۲-۵-۱-آزادی فردی (شخصی):

 

امام علی(ع) می­فرمایند: و لا تکن عبد غیرک و قد جعلک ا… حرا.

 

خود را برده­ی دیگران  مساز که  خدا تو را آزاد آفریده است.

 

از این آزادی دو نتیجه می­توان گرفت:

 

الف: منع تملک انسان و بردگی اعم از بردگی جسمی یا فکری

 

ب: تحریم کار اجباری

 

هر انسانی آزاد آفریده شده و این آزادی حق طبیعی اوست و کسی نمی­تواند از او سلب کند. زیرا خداوند بشر را آزاد آفریده است. اسلام در عین اینکه به این حقیقت گوشزد می­ کند که همه­ی انسان ها آزاد آفریده شده اند، اما به این واقعیت  نیز اعتراف می­ کند که اگر بشرا ز این موهبت الهی استفاده نکرد، بلکه بی­لیاقتی به خرج داده و از حقوقش دفاع نکرده و ذلت و تو سری خوری را پذیرا شده است، طبعا این نعمت بزرگ را از دست  داده است.

 

 

در قرآن از اهل کتابی که موجبا ت بردگی خود را فراهم آورند و آزادی را از خود سلب کنند و اختیار خود را به دست انسان­هایی همانند خود بسپارند توبیخ به عمل آمده است.

 

انسان مالک و صاحب اراده و اختیار خودش است و هیچ کس حق تملک آن را ندارد.

 

۲-۵-۱-۱-برخی از موجبات سلب این آزادی

 

۲-۵-۱-۱-۱- ترس از مرگ:

 

بدین معنا که برخی از انسان­ها به جهت ترس از کشته شدن هر نوع قید و بندی را پذیرا می­شوند و در مقابل ظلم و تجاوز تنها به جمله­ی خدا جزایش دهد، بسنده کرده و هیچ اعتراضی نمی­کنند و زبان را در کام خود حبس کرده، قلم­ها را شکسته و زانو در بغل می­گیرند، حتی از شنیدن حق نیز سرباز می­زنند و حاضر نیستند از، زبان دیگری نیز علیه آن تجاوز سخنی به میان آید که مبادا عواقبی را به دنبال داشته باشد. در حالی که انسان­های مؤمن از مرگ نمی­هراسند.

 

امام حسین(ع) می­فرمایند: در شأن من نیست که از مرگ بترسم، در راه رسیدن به عزت و احیای حق چقدر تحمل مرگ آسان است مرگ در راه عزت جز زندگی جاوید نیست و زندگی با ذلت نیز جز مرگ بدون حیات نیست.

 

۲-۵-۱-۱-۲- مسؤلیت فوق توان:

 

امام صادق(ع) فرمودند: شایسته مؤمن نیست که خود را ذلیل کند یعنی مسؤلیتی را قبول کند که در توانش نمی­­باشد.گاهی انگیزه­ی پذیرش ذلت و خواری از آنجا ناشی می­شود که فردی مسؤلیت را می­پذیرد اما از انجام آن عاجز است به اصطلاح  لقمه از دهانش بزرگ­تر است در نتیجه کاربر او سوار می­­­شود در آن صورت یا انسان آزاده­ای است که کار، را رها کرده و به اهلش می­سپارد، و یا چون نمی­تواند از تمایلات نفسانی خود جدا شود در نتیجه برای حفظ آن موقعیت از هیچ خلافی روگردان نیست.

 

۲-۵-۱-۱-۳- علاقه­ وافر به زندگی دنیا :

 

امام صادق(ع) فرمودند: هر کس دل به زندگی ببندد ذلیل خواهد شد.

 

امام علی(ع) فرمودند: مبدأ همه خطاها حب دنیا و علاقه به آن است.

 

حب دنیا فی­نفسه مذموم نیست، بلکه لازمه­ی زندگی و ادامه­ی حیات در دنیا چنین حبی است، اما تا جایی که بتوان از آن به عنوان نردبان ترقی استفاده کرد و آن را کشتزاری برای آخرت، وسیله­ای برای تکامل انسانیت بدانیم لذا در گفتار معصوم(ع) آمده که دنیا پل است، بدون تردید برای عبور وجود پل ضروری است منتهی پل گذرگاه است نه استراحتگاه وسیله است نه هدف. برخی از انسان­ها دنیا را با این دید می­نگرند. اما با کمال تأسف بعضی دنیا را هدف قرارداده­اند و همه چیز را برای دنیا می­خواهند و در آن غرق می­گردند و در نتیجه جان خود و شخصیت انسانی خود را فدای آن می­ کنند.

 

 

چنانچه یکی ازاهداف آمریکا و اسرائیل، از تأسیس شبکه های ماهواره­ای و اینترنت، همین ترویج مصرف

 

گرایی و غرق کردن انسان در مادیات و مدگرایی و اشاعه فحشا، فساد و بی­بندوباری است.

 

۲-۵-۱-۱-۴- حرص و طمع:

 

آزمندی موجب سلب آزادی است. امام علی(ع) فرمود: مبادا طمع تو را بنده­ی خویش سازد که خداوند تو را آزاد آفریده است.امام باقر(ع) فرمود: هیچ ذلتی به ذلت ناشی از طمع نمی­رسد.

 

چون حریص به دنبال انباشته کردن سرمایه و… می­باشد و عطش او ایستائی ندارد و مرضی است که درمان پذیر نیست اما او درمان خود را در جمع کردن و انباشتن می­داند لذا شرف، فضیلت و انسانیت را قربانی آن خواهد کرد و بنده­ی حرص و طمع خود خواهد شد.

 

۲-۵-۱-۱-۵- احتیاج:

 

انسان گرسنه به دنبال هر لاشه­ی متعفنی خواهد رفت، فطرت و اصالت خود را فراموش خواهد کرد.

 

اگر به قول امامان معصوم احتیاج و فقر زمینه ساز کفر بوده و بستر کفر، را می­گستراند، چگونه چنین انسانی به آزادی خود پشت پانزده و از خود سلب آزادی نکند؟

 

مولا امیرمؤمنان علی(ع) در پیشگاه الهی این گونه به راز و نیاز می­ایستاد: خدایا آبرویم را با توانگری نگاه­دار و شخصیتم را در اثر فقر ساقط مگردان که از روزی خواران تو در خواست کنم و از اشخاص پست، خواستار عطوفت و بخشش باشم به ستودن کسی که کمکم می­ کند مبتلا گردم و به بدگویی کسی که امساک می کند و نمی­بخشد آزمایش شوم.

 

پیامبر اکرم(ص) به خداوند عرض می­ کند: خدایا بین ما و نان جدایی مینداز، زیرا اگر نان نباشد نه نماز گزاریم و نه روزه داریم و نه واجبات الهی را ادا می­کنیم. حاصل اینکه انسان نیازمند نه تنها آزادی خود را فراموش می­ کند که انسانیت خود را لگدمال کرده دست به حرکت تهوع آوری خواهد زد و خوردن هر مرداری را نیز برخود  روا داشته و برای سیر کردن شکم همه چیز را فدا می­ کند.

 

 

 

 

 

۲-۵-۲-آزادی عقیده و فکر

 

اسلام تمام عقاید را محترم می­شمارد.

 

قرآن می­­فرماید: «و لقد کرًمنا بنی آدم» ما بنی آدم را محترم و مورد کرامت خودمان قرار داده­ایم. انسان فکر و اندیشه دارد، استعداد علمی دارد و این در حیوانات، نبادات و جمادات نیست. به همین دلیل انسان نسبت به یک حیوان یا گیاه محترم است.

 

«و علًم آدم الأسماء کلًها» خداوند همه­ی اسماء خودش را به آدم آموخت، انسان یک سلسله استعدادهای اخلاقی و معنوی دارد.

 

شریف­ترین استعدادهایی که در انسان است بالا رفتن به سوی خداست. بنابراین ملاک شرافت و احترام انسان این است که انسان در مسیر انسانیت باشد.

 

۰قل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن ومن شاء فلیکفر بگو حق از ناحیه­ی پروردگارتان است هرکه می­خواهد ایمان بیاورد  و هر که می­خواهد کافر شود.

 

۰لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی؛ هیچ اکراه و اجباری در دین      نیست.اعتقادات و ایمان از امور قلبی است که اکراه و اجبا ر در آن راه ندارد.عقیده را نمی­­توان  زائل کرد  ولی می­توان با تشکیک و وسوسه آن را تضعیف نمود.

 

کسی که پس از ایمان به خدا ا ظهار کفر کند مرتد و کافر است مگر آن که قلب او اطمینان به ایمان داشته و با اکراه و زور اظهار ارتداد کرده باشد که در این صورت ایمان او از بین نمی­رود.

 

 

 

امام علی(ع) به امام حسن(ع) فرمودند:

 

۰ لا عباده کالتفکًر فی صنعه الله عًزوجلً .

 

هیچ عبادتی مانند اندیشیدن به مخلوقات خدای عزوجل نیست.امام علی(ع) هدایت اندیشه­ها را از مهم­ترین وظایف خود می­داند و در مواردی اندیشه­های پاک را از خطر انحراف و تباهی برحذر می­داشت و از تفکردر حوزه­هایی که از دسترس فهم انسان­های عادی بیرون است، نهی می­کرد.

 

امام صادق(ع) فرمودند: بالاترین عبادت، اندیشیدن پیاپی در کارهای خدا، نیرومندی و توانایی اوست.

 

علامه طباطبایی این آزادی رابردوقسم تقسیم نموده است:

 

آزادی تکوینی یعنی انسان به حسب فطرتش نسبت به انجام یا ترک کارها آزاد است.

 

آزادی تشریعی یعنی هر راهی را در زندگی برای خودش انتخاب کند و هرکاری که می­خواهد انجام دهد. بنابراین هیچ فردی حق ندارد بر اراده و اختیار دیگری مسلط شود و آزادی را از او سلب کند.

 

استاد شهید مطهری معتقداست:آزادی عقیدتی و دینی در مغرب زمین معلول دو عامل اجتماعی و فکری است.

 

الف: عامل اجتماعی عملکرد و روش عملی غلط کلیسا در قرون وسطی و ایجاد محکمه تفتیش عقاید و مجازات های سخت بر افرادی که فکر و عقیده­ای مخالف با کلیسا داشتند.

 

ب: عامل فکری به نظر فلاسفه­ی اروپا مذهب و دین مربوط به دین مربوط به وجدان اشخاص و افراد است یعنی هر فردی در وجدان خودش به یک سرگرمی به نام مذهب نیاز دارد که خوب بد، راست و دروغ ندارد و مذهب حق و باطل ندارد.

 

فرق است میان آزادی تفکر و آزادی عقیده، آزادی تفکر ناشی از همان استعداد انسانی بشراست که می ­تواند در مسایل بیندیشد. این استعداد بشری حتما باید آزاد باشد. پیشرفت و تکامل بشر در گرو این آزادی است و اما آزادی عقیده خصوصیت دیگری دارد. می­دانید که هرعقیده ای ناشی از تفکرصحیح و درست نیست. منشا بسیاری از عقاید، یک سلسله عادت­ها و تقلید­ها و تعصب­هاست. عقیده به این معنا نه تنها راه گشانیست، که به عکس نوعی انعقاد اندیشه به حساب می­آید. یعنی فکر انسان در چنین حالتی به عوض اینکه بازو فعال باشد، بسته و منعقد شده است و در این جاست که آن قوه مقدس تفکر به دلیل این انعقاد و وابستگی در درون انسان اسیر و زندانی می­شود. آزادی در معنای اخیر نه تنها مفید نیست بلکه زیانبارترین اثرات را برای فرد و جامعه به دنبال دارد.

 

مقدس­ترین نوع آزادی، آزادی معنوی است که هدف مهم انبیاء همین آزادی است. آزادی انسان از قید اسارت خودش است. بزرگترین برنامه­ی انبیاء آزادی معنوی است تا انسان از بند همه ی اسارت­های نفسانی آزاد گردد.

 

یکی از ساده­ترین و نیز حساس­ترین وجوه آزادی این است که شخص در انتخاب و پذیرش هرنوع اندیشه و فکری اعم ازاجتماعی– فلسفی– سیاسی– مذهبی و…. آزاد بوده و بدون هیچ گونه احساس نگرانی، بیم و هراس، هر آنچه از حقیقت جان و اندیشه­اش می­جوشد برگزیده و اظهار نماید. قرآن مجید بشر را مقید به نظریه­ علمی خاصی نکرده است که تجاوز از آن مستوجب باز خواست گردد.

 

اسلام به تأمل و تفکر در مورد جهان توصیه نموده و مسلمانان را آزاد گذاشته است تا مسائل را آزادانه درک کنند و درباره­ی آن تصمیم بگیرند.آزادی عقیده و اندیشه از مهمترین حقوق همه شهروندان است .یعنی هر انسانی حق داشته باشد هر نوع عقیده و مذهبی را که به نظر او صحیح است انتخاب کند و به انسان این اجازه می­دهد تا باورهای دینی­اش را برگزیند. اسلام بر این آزادی، حرمت نهاده، در سخن، رفتار و اندیشه آن را پاس داشته است. هیچ شخصی حق ندارد به زور و اجبار عقیده­ای را بر کسی تحمیل کند. پیروان ادیان آسمانی کشورهای اسلامی با آزادی کامل زندگی می­ کنند و تحت حمایت حکومت و قوانین اسلامی هستند و نمی­توان آنان را بر ترک مراسم مذهبی مجبورکرد. می­توان از راه گفتگو با روش حکیمانه و مجادله ای نیکو، دیگران را به دین حق دعوت کرد. بنابراین، انسان در اندیشیدن و اعتقاد آزاد است و کسی نمی­تواند دیگری را به انتخاب دینی خاص مجبورکند. هر فردی می ­تواند در باطن خودش هر نوع اعتقادی نسبت به اخلاق، مذهب و امورد یگر داشته باشد. اسلام راه اندیشه را باز گذاشته و از آن جا که این امراختیاری به دو گونه تحقق می­پذیرد. یکی تفکر صحیح و بجا که باعث ترقی و تکامل انسان می­شود. دیگری تفکر باطل که باعث تنزل وسقوط انسان می­شود. به همین دلیل اسلام اندیشه صحیح را تعریف و تمجید و تفکر باطل را مذموم و مردود نموده است. اسلام خدا را انگیزه و هدف هرنوع ا ندیشه­ای قرار داده است اما ا ندیشه­ی غیراسلامی، مادیات و دنیا را هدف اصلی قرار داده است. اسلام به یک اندیشمند و مبتکر و ….. توصیه می­ کند که در تمام کارهایش خدا را در نظر بگیرد و در مسیر او حرکت کند تا هم در دنیا و هم در آخرت سر بلند باشد. اما در غرب تمام توجه به مادیات است. هر چه پیش می­روند ظلم و ستمشان افزون می­گردد و به ملت­های محروم و ضعیف  هر نوع ظلمی را روا می­دارند.

 

۲-۵-۳-آزادی سیاسی:

 

منظور از آزادی سیاسی این است که هر انسانی بتواند از حقوقی که جامعه به هر فردی داده است بهره­مند شود. از جمله اینکه مردم با قطع نظر از وابستگی­های قومی، نژادی، زبانی و… در تکوین و هدایت نظام سیاسی جامعه نقش داشته باشند و بتوانند آن نظام را به سمت مطلوب خودشان هدایت کنند و هر فردی از افراد مملکت حق داشته باشد بدون بیم و هراس نظرات اصلاحی و انتقادی خود را بیان کنند.

 

آزادی سیاسی بر دو پایه استوار است:

 

الف: هر فردی از افراد ملت حق دارد هر منصبی از مناصب اداری مملکت را که شایستگی تصدی آن را دار است اشغال نماید و در پی ریزی تشکیلات سیاسی و اجتماعی مملکت خود سهیم باشد.

 

ب: هر فردی از افراد مملکت حق دارد نظرات اصلاحی و انتقادی خود را به طور آزاد و بدون هیچ گونه بیم و هراسی ابراز نماید .

 

امام علی(ع) چنین فرمان می­دهد: در استخدام کارمندان و فرمانروایان شفاعت و وساطت کسی را مپذیر، مگر شفاعت شایستگی و امانت داری خود آنها را. هرانسانی حق دارد که در امور سیاسی و اداره­ی کشور و پیشبرد مصالح دولت و ملت مشارکت کند. از گرفتار آمدن به استبداد و تمامی مظاهر ستم و سرکشی، در امان باشد و تا موجودیت دولت، نظام ومصلحت مردم، گزندی نبیند.

 

در نظر اسلام ملاک مشروعیت دولت و قدرت حاکم رأی اکثریت افراد است. مثل انتخابات که حق مردم است و هیچ قدرتی نمی­تواند این حق را از مردم سلب کند یا در اختیار فرد یا گروه خاصی قرار دهد. در اصل ۵۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران این حق به رسمیت شناخته شده است.

 

۲-۵-۴-آزادی بیان :

 

همه مردم چه در امور دینی یا سیاسی در اظهار عقیده آزادند. تعارض افکار از نظر علمی و سیاسی موجب رشد علم و افکار مردم می­شود که دارای منافع زیادی است که اگر این آزادی از آنان سلب شود حرکت تکاملی جامعه و افراد مختل خواهد شد. لازم به ذکراست که آزادی بیان به این معنا نیست که هر کس هر چیزی را که خودش صلاح دید بیان کند حالا بیانش مفید یامضر باشد یا موجب فساد فتنه یا آشوب، آزادی بیان حدودی دارد که قانون تعیین کننده­ آن است.

 

۲-۶- ماهیت آزادی ازدیدگاه فقه امامیه وعلمای اسلام:

 

۰ خداوند می­فرمایند: انا هدیناه السبیل اماشاکرا و اما کفورا؛

 

ما انسان را هدایت کردیم یا سپاسگذار این نعمت است و یا کافر به آن.

 

۰ ان الله لایغیروا ما بقوم حتی یغیروانا بانفسهم؛

 

خداوند وضعیت هیچ قوم وگروهی از انسان­ها را دگرگون نمی­کند مگر اینکه خود بخواهند.

 

ماهیت آزادی در اسلام با توجه به دو مسأله قابل فهم است .از دیدگاه اسلام انسان موجودی است که دارای ادراک و قوه تشخیص و انتخاب است.

 

اسلام این دنیا را مثل گذرگاهی می­داند که دارای قوانینی است که انسان برای عبور از این گذرگاه و به فعالیت رساندن استعدادهایش باید آن قوانین را رعایت کند این آزادی را مسؤلانه گویند یعنی رعایت قوانین همراه با رعایت حقوق آزادی دیگران.

 

قانون­گذاری در اسلام براساس توحید بوده و پایه­ دیگر آن فضائل اخلاقی است.

 

شهیدمطهری معتقد است که انسان در اعمالش آزاد است و درمقابل هیچ عمل طبیعی یا ما فوق طبیعی مسلوب الاختیار نیست انسان وجدانا احساس می­ کند که در هر حالتی و تحت هر شرایطی در انتخاب فعل یا ترک فعل آزاد است.

 

درتفکرات حوزوی آزادی یعنی رهایی ازقیدبندگی حکومت ونفی استبداد است.

 

مرحوم آقا نوراله اصفهانی از مشروطه خواهان طرفدار اصل آزادی بودند آزادی مذهبی در روایت آمده تمام مردم آزادند اما خداوند بعضی از شما را بر بعضی دیگر برتری داده است .

 

علامه محمدتقی جعفری معتقد است: آزادی به این معناست که بشر هر چه را که خواست می ­تواند انجام دهد و به  واسطه ی داشتن این آزادی است که انسان می ­تواند به حیات خودش معنای حقیقی بدهد و نباید باعث تزاحم آزادی دیگران شود.

 

ماهیت آزادی در نزد صوفیان: به معنای انقطاع کامل فکر از اتصال و پیوستگی به هر چیزی جز  خداوند است و انسان آن گاه به آزادی می­رسد که هیچ مقصود دنیوی برای دنبال کردن وپروای دنیا و عقبی نداشته باشد، زیرا چیزی که تو در بند آنی، بنده­ی آنی. انسان کامل که آزاد نامیده می­شود، هشت چیز را به کمال رسانده است: اقوال و افعال، معرفت واخلاق نیک، ترک، عزلت، قناعت و فراغت. اگر کسی چهار خصوصیت اول را دارا  باشد، او را  بالغ وکامل گویند نه آزاد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...