱۹۹۹) به شانزده تعریف متفاوت از تن انگاره اشاره می کنند که به وسیله ی پژوهشگران و کارآزمایان بالینی مورد استفاده قرار گرفته اند. این تعریفها رضایت از وزن، دقت ادراک اندازه ی بدن، رضایت از ظاهر، رضایت از بدن، ارزیابی ظاهر، سوگیری نسبت به ظاهر، نگرانی از بدن، عزت بدن، طرحواره ی تن و ادراک بدن را دربرمی گیرند.

سارا گروگن (۲۰۰۸) با در نظر گرفتن عناصر اصلی که در تعریفهای تن انگاره به آنها توجه شده بود، تعریف زیر را درکتابش به نام “تن انگاره : درک نارضایتی از بدن در مردان، زنان و کودکان” ارائه کرده است:

  “ادراکات، افکار و احساساتی که افراد درباره ی بدنشان دارند“.

این تعریف هم دربرگیرنده ی مفاهیم روانشناختی همچون ادراک و نگرشهای مربوط به بدن و هم تجربه های مربوط به آن است. تن انگاره ی ادراکی به وسیله ی بررسی تخمین اندازه ی بدن نسبت به اندازه ی واقعی آن ارزیابی می شود. تن انگاره ی نگرشی با اندازه گیری چهار مولفه ی زیر ارزیابی می شود.:

۱- رضایت ذهنی یا فاعلی[۴] کلی از بدن (ارزیابی کلی بدن)

۲- عواطف (احساسهای همراه با تصور بدن)

۳- شناختها (اشتغال خاطر با بدن، اهمیت به ظاهر و باورهای مربوط به بدن)

۴- رفتارها (مثل وارسی و پایش مکرر بدن و اجتناب از موقعیتهایی که به بدن و ظاهر مربوط است) .

از نظر کش وپروزینسکی (۲۰۰۲)تن انگاره پدیده‌ای پیچیده و چند ساحتی است که در برگیرنده‌ی نگرشها، ادراکات و تجارب افراد با تن و ظاهر جسمی شان است وبه حیطه‌های وابسته ی دیگری همچون رضایت از وزن ، دلتنگی از بدن ، بد شکلی تن ، ادراک اندازه‌ی بدن  و عزت بدن  هم گسترش می یابد و این واژه‌ها اغلب به طور مترادف به کار می‌روند و دلالت بر احساس افراد نسبت به بدنشان دارنداگرچه،در تعریف ممکن است متفاوت باشند.

عزت بدن اشاره به ارزیابیهای شخصی و نگرانیهایی دارد که فرد درباره ی ظاهر و بدنش دارد (رحیمی، ۲۰۱۰). واژه عزت بدن، توصیف کننده احساس فرد نسبت به شکل و اندازه بدن نیز هست. همچنین، احساس فرد نسبت به بخش‌های مختلف بدن، وزن، شکل و کنش بدن را نیز شامل می‌شود. رضایت از بدن یا بر عکس نارضایتی از بدن دلالت بر میزان رضایت یا نارضایتی فرد از شکل و اندازه بدنش به طور کلی یا بخش‌هایی از بدنش دارد. به علاوه، میزان نگرانی که فرد از چاق شدن دارد را نیز شامل می‌شود( رحیمی ۲۰۱۰). رضایت یا نارضایتی را می‌توان برای وزن و شکل بدن یا اندام‌های بدن و خصوصیات آنها نیز به کار برد. به همین دلیل گاه از آن تحت عنوان نگرانی‌های مربوط به وزن و شکل نیز نام می‌برند(اسمولاک، ۲۰۰۲).

برآوردهای اندازه‌ی بدن، صرفاً تخمینی است که فرد از اندازه‌ی واقعی بدنش دارد یا به عبارتی احساسی است که فرد از میزان بزرگ یا کوچک بودن بدنش دارد (فارل، لی و شافران، ۲۰۰۵ ).

تعریف‌های کنونی از تن انگاره علاوه بر جنبه‌های ادراکی بر مؤلفه‌های نگرشی نیز تأکید دارند. تن انگاره نگرشی، به عنوان افکار و احساس‌های مربوط به بدن تعریف می‌‌شود و تنها متکی بر ادراک از بدن و مقایسه‌ی آن با اندازه‌ی واقعی بدن، نیست. همچنین تن انگاره نگرشی احساس جذابیت[۵] را نیز در بر می‌گیرد (پولورز  و همکاران، ۲۰۰۴). در ارزیابی تن انگاره مؤلفه‌های نگرشی، رضایت فاعلی کلی (ارزیابی بدن)، عواطف (احساس نسبت به بدن)، شناخت‌ها (باورهای مربوط به بدن) و رفتارها (اجتناب از موقعیتهایی که ممکن است برانگیزنده‌ی نگرانی‌های مربوط به بدن باشند) آماج بررسی قرار می‌گیرند. تن انگاره همه ی عناصر خود انگاره ی ذهنی افراد از جمله ادراک، تفکر، احساس، نگرش و ارزیابی تصویر ذهنی جسمانی واثر این تصویر بر رفتار آنها را باهم ترکیب می کند (بانیفیلد و مک کوبی[۶]، ۲۰۰۲).

گروکن(۲۰۰۸) بر این باور است که تن انگاره، وضعیتی فاعلی دارد و می تواند نسبت به تغیییر از طریق تاثیر و نفوذ اجتماعی باز باشد. اگرچه، تعریفهای متعدد و متفاوتی از تن انگاره وجود دارد در این پژوهش به تعریفی از آن توجه داریم که تن انگاره را به مثابه ی ادراکی شخصی در نظر می گیردکه مولفه های در تعامل ادراکی، عاطفی، شناختی و رفتاری دارد و می تواند ازعوامل مختلف بدنی، ذهنی،  محیطی و بین فردی متاثر شود.

Keroger-[1]

Pockragakbollin & Zivichserovik-[2]

Thompson etal.-[3]

Global subjective body satisfaction -[4]

apeal-[5]

Bannifield & McCobe-[6]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:17:00 ب.ظ ]




بازدارنده­ها

وقتی والدین از رفتار بچه­ها عصبانی می­شوند، پیام­های دستوری به آن­ها می­ دهند. این پیام­ها اشاراتی دارد به پیام­هایی که آن­ها در کودکی از والدین خود دریافت نموده ­اند و اغلب این پیام­ها بازدارنده می­باشد. برخی از این پیام­ها ناامیدی، ناکامی و اضطراب را به همراه دارد و بچه­ها نیز آن­ها را می­آموزند، به عبارتی برخی از این بازدارنده­ها هستند که باعث انواع احساسات نامطلوب در کودکی می­گردند، از نظر آسیب شناختی والدین انواعی از بازدارنده­ها را به کودکان خود می­ دهند. که شامل: وجود نداشته باش، بچه نباش، بزرگ نشو، نزدیک نباش، این­ها اوّلین بازدارنده­هایی بودند که تعیین شدند، سپس عبارات زیر به آن­ها افزوده شد: نکن، نساز، عاقل (خوب نباش) مهم نباش، تعلق نداشته باش. (گلدینک، ۱۹۹۷، نقل از بهمنی، ۱۳۸۹) فردی که در دوران کودکی هر کدام از این تصمیمات را اخذ کرده، در بزرگسالی آن­ها را تحت عنوان عقاید پیش­نویس وارد زندگی­اش  می­ کند. (استوارت، ترجمه عطارها، ۱۳۹۱)

بهبود مؤثر و حل برخی از بازدارنده­ها تنها از طریق یک فرآیند درونی امکان­پذیر است، که نیازمند محبّت و توجه دیگران است و البته ساختن دنیایی که علاقه و توجه دیگران از ملزومات اساسی زندگی تلقی می­شود نه از فرعیات. والدین آرام امّا پیوسته زمزمه می­ کنند که تأیید و تصدیق به معنی مهر و محبّت نیست. این هدایت، آرام امّا مستمر به فرد کمک می­ کند تا برای کسب مهر و محبت دیگران و نه برای کسب جایزه تلاش­کند. به همین دلیل تنها مهر و محبّت تأیید­شده، پذیرفته­شده و درونی­سازی شده می ­تواند به حل این بازدارنده­های وحشتناک کمک­کند.( مک نیل،۲۰۰۰)

دانلود مقاله و پایان نامه

نکن

این بازدارنده توسط والدینی صادر می­شود که می­ترسند، به دلیل ترسشان، آن­ها به کودک اجازه نمی­دهند بسیاری از کارهای طبیعی را انجام دهد. نزدیک پله­ها نرو ( به کودک تازه راه­افتاده) از درخت بالا نرو، اسکیت­سواری نکن و غیره. گاهی اوقات والدین در نتیجه از دست­دادن کودکشان بر اثر بیماری یا تصادف می­ترسند، دچار بیماری روانی می­شوند یا بیش از حد حمایت می­ کنند. در حین اینکه کودک بزرگ می­شود، والدینش درباره هر عملی که کودک پیشنهاد می­دهد یا می­گوید، نگران می­شوند، « امّا شاید بهتر می­شد، اگر درباره­اش بیشتر فکر می­کرد» کودک باور می­ کند که هرکاری که انجام می­دهد نادرست و خطرناک است، نمی­داند چه کند و به دنبال شخصی می­گردد تا به او بگوید. چنین کودکی در زندگی آینده خود، مشکلات زیادی برای تصمیم ­گیری خواهد داشت.( گلدینگ و گلدینگ،۱۹۷۹)

وجود نداشته­باش

این مهلک­ترین و اوّلین پیامی است که در درمان به آن توجّه می­کنیم. این پیام ممکن است به روش بسیار زیرکانه­ای داده شود، مانند « بچّه­ها اگر به خاطر شما نبود از پدرتان جدا می­شدم» کمتر زیرکانه، «ای کاش شما متولد نمی­شدید، تا من مجبور نمی­شدم با پدرتان ازدواج کنم» پیام ممکن است به صورت غیرکلامی به کودک منتقل شود، به این طریق که والدین کودک را بغل نکنند، اخم کنند، در حین حمام­کردن ، غذا خوردن با او بدرفتاری کنند، زمانی که کودک چیزی می­خواهد سر او داد بزنند یا از او سوء استفاده بدنی کنند. روش­های بسیار زیادی برای دادن این نوع پیام­ها وجود دارد. این بازدارنده، ممکن است توسط پدر، مادر، پرستاران و خواهر و برادران بزرگتر داده شوند.( گلدینگ و گلدینگ، ۱۹۷۹)

کسی که این بازدارنده در او وجود دارد در او یک یأس و ناامیدی اندوهباری وجود دارد. هنگامی که فرد به دنبال راهی برای کاهش این حس نومیدی است، زندگی کم­کم شکل بهتری به خود می­گیرد. اما زمانی که دوباره همین فرد به سوی ناامیدی می­گراید روند زندگی­اش دچار اختلال می­شود. هنگامی که فرد این احساس را دارد که « من مزاحم دیگران هستم » آنگاه در بیشتر موارد فکر خودکشی و آرزوی مرگ به ذهن وی خطور می­ کند. در این مواقع فرد علی­رغم تمایل به چنین نتیجه­ای بر این باور است که مرگ راه حل تمامی مشکلات است، در اغلب موارد این شرایط ازدیادخواهی بی­حد و حصری را درپی دارد. در اینجا هدف زودگذر فرد، کسب تأیید و تصدیقی است که انتظار می­رود در کاهش ناامیدی وی نقش داشته­باشد. (مک نیل،۲۰۰۰)

صمیمی نباش

اگر والدین کودک را از صمیمی­بودن منع کنند، کودک این پیام را، «صمیمی نباش » تعبیر می­ کند. کمبود تماس بدنی و کمبود نوازش مثبت منجر به چنین تعبیری از سوی کودک می­شود. همچنین، اگر کودک والدی را که با او بیشتر نزدیک و صمیمی است، از طریق مرگ یا طلاق، از دست دهد، کودک ممکن است با گفتن چنین عباراتی، پیام بازدارنده به خود بدهد، « صمیمی­شدن چه فایده­ای دارد، به هر حال آن­ها می­روند » و تصمیم می­گیرد که اصلاً با کسی صمیمی نشود. ( گلدینگ و گلدینگ،۱۹۷۹)

در بزرگسالی نشانه­ های این عقیده پیش­نویس عبارت است از: اضطراب نسبت به لمس­کردن و لمس­شدن، کمبود رابطه با خانواده و دوستان، دشواری در ارائه و دریافت توجه، بی­تمایلی در ورود به روابط تعهدآور. ( استوارت، ترجمه عطارها، ۱۳۹۱)

مهم نباش

برای مثال، اگر به کودکی که اجازه ندارد سر میز شام صحبت­کند، گفته­شود، «بچه­ها دیده می­شوند نه شنیده» یا به نوعی دیگر نادیده گرفته شوند، ممکن است برداشت کودک از این پیام به صورت «مهم نباش» باشد. او ممکن است چنین پیام­هایی را از مدرسه هم دریافت­کند. در کالیفرنیا، کودکان آمریکایی-اسپانیایی، مشکلات زیادی با مهم­بودن داشتند، به دلیل اینکه کودکانی که فقط به یک زبان صحبت می­کردند، آن­ها برای تلاش برای صحبت­کردن به زبان انگلیسی به خوبی اسپانیایی، و برای اینکه در ابتدا خیلی اشتباه داشتند دست می­انداختند به طور قطع، سیاه­پوستان نیز چنین پیام­هایی را از سفید­پوستان دریافت می­کردند. همچنین از مادران سیاه­پوستی که نمی­خواستند کودکانشان به قدر کافی مهم باشند تا توسط سفید­پوستان به دردسر نیافتند. ( گلدینگ و گلدینگ،۱۹۷۹)

خواستن چیزی امّا عدم درخواست آن به صورت آزادانه، احساس ناراحتی در هنگام هدایت امور، دشواری در هنگام سخنرانی در جمع، احساس حقارت، تجربه احساس کمتری نسبت به منابع قدرت. ( استوارت، ترجمه عطارها،۱۳۹۱)

بچه نباش

این بیان از طرف والدینی صادر می­شود که از کودکان بزرگتر می­خواهند مراقب کوچکترها باشند. همچنین این پیام­ها از طرف والدینی صادر می­شود که سعی می­ کنند از کودکان تازه به راه­افتاده، مردان و زنان کوچک بسازند، آن­ها را برای مؤدب­بودن نوازش می­ کنند، قبل از آنکه معنای ادب را به آن­ها آموزش دهند، زمانی که آن­ها هنوز کودک هستند، به آن­ها می­گویند: فقط بچّه­ها گریه می­ کنند. (گلدینگ و گلدینگ،۱۹۷۹)

الگوهایی که در بزرگسالی بروز پیدا می­ کنند عبارتند از : عادات سخت و یا وجود آداب و تشریفات در رفتار، سختی در ارتباط برقرارکردن با دیگران، ناخشنودی در موقعیت­هایی که شامل بازی، سرگرمی و رفتار خودانگیخته باشد، به خصوص درمواردی که قانون وجود نداشته باشد، خاطرات مربوط به اظهارات والدین : بچّه باید به چشم عزیز و چشم خوار باشد، خاطرات مربوط به عصبانیت والدین نسبت به رفتار خود انگیخته.

احتمال بیشتری وجوددارد که فرزندان ارشد و تک­فرزندان به صورت خاص این تصمیم را بگیرند که من باید کودک باشم. ( استوارت، ترجمه عطارها،۱۳۹۱)

بزرگ نشو

این پیام بازدارنده معمولاً از طرف مادران به آخرین بچه، بچه دومّی باشد چه دهمی، داده می­شود. همچنین این پیام به طور مکرر توسط پدر به دختری که به مرحله بلوغ رسیده و احساسات تحریک جنسی او شروع می شود، فرستاده می­شود، و او را از این کار می­ترسانند. ممکن­است او دختر را از کارهایی که همسالانش انجام می­ دهند، مانند آرایش­کردن، پوشیدن لباس­هایی مناسب با سن، یا معاشرت با جنس مخالف منع کند. همچنین ممکن است به محض اینکه دختر به سن بلوغ برسد، پدر نوازش بدنی را قطع کند و دختر هم چنین برداشت کند که، «بزرگ نشو یا من تورا دوست نخواهم داشت.» ( گلدینگ و گلدینگ،۱۹۷۹)

هنگامی که فرد معتقد است من نباید بزرگ شوم ممکن­است موارد زیر را در رفتار او مشاهده کنید:

عادت­های رفتارهای کودکانه، اجتناب از موقعیت­های مبتنی بر مسئولیّت­پذیری، استعداد در برقراری روابطی که در آن طرف مقابل مسئولیّت­ها را می پذیرد، عدم آمادگی جهت تعدیل احساسات در برابر استرس، ناخشنودی در موقعیّت­هایی که مبتنی بر محدودکردن خود است، به خصوص زمانی که این موقعیت­ها منجر به وضع قوانینی برای خود یا دیگران می­شود.( استوارت، ترجمه عطارها، ۱۳۹۱)

موفّق نباش

اگر در بازی پینگ­پنگ پدر از پسر ببرد و بعد اینکه پسر پدر را برد، پدر دست از بازی بکشد، ممکن است پسر این کار پدر را با این عبارت تعبیر کند که «برنده نشو در غیر این صورت من تو را دوست ندارم، »که به بازدارنده «موفّق نباش» تبدیل می­شود. عیب­جویی­های مداوم پدر کمال­گرا، این پیام را به کودک منتقل می­ کند که تو نمی­توانی هیچ­کاری را درست انجام­دهی، که از این جمله، پیام «موفّق نباش» برداشت می­شود. ( گلدینگ و گلدینگ،۱۹۷۹)

خودت نباش

این پیام اغلب برای کودکانی فرستاده می­شود که جنسیت­شان مخالفت خواست خانواده باشد. اگر مادری که یک پسر دارد، یک دختر می­خواهد، و مجدداً پسر به دنیا می­آورد، ممکن است آخرین پسرش را به عنوان دختر به حساب آورد، یا پدری چندین دختر دارد، با بزرگترین دخترش مانند پسرها رفتار کند. اکنون ما دریافته­ایم وراثت نیز مانند شرایط محیطی نقش بسیار مهمّی در هویت جنسی کودک بازی می­ کند. (گلدینگ و گلدینگ،۱۹۷۹)

نشانه­ های این عقاید پیش­نویس می ­تواند شامل موارد زیر باشد :

احساس حقارت در برابر دیگران، رفتارکردن و یا انتخاب لباس بر مبنای جنس دیگر، خاطراتی از یکی از افراد خانواده و یا کودک دیگر که همیشه موردتحسین واقع­شده است و یا در نزد مراجع محبوبیت داشته­است، خاطراتی از اظهارنظر والدین مانند : ما همیشه یک پسر/دختر می­خواستیم، امّا به جای آن تو به دنیا آمدی.( استوارت، ترجمه عطارها،۱۳۹۲)

عاقل و سالم نباش

اگر زمانی که کودک مریض می شود او را نوازش کنند و زمانی که کودک سالم است او را ز نوازش محروم کنند، این مثل این است که به او بگویند، سالم نباش. اگر رفتارهای دیوانه­وار پاداش دریافت­کنند، یا چنین رفتارهایی الگو قرارگیرند و تصحیح نشوند، این الگو خودش به تنهایی این پیام را می­رساند که عاقل نباش. ما بسیاری از کودکان شیزوفرن (مبتلا به جنون جوانی) را دیده­ایم که حتی اگر واقعاً بیمار روانی نیستند، در تشخیص واقعیّت مشکل دارند. آن­ها رفتارهای دیوانه­وار انجام می­ دهند و مانند یک بیمار روانی به طور مکرّر مورد درمان قرار می­گیرند. (گلدینگ و گلدینگ،۱۹۷۹)

تعلّق نداشته باش

اگر والدین مدام طوری رفتارکنند مثل اینکه باید جایی دیگر، مانند روسیه، ایرلند، ایتالیا، انگلستان (در مورد افراد انگلیسی زبانی که در استرلیا و نیوزلند زندگی می­ کنند) زندگی می­کردند، برای کودک مشکل است تا بفهمد واقعاً به کجا تعلّق دارد، ممکن است او همیشه احساس­کندکه به ایالات متحده، استرالیا یا نیوزلند تعلق ندارد، حتی اگر واقعاً در این مکان­ها متولد شده­باشد. (گلدینگ و گلدینگ،۱۹۷۹)

من نباید تعلّق داشته­باشم الگوی کودکانی است که والدین آن­ها خودشان در ارتباط برقرار کردن با گروه­ها دچار مشکل هستند. (استوارت، ترجمه عطارها،۱۳۹۱)

فکر نکن

کودک خردسال زمانی تصمیم می­گیرد من نباید فکرکنم که، والدین به صورت مداوم توانایی اندیشیدن کودک را مسخره می­ کنند این تصمیم همچنین می ­تواند در پاسخ به الگوگیری از والدین باشد. نشانه­ های عقیده من نباید فکرکنم به این صورت می ­تواند باشد:

فراموشی یا گیجی عادتی به هنگام مواجهه با مشکل، افزایش احساسات به عنوان جانشینی برای فکرکردن، استفاده از عباراتی چون من نمی­توانم فکرکنم و یا ذهن من ضعیف شده­است. (استوارت، ترجمه عطارها،۱۳۹۱)

مک­نیل(۲۰۰۰) در جدولی به ارائه برخی از این بازدارنده­ها پرداخته و الگوی فکری که در پس آن­ها وجوددارد را به دو دسته افکار بد (تلخ) و افکار مؤثر (التیام­بخش) تقسیم کرده، افکار تلخ همان قضاوت خشمگینانه و افکار التیام­بخش همان پذیرش است.

افکار بد و تلخ به خوبی در دارندگان اصلی پیام بازدارنده احساس می­شود. از آن جا که چنین پیام هایی مانع از رشد و پیشرفت طبیعی می­گردند یا آن­ها را به تأخیر می­اندازد، ممکن است فرد با توجه به سوابق گذشته­اش خود را به سوی یک الگوی بسته و دو طرفه محصور نماید. هنگامی که فرد از پاسخ­های تلخ به پاسخ­های التیام­بخش روی می­آورد کم­کم می ­تواند از مفارقت و جدایی فاصله گرفته و به جای سرسختی و تلخی با مفاهیمی همچون پذیرش، دلسوزی، بخشش و محبّت آشنا می­شود.

این جدول دو هدف را دنبال می­ کند : افراد می­توانند الگوهای فکری غالب خود را شناسایی کنند و همچنین به شناخت راهی برای بهبود اهداف و روش درست فکرکردن دست پیداکنند.

-فردی با بازدارنده وجود نداشته باش اغلب اینگونه با خود فکر می­ کند : از زندگی متنفرم ببین چقدر بی­خود و بی­استعدادم یا دلم می­خواهد بمیرم. آنجا که بسیاری از افراد درطی یک بحران یا شرایط سخت این موارد را احساس می­ کنند، برای اطمینان از وجود بازدارنده، ارزیابی میزان تنوع چنین افکاری حائز اهمّیت است. برای فردی با بازدارنده وجود نداشته باش، با پاسخ التیام­بخش من ارزشمند هستم نمی­توان به سادگی و به طور موقّت وی را از احساسات درونی  همیشگی­اش جدا ساخت. چرا که این جمله برای او کاملاً عجیب و بی­مفهوم است و شدت این احساس نشانگر وجود بازدارنده است.

–افرادی با بازدارنده مهم­نباش، همواره درباره زمان، فوریت احساس می­ کنند. در گفت­­وگوها، راه­رفتن، رانندگی و خوردن همیشه عجله دارند. آن­ها از درون احساس می­ کنند که باید به همه چیز پاسخ­دهند. در عوض افرادی که فاقد چنین پیامی هستند در اوّلویت­بندی موارد زندگی خود و اینکه به چه چیز پاسخ دهند و نسبت به چه چیز اهمّیت دهند و نسبت به چه چیزی بی­اعتنا باشند راحت­تر عمل می­ کنند. آن­ها عمیقاً این جمله را تأیید می­ کنند که من می­دانم که چه چیز اهمّیت دارد و به چه کسی باید اهمّیت بگذارم. افرادی که دارای چنین بازدارنده­ای هستند از شنیدن این جمله عصبی شده و وقتی مجبور به جواب دادن این جمله باشند می­گویند واقعاً وقت ندارم به این موضوع فکر کنم.

-برای افرادی با بازدارنده عاقل نباش، این ناراحتی شدت گرفته و از درون هم بسیاری موارد در زندگی این ناراحتی و خصومت را تشدیدکرده و موجب می­شود فرد احساس دیوانگی کند. برای این پاسخ اهداف مشخصی وجود دارد: همسران، افرادی که از نظر سیاسی یا قومی با فرد تفاوت دارد، والدین، فرزندان، ترافیک، یا ساده­لوحی یک مقام رسمی انتخاب شده. اغلب در زندگی گذشته فرد، افرادی بوده ­اند که شرایطی نه در حد غیرقابل تحمل، بلکه بسیار دردناک را ایجاد کرده­اند. این افراد به همان اندازه که از دیگران نفرت دارند از خودشان هم متنفرند و عبارت تسکین­دهنده­ای چون: خودم را دوست دارم، می­بخشمت به آن­ها امکان حل این بازدارنده را می­دهد.

-در تمام مواردی که بازدارنده اعتماد نداشته­باش از غیرقابل اعتمادبودن مؤسسات، افراد (آشنا، ناشناس) و خانواده آگاهند. تشدید چنین دردی باعث می­شود تا این احساس عمیقاً در فرد شکل بگیرد که به من خیانت شده است. اگر چه این افراد همیشه سعی می­ کنند خلاف چنین چیزی را عنوان کنند امّا همیشه جزئیات دقیق یک مورد مأیوس­شدن را بهتر از صدها مورد وفای به عهد به­خاطر می­آورند. از آنجا که در سنین کم و به شدّت به اعتماد آن­ها خدشه واردشده آن­ها در مورد دنیای قابل اطمینان دیدگاه غیرواقع بینانه­ای دارند. افرادی که چنین بازدارنده­ای ندارند به طور طبیعی خود را با مکان­ها، وعده­ها و افرادی که در زندگی به آن­ها اعتماد دارند همگام می­سازند. آن­ها هیچ تصوری درباره طبیعت دیکتاتوری زندگی و حوادث ندارند. امّا همچنین بر این باورند که من افراد قابل اطمینانی در اطرافم دارم و آن­ها را در زندگی­ام جای می­دهم.

-احتمالاً بعد از بازدارنده وجود نداشته­باش خطرناک­ترین بازدارنده سالم نباش، می­باشد. این دسته از افراد در مورد سلامت فیزیکی خود غفلت می­ورزند، آن­ها دلیل خستگی خود (ببین چقدر خسته­ام) را فشار بیش­از حد و طولانی مدت ناشی از خواسته و تلاش خود می­دانند. و البته عدم درک نگرانی اطرافیان در خصوص سلامتی آن­ها در این افراد به چشم می­خورد. (فقط سعی می­کنم مراقبم باشی. منشأ اصلی تمام خستگی­ها در دفتر ملاقات­ها و لیست قراردادها به چشم می­خورد. هر چند زندگی نیازمند صرف انرژی بسیار است امّا پایان این بازدارنده زمانی است که افراد توجهی برای کاهش آن از خودشان نمی­دهند یا گاهی اوقات که سلامتی افراد دچار بحر­ان­شده ولی او همچنان هیچ تغییری در خود ایجاد نکرده­است. افرادی که این مسئله برای آن­ها لاینحل باقی­مانده به این جمله که هرچند نیازهای بیرونی ضروری باشد امّا زمانی از زندگی تنها به خودم اختصاص دارد، اعتقادی ندارند. افرادی که با چنین بازدارنده­ای روبرو نیستند به این شیوه خودشان را از زندگی محروم نمی­کنند. برای آن دسته از افرادی که در حال حل این مشکل هستند این باور شکل می­گیرد که آن­ها نمی­توانند زمانی را هم به خودشان اختصاص دهند و پیش ­بینی­های بدی( اگر شکست بخورم عقب می­مانم، مردم طور دیگری درباره من فکر می­ کنند و غیره) که در تمام زندگی از آن­ها رنج می­برند، اتفاق نمی­افتد.

 

التیام­بخش (پذیرفتن) تلخ (از زوی قضاوت)  

 

من ارزشمند هستم

از زندگی متنفرم، ببین چقدر زندگی­ام به هم ریخته­است. وجود نداشته­باش
می­دانم به چه کسی و چه چیزی اهمّیت بدهم باید به همه جواب پس بدهم مهم نباش
خودم را دوست دارم و تو را می­بخشم ­­ عاقل نباش
من افراد قابل اطمینانی در اطرافم دارم و آن­ها را در زندگی­ام جای می­دهم.

 

همه به من خیانت می­ کنند

 

اعتماد نداشته باش

زمانی از زندگی­ام تنها به خودم اختصاص دارد. ببین چقدر خسته­ام ( فقط سعی کن از من مراقبت کنی) سالم نباش

 

 

 

سایق­ها

سایق­ها پیام­هایی از خود والدینی هستند که محدودکننده­اند و اگر از آن­ها پیروی شود، می ­تواند مانعی برای رشد و انعطاف­پذیری به حساب آیند. این سوق­دهنده­ها توسط تایبی کاهلر به این ترتیب لیست شده­است. ۱- قوی باش ۲- سخت تلاش­کن ۳- کامل باش ۴- عجله کن ۵- دیگران را خشنودکن (گلدینگ و گلدینگ،۱۹۷۹، به نقل از رئیسی،۱۳۸۹)

علّت این نامگذاری کیفیت اجباری یا قهری آن در شرایط تنش­زاست. سایق­ها، تلاش­های نیمه­آگاهانه ما هستند که باعث می­شوند به گونه­ای رفتارکنیم که نیاز ما به کسب تأیید از جانب دیگران را برآورده­کند. واقعیّت این است که هرگز نمی­توانیم به قدرکافی، هرآنچه را سوق­دهنده می­خواهد، انجام دهیم. هرچه بیشتر از باورهای باید پیروی کنیم، به مشکلات بیشتری دچار خواهیم­شد. این امر خود باعث احساس فشار بیشتر می­شود، در نتیجه، نیروی بیشتری برای رفتار سوق­دهنده خود صرف می­کنیم، مشکلات بیشتری می­آوریم و مجدداً احساس فشار بیشتری می­کنیم( هی ،۱۹۴۴، ترجمه پرنیانی، ۱۳۸۶)

از دیگر خصوصیات سایق­ها این است که ما معمولا همان کارهایی را می­کنیم که در کودکی برای خشنودکردن بزرگترها انجام می­دادیم. نکته دیگر مهمّی که می­بایست اشاره شود این است که سایق­ها، خارج از چارچوب وارد آگاهی ما عمل می­ کنند. (هی،۱۹۴۴، ترجمه پرنیانی، ۱۳۸۶)

قراردادها

قراردادهای درمانی بر روی درمان تمرکز می­ کنند. مراجع بر اساس اعتقادات، احساسات و رفتارش و آنچه قرار است به خاطر رسیدن به اهدافی که خودش طراحی­کرده، در مورد خویش تغییرکند، تصمیم می­گیرد. او به منظور تعیین قرارداد و عهدبستن با خودش با درمانگر همکاری می­ کند. درمانگر نیز به عنوان شاهد و تسهیل­گر در جلسه حضور دارد. بعضی مراجعین می­دانند دقیقاً چه می­خواهند و بعضی نیز نمی­دانند قبل از اینکه از مراجع بپرسیم چه چیزی قراراست تغییرکند، باید بدانیم او درباره چه چیزی دارد صحبت می­ کند. مراجع و درمانگر نیاز به اطلاعات کلّی دارند. شیوه­ی ما درباره به دست­آوردن اطلاعات، مثال خواستن است. از مراجع بخواهید صحنه­ی نمایش را به اینجا و اکنون بیاورد و نقش هر فرد در آن صحنه را اجرا کند. ما مراجع را به گفت­وگوی «من-تو» تشویق می­کنیم، حتی اگر تو فقط در تصور مراجع حضور داشته­باشد. چنین­کاری با ارزش­تر و واقعی­تر از تکرار شفاهی آنچه در گذشته اتفاق افتاده­است، می­باشد. (گلدینگ و گلدینگ،۱۹۷۹)

اریک برن قرارداد را به عنوان یک تعهد دوسویه و شفاف می­داند که شیوه­ی کار را به طور واضح تعریف می­ کند. در قراردادبستن، با بهره گرفتن از یک اظهار نظر شفاف بین درمانگر و مراجع در مورد تغییراتی که مراجع قصد انجام آن را دارند، توافق حاصل می­شود. همچنین مشارکت هر کدام از آن­ها جهت کسب این تغییرات به صورت واضح مشخص می­شود. یکی از دلایل این امر ریشه در فلسفه تحلیل تبادلی دارد که ابراز می­ کند انسان­ها خوب هستند. مشاور و مراجع هیچ­کدام در موقعیّت بالاتر یا پایین­تری قرار ندارند. این فرض وجود دارد که هرفردی نسبت به تصمیمات و اعمال خودش مسئولیت دارد. (استوارت، ترجمه عطارها، ۱۳۹۱)

یکی دیگر از اهداف قراردادبستن این است که از طولانی­شدن روان­درمانی جلوگیری می­ کند و مانع از این می­شود که درمانگر و مراجع ماه­ها و سال­ها را صرف­کار بر روی مشکل مراجع کنند. (به نقل از بوستان،۱۳۸۶)

قرارداد با مراجعین بی­میل و اجباری:

مشکل اساسی در مواجهه با مراجعین بی­میل و آن­هایی که به صورت اجباری به مشاوره آورده می­شوند این است که آن­ها تصور می­ کنند افرادی که آن­ها را وادار به مشاوره کردند، مسئول قرارداد هستند. البته این موضوع اغلب درست است. این والدین هستند که تصمیم می­گیرند چه علایمی در کودک لازم است که درمان شود. درمان­گران در کانون­های بازپروری، در زندان­ها و در بیمارستان­ها، اغلب اهداف مراجعین را خودشان انتخاب می­ کنند. مردی که از ملحق­شدن به جلسه­ی گروه درمانی همسرش امتناع می­ کند، دقیقاً در همان مرحله­ای قراردارد که درمان­گر و گروه تعیین می­ کنند، کدام­یک از کارهایش غلط هستند و چه چیزهایی را او باید تغییردهد. با یک مراجع بی­میل و ناراضی با این سوأل شروع می­کنیم که:« افراد دیگر در زندگی­اش از او می­خواهند که چه چیزی را تغییر دهد؟ » ما توضیح می­دهیم که این را می­پرسیم به دلیل اینکه ما خود را با آن­ها هماهنگ نکنیم، حتّی اگر قراردادهایشان مورد علاقه­ مراجع باشند. برای مثال : همسرتان می­خواهد که خوردن مشروبات الکلی را کنار بگذارید. شما می­دانید او درست می­گوید. این ماده سمّی است که او می­خواهد. اگر می­تونستی خودت رو با هر روشی که دوست­داری تغییردهی، چه آرزویی می­کردی؟ (گلدینگ و گلدینگ، ۱۹۷۹)

نوازش­ها:

در ارتباط با مردم نیازهای انسانی خود را بر آورده می­کنیم به همین جهت زندان انفرادی یکی از مجازات­های شدید می­باشد و به همین دلیل است که نوزادانی که به آن­ها توجه و نوازش داده نمی­ شود، چنانچه در رومانی اتفاق افتاد، به طور طبیعی رشد نمی­کنند. اگر چه هرفردی دارای نیازهای متفاوتی در به دست آوردن تأیید می­باشد امّا اگر بخواهیم مانند یک انسان سالم عمل کنیم می­بایست حداقّل توجه از دیگران را به دست­آوریم. (هی، ۱۹۹۴، ترجمه پرنیانی، ۱۳۸۶)

نوازش، یعنی واردشدن به آگاهی فرد، نوازش چیزی است که کودک ما احساس می­ کند. آبراهام مزلو نوازش را محرک ارجح می­نامد و آن را در سلسله مراتب نیازهای انسان هم­ردیف آب و غذا می­داند. (هریس، ۱۹۸۵،  ترجمه پرنیانی، ۱۳۸۶)

در ابتدا نوازش­ها به صورت نوازش بدنی است. اما بزرگترها رفته­رفته یاد می­گیرند نوازش­های کلامی را جایگزین نوازش­های بدنی کنند. با این حال گاهی اوقات، والد ایرادگیر با قواعدش، مثلاً با قاعده نوازش نکن، نوازش نخواه یا خودت را قبول نداشته باش و نوازش نکن- بر داد و ستد نوازش­ها حکم فرما می­شود و جلوی مبادله­ آزادانه نوازش را می­گیرد. به همین دلیل­ است که اکثر افراد در حالت « گرسنگی نوازشی » به سر می­برند و وقت و انرژی زیادی صرف نوازش­شدن می­ کنند. نوازش­های مثبتی مثل لبخندزدن، گوش­دادن، گرفتن دست­ها یا گفتن جمله « دوست دارم »، در طرف مقابل احساس خوب­بودن ایجاد می­ کنند. به این نوازش­ها، « کرک­های گرم » نیز می­گویند. امّا نوازش­ها نوع منفی هم دارند. نوازش­های منفی، به جا آوردن­های دردناکی مانند زخم­زبان زدن، تحقیرکردن، سیلی­زدن، توهین­کردن یا جملاتی چون از « تو متنفر هستم » می­باشد، به این نوازش­ها، « خارهای سرد » می­گویند. نوازش­های منفی در طرف مقابل احساس غیرخوب بودن ایجاد می­ کند. با این حال حتّی این  نوازش­های ناخوشایند هم می­توانند «جلوی خشک­شدن نخاع» را بگیرند. به همین دلیل افراد نوازش­های منفی را به نوازش­نشدن ترجیح می­ دهند. بنابراین موجه به نظر می­رسد که بعضی افراد در روابطشان عمداً به خودشان آسیب برسانند و خودشان را در معرض اذیت و آزار قرار بدهند. آن­ها نه به دلیل لذت­بردن از آزردن خویش، بلکه برای به جا آورده شده- به حساب­آمدن- این کار را می­ کنند. (فیروز بخت،۱۳۸۴)

نوازش مثبت، یکی از همگانی­ترین روش­های مفید برای شکوفایی وجود و رسیدن به خویشتن جدید است. این نوع نوازش به انسان­ها کمک می­ کند که چه به صورت فردی و چه بین فردی، هرچه بیشتر احساس خوب­بودن داشته باشند نوازش مثبت برای آن دسته از افرادی که هم­اکنون احساس­های خوبی دارند، باعث تقویت تصوراتشان نسبت به خود (خودپنداره مثبت) می­شود و در آنان انگیزه­های قوی برای خویشتن­سازی ایجاد می­ کند. کسانی که نوازش­های مثبت فراوانی را دریافت کرده­اند، احتمالاً بعدها در دوران زندگی­شان، پیش­نویس­های زندگی مثبتی خواهندداشت و برعکس کسانی که مورد نوازش­های منفی بسیاری قرارگرفته­اند و یا از نوازش محروم بوده ­اند، معمولاً پیش­نویس زندگی منفی دارند. (جیمز و ساوری، ترجمه دادگستر، ۱۳۷۱) نوازش­ها به شرح زیر طبقه بندی می­شوند:

  • کلامی یا غیرکلامی
  • مثبت یا منفی
  • شرطی یا غیرشرطی

[۱]-Injunctions

[۲]-Drives

[۳]-Contracts

[۵] -Abraham Mazlou

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:17:00 ب.ظ ]




  • از آنجا که فعالیت واحدهای تحقیق و توسعه غالباً جنبه نوآوری داشته و از هر گونه تکرار به دور است، می­بایست هر فعالیت در چارچوب پروژه­هایی با زمان و هزینه مشخص، تعریف و اجرا شود. مسیر انتخاب، اجرا و بهره برداری از نتایج پروژه، نیازمند انجام عملیاتی است که در زیر توضیح داده می­شود. (بیدالت، م. شاکری و دره شیری، ۱۳۹۲)

    • انتخاب پروژه

    یکی از اساسی­ترین و مهم­ترین فعالیت­های واحدهای تحقیق و توسعه، انتخاب پروژه است که می­بایست مسیر زیر را طی نماید:

    ۲-۱-۷-۱-۱- دریافت پیشنهادات؛ اساسی­ترین منابع ارائه­کننده پیشنهادات، مدیریت مؤسسه، کارکنان مؤسسه و مشتریان و استفاده­کنندگان از کالاها و خدمات مؤسسه هستند. اخذ پیشنهادات مستلزم طراحی و بکارگیری سیستم­های مناسبی است که از جمله می­توان به سیستم پیشنهادات اشاره کرد.

    ۲-۱-۷-۱-۲- مقایسه پیشنهادات با استراتژی­ها و اهداف مؤسسه؛ بدون شک از میان پیشنهادات متعددی که به واحد تحقیق و توسعه می رسند، تعداد کمّی از آنها با استراتژی­ها، اهداف و سیاست­های مؤسسه مطابقت دارند که انتخاب آنها مستلزم آگاهی درست مدیران و کارشناسان واحد تحقیق و توسعه از استراتژی­ها، اهداف و سیاست­های مؤسسه است.

    ۲-۱-۷-۱-۳- تدوین پیشنهادات به صورت پروژه­ها؛ پیشنهادات انتخاب شده هنوز خام بوده و امکان بررسی آنها از جنبه امکان­پذیری فنی و اقتصادی وجود ندارد. لذا می بابیست برای هر یک از پیشنهادات هزینه و زمان لازم، توسط کارشناسان مطلع، برآورد شود تا امکان انتخاب و تصمیم ­گیری فراهم گردد. (شبلی، ۱۳۷۵)

    اینکه چه پروژه­ای مناسب است و باید اجرا شود، سئوال پیچیده ای است. نتایج یک پروژه خوب باید به طور مؤثر توسط واحد مربوطه قابل استفاده بوده و با اهداف شرکت سازگار و استفاده از منابع شرکت را بهینه کند. مؤثرترین را بکارگیری منابع تحقیق و توسعه، مرتب­کردن پروژه­ها بر حسب اولویت است.

    برای انتخاب پروژه­های تحقیق و توسعه، وجود یک سیستم ضروری است. یک نقطه خوب برای شروع ، تهیه چک لیستی است که شامل معیارهای لازم باشد. البته معیارها از مؤسسه­ای به مؤسسه دیگر متفاوت است اما چک­لیست یک نقطه شروع قابل قبول برای اکثر مؤسسات است تا بتوانند چک لیست مناسب خود را تهیه کنند. علاوه برآن می توان از نمودار پروژه و یا شایستگی پروژه استفاده نمود. (برگن، ۱۹۹۰)

    • اجرای پروژه

    پس از انتخاب پروژه­های مناسب، نوبت به اجرای آنها می­رسد. اجرای هر پروژه هفت گام اساسی را طی می­ کند که عبارتند از: (فولادی، ۱۳۹۱)

      • انتخاب مجری پروژه؛ برای اجرای هر پروژه می­بایست یک نفر مسؤلیت و اختیار نسبتاً کامل داشته باشد. شرایط لازم برای مجری هر پروژه علاوه بر زمینه تخصصی و تجربی، مستلزم ویژگی­های مدیریتی نیز هست. مجری پروژه باید مدیری باشد که با وظایف برنامه ­ریزی، سازماندهی، هدایت و رهبری و کنترل فعالیت آشنا بوده واز توانایی­های لازم برخوردار باشد.

    پایان نامه

    • برنامه ­ریزی و بودجه­بندی تفصیلی پروژه؛ یکی از اساسی­ترین وظایف مجری پروژه تعیین نقاط استراتژیک پروژه و فعالیت­های کلیدی آن، زمان و هزینه لازم برای هر مرحله و نتیجه حاصل از هر مرحله از پروژه است. زیرا بدون وجود چنین نقاط استراتژیک و فعالیت­های کلیدی، امکان کنترل فعالیت­ها وجود نخواهد داشت.
    • تجهیز نیروی انسانی مورد نیاز اجرای پروژه؛ هر پروژه­ای نیازمند نیروی انسانی متخصص ویژه خود می­باشد که ممکن است از درون مؤسسه تأمین شود و یا ناگزیر از جذب آنها از بیرون مؤسسه باشد. در هر صورت اجرای موفقیت­آمیز هر پروژه­ای در گرو دانش و توانایی­های تخصصی نیروی انسانی و نیز قابلیت­های آنها در انجام کار گروهی می­باشد.
    • تدارکات مواد و تجهیزات؛ غالباً پروژه­ها نیازمند مواد و ابزار آزمایشگاهی مختلفی است که می­بایست یا از طریق سایر واحدهای مؤسسه و یا مراکز و مؤسسات دیگر تأمین شود. نکته حائز اهمیت دیگر اینکه برخی از پروژه­ها نیازمند سرمایه­گذاری زیاد در این زمینه است و گاهی به همین دلیل این­گونه پروژه­ها متوقف می­شوند و به اتمام نمی­رسند.
    • تدوین گزارش پیشرفت پروژه رفع موانع و انحرافات؛ در هنگام اجرای پروژه و خصوصاً در نقاط استراتژیک برنامه می­بایست گزارش پیشرفت پروژه تدوین شود تا موانع و انحرافات مشخص شده و نسبت به رفع آنها اقدام شود. مطمئناً ارائه گزارش پیشرفت پروژه به مدیریت مؤسسه، در رفع موانعی که مربوط به سایر واحدها و همکاری آنها می­شود، نقش اساسی در پیشرفت پروژه دارد.
    • تدوین گزارش نتایج پروژه؛ هر پروژه تحقیق و توسعه­ای به نتیجه یا نتایجی منجر می­شود که ممکن است بهبودی در مواد، اطلاعات، ابزار، محصول و… بوده و یا اصولاً بتوان آن را یک نوآوری به حساب آورد، اگرچه در مواردی ممکن است نتیجه پروژه صرفاً ارزش عملی داشته و نتیجه عملی به بار نیاورد. در چنین مواردی نیز باید نتیجه را یک پیروزی به حساب آورد زیرا این نتایج غالباً زیربنای تجربی مناسبی برای سایر پروژه­ها فراهم می­آورد.
    • بهره برداری از نتایج پروژه

    با تدوین گزارش نتایج پروژه، کار تیم تحقیق پایان نمی­پذیرد و می­بایست تا هنگام بهره ­برداری کامل از نتایج آن با مسئولان ذیربط همکاری داشت. البته در خیلی از پروژه­ها نتیجه پروژه یک روش یا یک محصول یا ترکیبی از مواد است و نمی­توان مرز مشخصی میان گزارش نتیجه پروژه و بهره ­برداری از آن را مشخص نمود. اما به هر حال می بایست همکاری مناسبی میان مجری، کارشناسان پروژه و مسئولان واحد استفاده کننده از نتایج پروژه، وجود داشته باشد تا نسبت به استفاده از نتایج پروژه مقاومتی ایجاد نشود. (امام­جمعه زاده، ۱۳۸۳)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:17:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم